eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)💠 يازده مهدي عبداللَّه ب
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 (عج) 💠 ماه !💠 محمّد بن احمد انصاري مي‌گويد: گروهي از مفوضه (۱۳۸) و مقصّره (۱۳۹) كامل بن ابراهيم مدني را براي مناظره نزد امام حسن عسكري عليه السلام فرستادند. كامل بن ابراهيم مي‌گويد: پيش خود گفتم: به او مي‌گويم: تنها كسي وارد مي‌شود كه اعتقاد مرا داشته باشد! وقتي خدمت امام حسن عسكري عليه السلام مشرّف شدم، ديدم پيراهن سفيد لطيفي پوشيده است. با خود گفتم: ولي خدا و حجّت او پيراهن لطيف مي‌پوشد و به ما امر مي‌كند كه به فكر برادران ديني خود باشيم، و ما را از پوشيدن اين گونه لباس‌ها نهي مي‌كند. امام حسن عسكري عليه السلام تبسّمي فرمود و آستين خود را بالا زد و لباس سياه خشني را [كه زير آن لباس لطيف پوشيده بود] و با پوست بدنش تماس داشت، نشان داده و فرمود: اين را براي خدا، و اين را براي شما پوشيده ام! من با شرمندگي سلام كردم و كنار دري كه پرده اي آن را پوشانده بود، نشستم. ناگاه بادي وزيد و گوشه اي از آن پرده كنار رفت و نوجوان ماه سيمايي را كه حدوداً چهار سال داشت، ديدم. فرمود: اي كامل بن ابراهيم! از اين سخن مو بر تنم راست شد، و به دلم الهام شد كه بگويم: لبيك، آقا جان! بفرماييد. فرمود: نزد ولي خدا و حجّت او آمده اي كه بگويي: تنها كسي كه اعتقاد تو را داشته باشد، به بهشت مي رود؟ گفتم: آري، قسم به خدا! براي همين آمده ام. فرمود: به خدا ! در اين صورت عدّه بهشتي خواهند بود، زيرا تنها گروهي كه « » نام دارند، وارد خواهند شد. عرض كردم: آقا جان! آن‌ها چه كساني هستند؟ فرمود: كه عليه السلام را دارند و به او مي‌خورند، امّا او و او را دانند. آن گاه لحظه اي ساكت شده و سپس ادامه دادند: آمده بودي كه درباره اعتقاد سؤال كني، بدان كه آن‌ها دروغ مي‌گويند. خداوند دل‌هاي ما را ظرف مشيت خود قرار داده است كه اگر او بخواهد ما نيز خواهيم خواست، چنانچه مي‌فرمايد: «وَما تَشاءُونَ إِلاَّ اَنْ يشاءَ اللَّهُ» (۱۴۰). «جز آنچه خداوند مي‌خواهد شما نمي خواهيد». آن گاه پرده به حالت اوّل بازگشت، و من هرچه كردم نتوانستم آن را كنار بزنم. امام حسن عسكري عليه السلام تبسّم نموده و فرمود: اي كامل! چرا نشسته اي، مگر حجّت بعد از من سؤالت را پاسخ نداد؟ من نيز برخاستم و خارج شدم، و از آن پس آن خلف صالح عليه السلام را ملاقات نكردم. (۱۴۱) --------------- 📚منابع: ۱۴۱) غيبت طوسي، ص ۲۴۶ و ۲۴۷، اثبات ولادته عليه السلام؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۰ و ۵۱.
🛑حورالعین وبهشت از نور مولا امام حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾خلق شده است... ✴️ قال رسول الله صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: 💠 ثُمَّ فَتَقَ نُورَ الْحُسَیْنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ الْعِینَ فَنُورُ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ نُورِ الْحُسَیْنِ وَ نُورُ الْحُسَیْنِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحُسَیْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِینِ. ✳️ خداوند متعال ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾را شکافت و از آن وحوریان بهشتی را نمود،پس و بهشتی از👈🏻 نورِفرزندم حسین و نورِفرزندم حسین👈🏻 از خداوند است و به خدا که حسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ ازبهشت وحوریان بهشتی است. 💯💯 📚 بحار الانوار ج۳۷ ص۸۲
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۸ از این همه اطمینان حرصم گرفته بود. _ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟ _ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقاجون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور.. من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم. _ میخواهم به پدر و مادرم نشان بدهم. _من میگویم پدرم نمی گذارد، شما میگویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم. میخواستم تلافی کنم... گفت: _ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور.... عکس نداشتم.عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش . . توی بله برون مخالف زیاد بود. مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند. دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون... از چهره ی مادر ایوب هم میشد فهمید چندان راضی نیست. توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند. کار ایوب یک جور بود.داشت دختر غریبه میگرفت، آن هم از تهران. ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت: _ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن. دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت: _الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم به این وصلت نیستم چون پسر شما را میدانم. اصلا زندگی با سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی بکشد، ای هم ندارد که بگوییم درست و حسابی مالی دارد. دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت: _برای آرامش خودمان می ماند، این که را بگیریم. بعد رو کرد به من و ایوب - بلند شوید بچه ها، بیایید را روی بگذارید. من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم. دایی گفت: - بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به و هم نکنید، هوای هم را داشته باشید... قسم خوردیم. ✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨ ادامه دارد... ✿❀
🛑 در هر که میخوانم بر و نفرین می کنم. (6) 🌸 صلوات‌الله‌علیها خطاب به و فرمودند: ✅ قالت : فإني أشهـد الله وملائكته أنكما أسخطنماني وما أرضيتماني ، ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه...وهي تقول : والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها 🔰خداوند و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر (ابوبکر وعمر) مرا کردید و نمودید اگر پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات نمایم نزد ایشان از شما دو نفر می کنم. 👈سپس حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند : ای ! به خدا در هر نمازی که بخوانم تو را می کنم.👉 📚الإمامة و السیاسة ج1 ص 31 🔥 این روایات را شیعه و سنی به صورت نقل کردند. 🔥ما نیز به تبعیت از صدیقه طاهره بعد از هر نماز بر کسانی به ایشان کردند و نفرین می کنیم. 🔥این روایات را حتی نقل کردند؛ آیا شما اهل‌سنت نیز به حضرت زهرا نفرین می کنید؟! @haram110