10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رادیو_همدم
❓حتما باید زن بگیرم و گرفتار مشکلات زندگی متاهلی شوم؟
🔹اگر با دوستان متاهل تان مشورت می کنید و می شنوید: سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند و بهتر است قید تشکیل خانواده را بزنید ، این قسمت از رادیو همدم را از دست ندهید.
🎤گویندگان: #سعیدشیخ_زاده، #نسرین_اسنجانی، #لادن_سلطان_پناه،
#نغمه_عزیزی
4_5978839125959117465.mp3
7.53M
#بانوی_آسمانی 14
تاریخ رنجهای حضرت فاطمه
سلام الله علیها
قسمت 14
ازدواج نور با نور قسمت دوّم
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
#حضرت_محسن علیهالسلام
از مجموعه #دین_زیباست
✅ مقید باشید این فایلها را حداقل به #یک نوجوان شیعه برسانید!
✔️ وصیت #برائتی حضرت #فاطمه سلام الله علیها
☑️ فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّاسُ أَقْبَلَ أَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ النَّاسُ یُرِیدُونَ الصَلاهَ عَلَی فَاطِمَهَ (صلوات الله علیها) فَقَالَ الْمِقْدَادُ: قَدْ دَفَنَّا فَاطِمَهَ الْبَارِحَهَ، فَالْتَفَتَ عُمَرُ إِلَی أَبِی بَکْرٍ فَقَالَ: لَمْ أَقُلْ لَکَ إنَّهُمْ سَیَفْعَلُونَ قَالَ الْعَبَّاسُ: إِنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا تُصَلِّیَا عَلَیْهَا
💫 صبح که مردم برخاستند ابو بکر و عمر به همراهی آنان آمدند و قصد داشتند بر بدن حضرت زهرا (صلوات الله علیها) نماز بخوانند.
مقداد گفت: دیشب حضرت فاطمه (صلوات الله علیها) را دفن کردیم! عمر رو به ابوبکر کرد و گفت: به تو نگفتم، آنها زود این کار را می کنند؟!
عبّاس گفت: آن حضرت وصیّت کرده بود شما دو نفر بر او نماز نخوانید.
📚 بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث ج 43 ص 199
كتاب سليم بن قيس الهلالي حدیث 48
عوالم العلوم: ج 11 ص 596
الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء (زنجانی) ج 15 ص 65
🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
«توصیه به جوانان در خصوص حفظ کردن دو حدیث و احتجاج با مخالفان توسط آن»
🔸تولّی و تبرّی ...
🔹سنّی واقعی شیعیان هستند !!
بنده عرض می کنم آقایان، جوان ها، نوجوان ها، دو حدیث را همیشه حفظ کنید، این دو حدیث سلاح ماست، اسلحه ماست در مقابل دشمن، مجهز باشیم دیگر، حداقلش، بتواند حرف خودش را بزند که من در شیعه مذهبم این است.
این دو حدیث را هر شیعه باید حفظ داشته باشد، یعنی آماده باشد، کوتاه هم هست،کوتاه و پرمحتوا.
✅ یکی حدیث ثقلین، حدیث ثقلین را همه باید داشته باشیم، چون پایه مذهب ما با حدیث ثقلین درست می شود، آیات قرآن فراوان است، آنکه صریحاً دارد مذهب را پایه دار می کند این حدیث ثقلین است. حدیث ثقلین را شیعه و سنی نقل کرده اند، مخصوص شیعه نیست؛ که پیغمبر گفته است:
✅« إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَین، ما إن تَمَسَّکتُم بهما لَن تَضلّوا: کتابَ اللّه وَ عترَتی أهلَ بَیتی، فَإنَّهُما لَن یفتَرقا حَتّی یردا عَلَی الحَوضَ»✅
خیلی کوتاه هم هست: «من که می روم دو چیز باقی می گذارم بین شما، یکی قرآن، یکی عترت من، باید این هر دو با هم باشند تا شما را هدایت کنند، اگر متمسک به هر دو شدی گمراه نمی شوید. ما گفتیم به گفته ی پیغمبر عمل کنیم، سنی هستیم، سنی واقعی هستیم، به سنت پیغمبر عمل می کنیم، این حدیث ،سنت پیغمبر است.
ما شدیم رافضی، آنها شدند سنی؛ به ما گفتند شما تارک سنت هستید، رافضی هستید، عجیب است، ما سنی هستیم، شما رافضید.
شما ترک کردید سنت حضرت رسول الله را. حدیث ثقلین سنت حضرت رسول الله است، شما رها کردید، گفتید حسبنا کتاب الله. این حسبنا کتاب الله ضد حدیث ثقلین است، مخالف آن است. خوب ما به سنت پیغمبر عمل کردیم، ... برعکس نهند نام زنگی کافور
✅... حدیث دیگر، حدیث ایذاء حضرت زهرا علیها السلام است. این را هم همه یاد بگیریم، این را هم شیعه و سنی نقل کردند، که پیغمبر گفته اند:
«فاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّی مَنْ آذاهٰا فَقَد آذاني مَنْ آذاني فَقَد آذَا الله»
فاطمه قطعه ای از من است، هر کس او را بیازارد من را آزرده، هر کس من را بیازارد، خدا را آزرده.
قرآن چه می گوید آن وقت: حدیث و قرآن با هم:
قرآن می گوید: «إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا؛» این هم قرآن است. می گوید کسانی که خدا و رسول را بیازارند ملعونند در دنیا و آخرت، و عذاب خوار کننده در آخرت دامنشان را خواهد گرفت.
این هم قرآن [است] کنار هم بگذاریم، چه می شود؟ قرآن می گوید ایذا کنندگان به خدا و رسول ملعونند و معذب، حدیث چه می گوید؟ فاطمه بضعه منی، هر که فاطمه را بیازارد خدا و رسول را آزرده، اینها ملعون خواهند بود دیگر، نتیجه این می شود. پس قران را با حدیث کنار هم بگذاریم می گوییم پس ملعونند...
... خود قرآن دارد، لعن کار خداست، «عَلی لَعنَه الله عَلی قومِ الظّالِمین»، مگر نیست؟ «لَعَنَهُمُ الله وَ یَلعَنَهم اللّاعِنون.» لعنت یک کاری است که نفرین است... منطقی حرف می زنیم، می گوییم این قرآن است، گفته ایذاء کنندگان به خدا و رسول ملعون و جهنمی هستند و این حدیث هم گفته ایذاء کنندگان به زهرا علیها سلام ایذاء خدا و رسول است و ملعونند. از این طرف می گوییم دیگر.
💢 می گوییم ملعونند و ملعون حق حکومت بر امت اسلامی ندارد. فاطمیه که ما داریم همه اش عزاداری نیست، مدام گریه کنیم، نه، این منطق است، سند بطلان داریم، فاطمیه سند بطلان حکومت حاکمان وقت است. پس سند بطلان می خواهیم به دست بدهیم. حدیث ثقلین سند حقیت اهل بیت است، حدیث ایذاء فاطمه سند بطلان حکومت آنها. ما هم تولی و هم تبری را داریم. با حدیث ثقلین تولی داریم با حدیث ایذاء تبری داریم. این هر دو حدیث را داشته باشیم هم حدیث ثقلین و هم حدیث ایذاء فاطمه. این اساس دارد. مطلب این نیست که ما دوست داریم و گریه می کنیم، تنها این نیست، می خواهیم تحکیم اساس مذهب کنیم، وظیفه تبری داریم از دشمنان اهل بیت و بهترین معیار فاطمه علیها السلام است.
«آیت الله سید محمد ضیاءآبادی»
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
2_5453961553650912616.mp3
17.48M
🖌 شرح خطبه #فدک 👈🏻 #بخش_شانزدهم
📥پیشنهاد دانلود🔹نشر دهید...
شیخ #مجتبی_اسکندری حفظ الله
🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
هدایت شده از حرم
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مناظرات_دو_زبانه_یکدقیقه_ای_شیسنی
#قسمت_هفدهم🎬
🖌با زیرنویس انگلیسی
💠موضوع : ابوهریره غیر قابل اعتماد است.
💠Sabject: Abu Huraira could not be trusted!
#شیسنی:ترکیب دو کلمه شیعه و سنی
✔️با دیدن این مناظرات هم زبان انگلیسی تان را تقویت کنید هم اعتقاداتتان را.😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
#شب_زیارتےارباب😢
چشمے ڪه دریا میشود شب هاے جمعه
مهمان زهرا(سلام الله علیها)میشود شب های جمعه
گرچه گنه ڪارم ولی با دست زهرا
این نامه امضا میشود شب های جمعه
🏴 اللهم عجل لولیڪ الفرج مولانا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🏴
🚨 #نکته_مهم
🚫بین دوتا نامحرم دوستی معمولی یا پیچیده وجود نداره .
👈هر نوع دوستی با نامحرم مطلقا حرامه(طبق نظر مراجع)
👹یادتون باشه:شیطون از کم شروع میکنه ولی به کم راضی نمیشه
😈هوای نفس هم همونطور که گفتیم خیلی ریز و پیچیده میاد جلو و جوری گولت میزنه که نفهمی از کجا گول خوردی😐
(یعنی حتی اگه خودمون هم نخوایم
تاکید میکنم حتی اگه خودمون هم نخوایم این شیطون و هوای نفس هرطوری شده مارو به گناه میکشونن😒
اخه مگه دیونن فرصت به این خوبی واسه گناه انداختن رو از دست بدن😏
👌درنتیجه اصلا نباید شرایط گناه رو جور کرد
✔️پس رفقا برای پیشگیری از فریب خوردن توسطه این دوتا ملعون
👈جز در مواقع ضروری با نامحرم صحبت نکنید
👈 و صحبت هم رسمی در حده ضرورت باشه
#رهایی_از_روابط_حرام🔥🚶♂
4_5825721518927120266.mp3
7.43M
🔶 #بیماری_مغزو_اعصاب🔷#افسردگی_خودخوری_ترس_فکروخیال_شکاک_بودن_و...
✅#صوت۲
🍃علت بیمارۍ ♦️خودخورۍ
🍃افسردگۍ ♦️ترس
🍃فڪروخیال الڪۍ ♦️وسواس
🍃شڪاڪ بودن ♦️ڪسالت جسم وجان
🍃و...
🎤 #استاد_سید_حسین_افشار_نجفۍ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفـرج_الساعه🤲🏻
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
🌹از زبان همسر شهید🌹
#قسمت_سوم
تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸😯
به هر طریقی بود شماره #منزل بابای محسن را ازشان گرفتم.
بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. 😮
#مادر_محسن گوشی را جواب داد. 😌
گفتم: " آقا محسن هست؟"
گفت: "نه شما؟"
گفتم: "عباسی هستم. از #خواهران_نمایشگاه. لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! "
یک ساعت بعد محسن تماس گرفت.
صدایش را که شنیدم پشت تلفن #بغضم_ترکید و شروع کردم به #گریه😭 پرسیدم:"خوبی؟"😢
گفت: "بله."
گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! "
گوشی را #قطع_کردم.
یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! 😲 ‼️
چه کار اشتباهی انجام دادم!
با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد.😭
محسن شروع کرد به زنگ زدن به من.
گوشی را جواب نمی دادم.
پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین."
آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂
.#بی_مقدمه گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره #گناه_آلود میشه. " لحظه ای #سکوت کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. "😌 اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود از خوشحالی داشتم بال درمیآوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😭😍
#مادر زهرا عباسی:
از زهرایم شنیدم که محسن میخواهد بیاید خواستگاری می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. 🤨 باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. 😌 همان موقع رفت توی دلم. 😍 با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. " وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم.😮
با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن.
گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر #طاقت_نیاوردم همان کله صبح زنگ زدم خانهشان.!😇
به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است.
از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍
#ادامه_دارد😉
حرم
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝 🌹از زبان همسر شهید🌹 #قسمت_سوم تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم
💟جلسه #خواستگاری و #عقد شهید حججی💟
🌹از زبان همسر شهید🌹
#قسمت_چهارم
توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد
و معنادار گفت:
"ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه #دل_خوشیم تو این دنیاست.😌 میخواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔
گفتم: "چه مسیری? "😯
گفت: "اول #سعادت بعد هم #شهادت."😇😌
جا خوردم. چند لحظه #سکوت کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد.
ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟"
سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌
گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊
💢#شهید #شهادت #کشته_شدن_در_راه_خدا💢 اینها حرفهای ما بود حرفهای شب خواستگاری مان!
•••••••
سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊
آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن?
امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯
اما او دست بردار نبود. 😔
آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد.
همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا #شهادت نصیبش بکند! 🌹🌷
••••••
روز #خرید_عقد مان #روزه بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟"
.
گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍
چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار #دوستت_دارم هم پیشم بهتر بود. 🤩👌🏻😌
•••••
یک روز پس از عقد مان من را برد #گلزارشهدای نجفآباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان.
.
سر قبر شهدایی که باهاشان #رفیق بود
من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوممن. ما تازه عقد کرده ایم و... "
شروع میکرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها #زنده باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌
•••••••
روز #عروسی ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍
ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند.
عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت:
"زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟"
گفتم: "گناه دارن محسن. "😅
گفت: "بابا بیخیال. "
یکدفعه پیچید توی یک فرعی.
چندتا از ماشینها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃
توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، #محسن راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت.
همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻
#خوشحال_بود قاه داشت میخندید. 🤩
دیگر نزدیکیهای غروب بود داشتن #اذان_مغرب می گفتند.😇
محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊
حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل #خوشحال_نبود و #نمی_خندید.😢
رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای #دعا کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇
.
بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. "
دلم هری ریخت پایین. 😨
اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢
من تازه عروس باید #شب_عروسی هم برای #شهادت شوهرم دعا میکردم‼️
اشک هایم بیشتر بارید.
نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅
خودم را جمع و جور کردم.
دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم،
گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی.
فقط یک شرط داره. 😌
اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌
سرش را تکان داد و گفت: " قبول. "
گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊
نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش میزند! 😔
#ادامه_دارد...♥️