eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ بیست سال هوای چشم‌هایش را داشت! 🔻 حدود بیست سال می‌شد که هوای چشم‌هایش را داشت؛ مبادا به بیفتد. چشم‌ها دیگر عادت کرده بودند. هر وقت نامحرمی می‌خواست وارد شود، چشم‌ها بسته می‌شدند... 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۱۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بانی محترم! 🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعه‌ای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهره‌اش به‌هم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی می‌گشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب به‌سمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاج‌وواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب به‌سمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را به‌عنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آن‌جا نصب کرده بودند. 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۴۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ خدایا، جدی نبودها! 🔻 لطیف بود و . اهل تشر و دعوا نبود. گاهی هم اگر لازم می‌شد به‌خاطر شیطنت بچه‌ها یک دعوای کوچکی بکند، ظاهرسازی می‌کرد؛ نه اینکه واقعا به آمده باشد. یک بار بچه‌ها دیده بودند که پدر بعد از دعوا به خلوتی رفته و دارد آهسته می‌گوید: «خدایا، من اگر یک دادی زدم، جدی نبودها!» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۷۳ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ من چهل سال پشت در ماندم! 🔻 هر وقت یکی از شاگردان می‌خواست یا شود، استاد با این جملات جان تازه‌ای به او می‌بخشید: «من چهل سال پشت در ماندم و کردم تا نهایتاً در به روی من باز شد! اگر واقعاً طالب حق بودی، به جست‌وجو ادامه بده. اگر الان نرسی، بالاخره زمانی خواهی رسید. تردید به دلت راه نده! تازه وقتی هم در برایت باز شد، به همان کم بسنده نکن؛ بیشتر جست‌وجو کن و بیشتر بخواه. ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشد و ناگهان چشمه‌ای سرشار از آب زلال از زمین بجوشد.،» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۸۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ قدم اول 🔻 خدمت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفته‌ای، استفاده‌ی لازم را کرده‌ای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه می‌خوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایه‌ی تقرب به خداست بهره‌ی کافی را برده‌اید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس می‌کنید؟ زمانی که محضر استادمان مشرف می‌شدیم، به ما اینگونه می‌فرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضت‌ها و تأمل‌های فراوان. باید را با و بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمی‌دانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود می‌فرستد تا به شما یاد دهد.» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۱۱۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ محرومیت از بهشت! 🔻 در جامعه‌ای كه از وظيفه‌ی خارج شوند و نقش پدری به عهده گيرند، افراد آن جامعه از محروم می‌شوند. اگر زنان نقش پدر را به عهده گرفتند و دارای دو پدر شد، خسارت اصلی که همان غفلت از نقش مادری است سر بر می‌آورد. 🔸 نقش به‌ عهده‌ی هيچ‌كس غير از نمی‌تواند قرار گيرد. تربيت کودکان را به ‌عهده‌ی هركس گذاشتيد، به عهده‌ی ناكس و نااهل گذاشته‌ايد. نه ، نه ، نه ، هيچ‌كدام به‌هيچ‌وجه مقامش، مقام كه مسير انسان را به بهشت سوق دهد، نيست. اين مادر -يعنی زن- است که بايد در مسير رسالت اصلی‌اش که همان تربيت انسان است قرار گيرد و از اين جهت، مظهر خداست. همان‌طور که خدا پناه روح هر انسانی است، مادران پناه روح کودکانشان هستند. 👤 📚 برگرفته از کتاب «زن آنگونه که باید باشد» #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ قدم اول 🔻 خدمت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفته‌ای، استفاده‌ی لازم را کرده‌ای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه می‌خوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایه‌ی تقرب به خداست بهره‌ی کافی را برده‌اید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس می‌کنید؟ زمانی که محضر استادمان مشرف می‌شدیم، به ما اینگونه می‌فرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضت‌ها و تأمل‌های فراوان. باید را با و بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمی‌دانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود می‌فرستد تا به شما یاد دهد.» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۱۱۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
✳️ خدایا، جدی نبودها! 🔻 لطیف بود و . اهل تشر و دعوا نبود. گاهی هم اگر لازم می‌شد به‌خاطر شیطنت بچه‌ها یک دعوای کوچکی بکند، ظاهرسازی می‌کرد؛ نه اینکه واقعا به آمده باشد. یک بار بچه‌ها دیده بودند که پدر بعد از دعوا به خلوتی رفته و دارد آهسته می‌گوید: «خدایا، من اگر یک دادی زدم، جدی نبودها!» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۷۳ #⃣ ❤️ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
✳ محرومیت از بهشت! 🔻 در جامعه‌ای كه از وظيفه‌ی خارج شوند و نقش پدری به عهده گيرند، افراد آن جامعه از محروم می‌شوند. اگر زنان نقش پدر را به عهده گرفتند و دارای دو پدر شد، خسارت اصلی که همان غفلت از نقش مادری است سر بر می‌آورد. 🔸 نقش به‌ عهده‌ی هيچ‌كس غير از نمی‌تواند قرار گيرد. تربيت کودکان را به ‌عهده‌ی هركس گذاشتيد، به عهده‌ی ناكس و نااهل گذاشته‌ايد. نه ، نه ، نه ، هيچ‌كدام به‌هيچ‌وجه مقامش، مقام كه مسير انسان را به بهشت سوق دهد، نيست. اين مادر -يعنی زن- است که بايد در مسير رسالت اصلی‌اش که همان تربيت انسان است قرار گيرد و از اين جهت، مظهر خداست. همان‌طور که خدا پناه روح هر انسانی است، مادران پناه روح کودکانشان هستند. 👤 📚 برگرفته از کتاب «زن آنگونه که باید باشد» #⃣ ❤️ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353
هدایت شده از حرف حساب
✳ بیست سال هوای چشم‌هایش را داشت! 🔻 حدود بیست سال می‌شد که هوای چشم‌هایش را داشت؛ مبادا به بیفتد. چشم‌ها دیگر عادت کرده بودند. هر وقت نامحرمی می‌خواست وارد شود، چشم‌ها بسته می‌شدند... 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۱۱ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ قدم اول 🔻 خدمت بودیم. یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.» آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفته‌ای، استفاده‌ی لازم را کرده‌ای؟!» سپس ادامه داد: «شما بحمدالله همه می‌خوانید ولی آیا واقعا از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایه‌ی تقرب به خداست بهره‌ی کافی را برده‌اید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس می‌کنید؟ زمانی که محضر استادمان مشرف می‌شدیم، به ما اینگونه می‌فرمودند. ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضت‌ها و تأمل‌های فراوان. باید را با و بردارید. بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمی‌دانستید، خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود می‌فرستد تا به شما یاد دهد.» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۱۱۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ بانی محترم! 🔻 آمده بود تا از بنّاها و معمارها تشکر کند. قطعه‌ای را به همت او در مسجد کوفه ساخته بودند. هنوز چیزی از ورودش نگذشته بود که ناگهان چهره‌اش به‌هم ریخت و برآشفته شد. قدری به دوروبر نگاه کرد. انگار دنبال چیزی می‌گشت. چشمش به یکی از کارگرها افتاد. با شتاب به‌سمت او رفت و کلنگش را از دستش بیرون کشید. همه هاج‌وواج مانده بودیم... خدایا چه اتفاقی افتاده...؟! کلنگ به دست و با شتاب به‌سمت تابلویی که بر دیوار نصب شده بود رفت. کلنگ را بالا آورد و محکم به تابلو کوبید. همین که تابلو خرد شد و به زمین ریخت، لبخند هم به لبان آقای برگشت. معلوم شد بنّاها اسم او را به‌عنوان بانیِ ساخت آن قسمت روی تابلویی نوشته بودند و آن‌جا نصب کرده بودند. 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۴۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ من چهل سال پشت در ماندم! 🔻 هر وقت یکی از شاگردان می‌خواست یا شود، استاد با این جملات جان تازه‌ای به او می‌بخشید: «من چهل سال پشت در ماندم و کردم تا نهایتاً در به روی من باز شد! اگر واقعاً طالب حق بودی، به جست‌وجو ادامه بده. اگر الان نرسی، بالاخره زمانی خواهی رسید. تردید به دلت راه نده! تازه وقتی هم در برایت باز شد، به همان کم بسنده نکن؛ بیشتر جست‌وجو کن و بیشتر بخواه. ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشد و ناگهان چشمه‌ای سرشار از آب زلال از زمین بجوشد.،» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۸۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
🔻 هروقت آبدارچی دانشکده وارد اتاق دکتر می‌شد، حتی اگر دکتر مشغول کاری علمی بود و حسابی متمرکز و عمیق مشغول انجام کاری بود، جلوی پایش می‌ایستاد. 📚 برگرفته از کتاب | خرده‌روایت‌های زندگی استاد شهید دکتر ❤️ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ من چهل سال پشت در ماندم! 🔻 هر وقت یکی از شاگردان می‌خواست «ناامید» یا «خسته» شود، استاد با این جملات جان تازه‌ای به او می‌بخشید: «من چهل سال پشت در ماندم و «صبر» کردم تا نهایتاً در به روی من باز شد! اگر واقعاً طالب حق بودی، به جست‌وجو ادامه بده. اگر الان نرسی، بالاخره زمانی خواهی رسید. تردید به دلت راه نده! تازه وقتی هم در برایت باز شد، به همان کم بسنده نکن؛ بیشتر جست‌وجو کن و بیشتر بخواه. ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشد و ناگهان چشمه‌ای سرشار از آب زلال از زمین بجوشد.،» 📚 برگرفته از کتاب | صد روایت از زندگی 📖 ص ۸۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f