بچه ها داریم به سال تحصیلی و درس و مشق نزدیک میشیم📚
چه خوبه که سعی کنیم درس هامون را با لذت بیشتری بخونیم😍
میتونیم از این بوک مارک های زیبا با مقوا و کاغذ درست کنیم و هر جور خودمون میخواهیم تزیین کنیم😃🌿
اینجوری، هم لذت میبریم از بوک مارکمون هم میتونیم وسط درس ازش استفاده کنیم✨
💛🧡❤️💚💙💜
عکس های بالا جهت ایده ↬
#دختران_حریم_حوراء
#رنگی_رنگی
@harime_hawra
🖇♥️﷽♥️🖇
#پارت_صدوهشت
#رمان_شبانه😃📖
#دختران_حریم_حوراء🌸
دوتاشون و ببند تا عراقیا رد شن."
گفتم:" باشه، ولی چه جوری؟"
گفت:" با اون چفیه ای که دوره گردنته. بخوابونشون و اونو بذار تو دهنشون."
آرام هردو شان را خواباندم روی زمین و خودم در بینشان دراز کشیدم.
بعد دو سر چفیهام را داخل دهانشان کردم و با دست هایم محکم دهانشان را نگه داشتم.
صورت از خودم را روی خاک گذاشتم همانطور دراز کش، عبور تیرهای سرگردان را از بالای سرم احساس میکردم.
روبه روی مان ، وسط آن بر رو بیابان، معلوم نبود از کجا یک ستون سیمانی روی زمین افتاده بود.
مرمی سربی تیر ها وقتی به ستون میخوردند پرچ میشدند و تند تند روی زمین میافتادند و روی هم تلنبار میشدند.
چند لحظه گذشت.
خیلی آرام و با احتیاط سرم را بالا آوردم تا ببینم عراقی ها کجا هستند.
جهت حرکت شان به سمت ما نبود، داشتن از بین شهدا نشان داده و آنها را تیر خلاصی میزنند.
پشتشان به ما بود و هر لحظه از ما دور و دورتر میشدند.
کمی خیالم راحت شد.
خطر از بیخ گوش مان رد شده بود. همان موقع متوجه شدم دو مجروحی که دهانشان را گرفته بودم دارند به شدت تقلا میکنند.
با آن بی جانی آنقدر پوتین هایشان را روی زمین کشیده بودند که زیر پاهایش را فرو رفته بود .
یک لحظه پیش خودم گفتم نکند دارم دستی دستی خلاص شان می کنم و خودم خبر ندارم!
هر دوتایشان میدانستن برای اینکه گیر عراقیها نیافتیم دهانشان را بستهام و راه تنفسی از بینی شان باز است!
اما باز هم تکان میخوردند و می خواستند خودشان را از زیر دستم بیرون بکشند.
دوباره سرم را بلند کردم و نگاهی به عراقی ها انداختم.
خیلی از.....
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
هدایت شده از دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
5f4c02aad234bcc4e20369e9_-5838564514633181122.mp3
28.44M
#چله_زیارت_عاشورا🌱
#علی_فانی🦋
⏰کمتر از دوازده دقیقه
از امشبی به بعد، به عشق محرمت✨
چله گرفته ام که گُنَه کم کنم؛ #حسین✨
با خواندن #زیارت_عاشورا🤲🏻در هر روز میخواهیم گناهامون کم کنیم
#التماس_دعا🏴
🖤↬@harime_hawra
صبحتون به زیبایی این خانه قدیمی و گل های شمعدانی🤤🌱
خیلی با صفاست😋🙌🏻
#روز_ازنو🌤
❄️☃→| @harime_hawra
TIME.mp3
6.21M
بریم یکی پادکست گوش بدیم🎶👂🏻
خیلی قشنگه😍
از دستش ندید😉✨
#پادکست🎵
💙🐳→| @harime_hawra
مردی در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان
شد و به پرستار گفت:🗣خواهش می کنم به داد این بچه برسید . ماشین بهش زد و فرار کرد.🚙
پرستار:این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.💸
مرد:اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه روهم نمی شناسم.خواهش می کنم عملش کنید ، من پول رو تا شب براتون میارم...💸🌚
پرستار:با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.👨🏻⚕
اما دکتر بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازدگفت:🗣این قانون بیمارستانه.باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.💸
صبح روز بعد......☀️
دکتر بر سر مزار دختر کوچکش اشک می ریخت.😭
و چقدر زود دیر می شود.😔
#حکایتوتلنگر💢
🌸💗→| @harime_hawra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه ظهرجمعه
داستان:اگر با خدا باشیم🎬
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
قصه ظهرجمعه داستان:اگر با خدا باشیم🎬
بچه هااینم یه سوپرایز نوستالژی برای مامان باباهاتون حتما قصه رو دانلود کنید وبراشون بزارید جمعشون رو خاطره انگیز کنید🌺🌺