eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
8هزار ویدیو
732 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 پنجم ربیع الاول سلام الله علیها 🔶 حضرت (عليها السلام ) دختر عليه السلام ۵۶سال پس از واقعه ، در شب پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷ه.ق در مدينه وفات كرد . 📚قلائد النحور ج ربيع الاول ص۲۶ ؛ فيض العلام ص۲۰۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج ۴ ص۶۷ ؛ مستدركات علم رجال الحديث ج۸ ص۵۸۰ ؛ رياحين الشريعه ج۳ ص۲۸۰ ؛ معالی السبطین ج۲ ص۲۱۷ 🔸 نام و لقب نام او و به نقلي و به نقل ديگر بود كه مادرش به خاطر سكون و آرامش و وقاری كه داشت او را سكینه لقب داده بود. سكينه بنت الحسين بن علي بن ابيطالب علیهم السلام از دختران امام حسين عليه السلام و از مادري به نام متولد شد. اگرچه در منابع متقدم تاريخي، او كوچكتر از دختر ديگر امام حسين عليه السلام ، يعني معرفي شده؛ اما از تاريخ دقيق تولد او در تاريخ چيزي به ثبت نرسيده است. 🔸 حضور در كربلا مادر ایشان علیها السلام است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همراه با به و رفتند. آن حضرت فقط با پسر عموی خود پسر علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یادآوری است که علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در به رسید، و این عبدالله برادر اوست. 📚 العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام ص۱۸۵ سكينه از جمله زنان حاضر در به شمار مي رفت. مورخان و سيره نگاران از او در آثار خود بارها و بارها ياد كرده اند. از جمله روايت شده كه در روز ، علیه السلام پس از مدتي مبارزه ، جهت آخرين ، به سوي حرم آمدند و به زنان حرم فرمودند:"صبر پيشه سازيد و لباسهاي بلندتان را بپوشيد و آماده و مصيبت باشيد و بدانيد كه خداوند نگهدار شماست و به زودی شما را از چنگال اين گروه نجات خواهد داد و عاقبت كار شما سعادت و پايان كار دشمنان را به مي كشاند. خداوند شما را در برابر اين سختي ها كرامت عطا خواهد كرد ...". نقل شده كه در روز يازدهم و به هنگام وداع اهل بيت عليهم السلام با شهدا سكينه عليها السلام پس از سخنان جانسوز عمه اش عليها السلام پيش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به پرداخت. سخنان او با پدر و گريه هايش بر شهيد كربلا همچنان ادامه داشت تا اينكه گروهی از ياران پيش آمدند و او را به زور از پيكر پاك پدرش جدا كردند و كشان كشان نزد ديگر اسرا بردند. 🔸 ايام اسارت پس از واقعه ، سكينه و بانوان ديگر حرم عليه السلام به دشمن در آمده و همراه با كاروان اسرا به و رفتند. او همراه و همگام با اسرای عليهم السلام به افشاي جنايات و بيان مظلوميت اهل بيت پيامبر عليهم السلام پرداخت و اين تلاش را از همان آغازين روزهاي ايام اسارت آغاز كرد. 🔸 بازگشت به مدينه پس از پايان اسارت سكينه نيز به همراه كاروان اسرا به مدينه بازگشت. اما از چند و چون زندگاني او در مدينه تا وفات ايشان در منابع خبر موثق و مورد اطمينان چنداني در دست نيست. شايد بتوان گفتگوي سكينه با دختر عثمان را از معدود خبرهاي مورد اعتماد در اين دوره دانست 🔸 شخصيت علمي و معنوی حضرت سكینه سكينه دختر امام حسين عليه السلام را از برترين، باهوش ترين، و نيكوسرشت ترين زنان عصر خويش دانسته اند. او در فضل و كمال به اندازه ای بود كه به فرموده پدرش عليه السلام غالباً غرق در ذات الهی بود. 🔸 درگذشت در صبح روز رحلتش ( ) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. در چگونگي و محل وفات اختلاف شده است. اما بنا بر نقل بسياري از منابع و مآخذ وفات ايشان در روز پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷هجري قمري در زمان امارت خالد بن عبدالله بن حارث و به نقلي خالد بن عبدالملك در اتفاق افتاده است. بنا بر نقل منابع ، خالد بن عبدالله بر او نماز خواند و او را در قبرستان به خاك سپردند. برخي محل دفن اين بانو را قبرستان باب الصغير سوريه مي دانند. حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت : «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد. لذا جنازه مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن علیه السلام _ و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. 📚 فیض العلام ص۲۰۵ @haram110
➖همونطور که با دستش موهاشو پیچ و تاب می‌داد گفت: آخه خدا به این ، بخاطر چند تار مو، آدمو کنه؟!😏 ➕گفتم: با این توجیه، پس چون خدا مهربونه هر کس هر گناهی بخواد می‌تونه انجام بده ...😏 مثلا کسی دزدی کنه و بگه خب خدا مهربونه، می‌بخشه!! تو می‌تونی چنین منطقی رو بپذیری⁉️ اصلا با این توجیهات چیزی از دستورات خدا باقی می‌مونه؟؟😐 🔸پیامبر(ص) فرمودن: «به کوچکی گناه نگاه نکن، بلکه نگاهت به این باشد که چه کسی را نافرمانی می کنی»(۱) 🔸امام علی علیه‌السلام هم فرمودن: «بدترين گناهان، گناهی است که گناهکار آن را ناچيز و آسان شمرد»(۲) ➕ﻧﭙﻮﺷوندن حتی چندتار مو در ﺑﺮاﺑﺮ ، ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻗﻄﻌﯽ با آﯾﺎت ﻗﺮآن و ﺳﻔﺎرﺷﺎی ﻣﻌﺼﻮمینه ... و این یعنی ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ صریح با ﻓﺮﻣﺎن 💥 ➕یادت باشه که قدم به قدم انسان رو به قعر جهنم سوق میده، اول چند تار مو پیداست، بعد برای فرد عادی میشه و کم‌ کم روسری عقب‌تر میره ... مانتو بدن‌نماتر میشه و... ☝️بترس از این که چند سال دیگه این اتفاق برای تؤم بیفته ... و با توجیه مهربونی خدا، فرمان خدا رو کلا زیر پا بذاری⚡️😔 📚برگرفته از: کتاب «ﺑﺮاﯾﻢ ﺣﺠﺎب را ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ» نویسنده: ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻈﯿﻤﺎ ۱. امالی طوسی، ص ۵٢٨ ۲. بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۴
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند : وقتی بر به طول انجامید (طول کشید) ، به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس به و فرستاد که آنها را از نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت ! سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند : همچنین شما نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا ما می‌رسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد . مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
هدایت شده از حرم
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند : وقتی بر به طول انجامید (طول کشید) ، به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس به و فرستاد که آنها را از نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت ! سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند : همچنین شما نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا ما می‌رسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد . مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : ألا ومن أحب عليا استغفرت له الملائكة ، وفتحت له أبواب الجنة يدخل من أي باب شاء بغير حساب آگاه باشید ، هر کس را دوست بدارد ؛ برای او طلب میکنند و درهای بهشت ​​به روی او گشوده میشود تا از هر دری که بخواهد بدون حساب وارد شود ألا ومن أحب عليا أعطاه الله في الجنة بكل عرق في بدنه حوراء ، وشفعه في ثمانين من أهل بيته ، وله بكل شعرة [على بدنه] مدينة في الجنة آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ خدا به تعداد رگ های بدنش ، در به او عطا میفرماید و او را در مورد هشتاد نفر از بستگانش میپذیرد و به تعداد هر مویی که در بدن او باشد ، شهری در بهشت به او عنایت میفرماید ألا ومن أحب عليا عليه‌السلام تقبل الله منه حسناته ، وتجاوز عن سيئاته ، وكان في الجنة رفيق حمزة سيد الشهداء آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ خدا کار های او را قبول و از او صرف نظر میکند و او را در بهشت ، (هم نشین) میگرداند ألا ومن أحب عليا عليه‌السلام ناداه ملك من تحت العرش : ... فقد غفر الله لك الذنوب كلها آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ ای او را ندا میدهد که : همانا خدا تمام گناهان تو را آمرزید ألا ومن أحب عليا عليه‌السلام مر على الصراط كالبرق الخاطف ، ولم ير صعوبة المرور آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ مانند برقی تند از عبور میکند و سختی عبور را نمیبیند ألا ومن أحب عليا عليه‌السلام كتب الله له براءة من النار ، وبراءة من النفاق وجوازا على الصراط ، وأمانا من العذاب آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ خدا برای او آزادی از و رهایی از و عبور از پل صراط و ایمن بودن از خود را مینویسد مصدر : مائة منقبة ، ابن شاذان القمی ، جلد 1 ، صفحه 64 و 65 و 66
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند : وقتی بر به طول انجامید (طول کشید) ، به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس به و فرستاد که آنها را از نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت ! سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند : همچنین شما نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا ما می‌رسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد . مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
🔥 گرفتن ارواحنافداه از آن دو نفر 🔥 🥀 مفضل از امام صادق صلوات‌الله علیه است. نقل می‌کند: به مدینه میرود و قبر شیخین را میشکافد و جنازه آن دو را که در کنار پیامبر مدفونند از قبر بیرون می‌آورد و آتش میزند! 🥀 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: پس از ورود به مدینه ابتدا از مردم میپرسد آیا کسی از شما هست که این دو را بشناسد؟! مردم پاسخ میدهند که : ما ان دو را از اوصافشان میشناسیم و کسی جز آن دو در کنار پیامبر دفن نشده‌اند. باز حضرت همین پرسش را تا سه مرتبه تکرار می‌کند. 🥀 ۳ روز صبر میفرمایند تا این خبر در بین تمام مردم پخش شود. سپس دیوار کنار قبر را میشکافد ، هنگامی که میخواهد دیوار خود قبر را خراب کند و نبش کند، به دستور خداوند بادهای شدید و صاعقه‌های وحشت زا و رعد و برق تمام فضا را پر میکند. وانقدر ادامه پیدا میکند که مردم میگویند: این حوادث به جهت بی احترامی به شیخین است! 🥀 در این وقت یاران حضرت پراکنده میشوند تا جایی که حضرت تنها میمانند! و خود امام عصر کلنگ در دست گرفته و قبر آن دو را نبش میفرمایند. سپس عده‌ای از خواص یاران حضرت برگشته و شروع به کمک کردن حضرت مهدی در تخریب قبور این دو میکنند. حضرت به نقبا و یاران خاص میفرمایند: شروع کنید به نبش و جستجوی آنها! آنها هم با دست خاکها را کنار زده تا به جنازه آن دو میرسند، و بدن آن دو را تر و تازه میابند. سپس آنان را بیرون آورده و کفن را کنار میزنند. 🥀 به اذن پروردگار آن دو را زنده میفرماید. آنان را لعن و نفرین کرده و از آنان بیزاری میجوید و با آنان صحبت کرده و آن دو پاسخ میدهند. سپس به دستور حضرت آن دو را به درخت بزرگی که خشکیده و پوسیده آویزان میکنند. ناگهان آن درخت سر سبز شده و شاخه هایش رشد نموده و برگ تازه بر آن میروید! 🥀 در این هنگام اهل شک و ریب و پیروان شیخین خوشحال شده میگویند: به خدا سوگند این شرافت حقیقیست! یقینا ما به واسطه محبت و ولایت این دو رستگار شدیم! 🥀 هرکس به اندازه ی دانه ای از دوستی و ولایت آنها به دل داشته باشد آنجا عقیده خود را اظهار خواهد کرد. و همگی آنان برای تماشا کنار جنازه به دار آویخته آن دو حاضر شده و شیفته و مفتون آن دو میگردند! 🥀 در این هنگام منادیی از طرف امام زمان صدا میزند که: هرکس این دو صحابی پیامبر را که در کنار او دفن شده اند دوست دارد یک طرف و جدای از دیگران بایستد. مردم دو دسته میشوند، گروهی طرفدار و گروهی دشمن. حضرت به طرفداران آن دو میفرماید: از آن دو اعلام برایت و بیزاری کنید. ولی آنان از این کار امتناع میکنند و میگویند: به خدا سوگند از تو بیزاریم و از کسی که به تو ایمان آورد و آن دو را قبول نداشته باشد، و کسی که به آنها بی احترامی کرده و جنازه آنان را بیرون آورده و به دار آویزان کرده است! 🥀 حضرت صادق علیه‌السلام فرمودند: ای مفضل، در این لحظه مردم به فتنه‌ای دچار میشوند که شدیدتر از فتنه گوساله و سامری است! به امر مبارک امام عصر باد سیاهی می‌وزد و همه آنها را مانند ریشه درخت خرمای پوسیده نابود میسازد! سپس دستور میدهد که جنازه آن دو را از درخت پایین بیاورند و همه ی مردم تجمع کنند تا شاهد محاکمه آنان باشند. سپس تمام رفتارهای ناپسند آنان را میشمارد و آنان اعتراف میکنند. سپس به فرمان حضرت مهدی ابتدا حاضران آنان را قصاص میکنند، بعد به دستور حضرت از زمین بیرون می‌اید، همان که بر در خانه سلام‌الله علیها آورده بودند، با همان که برای زدن اهل‌بیت پیامبر جمع کرده بودند که آن در نزد ما اهل‌بیت باقیست و به صورت ارث از اجداد طاهرینش به رسیده است آن دو را زده و سپس دستور میدهد که بادی وزیده و خاکسترشان را به دریا بریزد و پراکنده نماید! 🥀 مفضل میگوید : وقتی سخن امام صادق علیه‌السلام به اینجا رسید از حضرت پرسیدم: آیا این آخر آن دو میباشد؟! حضرت فرمودند: ! به خدا سوگند رسول خدا و امیرمومنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و بقیه امامان و تمام آنهایی که ایمان خالص داشته باشند و همه برمیگردند و قصاص میکنند، تا جایی که در یک شبانه روز هزار بار کشته میشوند و باز به صورت اول برمیگردند! 📕 احتجاج، صفحه ۴۴۹ 📕 عیون اخبار الرضا، جلد ۱، ص ۵۸ 📕 کمال الدین، صفحه ۲۵۳ 📕 بحارالانوار، جلد ۳۰، صفحه ۲۷۶ 🏷 🆔 @haram110
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۸ از این همه اطمینان حرصم گرفته بود. _ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟ _ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقاجون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور.. من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم. _ میخواهم به پدر و مادرم نشان بدهم. _من میگویم پدرم نمی گذارد، شما میگویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم. میخواستم تلافی کنم... گفت: _ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور.... عکس نداشتم.عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش . . توی بله برون مخالف زیاد بود. مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند. دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون... از چهره ی مادر ایوب هم میشد فهمید چندان راضی نیست. توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند. کار ایوب یک جور بود.داشت دختر غریبه میگرفت، آن هم از تهران. ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت: _ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن. دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت: _الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم به این وصلت نیستم چون پسر شما را میدانم. اصلا زندگی با سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی بکشد، ای هم ندارد که بگوییم درست و حسابی مالی دارد. دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت: _برای آرامش خودمان می ماند، این که را بگیریم. بعد رو کرد به من و ایوب - بلند شوید بچه ها، بیایید را روی بگذارید. من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم. دایی گفت: - بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به و هم نکنید، هوای هم را داشته باشید... قسم خوردیم. ✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨ ادامه دارد... ✿❀