eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
#عاشورا_بیست_سه ⁉️ هدف سیدالشهداء علیه ‌السلام از #خروج چه بود؟؟ 〰〰〰〰〰〰〰 ✍... پس از آنکه امام حس
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 آثار متعدد در کتب فریقین دلالت بر آن دارد که سیدالشهداء سلام الله علیه بارها یاد کرده‌ بودند که حتما به دست دشمن کشته خواهند شد. به مدلول برخی از آثار تاریخی و روایات در این مورد توجه کنید:: - به خدا اگر من در لانهء یکی از جانوران هم باشم، آنها مرا بیرون آورده و به قتل می‌رسانند. (بحار ۹۹/۴۵) - به خدا مرا رها نخواهند کرد تا خونم را بریزند. (ارشاد ۷۶/۲) - به خدا سوگند اگر در لانهء یکی از جانوران هم باشم، اینها مرا بیرون می‌آورند تا با کشتن من به کام خویش برسند. به خدا اینان به من ستم می‌کنند ، مانند ستم یهودیان در قضیهء یوم السبت. (تاریخ طبری ۲۸۹/۴) - من هر جا باشم کشته خواهم شد؛ اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهند کشت. - اینها مرا رها نمی‌کنند تا خونم را بریزند. 〰〰〰〰〰〰〰 شاید این سوال پیش آید که اگر حضرت می‌دانستند در هر صورت کشته می‌شوند چه لزومی داشت که از مدینه و سپس از مکه خارج شوند؟ چرا باید به سوی مردم عراق حرکت کنند؟ فرض کنید کسی به تنهایی در برابر دشمنانی واقع شده که می‌داند بالاخره او را نابود می‌کنند؛ آیا به راحتی خود را در اختیار آنان می‌گذارد تا او را به قتل برسانند ، یا تا آنجا که توان دارد سعی می‌کند خود را از دست آنان نجات دهد؛ بدون شک دفاع از نفس و...از واجبات عقلی و شرعی است. امام حسین علیه السلام پس از دعوت کوفیان برای اتمام حجت به سوی آنان حرکت کردند. امام علیه السلام هنگام رویارویی با سپاه جناب حر به آنها فرمودند: اگر نظرتان عوض شده و از حرف خود برگشته‌اید ، من نیز برمی‌گردم. 👈 این خود اتمام حجتی بود بر آنان و آن که امام حسین علیه السلام سعی دارند از کشته شدن جلوگیری کرده باشند. ✅ چنانچه مکرر گفته شده، تمام این استدلالات ظاهر امر است و در باطن حرکت و برنامهء آن حضرت، مطابق دستور خاص خداوند بوده است. پس از آنکه خروج حضرت از مدینه و مکه، برای حفظ جان خویش در ظاهر و به جهت امتثال دستور پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در باطن بود؛ نوبت به این پرسش می‌رسد که چرا حضرت به سوی کوفه حرکت فرمودند؟ ظاهر مطلب آن است که کوفیان به حضرت نامه نوشته و از حضرت دعوت کردند تا برای به دست گرفتن رهبری آنان، هدایت مردم و اجرای کتاب و سنت و برپاداشتن عدالت و ... به سوی عراق روند. آنها با حضرت مسلم بن عقیل علیه‌السلام بیعت نمودند و حضرت به آنها وعده فرمود که به یاری آنان بشتابد ، پس حرکت به سوی کوفه از طرفی و بود و از طرفی در باطن به جهت امتثال دستور پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود: 💠 حسین به عراق سفر کن! ============= پ.ن : شأن حجت خدا ، شان هدایتگری است؛ و زمانی که مردمان به سوی ایشان می‌آیند، امام علیه‌السلام نمی‌تواند آنان را اجابت نفرماید ؛ هر چند علم به پیمان شکنی آنان داشته باشد. ✔️✔️ و صد البته که در این میان هدایت و بهشتی شدن نفر مانند جناب حر سلام الله علیه، نزد حجت خدا ارزشمندتر و پربهاتر و اهم از پیمان شکنی دوبارهء نااهلان است.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)💠 يازده مهدي عبداللَّه ب
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 (عج) 💠 ماه !💠 محمّد بن احمد انصاري مي‌گويد: گروهي از مفوضه (۱۳۸) و مقصّره (۱۳۹) كامل بن ابراهيم مدني را براي مناظره نزد امام حسن عسكري عليه السلام فرستادند. كامل بن ابراهيم مي‌گويد: پيش خود گفتم: به او مي‌گويم: تنها كسي وارد مي‌شود كه اعتقاد مرا داشته باشد! وقتي خدمت امام حسن عسكري عليه السلام مشرّف شدم، ديدم پيراهن سفيد لطيفي پوشيده است. با خود گفتم: ولي خدا و حجّت او پيراهن لطيف مي‌پوشد و به ما امر مي‌كند كه به فكر برادران ديني خود باشيم، و ما را از پوشيدن اين گونه لباس‌ها نهي مي‌كند. امام حسن عسكري عليه السلام تبسّمي فرمود و آستين خود را بالا زد و لباس سياه خشني را [كه زير آن لباس لطيف پوشيده بود] و با پوست بدنش تماس داشت، نشان داده و فرمود: اين را براي خدا، و اين را براي شما پوشيده ام! من با شرمندگي سلام كردم و كنار دري كه پرده اي آن را پوشانده بود، نشستم. ناگاه بادي وزيد و گوشه اي از آن پرده كنار رفت و نوجوان ماه سيمايي را كه حدوداً چهار سال داشت، ديدم. فرمود: اي كامل بن ابراهيم! از اين سخن مو بر تنم راست شد، و به دلم الهام شد كه بگويم: لبيك، آقا جان! بفرماييد. فرمود: نزد ولي خدا و حجّت او آمده اي كه بگويي: تنها كسي كه اعتقاد تو را داشته باشد، به بهشت مي رود؟ گفتم: آري، قسم به خدا! براي همين آمده ام. فرمود: به خدا ! در اين صورت عدّه بهشتي خواهند بود، زيرا تنها گروهي كه « » نام دارند، وارد خواهند شد. عرض كردم: آقا جان! آن‌ها چه كساني هستند؟ فرمود: كه عليه السلام را دارند و به او مي‌خورند، امّا او و او را دانند. آن گاه لحظه اي ساكت شده و سپس ادامه دادند: آمده بودي كه درباره اعتقاد سؤال كني، بدان كه آن‌ها دروغ مي‌گويند. خداوند دل‌هاي ما را ظرف مشيت خود قرار داده است كه اگر او بخواهد ما نيز خواهيم خواست، چنانچه مي‌فرمايد: «وَما تَشاءُونَ إِلاَّ اَنْ يشاءَ اللَّهُ» (۱۴۰). «جز آنچه خداوند مي‌خواهد شما نمي خواهيد». آن گاه پرده به حالت اوّل بازگشت، و من هرچه كردم نتوانستم آن را كنار بزنم. امام حسن عسكري عليه السلام تبسّم نموده و فرمود: اي كامل! چرا نشسته اي، مگر حجّت بعد از من سؤالت را پاسخ نداد؟ من نيز برخاستم و خارج شدم، و از آن پس آن خلف صالح عليه السلام را ملاقات نكردم. (۱۴۱) --------------- 📚منابع: ۱۴۱) غيبت طوسي، ص ۲۴۶ و ۲۴۷، اثبات ولادته عليه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۰ و ۵۱.