eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
46 ویدیو
16 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی سلام دوستان گرامی خدا قوت برگردید به دوهفته پیش تا الان ماشاءالله به این غیرت جهادی شما خدا را شکر که برای جبهه انقلاب نفس زدیم دویدیم و تلاش کردیم، جبهه انقلاب و بچه‌های انقلابی هیچ وقت شکست نمی‌خورند چون نیت کارشان خدایی است مهم ترین نکته که پیروزی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را رقم زد مشارکت بالا بود خوب ما کاری که از دستمان بر می آمد انجام دادیم البته باید روی تمام معایب و محاسن کارهامون فکر کنیم جلسه بگیریم و... الان کار ما بیشتر شده خیلی بیشتر از قبل واز خداوند مدد می طلبم از این غربال نیافتیم به قول حضرت امام خمینی ره، غربال این انقلاب در حال چرخیدن است اگر دانه درشت نباشید از آن می افتید باید دانه درشت شویم وکمک کنیم جامعه ای که در آن هستیم را دانه درشت کنیم ما سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم استراحت بماند برای بعد از شهادت برویم بنشینیم ،فکر کنیم،هیئت اندیشه ورز بگیریم وبرای سربلندی ایران عزیز برنامه بریزیم وبرای محکم کردن بیعتمان با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کار کنیم بیشتر از روزهای پیش تا ان شاالله بتوانیم زمینه ساز ظهور باشیم هر کس در هر جایگاهی قرار دارد برای خودش تصمیمی بگیرد وکاری کند لطفاً از بگو مگوهابا فامیل و خانواده ودوستانی که می دانید رای شان جبهه روبروی شما بود بپرهیزید ما برای انجام تکلیف خودمان که رساندن مردم به دولت کریمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است باید کریم و مهربان باشیم قلب ها را باید تسخیر کرد نه ذهن ها را بیندیشیم چگونه مثل سردار سلیمانی ،سردار دلها شویم یا حسین علیه السلام التماس دعا 🖌 ایران 🇮🇷 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
چند استکان هم به نیت من بشوی! 🔻 سال‌های پُرتب‌وتاب دفاع مقدس است... سال‌های خون و آتش و دود... شهید بابایی، خلبان شجاع، پاکباخته و فدایی اسلام و انقلاب به دیدار حضرت امام می‌رود و در حالی که جاذبهٔ ملکوتی امام روح و روانش را تسخیر کرده است خطاب به حضرت ایشان می‌گوید: - امام عزیز! می‌خواهم به گونه‌ای که در کار جنگ خللی پیش نیاید چند روزی به مرخصی بروم. اجازه می‌فرمایيد؟ - در بحبوحهٔ جنگ کجا می‌خواهید بروید؟ - من در دههٔ اول محرم برای شستن استکان چای عزاداران به هیئت‌های جنوب شهر که مرا نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم و گوش به زنگم که بلافاصله بعد از اعلام نیاز به جنگ بازگردم. - به یک شرط اجازه مرخصی می‌دهم. - هر چه بفرمایید با جان و دل می‌پذیرم. - به این شرط که هنگام شستن استکان‌ها به نیت من هم چند استکان بشویی. ❤️ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ در مجلس امام حسین، در محضر امام حسینیم! 🔻 اگر انسان با این نگاه به مجلس «امام حسین» (سلام الله علیه) ورود پیدا کند [که خود ایشان در مجلس حضور دارند] حال او حال «مراقبه» و حال «توجه» است. اگر واقعا امام حسین (ع) را با بدن مادی می‌دیدیم، چطور با مراقبه‌ی بیشتری ورود پیدا می‌کردیم! حتی اگر به «کربلا» مشرف شویم و به ضریح مبارک و مطهر ایشان وارد شویم، چقدر حالمان منقلب است! خود ایشان فرمودند ما این حضور و ارتباط مستقیم را به مجالس هم توسعه داده‌ایم لذا مجالس امام حسین (ع) ورود بر امام حسین (ع) است. 🔸 وارد شدن به مجالس امام حسین (ع) وارد شدن و همراه شدن با کاروان امام حسین (ع) است. اگر این احساس به ما دست داد، آن موقع می‌بینیم که ورود به مجلس امام حسین (ع) مراقبه‌ی ویژه‌ای برای انسان ایجاد می‌کند. ما واقعاً چقدر در مجلس اهل بیت علیهم السلام مراقب هستیم؟ چقدر حقیقتاً خود را در محضر ایشان می‌بینیم و «ادب حضور» در محضر اهل بیت را رعایت می‌کنیم؟ 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۴۶ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
فریاد «هل من ناصر» امام حسین، برای دستگیری از ماست! 🔻 دعوتی که امام حسین (ع) در روز عاشورا کرد، همان «هل من ناصر» اباعبدالله (ع) که فرامکانی و فرازمانی است و برای کل تاریخ است، به‌ظاهر کمک‌خواستن است، اما در واقع امام حسین می‌خواهد کمک بدهد! سیدالشهدا (ع) می‌خواهد دستگیری بکند. کمک خواستن امام حسین، شبیه کمک خواستن خداست. خدا در قرآن کمک خواسته است؛ «ان تنصروالله ینصرکم» هر کسی خدا را یاری بکند، خدا هم او را یاری می‌کند. خدا نعوذبالله عاجز نیست که کسی بیاید و کمکش کند! یا اینکه خدا در قرآن قرض خواسته است؛ «من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنة» کیست که به خدا قرض بدهد؟ نعوذبالله خدا که احتیاج ندارد! این زبان رحمت است؛ یعنی درواقع خدا می‌خواهد چیزی بدهد و کمکی بکند. 👤 🎙 🏴 شب اول محرم ۱۴۰۳ | هیئت آیین حسینی #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
آبرو نبر! 🔻 خدمت آیت الله بهاء الدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهد است الان مردم خیلی دست‌کم گرفته‌اند آبرو بردن را. ❗ ببینید خدا چند گناه را نمی‌بخشد: 1. عمدا نماز نخواندن؛ 2. به ناحق آدم کشتن؛ 3. عقوق والدین؛ 4. آبرو بردن. این گناهان این‌قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی‌شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می‌کرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می‌گویی؟ می‌گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!» ‼ الان در زمان ما هیئتی‌ها، مسجدی‌ها و مقدس‌ها آبرو می‌برند. عزیز من اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی‌ها با زبانشان می‌روند جهنم. روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مؤمن مقدس را می‌آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می‌نشینند آبرو می‌برند. ⚠ امیرالمؤمنین به حارث همدانی می‌فرماید: اگر هر چه را که می‌شنوی بگویی، دروغ‌گو هستی. 👤 🎙 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
حرف حساب
✳ فریاد «هل من ناصر» امام حسین، برای دستگیری از ماست! 🔻 دعوتی که امام حسین (ع) در روز عاشورا کرد،
از نمازمان استغفار کنیم! 🔻 نماز ما نماز است؟ اگر خدا نماز ما را نه پیش نماز امیرالمؤمنین که پیش نماز سلمان بگذارد، از همین نمازمان باید استغفار کنیم! در روایت است که بلافاصله بعداز هر نماز سه مرتبه بگوییم: «استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذو الجلال و الاکرام و اتوب الیه»؛ که خدایا این نماز به درگاه تو لایق نیست! این نماز، ذکر نیست؛ غفلت است! ‼ همه‌اش حواسمان این طرف و آن طرف است. شما با بچۀ پنج ساله‌ات حرف می‌زنی، او دارد با تو حرف می‌زند و تو همه‌اش سرت را این طرف و آن طرف می‌کنی، ناراحت می‌شود و می‌گوید بابا به من نگاه کن! من دارم با تو حرف می‌زنم! ما با خدا حرف می‌زنیم، اما سرمان همه‌اش این طرف و آن طرف است، اما خدا به رویمان هم نمی‌آورد. نماز ما این است! 👤 🎙 🏴 شب اول محرم ۱۴۰۳ | هیئت آیین حسینی #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ با پای برهنه در بین سربازان! 🔻 از ساختمان عملیات که بیرون آمدیم، راننده منتظر بود، اما عباس به او گفت ما پیاده می‌آییم؛ شما بقیه بچه‌ها را برسانید. دنبالش راه افتادم. جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزاداری شنیده می‌شد. عباس گفت برویم به دسته‌ی عزاداری برسیم. به خودم آمدم و دیدم عباس کنارم نیست. پشت سر من نشسته بود روی زمین. داشت بند پوتین‌هایش را گره می‌زد و بعد آن را آویزان گردنش کرد. عباس وسط جمعیت رفت و شروع کرد به نوحه‌خواندن و سینه‌زدن. جمعیت هم سینه‌زنان و زنجیرزنان راه افتاد به سمت مسجد پایگاه. تا آن روز فرمانده پایگاهی را ندیده بودم که این‌طور عزاداری کند. پای برهنه بین سربازان و پرسنل؛ بدون این‌که کسی او را بشناسد. 👤 راوی: یکی از نزدیکان سرلشکر خلبان 📚 برگرفته از کتاب «شور حسینی چه‌ها می‌کند» 📖 صص ۸۵-۸۴ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
راه محبت به امام 🔻 تنها راه به‌سوی خدا، از طریق انبیا و اولیایش است. اما راه به‌سوی انبیا و اولیا و ولایت آن‌ها، اخوت بین مؤمنان است. مثل یک وزنه‌بردار که اگر بتواند وزنۀ ۱۰۰ کیلویی را بزند، ممکن است بتواند وزنۀ ۲۰۰ کیلویی را به‌مرور بزند. اما اگر کسی نتوانست وزنۀ ۱۰۰ کیلویی را بزند و زورش نرسید، قطعا وزنۀ ۲۰۰ کیلویی را نمی‌تواند بلند کند! محبت بین مؤمنین، آن وزنۀ ۱۰۰ کیلویی است که ما تمرین می‌کنیم باهم، تا آماده بشویم برای زدن آن وزنۀ بزرگ‌تر و سنگین‌تر که آن، محبت و ولایت امام و نبی است. نمی‌شود کسی در دایرۀ محبت بین برادران مؤمن موفق نباشد، اما در دایرۀ محبت با ولی الهی موفق باشد. امکان ندارد. 👤 🎙 شب سوم محرم ۱۴۰۳ 🏴 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقای «عباس موزون» عزیز در مورد واژه «تَنَقَّبت» در زیارت عاشورا تفسیری فوق‌العاده دردناک ارائه کردند... ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ سپاه امام حسین را مجهز کن! 🔻 ما بر حسین (ع) بسیار می‌گرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمی‌شویم... اگر به گریه و غصه بسنده کنیم، حسین (ع) را یاری نکرده‌ایم. اگر گریه کنیم و اندوهگین شویم، ولی از این حسینیه بدون هیچ‌گونه تأثیر‌پذیری بیرون برویم، خدای نکرده در زمرهٔ یاران عمربن‌سعد می‌شویم، ولی اگر در این لحظه اراده کنیم که یک بار حسین را یاری کنیم، نمی‌گویم یکباره از حضیض گمراهی به قلهٔ هدایت برسیم، نمی‌گویم مانند حُر -درود خدا بر او باد- عمل کنیم، اگر چنین کنیم که سعادت بزرگی است. می‌گویم اگر نمی‌توانیم یک‌باره مثل حُر شویم، دست‌کم حسین را در یک هدف کمک کنیم: سپاه امام حسین را با هر وسیله‌ای که می‌توانیم مجهز کنیم؛ به هر وسیله‌ای که موجب یاری حق می‌شود. 👈 هر انحرافی که دیدی، اصلاح کن؛ هر کار زشتی دیدی، از آن بیزاری بجو؛ هر کار خوبی دیدی، آن را تشویق کن؛ هر جا ستم‌دیده‌ای یافتی، یاری‌اش کن؛ هر جا ستمگری دیدی، هدایتش کن؛ هر جا حق پایمال‌شده‌ای دیدی، آن را بازگردان؛ و همین‌طور مرحله‌به‌مرحله جلو رویم. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۳۶و ۱۶۱ و ۱۶۲ 🏴 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ چشمام رو با خدا معامله کردم 🔻 ...ساعتی بعد چند نفر از آن‌ها را به بخش‌های مربوطه انتقال دادیم. سه مجروح دیگر باقی مانده بودند. پرونده‌هایشان را چک کردم. عاصی شده بودم. خودکار را برداشتم و روی صفحۀ سفید کاغذ، می‌کشیدم. چشم چشم، دو ابرو، یک دماغ، یک دهان... چشم، چشم... چشم، چشم... اشکم روی گونه‌هایم سرازیر شده بود. 🔸 فرشته از استراحتگاه آمده بود ریکاوری تا به من سری بزند و بعد به اتاق عمل برود، گفت: «زده به سرت!». با بغض گفتم: «تخت پنج رو نگا کن، دیگه داره به هوش می‌آد.» با تعجب گفت: «خب، اینکه خیلی خوبه.» گفتم: «دکتر تو پرونده‌اش نوشته، وقتی که به هوش اومد، آروم بهش بگین از دو چشم برای همیشه نابینا شده!» فرشته گفت: «وای...!» رنگ از رویش پرید. وقتی رزمندۀ تخت پنج به هوش آمد، فرشته خیلی آرام موضوع را با او در میان گذاشت. رزمنده اول سکوت کرد. بعد گفت: «چشمام رو با خدا معامله کردم.» 📚 از کتاب 📖 ص ۱۳۳ 🖌 خاطرات «سهیلا فرجام‌فر» پرستار بیمارستان دزفول در ایام دفاع مقدس ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f