eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🌸🌸🍃🌸🌸🍃 ☺️ عواملی که باعث انسان می شوند 👇👇👇 🌹 دیدار انسان مومن . 🌹 نگاه کردن به آب روان . 🌹 استفاده از عطرهای طبیعی . 🌹 همبسترشدن . 🌹 سواری (اسب، ماشین و...) . 🌹 دود کردن و خوردن اسفند . 🌹 شناکردن . 🌹 کوتاه کردن ناخن و سبیل . 🌹 نگاه کردن به چهره زیبا . 🌹 مسواک زدن باچوب مسواک. 🌹 خوردن عسل . 🌹 شستن سر با گل ختمی . 🌹 خوردن و آشامیدن (به اندازه) . 🌹 قدم زدن . 🌹 نگاه کردن به سبزه و طبیعت . 🌹 استفاده از نورهء طبیعی 🔹 @haram110
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج) 💠ملاقات خضرعليه السلام و دجّال
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 (عج) 💠فاطمه جان گريه نكن!💠 علي بن هلال از قول پدرش مي‌گويد: هنگامي كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم در بستر بيماري - كه به رحلت ايشان منجر شد - قرار داشت، براي عيادت به خدمت شان شرفياب شدم. حضرت فاطمه عليها السلام بر بالين حضرت صلي الله عليه وآله وسلم نشسته و مي‌گريست، تا اين كه صداي گريه حضرت زهراعليها السلام شدّت گرفت. پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم سرشان را به طرف زهراعليها السلام بالا برده و فرمود: عزيز دلم! فاطمه جان! چرا گريه مي‌كني؟! حضرت زهراعليها السلام عرض كرد: از ضايعه اي كه بعد از شما است مي‌ترسم. حضرت صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: عزيزم! آيا نمي داني كه خداوند كاملاً بر احوال زمين آگاه است و در يك نظر پدرت را به رسالت مبعوث نمود، و بر اساس همان آگاهي، در نظر بعد، شوهرت را برگزيد، و به من وحي كرد كه تو را به نكاح او در آورم. فاطمه جان! خداوند به ما اهل بيت هفت خصلت عطا نموده است كه به كسي قبل از ما عطا نشده، و پس از ما نيز به كسي عطا نخواهد شد: اوّل آن كه من، خاتم پيامبران و برترين ايشان و محبوب ترين مخلوق در نزد خدا هستم و پدر توأم. دوّم آن كه جانشين من، بهترين جانشينان و محبوبترين ايشان نزد خدا است و او شوهر توست. سوّم آن كه شهيد ما، بهترين شهدا و محبوب ترين آنها نزد خدا است، و او حمزه، عموي پدر و عموي شوهر توست. چهارم از ماست آن كه دوبال دارد و هرگاه بخواهد با آن در بهشت با ملائكه پرواز مي‌كند، و او پسر عموي پدر و برادر شوهر تو است. پنجم و ششم؛ دو نوه پيامبر اين امّت فرزندان تو هستند، حسن و حسين، كه آقاي جوانان بهشتند، و قسم به خدا! پدرشان از هر دوي آنها نيز نيكوتر است. هفتم؛ فاطمه جان! قسم به كسي كه مرا به پيامبري بر انگيخت، اين فرزند آن دو [حسن و حسين عليهما السلام است. هنگامي كه دنيا را و پديدار گرديدند، بسته شده و گروهي، گروهي ديگر را مي‌كند، بزرگان به نمي نمايند، و كوچكترها را كنند، در اين هنگام خداوند از نسل آن دو كسي را بر مي‌انگيزد كه قلعه‌هاي گمراهي و دل‌هاي قفل زده را مي‌گشايد. و اساس دين را در آخرالزمان استوار مي‌كند، چنان كه من در آخرالزمان (دوره رسالت) آن را استوار نمودم، و زمين را پس از آن كه از ظلم و جور انباشته شده باشد پر از عدل و داد مي‌كند. فاطمه جان! اندوهگين مباش و گريه مكن همانا خداوند - عزوجل - از من نسبت به تو مهربان تر و رئوف تر است، و اين به خاطر جايگاه تو نزد من و مهر توست در قلب من؛ خداوند تو را به مردي تزويج نمود كه از جهت خاندان بزرگ ترين مردم، و از جهت بزرگواري و مقام برترين ايشان، و مهربان ترين آن‌ها نسبت به مردم، و عادل ترين آنها در مساوات، و بيناترين آنها در رويدادها و مسائل است. و من از خدا خواسته‌ام كه تو اوّلين كسي باشي كه از اهل بيتم به من ملحق خواهي شد. (#۱۰) [آنگاه آثار و در السلام نمايان شد.] 📚منابع: ۱۰#) كشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۷ و ۲۶۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۹.
🌹 اما فصل و آن انرژی روزگار است، اولین ماه آن 31 روز است. (23اسفند تا 24فروردین) 🔹در این ماه شب و روزش آور است. 🔸 زمین نرم می شود. 🔹 غلبه از بین می رود. 🔸 به هیجان می آید. 🔹 مصرف غذای و گوشتها و تخم مرغ نیمبِرشت مفید است. 🔸 را که با آب رقیق شده باشد بنوشید. 🔹از خوردن پیاز و سیر و ترشی شود. 🔸نوشیدن شربتهای مفید است (شربت مسهل مانند: انواع سکنجبین ها، شربت رضوی، شربت تخم شربتی+اسفرزه+خاکشیر، سنا+گل ، شیر+شکرسرخ و ...) 🌹 همچنین توصیه به و می شود. ( حجامت در ده روز اول ماه آذار(23 اسفند تا سوم فروردین) بسیار توصیه می شود.) 📚رساله ذهبیه، امام رضا علیه السلام
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هفتم 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... نویسنده : @haram110
🛑 طرفداری از در و توهین به توسط دختر عمر در منابع شیعه و سنی 🖇اخر ماه شعبان سالمرگ 🖇 👤 رحمه الله مینویسد: ✅...فلما وصل الكتاب إلى حفصة استبشرت بذلك ، ودعت صبيان بني تيم وعدي وأعطت جواريها دفوفاً ، وأمرتهن أن يضربن بالدفوف... 🔰هنگامی که خبر رسیدن امیرالمؤمنین‌ به منطقه به رسید، نامه ای به حفصه دختر عمر نوشت: 📜امّا بعد! مـا در بـصره فرود آمده ایم و على در ذى قار است و چنان شکسته شده است که ،گویى را به کوه صفا کوبیده باشند😡 و چون ، محاصره شده است که اگر قدمى پیش گذارد خنجر به گلویش فرو برند و اگر قدمى به عقب بردارد از پشت پاهایش را قطع کنند😡 🔰وقـتى نامه عایشه به حفصه رسید، و بچه هاى قبیله ی تیم و عدى را فراخواند تا و کنند و به کنیزکانش داد تا بزنند و بگویند: 🗣خـبـر تـازه چـیست؟ خبر تازه چیست؟ على چون شتر سرخ موى😡 محاصره شده و در ذى قار است. اگر جلو رود دشنه به گلویش مى زنند و اگر عقب رود پاهایش را قطع مى کنند. 🔰این خبر به همسر رسول الله رسید که حفصه و عده ای از زنان جمع شده اند و به امیرالمؤمنین می کنند و شاد هستند به سبب نامه ای که عایشه برای انها فرستاده پس ام سلمه افتاد و گفت : لباس مرا بدهید تا نزد انها برم و توبیخ شان کنم. 📚الجمل للمفيد ج۱ ص۲۷۶ 📚قاموس الرجال للتستري ج۱۲ ص۲۳۵ 📚 الجمل لابن شدقم ص۳۲ 📚الكافئة للشيخ المفيد ص۱۷ @haram110
📌تدابیر فصل بهار از 🟣 با مراجعه به کتب روایی، و خصوصا رساله ارزشمند ذهبیه میتوان گفت طبق نظر اهل بیت علیهم السلام فصل بهار بر اساس ماه های رومی به شرح ذیل میباشد: ۱- ماه آذار ۲- ماه نیسان ۳- ماه ایار اولین ماه آن 31 روز است. (23اسفند تا 24فروردین)🌱 👈🏻در این ماه شب و روزش آور است. 👈🏻زمین نرم میشود. 👈🏻غلبه از بین میرود. 👈🏻 به هیجان می‌آید. https://eitaa.com/joinchat/190316613Cc2bbc3df5e