حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)💠 يازده مهدي عبداللَّه ب
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)
💠 #نوجوان ماه #سيما!💠
محمّد بن احمد انصاري ميگويد:
گروهي از مفوضه (۱۳۸) و مقصّره (۱۳۹) كامل بن ابراهيم مدني را براي مناظره نزد امام حسن عسكري عليه السلام فرستادند.
كامل بن ابراهيم ميگويد: پيش خود گفتم: به او ميگويم: تنها كسي وارد #بهشت ميشود كه اعتقاد مرا داشته باشد!
وقتي خدمت امام حسن عسكري عليه السلام مشرّف شدم، ديدم پيراهن سفيد لطيفي پوشيده است. با خود گفتم: ولي خدا و حجّت او پيراهن لطيف ميپوشد و به ما امر ميكند كه به فكر برادران ديني خود باشيم، و ما را از پوشيدن اين گونه لباسها نهي ميكند.
امام حسن عسكري عليه السلام تبسّمي فرمود و آستين خود را بالا زد و لباس سياه خشني را [كه زير آن لباس لطيف پوشيده بود] و با پوست بدنش تماس داشت، نشان داده و فرمود: اين را براي خدا، و اين را براي شما پوشيده ام!
من با شرمندگي سلام كردم و كنار دري كه پرده اي آن را پوشانده بود، نشستم. ناگاه بادي وزيد و گوشه اي از آن پرده كنار رفت و نوجوان ماه سيمايي را كه حدوداً چهار سال داشت، ديدم. فرمود: اي كامل بن ابراهيم!
از اين سخن مو بر تنم راست شد، و به دلم الهام شد كه بگويم: لبيك، آقا جان! بفرماييد.
فرمود: نزد ولي خدا و حجّت او آمده اي كه بگويي: تنها كسي كه اعتقاد تو را داشته باشد، به بهشت
مي رود؟
گفتم: آري، قسم به خدا! براي همين آمده ام.
فرمود: به خدا #قسم! در اين صورت عدّه #كمي بهشتي خواهند بود، زيرا تنها گروهي كه « #حقيه» نام دارند، وارد #بهشت خواهند شد.
عرض كردم: آقا جان! آنها چه كساني هستند؟
فرمود: #كساني كه #علي عليه السلام را #دوست دارند و به #حق او #سوگند ميخورند، امّا #حقّ او و #فضل او را #نمي دانند.
آن گاه لحظه اي ساكت شده و سپس ادامه دادند:
آمده بودي كه درباره اعتقاد #مفوّضه سؤال كني، بدان كه آنها دروغ ميگويند. خداوند دلهاي ما را ظرف مشيت خود قرار داده است كه اگر او بخواهد ما نيز خواهيم خواست، چنانچه ميفرمايد:
«وَما تَشاءُونَ إِلاَّ اَنْ يشاءَ اللَّهُ» (۱۴۰).
«جز آنچه خداوند ميخواهد شما نمي خواهيد».
آن گاه پرده به حالت اوّل بازگشت، و من هرچه كردم نتوانستم آن را كنار بزنم.
امام حسن عسكري عليه السلام تبسّم نموده و فرمود: اي كامل! چرا نشسته اي، مگر حجّت بعد از من سؤالت را پاسخ نداد؟
من نيز برخاستم و خارج شدم، و از آن پس آن خلف صالح عليه السلام را ملاقات نكردم. (۱۴۱)
---------------
📚منابع:
۱۴۱) غيبت طوسي، ص ۲۴۶ و ۲۴۷، اثبات ولادته عليه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۰ و ۵۱.
🛑حورالعین وبهشت از نور مولا امام حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾خلق شده است...
✴️ قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ:
💠 ثُمَّ فَتَقَ نُورَ الْحُسَیْنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ الْعِینَ فَنُورُ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ وَ نُورُ الْحُسَیْنِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحُسَیْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِینِ.
✳️ خداوند متعال #نور_فرزندم #حسین﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾را شکافت و از آن#بهشت وحوریان بهشتی را #خلق_ نمود،پس #بهشت و #حوریان بهشتی از👈🏻 نورِفرزندم حسین و نورِفرزندم حسین👈🏻 از#نور خداوند است و به خدا #قسم که #فرزندم حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ ازبهشت وحوریان بهشتی #برتر است. 💯💯
📚 بحار الانوار ج۳۷ ص۸۲
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۸
از این همه اطمینان حرصم گرفته بود.
_ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟
_ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقاجون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور..
من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.
_ میخواهم به پدر و مادرم نشان بدهم.
_من میگویم پدرم نمی گذارد، شما میگویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم.
میخواستم تلافی کنم...
گفت:
_ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور....
عکس نداشتم.عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش
.
.
توی بله برون مخالف زیاد بود.
مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند.
دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون...
از چهره ی مادر ایوب هم میشد فهمید چندان راضی نیست. توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند.
کار ایوب یک جور #سنت_شکنی بود.داشت دختر غریبه میگرفت، آن هم از تهران.
ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت:
_ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن.
دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت #قرآن را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت:
_الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم #راضی به این وصلت نیستم چون #شرایط پسر شما را میدانم. اصلا زندگی با #جانباز سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی #عذاب بکشد، #مهریه ای هم ندارد که بگوییم #پشتوانه درست و حسابی مالی دارد.
دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت:
_برای آرامش خودمان #یک_راه می ماند، این که #قرآن را #شاهد بگیریم.
بعد رو کرد به من و ایوب
- بلند شوید بچه ها، بیایید #دستتان را روی #قرآن بگذارید.
من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم.
دایی گفت:
- #قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به #مال و #ناموس هم #خیانت نکنید، هوای هم را داشته باشید...
قسم خوردیم.
✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨
#حکم_شدن_قران_اون_هم_برا_بار_دوم
ادامه دارد...
✿❀
🛑 در هر #نمازی که میخوانم بر #ابوبکر و #عمر نفرین می کنم.
#شهادت_حضرت_زهرا_افسانه_نیست (6)
🌸 #حضرت_زهرا صلواتاللهعلیها خطاب به #ابوبکر و #عمر فرمودند:
✅ قالت : فإني أشهـد الله وملائكته أنكما أسخطنماني وما أرضيتماني ، ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه...وهي تقول : والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها
🔰خداوند و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر (ابوبکر وعمر) مرا #خشمگین کردید و #ناراضی نمودید اگر پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات نمایم نزد ایشان از شما دو نفر #شکایت می کنم.
👈سپس حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند : ای #ابوبکر ! به خدا #قسم در هر نمازی که بخوانم تو را #نفرین می کنم.👉
📚الإمامة و السیاسة ج1 ص 31
🔥 این روایات را شیعه و سنی به صورت #صحیح نقل کردند.
🔥ما #شیعیان نیز به تبعیت از صدیقه طاهره بعد از هر نماز بر کسانی به ایشان #ظلم کردند #لعن و نفرین می کنیم.
🔥این روایات را حتی #اهلسنت نقل کردند؛ آیا شما اهلسنت نیز به #ظالمین حضرت زهرا نفرین می کنید؟!
@haram110