🔶 پنجم ربیع الاول #وفات #حضرت_سکینه سلام الله علیها 🔶
حضرت #سكینه (عليها السلام ) دختر #امام_حسين عليه السلام ۵۶سال پس از واقعه #كربلا ، در شب پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷ه.ق در مدينه وفات كرد .
📚قلائد النحور ج ربيع الاول ص۲۶ ؛ فيض العلام ص۲۰۶ ؛ مستدرك سفينه البحار ج ۴ ص۶۷ ؛ مستدركات علم رجال الحديث ج۸ ص۵۸۰ ؛ رياحين الشريعه ج۳ ص۲۸۰ ؛ معالی السبطین ج۲ ص۲۱۷
🔸 نام و لقب
نام او #آمنه و به نقلي #امینه و به نقل ديگر #امیمه بود كه مادرش به خاطر سكون و آرامش و وقاری كه داشت او را سكینه لقب داده بود. سكينه بنت الحسين بن علي بن ابيطالب علیهم السلام از دختران امام حسين عليه السلام و از مادري به نام #رباب_بنت_امرءالقیس متولد شد. اگرچه در منابع متقدم تاريخي، او كوچكتر از دختر ديگر امام حسين عليه السلام ، يعني #فاطمه معرفي شده؛ اما از تاريخ دقيق تولد او در تاريخ چيزي به ثبت نرسيده است.
🔸 حضور در كربلا
مادر ایشان #حضرت_رباب علیها السلام است که با هم در واقعه کربلا حضور داشتند، و همراه با #اسرا به #کوفه و #شام رفتند.
آن حضرت فقط با پسر عموی خود #عبدالله_بن_حسن پسر #امام_مجتبی علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یادآوری است که #امام_حسن_مجتبی علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در #قتلگاه به #شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست.
📚 العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام ص۱۸۵
سكينه از جمله زنان حاضر در #واقعه_كربلا به شمار مي رفت. مورخان و سيره نگاران از او در آثار خود بارها و بارها ياد كرده اند. از جمله روايت شده كه در روز #عاشورا ، #حضرت_اباعبدالله علیه السلام پس از مدتي مبارزه ، جهت آخرين #وداع ، به سوي حرم آمدند و به زنان حرم فرمودند:"صبر پيشه سازيد و لباسهاي بلندتان را بپوشيد و آماده #بلا و مصيبت باشيد و بدانيد كه خداوند نگهدار شماست و به زودی شما را از چنگال اين گروه نجات خواهد داد و عاقبت كار شما سعادت و پايان كار دشمنان را به #عذاب مي كشاند. خداوند شما را در برابر اين سختي ها كرامت عطا خواهد كرد ...". نقل شده كه در روز يازدهم #محرم و به هنگام وداع اهل بيت عليهم السلام با شهدا سكينه عليها السلام پس از سخنان جانسوز عمه اش #حضرت_زینب عليها السلام پيش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به #عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گريه هايش بر شهيد كربلا همچنان ادامه داشت تا اينكه گروهی از ياران #عمر_بن_سعد پيش آمدند و او را به زور از پيكر پاك پدرش جدا كردند و كشان كشان نزد ديگر اسرا بردند.
🔸 ايام اسارت
پس از واقعه #عاشورا ، سكينه و بانوان ديگر حرم #اباعبدالله_الحسین عليه السلام به #اسارت دشمن در آمده و همراه با كاروان اسرا به #كوفه و #شام رفتند. او همراه و همگام با اسرای #اهلبیت عليهم السلام به افشاي جنايات #بنی_امیه و بيان مظلوميت اهل بيت پيامبر عليهم السلام پرداخت و اين تلاش را از همان آغازين روزهاي ايام اسارت آغاز كرد.
🔸 بازگشت به مدينه
پس از پايان اسارت سكينه نيز به همراه كاروان اسرا به مدينه بازگشت. اما از چند و چون زندگاني او در مدينه تا وفات ايشان در منابع خبر موثق و مورد اطمينان چنداني در دست نيست. شايد بتوان گفتگوي سكينه با دختر عثمان را از معدود خبرهاي مورد اعتماد در اين دوره دانست
🔸 شخصيت علمي و معنوی حضرت سكینه
سكينه دختر امام حسين عليه السلام را از برترين، باهوش ترين، و نيكوسرشت ترين زنان عصر خويش دانسته اند. او در فضل و كمال به اندازه ای بود كه به فرموده پدرش #حضرت_حسین عليه السلام غالباً غرق در ذات الهی بود.
🔸 درگذشت
در صبح روز رحلتش #محمد_بن_عبدالله ( #نفس_زکیه ) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید.
در چگونگي و محل وفات #سكینه_بنت_الحسین اختلاف شده است. اما بنا بر نقل بسياري از منابع و مآخذ وفات ايشان در روز پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷هجري قمري در زمان امارت خالد بن عبدالله بن حارث و به نقلي خالد بن عبدالملك در #مدینه اتفاق افتاده است. بنا بر نقل منابع #اهل_سنت ، خالد بن عبدالله بر او نماز خواند و او را در قبرستان #بقيع به خاك سپردند. برخي محل دفن اين بانو را قبرستان باب الصغير سوريه مي دانند.
#خالد_بن_عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت :
«صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد.
لذا جنازه مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن علیه السلام _ و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند.
📚 فیض العلام ص۲۰۵
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#روزشمار #ربیع #ربیع_الاول #تقویم
@haram110
#گفتگو
➖همونطور که با دستش موهاشو پیچ و تاب میداد گفت:
آخه خدا به این #مهربونی، بخاطر چند تار مو، آدمو #عذاب کنه؟!😏
➕گفتم: با این توجیه، پس چون خدا مهربونه هر کس هر گناهی بخواد میتونه انجام بده ...😏 مثلا کسی دزدی کنه و بگه خب خدا مهربونه، میبخشه!! تو میتونی چنین منطقی رو بپذیری⁉️
اصلا با این توجیهات چیزی از دستورات خدا باقی میمونه؟؟😐
🔸پیامبر(ص) فرمودن:
«به کوچکی گناه نگاه نکن، بلکه نگاهت به این باشد که چه کسی را نافرمانی می کنی»(۱)
🔸امام علی علیهالسلام هم فرمودن:
«بدترين گناهان، گناهی است که گناهکار آن را ناچيز و آسان شمرد»(۲)
➕ﻧﭙﻮﺷوندن حتی چندتار مو در ﺑﺮاﺑﺮ #ﻧﺎﻣﺤﺮم، ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻗﻄﻌﯽ با آﯾﺎت ﻗﺮآن و ﺳﻔﺎرﺷﺎی ﻣﻌﺼﻮمینه ...
و این یعنی ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ صریح با ﻓﺮﻣﺎن #ﺧﺪا💥
➕یادت باشه که #شیطان قدم به قدم انسان رو به قعر جهنم سوق میده، اول چند تار مو پیداست، بعد #بدحجابی برای فرد عادی میشه و کم کم روسری عقبتر میره ... مانتو بدننماتر میشه و...
☝️بترس از این که چند سال دیگه این اتفاق برای تؤم بیفته ... و با توجیه مهربونی خدا، فرمان خدا رو کلا زیر پا بذاری⚡️😔
📚برگرفته از:
کتاب «ﺑﺮاﯾﻢ ﺣﺠﺎب را ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ»
نویسنده: ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻈﯿﻤﺎ
۱. امالی طوسی، ص ۵٢٨
۲. بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۴
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند :
وقتی #عذاب بر #بنی_اسرائیل به طول انجامید (طول کشید) ، #چهل_روز به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس #الله به #حضرت_موسی و #حضرت_هارون #وحی فرستاد که آنها را از #فرعون نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت !
سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
همچنین شما #شیعیان نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا #فرج ما میرسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد .
مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
هدایت شده از حرم
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند :
وقتی #عذاب بر #بنی_اسرائیل به طول انجامید (طول کشید) ، #چهل_روز به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس #الله به #حضرت_موسی و #حضرت_هارون #وحی فرستاد که آنها را از #فرعون نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت !
سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
همچنین شما #شیعیان نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا #فرج ما میرسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد .
مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
#فضائل_امیرالمؤمنین #مناقب_امیرالمؤمنین
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
ألا ومن أحب عليا استغفرت له الملائكة ، وفتحت له أبواب الجنة يدخل من أي باب شاء بغير حساب
آگاه باشید ، هر کس #علی را دوست بدارد ؛ #فرشتگان برای او طلب #آمرزش میکنند و درهای بهشت به روی او گشوده میشود تا از هر دری که بخواهد بدون حساب وارد شود
ألا ومن أحب عليا أعطاه الله في الجنة بكل عرق في بدنه حوراء ، وشفعه في ثمانين من أهل بيته ، وله بكل شعرة [على بدنه] مدينة في الجنة
آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ خدا به تعداد رگ های بدنش ، در #بهشت به او #حوری عطا میفرماید و #شفاعت او را در مورد هشتاد نفر از بستگانش میپذیرد و به تعداد هر مویی که در بدن او باشد ، شهری در بهشت به او عنایت میفرماید
ألا ومن أحب عليا عليهالسلام تقبل الله منه حسناته ، وتجاوز عن سيئاته ، وكان في الجنة رفيق حمزة سيد الشهداء
آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ خدا کار های #نیک او را قبول و از #گناهان او صرف نظر میکند و او را در بهشت ، #رفیق (هم نشین) #حمزه_سید_الشهداء میگرداند
ألا ومن أحب عليا عليهالسلام ناداه ملك من تحت العرش : ... فقد غفر الله لك الذنوب كلها
آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ #فرشته ای او را ندا میدهد که : همانا خدا تمام گناهان تو را آمرزید
ألا ومن أحب عليا عليهالسلام مر على الصراط كالبرق الخاطف ، ولم ير صعوبة المرور
آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ مانند برقی تند از #پل_صراط عبور میکند و سختی عبور را نمیبیند
ألا ومن أحب عليا عليهالسلام كتب الله له براءة من النار ، وبراءة من النفاق وجوازا على الصراط ، وأمانا من العذاب
آگاه باشید ، هر کس علی را دوست بدارد ؛ خدا برای او آزادی از #جهنم و رهایی از #نفاق و #جواز عبور از پل صراط و ایمن بودن از #عذاب خود را مینویسد
مصدر : مائة منقبة ، ابن شاذان القمی ، جلد 1 ، صفحه 64 و 65 و 66
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند :
وقتی #عذاب بر #بنی_اسرائیل به طول انجامید (طول کشید) ، #چهل_روز به درگاه الهی ناله و فریاد و گریه کردند ، پس #الله به #حضرت_موسی و #حضرت_هارون #وحی فرستاد که آنها را از #فرعون نجات می بخشد ، پس در نتیجه 170 سال (از مدت) را از آنها برداشت !
سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
همچنین شما #شیعیان نیز اگر چنین کنید (یعنی به درگاه الهی ناله و گریه نمایید) ، قطعا #فرج ما میرسد و اگر اینطور نباشید ، امر تا انتهای خود می رسد .
مصدر : بحار الانوار ، جلد 4 ، صفحه 117
🔥 #انتقام گرفتن #امام_زمان ارواحنافداه از آن دو نفر 🔥
🥀 مفضل از امام صادق صلواتالله علیه است. نقل میکند: #مهدی به مدینه میرود و قبر شیخین را میشکافد و جنازه آن دو را که در کنار پیامبر مدفونند از قبر بیرون میآورد و آتش میزند!
🥀 امام صادق علیهالسلام فرمودند: #مهدی پس از ورود به مدینه ابتدا از مردم میپرسد آیا کسی از شما هست که این دو را بشناسد؟! مردم پاسخ میدهند که : ما ان دو را از اوصافشان میشناسیم و کسی جز آن دو در کنار پیامبر دفن نشدهاند. باز حضرت همین پرسش را تا سه مرتبه تکرار میکند.
🥀 #مهدی ۳ روز صبر میفرمایند تا این خبر در بین تمام مردم پخش شود. سپس دیوار کنار قبر را میشکافد ، هنگامی که میخواهد دیوار خود قبر را خراب کند و نبش کند، به دستور خداوند بادهای شدید و صاعقههای وحشت زا و رعد و برق تمام فضا را پر میکند. وانقدر ادامه پیدا میکند که مردم میگویند: این حوادث به جهت بی احترامی به شیخین است!
🥀 در این وقت یاران حضرت #مهدی پراکنده میشوند تا جایی که حضرت تنها میمانند! و خود امام عصر کلنگ در دست گرفته و قبر آن دو را نبش میفرمایند. سپس عدهای از خواص یاران حضرت برگشته و شروع به کمک کردن حضرت مهدی در تخریب قبور این دو میکنند. حضرت به نقبا و یاران خاص میفرمایند: شروع کنید به نبش و جستجوی آنها! آنها هم با دست خاکها را کنار زده تا به جنازه آن دو میرسند، و بدن آن دو را تر و تازه میابند. سپس آنان را بیرون آورده و کفن را کنار میزنند.
🥀 #امام_زمان به اذن پروردگار آن دو را زنده میفرماید. آنان را لعن و نفرین کرده و از آنان بیزاری میجوید و با آنان صحبت کرده و آن دو پاسخ میدهند. سپس به دستور حضرت آن دو را به درخت بزرگی که خشکیده و پوسیده آویزان میکنند. ناگهان آن درخت سر سبز شده و شاخه هایش رشد نموده و برگ تازه بر آن میروید!
🥀 در این هنگام اهل شک و ریب و پیروان شیخین خوشحال شده میگویند: به خدا سوگند این شرافت حقیقیست! یقینا ما به واسطه محبت و ولایت این دو رستگار شدیم!
🥀 هرکس به اندازه ی دانه ای از دوستی و ولایت آنها به دل داشته باشد آنجا عقیده خود را اظهار خواهد کرد. و همگی آنان برای تماشا کنار جنازه به دار آویخته آن دو حاضر شده و شیفته و مفتون آن دو میگردند!
🥀 در این هنگام منادیی از طرف امام زمان صدا میزند که: هرکس این دو صحابی پیامبر را که در کنار او دفن شده اند دوست دارد یک طرف و جدای از دیگران بایستد. مردم دو دسته میشوند، گروهی طرفدار و گروهی دشمن. حضرت به طرفداران آن دو میفرماید: از آن دو اعلام برایت و بیزاری کنید. ولی آنان از این کار امتناع میکنند و میگویند: به خدا سوگند از تو بیزاریم و از کسی که به تو ایمان آورد و آن دو را قبول نداشته باشد، و کسی که به آنها بی احترامی کرده و جنازه آنان را بیرون آورده و به دار آویزان کرده است!
🥀 حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: ای مفضل، در این لحظه مردم به فتنهای دچار میشوند که شدیدتر از فتنه گوساله و سامری است! به امر مبارک امام عصر باد سیاهی میوزد و همه آنها را مانند ریشه درخت خرمای پوسیده نابود میسازد! سپس دستور میدهد که جنازه آن دو را از درخت پایین بیاورند و همه ی مردم تجمع کنند تا شاهد محاکمه آنان باشند. سپس تمام رفتارهای ناپسند آنان را میشمارد و آنان اعتراف میکنند.
سپس به فرمان حضرت مهدی ابتدا حاضران آنان را قصاص میکنند، بعد به دستور حضرت #آتشی از زمین بیرون میاید، همان #آتشی که بر در خانه #حضرت_زهرا سلامالله علیها آورده بودند، با همان #هیزمی که برای #آتش زدن اهلبیت پیامبر جمع کرده بودند که آن #هیزم در نزد ما اهلبیت باقیست و به صورت ارث از اجداد طاهرینش به #مهدی رسیده است آن دو را #آتش زده و سپس دستور میدهد که بادی وزیده و خاکسترشان را به دریا بریزد و پراکنده نماید!
🥀 مفضل میگوید : وقتی سخن امام صادق علیهالسلام به اینجا رسید از حضرت پرسیدم: آیا این آخر #عذاب آن دو میباشد؟! حضرت فرمودند: #هرگز! به خدا سوگند رسول خدا و امیرمومنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و بقیه امامان و تمام آنهایی که ایمان خالص داشته باشند و همه #مخالفین برمیگردند و قصاص میکنند، تا جایی که در یک شبانه روز هزار بار کشته میشوند و باز به صورت اول برمیگردند!
📕 احتجاج، صفحه ۴۴۹
📕 عیون اخبار الرضا، جلد ۱، ص ۵۸
📕 کمال الدین، صفحه ۲۵۳
📕 بحارالانوار، جلد ۳۰، صفحه ۲۷۶
🏷
🆔 @haram110
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
✿❀قسمت ۸
از این همه اطمینان حرصم گرفته بود.
_ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟
_ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقاجون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور..
من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.
_ میخواهم به پدر و مادرم نشان بدهم.
_من میگویم پدرم نمی گذارد، شما میگویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم.
میخواستم تلافی کنم...
گفت:
_ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور....
عکس نداشتم.عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش
.
.
توی بله برون مخالف زیاد بود.
مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این وصلت را بگیرند.
دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون...
از چهره ی مادر ایوب هم میشد فهمید چندان راضی نیست. توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند.
کار ایوب یک جور #سنت_شکنی بود.داشت دختر غریبه میگرفت، آن هم از تهران.
ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت:
_ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن.
دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت #قرآن را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت:
_الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم #راضی به این وصلت نیستم چون #شرایط پسر شما را میدانم. اصلا زندگی با #جانباز سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی #عذاب بکشد، #مهریه ای هم ندارد که بگوییم #پشتوانه درست و حسابی مالی دارد.
دایی ✨قرآن✨ را گرفت جلوی خودش و گفت:
_برای آرامش خودمان #یک_راه می ماند، این که #قرآن را #شاهد بگیریم.
بعد رو کرد به من و ایوب
- بلند شوید بچه ها، بیایید #دستتان را روی #قرآن بگذارید.
من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم.
دایی گفت:
- #قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به #مال و #ناموس هم #خیانت نکنید، هوای هم را داشته باشید...
قسم خوردیم.
✨قرآن دوباره بین ما حکم شد✨
#حکم_شدن_قران_اون_هم_برا_بار_دوم
ادامه دارد...
✿❀