برداشتی آزاد از ابوحمزه 2
.
میرسم به کوهی و چشمهای. شکرت خدا... آب آن ریزان... چهقدر بد کردم... برای دیدنت توشهای ندارم... شکر که هروقت با تو خلوت کردم توانستم با تو حرف بزنم، بیاینکه نیاز باشد قبلش به کسی بگویم معبودم و تو جوابم را دادی. سپاس که یادم دادی فقط بیایم در خانۀ تو، آخر اگر هم رفتهام جاهای دیگر جوابم را ندادهاند.
بلند میشوم، راه میافتم... ممنون عزیز که یادم دادی به غیراز تو به کسی امید نبندم که دست رد بر سینهام بزند... یادت میآید... ممنونم که عهدهدار کارهای من شدی و مرا بین مردم محترم کردی... ممنونم که حوالهام ندادی به مردم که خوارم کنند.
حالا که خوب میبینم تو همهاش داری به من محبت میکنی با اینکه نیاز به من نداری. سپاست میگویم که سریع مجازاتم نکردی، صبر کردی.
این حرفها را که دارم میزنم یعنی اینکه اگر بخواهم بین همۀ چیزها انتخاب کنم، تویی بهترینشان، بهترینشانی برای ناز کشیدن... آخر همۀ چیزهایی که میخواهم تو داری.
.
مینشینم. دست میزنم توی آب، به چشمه.... معبودم چشمههای امیدم جوشان است... امید دارم... آخر تو کار را راحت کردهای... تو خواستهای تا راحت از شما چیزی بخواهم. اگر خوب بنگرم میبینم خواهندگان درگاهت را، مطمئنم معبودم که تو برای امیدوارانی مثل من اهل جواب دادنی، رویت را برنمیگردانی... آمادهای که کسی صدایت بزند، میدانم زیبایم که بهترین جایگزین مواجه نشدن با بخیلان و دنیاطلبان پناه بردن به بخشش و راضی شدن به قضایت است، ببین! طلبکنندهات چهقدر راهش کوتاهست...
.
#ابوحمزه #رمضان #رمضانیات #عشق #معاشقه #مجازات #محبت #بخل #چهل_روز_چهل_پست
برداشتی از ابوحمزه 8
تو محسنی ما بدکارانیم...
.
ماه و نوری کمرنگ... برخاستن و راه افتادن...
.
پس درگذر ای پروردگارم... درگذر از بدیها و زشتیهای ما به خوبی خودت... به من بگو کدام یک از جهالتهای ما از لطف و کرمت بزرگتر است... بگو کدام زمان طولانیتر از بردباری توست... اصلاً کارهای ما چه ارزشی دارند در مقابل نعمتهایت، اصلاً چهطوری کارهامان را با وجود کرم و لطفت زیاد بشماریم... مگر میشود رحمت گستردهات برای گنهکارها کم باشد. .
ای بسیار آمرزنده...
.
ای که دو دستت به رحمت باز شده به روی بندههات...
.
پس ببین! ای سید من... ای آقای من اگر از درگاهت برانیام هیچ جا نمیروم.... ببین دست از تسبیح و تقدیست برنمیدارم... آخر من تو را به کرم و جود شناختم و تو هر کاری بخواهی میکنی... هر کس را بخواهی، هراندازه، هرطور بخواهی عذاب میکنی... و به هر کس بخواهی هر اندازه، هرطور رحم میکنی...
.
از تو دربارۀ کارهات پرسیده نمیشود... و در ملک و سلطنتت همتا نداری، شریک نداری، هیچ کس نمیتواند در برابر امر و فرمانت سرپیچی کند، به تدبیرت معترض شود، خلق و آفرینش از آن توست... تبارک الله رب العالمین...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 9
یا رب این حال کسی است که بهت رو کرده. این حال کسی است که به کرمت پناه آورده. و به مهربانیها و خوبیهات دل داده.
میدانم که تو بخشندهای هستی که عفوت را دریغ نمیکنی، میدانم تو بخشندهای هستی که خوبی کردنت هیچ وقت کم نمیشود، رحمتت کم نمیشود، آخر ما بهخاطر سابقۀ پردهپوشیهات بهت اطمینان داریم.. بهخاطر خوبیهای فراوانت در گذشته، بهخاطر رحمت گستردهات... حالا آیا میشود که مخالف تصورمان دربارۀ خودت رفتار کنی؟ یا در رسیدن به آرزوها ناامیدمان کنی؟ کسی... نه... نه.... ای کریم تو این طور نیستی... اصلاً تصورمان به تو این نیست، انتظارش را نداریم....
ببین ما را!...
ببین چهقدر آرزوهای طول و دراز به تو داریم، ببین چهقدر بهت امید بستیم... درست که گناه کردیم، اما امیدواریم... امید داریم ما را بپوشانی...
صدات زدیم و امید جواب داریم، پس امیدمان را ناامید نکن... ما را مأیوس نکن... خودمان میدانیم چه کارهایی کردیم ولی تو به حال ما آگاهی و برای همین میدانیم تو ما را از رحمتت محروم نمیکنی... هرچهقدر هم که بد باشیم... هرچهقدر هم که بیلیاقت باشیم، پس تویی اهل بخشندگی... تویی که با بدکارها با خوبیهای زیادت برخورد میکنی... پس همانطور که کرمت است بر ما منت بگذار و ببخشمان
ببین محتاجیم!
ای بخشنده!
با نور تو هدایت را یافتیم و با رحمت تو از بقیه بینیاز شدیم...
طلوع خورشید...
با نعمتهات صبحها و عصرها را گذراندیم و حالا ذنوبنا بین یدیک!
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 10
زدن آفتاب و شبنم... و نور روی برگها... روی درختان...
و این هم گناهانم، ببخشم، بهخاطرشان معذرت میخواهم و برمیگردم سویِ تو...
تو با نعمتها به ما خوبی میکنی ما با گناه کردن به تو بدی میکنیم
خیر و خوبی از تو برایمان نازل میشود و ما همهاش گناه میفرستیم بالا و همیشه همین طور بوده.
فرشتهای بزرگوار برای تو کارهای زشت ما را میآورد اما این جلوی این را نمیگیرد که ما را غرق نعمتهات کنی و با نوازشهات به ما لطف کنی...
پس بگذار اعتراف کنم، چهقدر منزهی، چهقدر عظیم و بزرگی، چهقدر کریم و بزرگواری، خودت شروع میکنی، خودت دوباره برمیگردی... نامهایت مقدس است و ستایش کردنت بزرگ است و کارهات و آثارت کریمانه است...
صدای پرندگان... گنجشکها...
تو خدای من هستی... تویی
تو خدای من هستی و میدانم مهربانتر و صبورتر از اینکه نگاه کنی به کارهام، نگاهی کنی به خطاهام... تو کریمتری....
فالعفو العفو العفو... سیدی، سیدی... سیدی... .
پس به ذکر نامت وادارمان کن و از عذابت پناهمان بده و از نعمتهات روزیمان کن و هم حج رفتن و زیارت پیامبرت... درودهات و رحمتهات و مغفرتت و رضوانت بر او باد و بر اهلبیتش...
تو نزدیکی و پاسخدهنده
اطاعت کردنت را روزیمان کن و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت بمیران.
یا الهی من و پدر و مادرم را ببخش و به هر دوی آنها رحم کن، چنانکه من را با مهر و رحمت بزرگ کردند، خوبیهاشان را با خوبی و بدیهاشان را با آمرزش پاداش بده...
ای اله من ببخش زنده و مرده و حاضر و غایب و زن و مرد و کوچک و بزرگمان را...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 11
بگذار بگویمت...
دروغ گفتند آنها که پشت به تو کردند و خیلی ضرر کردند، چه ضرری...
آفتاب و آفتاب و نور و حرکت...
ای خدا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و عاقبت به خیرم کن و هرچیز که غم و غصه انداخته توی دلم از کارهای دنیا یا کارهای آخرت را خودت عهدهدار شو.. ای مولای من کسی که به من رحم نمیکند بر من مسلط نکن و برایم یک نگهبان قرار بده، یک نگهبان همیشگی... و نعمتهای خوبت را ازم نگیر و از فضلت روزی گسترده بهم بده؛ روزی حلال و پاکیزه...
بیقرار شروع میکنم به دویدن و هوای آزاد میخورد به سر و صورتم:
ای معبودم خودت نگاهم دار، خودت حفظم کن، خودت مراقبم باش...
زیارت خانهات را میخواهم امسال و هرسال و زیارت پیامبرت و اهلبیت(ع) و از حرمهای آنان محرومم نکن...
حالا که باهات آشنا شدم توبه میکنی بر من؟ تو بازگرد به من تا من دیگر گناه نکنم، کار خیر را بهم الهام کن و توفیق عملش را بهم بده و خشیتت را روز و شب تا هستم...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 12
ای عزیزم هروقت با خودم گفتم دیگر آمادهام و وقتش است که نمازِ باحالی برایت بخوانم و حالا دیگر وقت نجوا کردن با توست، چرت و خواب انداختی به جانم و حال مناجات را ازم گرفتی آخر چه میشود که وقتی میگویم دیگر خوب شدهام و این توبهام توبۀ واقعی است امتحانم کردی. امتحانم کردی و گناه کردم... و پایم لرزید و از بندگیات بازم داشت...
مولای من نکند از خانهات دورم کردهای و لیاقت بندگیت را ازم گرفتهای، نکند دیدهای که من حق شما را خوب ادا نمیکنم و دورم انداختهای... شاید هم دیدی مدام کارم این است که روم را ازت بکنم آن طرف و عصبانی شدی، نکند هم دیدهای همۀ حرفهام دروغ است و بدت آمد، شاید هم دیدی بندۀ ناسپاسم و بعد محرومم کردی... نکند عزیزم ندیدی که با دانشمندان بنشینم و بعد خوار و خفیفم کردی... شاید دیدی شادی و خوشیام توی دورهمیهای بیهدف است، پس ولم کردی همانجاها بمانم... شاید... شاید...
نکند دلبرم اصلاً دوست نداشتی صدایم را بشنوی و برای همین دورم کردی... نکند بهخاطر گناهها و نافرمانیهام دارم مجازات میشوم... ها! نکند بهخاطر بیحیاییهام دارم مجازات میشوم... اشک... اشک...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 13
ببین اگر بگذری چیزی نمیشود، انگار کن یکی از مجرمهای قبلی هستم... چهقدر ازشان گذشتهای! آخر مهربانیات خیلی دریاتر از این است که مجرمها را مجازات کنی
و من به همین مهربانیات پناهنده شدهام، از تو به خودت گریختهام و ازت میخواهم وعدهات را انجام دهی، وعدۀ بخشش، وعدۀ عفو برای خوشگمانها... ببین من هم به تو خوشگمانم...
اله من فضل و صبرت دریاتر از این است که بخواهد با کارهای من مقایسه شود اصلاً زشت است نام فضل و کرمت را در کنار کارهام بیاورم یا اینکه تو بخواهی مرا بهخاطر خطاهام خوار کنی...
اصلاً من کیام و چه اهمیتی دارم؟!
پس ببخشم و به من منت بگذار و با پردهپوشیهات از این خواری درم بیاور و به گل رویت از مجازاتم درگذر... میبخشی؟ درمیگذری؟...
آقای من بگذار بگویمت که هستم...
خاک و سبزهها و آفتاب بالای سر...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
ali.safaeihaeri
دلم نمیآید از دعای #اباعبدالله هم...
این مناجات آخر اباعبدالله هم
ازش گفتوگویی نکنیم
اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی الْمَکَانِ
عَظِیمُ الْجَبَرُوتِ
شَدِیدُ الْمِحَالِ
غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ
عَرِیضُ الْکِبْرِیَاءِ
قَادِرٌ عَلَی مَا تَشَاءُ
قَرِیبُ الرَّحْمَةِ
صَادِقُ الْوَعْدِ
سَابِغُ النِّعْمَةِ
چقدر سوز
چقدر شور
چقدر عشق
این کلمه ها کلمه نیست
این حس هست
احساس است
سنگین است که بعد از این همه رنج
حسین این همه #عاشقانه بنالد؟
و بدهکار هم بداند خودش را
ما یک گرفتاری که برای مان پیش بیاید
دیگر حال نالیدن نداریم
وحرف زدن نداریم
داخل می شویم کسی با ما گفت و گو نکند!
حسین همه ی هستی اش را پشت سر گذاشته
همه ی عشق هایش هم جلوی چشمش دارند می بینند
ضربه هایی که دیده
زخم هایی که کشیده
همهی قساوت ها را دارد تجربه می کند
و همه ی دلش این است که حالا...
یک جملهای هست، بعد از دعای حضرت است
که عشق همه را دارد حسین
عاشق همه هست
عاشق اسبش گرفته تا آن سبزه هایی که هست تا بچه هایی که هستند
تا حتی دشمنانی که بر #حسین تیر می زنند و شمشیر میکشند
می خواهد همهی این ها را متحول کند
یک جمله ای هست از حضرت #زهرا
من نخواندم این دعا را
ولی این جمله ی خیلی لطیفی است.
اَللّهُمَّ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَخْلَصَ لَکَ بِعَمَلِهِ وَ أَحَبَّکَ فی جَمِیعِ خَلْقِکَ
تو را #دوست داشته باشد
در همه خلقِ تو
خلق او نه تنها آدم ها را
یک دانه برنج را دوست داشته باشد
یک تکه نان را نگذارد ضایع بشود
هست این عشق؟
این هماهنگی، این توجه...
#حسینی که اینقدر عاشق است
این #عشق را در نظر بگیرید
این محبت را در نظر بگیرید
وقتی همهی رنجهای آن ها را دارد
بعد اینگونه زمزمه کند...
واقعش چقدر #احساسات پشت این کلمه ها باشد
چیزی که تا آن #خستگی ها را نداشته باشید
که لب از #لب نتوانی باز کنی
نمی شود احساس کرد
خیلی سخت است
خیلی سخت...
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
#عین_صاد #ع_ص #علی_صفایی #علی_صفایی_حائری #موشن #انتشارات_لیله_القدر #کلیپ #اربعین #زینب #علی #محرم #alisafaeihaeri #einsad
برداشتی آزاد از ابوحمزه (1)
.
راه طولانی است. هوا متعادل است و نسیم خوبی میوزد، دلم پراز عشق است و امید. نفسنفس نمیزنم اما عمیقاً نفس میکشم... حس میکنم خدا دارد بهم نگاه میکند. آرام با خدا حرف میزنم.. ای خدای من عزیزم... من را با مجازاتهایت ادب نکن و درست که من حیله زدم اما تو به من حیله نزن. راه نجات من کجاست؟ درحالی که یافتن راهی جز با تو امکان ندارد... .
حالا که فکر میکنم نه آن انسان خوب، بینیاز از رحمت و کمکت است و نه من که بدم اما با همۀ بدی باز هم تحت قدرت توام... شناخت من که نسبت به شما کم است اما همینقدر که شناختهام هم تو یادم دادهای... خودت دستم را گرفتهای و آوردهای اینجا... اولش خودت من را خواندی... و حالا صددرصد میگویم، حتی حاضرم قسم بخورم اگر تو نبودی من خودم هم نمیدانستم شما کهاید؟...
.
حالا میخواهم شکرت را بگویم بهخاطر اینکه هروقت خواندمت جوابم دادی و بهم توجه کردی... اگرچه بعضی وقتها این توجه کردنها را نفهمیدم... یا گاهی وقتها تنبلی میکنم وقتی مرا میخواندی و ای کاش فقط تنبلی بود عزیزم... خب بگذار با خودم رو راست باشم... حمد ازآن شما است خدایا، زیرا من وقتی تو را میخوانم تو به من میبخشی اما اگر من را دعوت کنی به بخشیدن میبینی که بخیلم... اف به من...
. #رمضان #رمضان #رمضان_كريم #ابوحمزه_ثمالي #ابوحمزه #دعا #مناجات_با_خدا #عشق
برداشتی آزاد از ابوحمزه 2
.
میرسم به کوهی و چشمهای. شکرت خدا... آب آن ریزان... چهقدر بد کردم... برای دیدنت توشهای ندارم... شکر که هروقت با تو خلوت کردم توانستم با تو حرف بزنم، بیاینکه نیاز باشد قبلش به کسی بگویم معبودم و تو جوابم را دادی. سپاس که یادم دادی فقط بیایم در خانۀ تو، آخر اگر هم رفتهام جاهای دیگر جوابم را ندادهاند.
بلند میشوم، راه میافتم... ممنون عزیز که یادم دادی به غیراز تو به کسی امید نبندم که دست رد بر سینهام بزند... یادت میآید... ممنونم که عهدهدار کارهای من شدی و مرا بین مردم محترم کردی... ممنونم که حوالهام ندادی به مردم که خوارم کنند.
حالا که خوب میبینم تو همهاش داری به من محبت میکنی با اینکه نیاز به من نداری. سپاست میگویم که سریع مجازاتم نکردی، صبر کردی.
این حرفها را که دارم میزنم یعنی اینکه اگر بخواهم بین همۀ چیزها انتخاب کنم، تویی بهترینشان، بهترینشانی برای ناز کشیدن... آخر همۀ چیزهایی که میخواهم تو داری.
.
مینشینم. دست میزنم توی آب، به چشمه.... معبودم چشمههای امیدم جوشان است... امید دارم... آخر تو کار را راحت کردهای... تو خواستهای تا راحت از شما چیزی بخواهم. اگر خوب بنگرم میبینم خواهندگان درگاهت را، مطمئنم معبودم که تو برای امیدوارانی مثل من اهل جواب دادنی، رویت را برنمیگردانی... آمادهای که کسی صدایت بزند، میدانم زیبایم که بهترین جایگزین مواجه نشدن با بخیلان و دنیاطلبان پناه بردن به بخشش و راضی شدن به قضایت است، ببین! طلبکنندهات چهقدر راهش کوتاهست...
.
#ابوحمزه #رمضان #رمضانیات #عشق #معاشقه #مجازات #محبت #بخل #چهل_روز_چهل_پست
برداشتی از ابوحمزه 8
تو محسنی ما بدکارانیم...
.
ماه و نوری کمرنگ... برخاستن و راه افتادن...
.
پس درگذر ای پروردگارم... درگذر از بدیها و زشتیهای ما به خوبی خودت... به من بگو کدام یک از جهالتهای ما از لطف و کرمت بزرگتر است... بگو کدام زمان طولانیتر از بردباری توست... اصلاً کارهای ما چه ارزشی دارند در مقابل نعمتهایت، اصلاً چهطوری کارهامان را با وجود کرم و لطفت زیاد بشماریم... مگر میشود رحمت گستردهات برای گنهکارها کم باشد. .
ای بسیار آمرزنده...
.
ای که دو دستت به رحمت باز شده به روی بندههات...
.
پس ببین! ای سید من... ای آقای من اگر از درگاهت برانیام هیچ جا نمیروم.... ببین دست از تسبیح و تقدیست برنمیدارم... آخر من تو را به کرم و جود شناختم و تو هر کاری بخواهی میکنی... هر کس را بخواهی، هراندازه، هرطور بخواهی عذاب میکنی... و به هر کس بخواهی هر اندازه، هرطور رحم میکنی...
.
از تو دربارۀ کارهات پرسیده نمیشود... و در ملک و سلطنتت همتا نداری، شریک نداری، هیچ کس نمیتواند در برابر امر و فرمانت سرپیچی کند، به تدبیرت معترض شود، خلق و آفرینش از آن توست... تبارک الله رب العالمین...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 9
یا رب این حال کسی است که بهت رو کرده. این حال کسی است که به کرمت پناه آورده. و به مهربانیها و خوبیهات دل داده.
میدانم که تو بخشندهای هستی که عفوت را دریغ نمیکنی، میدانم تو بخشندهای هستی که خوبی کردنت هیچ وقت کم نمیشود، رحمتت کم نمیشود، آخر ما بهخاطر سابقۀ پردهپوشیهات بهت اطمینان داریم.. بهخاطر خوبیهای فراوانت در گذشته، بهخاطر رحمت گستردهات... حالا آیا میشود که مخالف تصورمان دربارۀ خودت رفتار کنی؟ یا در رسیدن به آرزوها ناامیدمان کنی؟ کسی... نه... نه.... ای کریم تو این طور نیستی... اصلاً تصورمان به تو این نیست، انتظارش را نداریم....
ببین ما را!...
ببین چهقدر آرزوهای طول و دراز به تو داریم، ببین چهقدر بهت امید بستیم... درست که گناه کردیم، اما امیدواریم... امید داریم ما را بپوشانی...
صدات زدیم و امید جواب داریم، پس امیدمان را ناامید نکن... ما را مأیوس نکن... خودمان میدانیم چه کارهایی کردیم ولی تو به حال ما آگاهی و برای همین میدانیم تو ما را از رحمتت محروم نمیکنی... هرچهقدر هم که بد باشیم... هرچهقدر هم که بیلیاقت باشیم، پس تویی اهل بخشندگی... تویی که با بدکارها با خوبیهای زیادت برخورد میکنی... پس همانطور که کرمت است بر ما منت بگذار و ببخشمان
ببین محتاجیم!
ای بخشنده!
با نور تو هدایت را یافتیم و با رحمت تو از بقیه بینیاز شدیم...
طلوع خورشید...
با نعمتهات صبحها و عصرها را گذراندیم و حالا ذنوبنا بین یدیک!
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 10
زدن آفتاب و شبنم... و نور روی برگها... روی درختان...
و این هم گناهانم، ببخشم، بهخاطرشان معذرت میخواهم و برمیگردم سویِ تو...
تو با نعمتها به ما خوبی میکنی ما با گناه کردن به تو بدی میکنیم
خیر و خوبی از تو برایمان نازل میشود و ما همهاش گناه میفرستیم بالا و همیشه همین طور بوده.
فرشتهای بزرگوار برای تو کارهای زشت ما را میآورد اما این جلوی این را نمیگیرد که ما را غرق نعمتهات کنی و با نوازشهات به ما لطف کنی...
پس بگذار اعتراف کنم، چهقدر منزهی، چهقدر عظیم و بزرگی، چهقدر کریم و بزرگواری، خودت شروع میکنی، خودت دوباره برمیگردی... نامهایت مقدس است و ستایش کردنت بزرگ است و کارهات و آثارت کریمانه است...
صدای پرندگان... گنجشکها...
تو خدای من هستی... تویی
تو خدای من هستی و میدانم مهربانتر و صبورتر از اینکه نگاه کنی به کارهام، نگاهی کنی به خطاهام... تو کریمتری....
فالعفو العفو العفو... سیدی، سیدی... سیدی... .
پس به ذکر نامت وادارمان کن و از عذابت پناهمان بده و از نعمتهات روزیمان کن و هم حج رفتن و زیارت پیامبرت... درودهات و رحمتهات و مغفرتت و رضوانت بر او باد و بر اهلبیتش...
تو نزدیکی و پاسخدهنده
اطاعت کردنت را روزیمان کن و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت بمیران.
یا الهی من و پدر و مادرم را ببخش و به هر دوی آنها رحم کن، چنانکه من را با مهر و رحمت بزرگ کردند، خوبیهاشان را با خوبی و بدیهاشان را با آمرزش پاداش بده...
ای اله من ببخش زنده و مرده و حاضر و غایب و زن و مرد و کوچک و بزرگمان را...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 11
بگذار بگویمت...
دروغ گفتند آنها که پشت به تو کردند و خیلی ضرر کردند، چه ضرری...
آفتاب و آفتاب و نور و حرکت...
ای خدا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و عاقبت به خیرم کن و هرچیز که غم و غصه انداخته توی دلم از کارهای دنیا یا کارهای آخرت را خودت عهدهدار شو.. ای مولای من کسی که به من رحم نمیکند بر من مسلط نکن و برایم یک نگهبان قرار بده، یک نگهبان همیشگی... و نعمتهای خوبت را ازم نگیر و از فضلت روزی گسترده بهم بده؛ روزی حلال و پاکیزه...
بیقرار شروع میکنم به دویدن و هوای آزاد میخورد به سر و صورتم:
ای معبودم خودت نگاهم دار، خودت حفظم کن، خودت مراقبم باش...
زیارت خانهات را میخواهم امسال و هرسال و زیارت پیامبرت و اهلبیت(ع) و از حرمهای آنان محرومم نکن...
حالا که باهات آشنا شدم توبه میکنی بر من؟ تو بازگرد به من تا من دیگر گناه نکنم، کار خیر را بهم الهام کن و توفیق عملش را بهم بده و خشیتت را روز و شب تا هستم...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 12
ای عزیزم هروقت با خودم گفتم دیگر آمادهام و وقتش است که نمازِ باحالی برایت بخوانم و حالا دیگر وقت نجوا کردن با توست، چرت و خواب انداختی به جانم و حال مناجات را ازم گرفتی آخر چه میشود که وقتی میگویم دیگر خوب شدهام و این توبهام توبۀ واقعی است امتحانم کردی. امتحانم کردی و گناه کردم... و پایم لرزید و از بندگیات بازم داشت...
مولای من نکند از خانهات دورم کردهای و لیاقت بندگیت را ازم گرفتهای، نکند دیدهای که من حق شما را خوب ادا نمیکنم و دورم انداختهای... شاید هم دیدی مدام کارم این است که روم را ازت بکنم آن طرف و عصبانی شدی، نکند هم دیدهای همۀ حرفهام دروغ است و بدت آمد، شاید هم دیدی بندۀ ناسپاسم و بعد محرومم کردی... نکند عزیزم ندیدی که با دانشمندان بنشینم و بعد خوار و خفیفم کردی... شاید دیدی شادی و خوشیام توی دورهمیهای بیهدف است، پس ولم کردی همانجاها بمانم... شاید... شاید...
نکند دلبرم اصلاً دوست نداشتی صدایم را بشنوی و برای همین دورم کردی... نکند بهخاطر گناهها و نافرمانیهام دارم مجازات میشوم... ها! نکند بهخاطر بیحیاییهام دارم مجازات میشوم... اشک... اشک...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 13
ببین اگر بگذری چیزی نمیشود، انگار کن یکی از مجرمهای قبلی هستم... چهقدر ازشان گذشتهای! آخر مهربانیات خیلی دریاتر از این است که مجرمها را مجازات کنی
و من به همین مهربانیات پناهنده شدهام، از تو به خودت گریختهام و ازت میخواهم وعدهات را انجام دهی، وعدۀ بخشش، وعدۀ عفو برای خوشگمانها... ببین من هم به تو خوشگمانم...
اله من فضل و صبرت دریاتر از این است که بخواهد با کارهای من مقایسه شود اصلاً زشت است نام فضل و کرمت را در کنار کارهام بیاورم یا اینکه تو بخواهی مرا بهخاطر خطاهام خوار کنی...
اصلاً من کیام و چه اهمیتی دارم؟!
پس ببخشم و به من منت بگذار و با پردهپوشیهات از این خواری درم بیاور و به گل رویت از مجازاتم درگذر... میبخشی؟ درمیگذری؟...
آقای من بگذار بگویمت که هستم...
خاک و سبزهها و آفتاب بالای سر...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 14
بگذار بگویم:
آقای من، من همان کوچکیام که تو بزرگش کردی، من همان نادانی هستم که تو دانایش کردی، من همان حقیری هستم که تو سربلندش کردی، من همان ترسوییام که تو آرامشش دادی، همان عطشناکیام که تو سیراب کردیاش. همان عریانی هستم که تو پوشاندیاش، فقیری هستم که تو ثروتمندش کردی، ضعیفیام که تو قویاش کردی و حقیری که تو عزتش دادی، مریضی هستم که تو شفایش دادی، گدایی که تو بهش بخشیدی و گنهکاری که تو پوشاندی و خطاکاری که تو ازش درگذشتی...
بگذار واضحتر از خودم بگویم... تنهایی تنهایی...
من همان کمی هستم که تو زیادش کردی
من همان ضعیفیام که تو قویاش کردی
من همان آوارهای هستم که تو راهش دادی
من همانیام که تو تنهاییها ازت حیا نکردم
اینکه تازه چیزی نیست:
بین مردم هم فراموشت کردم
من صاحب ماجراهای بزرگم، من به مولای خودم جسارت کردم
من بودم که تا اسم گناه را شنیدم، هول شدم و دویدم...
عجب!
من جبار آسمانها را نافرمانی کردم، تازه بهخاطر گناه کردن هم پول خرج کردم...
شناختیام؟...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 15
تو بودی که به من مهلت دادی اما وای از من! خطاهام را پوشاندی اما بیحیایی کردم.
گناه روی گناه...
از چشمت افتادم اما عین خیالم هم نبود. بازهم صبوری و مهلت و پردهپوشی.
انگار من را از یاد برده بودی
عذابم نکردی.
انگار به جای اینکه من از تو حیا کنم، تو ازم حیا کردی...
راستش را بگویم بهتان:
اله من وقت گناه منکر شما نبودم، نمیگفتم ول کن یک چیزی برای خودتان گفتهاید یا حتی نمیخواستم خودم را بیندازم توی عذابتان یا اینکه بیمحلی کنم به گفتههاتان ولی خب حالا چه کار کنم؟ خطایی ازم سرزده:
گول هوای نفسم را خوردم، تیرهبختیام هم کمک کرد.
دل خوش داشتم به پردهپوشیهای بسیارت، بعدش اینطور شد که گناه کردم و افتادم به مخالفت با شما، حالا خودت بگو چه کنم؟ خودت بگو از عذابت کی من را نجات دهد؟ و فردا از دست عذابدهندهها کی من را خلاص کند؟ بگو عزیزم اگر تو دست از من برداری، بروم کجا که زیر بال و پرم را بگیرد؟...
چه کسی؟
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 16
....پس خاک بر من بهخاطر کارنامهٔ اعمالم، همانها که اگر نبود امیدم به رحمتات و نهی کردنتان از ناامیدی تا یادشان میافتادم ناامید میشدم.
خدایا با اسلام بهت متوسل میشوم و به حرمت قرآن به تو اعتماد میکنم و به محبّتم نسبت به پیامبر درس ناخوانده قریشی هاشمی عربی تهامی مکی مدنی دل به نزدیک شدن به شما میبندم.
ای بهترین دعا شده و ای پربارترین کسی که مردم بهش امید داشتهاند.
پس امیدم را ناامید نکن و از بندههای مشرکات من را جدا کن آخر گروهی با زبان ایمان آوردند به پیامبر فقط از ترس جانشان و به هدفشان رسیدند ولی ما هم با دل و هم با زبان ایمان داریم تا ما را ببخشی پس اگر میشود ما را هم به آرزویمان برسان... اگر میشود. امید به خودت را توی دلهایمان بگذار و دلهایمان را نگهدار بعداز اینکه هدایتمان کردی و ببخش که قطعاً تو بسیار عطاکنندهای...
خب چه میکنید؟ قبولم میکنید؟
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 19
بگو چهطور خوبیهات را شکر کنم؟ با این زبان الکن؟
یا بگو مثلاً من میتوانم تو را راضی کنم؟ با بهترین عملهام؟
اصلاً بگو زبان من کجا و شکر تو کجا؟
بگو اصلاً عمل من چی هست در برابر نعمتها و مهربانیهات؟
بیپرده بگویم جود و کرمت آرزوم را دور و دراز کرد و شکر کردنت راه قبول کردن عملهام را هموار کرد.
سید من، هم ازت میترسم، هم بهت رغبت دارم، هم دلم بهت خوش است، هم اینکه دلم مدام هوات را میکند، و همهٔ جانم را گذاشتهام برایت ای بی مثل و مانندم!
اجازه دادم آرزوهام بیاید پیش تو و اصل امیدم به توست، اصل ترسهام از توست، دلم باهاتان انس پیدا کرده، ببین به سویت دست انداختهام و با اطاعت کردن از شما میخواهم ترسهام را بریزم...
ای مولای من
ای ناز من
دل من به یاد تو زندگی میکند
و با حرف زدن با شما درد ترسها را میبرد
ای آقای من
ای آرزوی من
ای انتهای همهٔ خواستههام
بین من و گناهت جدایی بینداز، گناهی که نمیگذارد خدمتت را بکنم... من به امید قدیمها آمدم، به امیدهایی که داشتم، به طمعهایی که بهت داشتم ازت درخواست میکنم...
مگر نه اینکه بر خودت واجب کردی مهربانی و رحمت را؟ مگر نکردی؟
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه 20
پس فرمانروایی توراست و خلایق همه نانخور تواند و در دستانت و همه چیز برایت خضوع میکند و مبارکی تو ای رب العالمین.
عزیزم بهم رحم کن وقتی که هیچ حرفی نداشته باشم و زبانم از پرسشهات به لکنت میافتد،
ای امید همیشهام ناامیدم نکن وقت بیچارگیام،
برم نگردان بهخاطر نادانیام
بهخاطر عجول بودنم محرومم نکن،
ببخش بهم بهخاطر نداریام،
رحمم کن بهخاطر ضعیف بودنم،
آقایم
اعتمادم فقط به توست و امیدم و توکلم و امیدواریام، تو ولیام هستی و وابستهٔ رحمتت هستم.
ببین نشستهام پشت در خانهات و به امید بخشندگیات دنبال خواستههام هستم و به امید کرمت شروع به دعا کردهام،
میدانم فقرم نزد تو جبران میشود و بینیازیات جبران نیازهام را میکند...
ببین زیر سایهٔ آمرزشت فقط توانستم سربلند کنم و چشمم دنبال خوبی کردنت است.
میشود من را نسوزانی با آتش؟
ببین آرزوم را از تو میخواهم،
ببین تو عزیز و نور چشمهای منی.
میشود مرا نیندازی در جهنم؟
عزیزم، دلبرم!
امیدم را ناامید نکن، خوشگمانیام بهت را از بین نبر... تکیهگاهم، محرومم نکن از پاداشهات آخر شما از حالوروزم خبر داری...
میشود اگر مرگم نزدیک شده و کارهام من را به شما نزدیک نکرده، همین اعتراف کردن را بگذاری برای تقرب به شما؟...
اله من برای بخشیدن چه کسی غیراز تو سزاوارتر است؟ و برای عذاب کردن چه کسی غیراز شما عادلتر است؟ رحم کن بهم در این دنیا غربتم را و سختیهای احتضار را و تنهایی آن دنیایم را و رحم کن در قبر وحشتم را و وقت حساب کتاب حال ذلتم را... همانهایی را که از آدمها مخفی کردهای همان وقت ببخش... به پردهپوشیات ادامه بده...
بهم رحم کن عزیز...
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
برداشتی آزاد از ابوحمزه21
بهم رحم کن عزیز
بهم رحم کن وقت افتادنم در بستر مرگ که دوستهام مرا تکان تکان میدهند.
وقت غسل دادن که دراز به دراز افتادهام و شسته میشوم بهم رحم کن، باهام مهربانی کن وقتی فامیلها زیر جنازهام را گرفتهاند و وقتی تنها توی قبر گذاشته میشوم... توی این خانه جدید بهم رحم کن تا با غیر شما انس نگیرم....
آقای من
اگر مرا به حال خودم رها کنی، هلاک میشوم، عزیزم بگو کجا بروم اگر تو گناهام را نبخشی، پیش کی زار بزنم اگر لطفت توی قبر همدمم نباشد، به کی پناه ببرم اگر غم و اندوهم را نبری؟ اگر شما بهم رحم نکنید چه کسی بهم رحم کند؟ امید به کی داشته باشم اگر تو نباشی؟ از گناهام کجا فرار کنم وقتی که عمرم تمام شود؟
آقای من بهتان امیدوارم میشود عذاب نکنید؟
الهی امیدم را به نتیجه برسان و ترسم را از بین ببر، آخر ببین راه حل اینهمه گناه چیزی جز بخششت نیست، میدانم چیزی میخواهم که مستحقش نیستم، اما شما اهل کرماید، شما اهل بخشایشاید، میشود ببخشید؟ میشود گناهانم را بپوشانید؟ طوری ببخشید که اصلاً ازش بازخواست نشوم، شما نعمتبخش قدیمی هستید و پردهپوشی عظیم و بخشندهای کریم...
تو همانی که به کسی رحمت میورزی که از تو چیزی نمیخواهد و رحمت میکنی به انکارکنندههات، حالا بگو چهطور هستی نسبت به ماها که ازت میخواهیم و یقین داریم که مخلوقات و امور از آن توست، مبارکی و والایی ای رب العالمین...
ببین بندهات آمده به درگاهت، بیچارگی او را آورده به درگاهت و میکوبد در خانهٔ مهربانیات را، رویت را آن طرف نکن به بزرگواریات، حرفهام را بشنو... ببین خواندمت... دعایت کردم، ببین امیدوارم میدانم قدر رحمت و معرفتت را، الهی هیچکس با خواهشهاش تو را اذیت نمیکند و هرچی ببخشی ازت چیزی کم نمیشود... ، تو چنانی که خود گویی و بالاتر از آنچه ما میگوییم.
#ابوحمزه #ابوحمزه_ثمالی #چهل_روز_چهل_پست #خلق #گناه #دعا #مناجات #عشق #زندگی #رمضان #رمضانیات #رمضان_کریم
اسارت
حسین ابراهیمی
یاکریم از بالای تیر برق به جسدِ جفتش که نیمیاش زیر فشار لاستیکهای سمندِ بیقرار و عجولی له شده بود، مینگریست و شاید اشکی هم در گوشۀ چشمش جمع شده بود.
نیمی له شده بود و پرهای نیمی دیگر انگار توی آسفالتها کاشته شده بودند.
فکریِ لحظات اسارتش در زیر ماشینها شده بود. حتما هیچ فکرش را نمیکرده، حتما بارها این را امتحان کرده و موفق شده، نه یک موفق معمولی یک موفق مغرورِ سرخوش، پرزده و دماغ سوختۀ ماشین ها را سیر کرده و کوکویی مستانه سرداده بود. اما اینبار چه شده بود که گرفتار آمده بود؟ اما شده بود.
از آن بالا صدای قیرقیر موتور ماشینها که امان نمیدادند و به سرعت از کنار یاکریمِ کشته رد میشدند، متوقف نمیشد. ماشینها جاری بودند چون رودی و موج میانداختند و دود میدادند بیرون.
با خودش فکر کرد لابد گیج خورده سرش و حیران و بهت زده مانده و دیگر چیزی نفهمیده و حالا فهمِ خودش شروع شده: فهم نبودِ جفتش. نمیتوانست بپرد، بالهایش به خواست او حرکت نمیکردند اما اصلاً خواستی وجود نداشت.
نشسته بود و کمی سرمیچرخاند و به آسفالتها خیره بود. چراغ سبز شد و هیاهویِ ماشینها ناگاه شدت گرفت. بوق و صدای ویراژ و گاه فحشی یا نالۀ ترمز شدیدی. یاکریم کشته در زیر ماشینها ناپیدا مانده بود. ایستاد. نمیتوانست رفت تا صحنه خالی شد.
اما یاکریم هم نبود.
تکهای پر و آمیختهای از گوشت و خونِ کف آسفالت از زیر حریر اشکها پیدا بود. حرکت مدام ماشینها متوقف نمیشد و خیرگی یاکریم بیانتهای بیانتها بود.
#داستانک
#داستان
#یاکریم
#عشق
#شور
#زندگی
#دنیا
#آخرت
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
❞ عینصاد:
﮺ ناچار مرگ ما را انتخاب مى نمايد و ما را به بازى مى گيرد، پس بگذار مرگى را انتخاب كنيم كه آبستن زندگى باشد. «قل لن ينفعكم الفرار ان فررتم من الموت او القتل واذا لا تمتعون الا قليلا».
فرار شما، براى شما سودى ندارد اگر مى خواهيد از مرگ و يا شهادت فرار كنيد چون آنها كه با حسين پرواز نكردند تا امروز نمانده اند و زندگى جاويد را بدست نياورده اند. «اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيدة»؛
تا هر كجا برويد #مرگ به دنبال شماست و شما را مى گيرد، حتى در قصرهاى بلند و محكم.
اين #واقعيت و آن تجارت و انتخاب، در زمينه شناخت هايى كه فقط به آن اشاره كرديم، عشق به زندگى و عشق به خويشتن را تبديل مى كنند و آدمى با اين كه خودش را دوست دارد، در راه خدا مى دهد و خود را اين گونه تثبيت مى كند. و با اين كه زندگيش رادوست دارد و حتى عروسش در حجله به #انتظار اوست، از #عشق به زندگى فارغ مى شود و به زندگى ديگرى روى مى آورد كه به شهادت #استعداد هايش آن را از #غيب در آورده و شهود كرده و ديده است. ﮺
📚 قیام | ص ۱۱۸ - ۱۱۹
╭✤ @Einsad ✤╮
🍂
خدایا! از آیدا به کجا رسیدم؟
حق: شانس دو بار در خانهی شاملو را زد؛ باری با کلمه، شاعرانه و باری با آیدا، عاشقانه. آدم وقتی نامههای احمد شاملو به آیدا را میخواند، دلش برای #عشق پر میکشد. انگار شاملو #پادشاه_کلمات شده بود تا موسم دلبری از آیدای باوفا #کلمه کم نیاورد. من بارها این نامهها را بلعیدهام. واقعیت آن است که #آیدا برای #شاملو فراتر از #معشوقه در حکم #خدا بود. مگر نه آنکه حتی #شعر هم از یک جا به بعد دیگر قادر نبود که روح سرکش #شاعر روسپید قصهی ما را #آرام کند؟ بخوانید نامههای شاملو را به آیدا تا ببینید احتیاج شاملو به آیدا حتی از نیاز او به شعر هم بیشتر بود. باری شاملو از این موهبت برخوردار بود که به جای یک الله انتزاعی یا یک الههی سوررئال، خدای خود را در همین زمین ستایش کند. سر جدتان به قهوهی این بار شیرین کافهی حق، گیرهای تلخ حوزوی ندهید. خدا خودش بعضی آدمها را برای بعضی دیگر از آدمها در همان جایگاه خدایی خودش قرار میدهد. آیدا برای خدا عبد اما برای شاملو رسماً خود خدا بود. نه آنکه آیدا برای شاملو ادعای خدایی داشت؛ نه. نکته اینجا بود که شاملو بیآنکه دچار گناه شرک شده باشد، به آیدا به چشم خالق خود نگاه میکرد. گناه هم نداشت این نگاه. آیدا اگر نبود، همان بلایی که #صادق_هدایت سر خودش آورد #احمد_شاملو هم بر سر خودش میآورد. خدا آیدا را وارد #زندگی شاملو کرد، چون نمیخواست #خودکشی باز هم زودتر از موقع گریبان آدمیزاد را بگیرد. شما هم اگر قصد خودکشی داشتید و کسی توانست با مهر و محبت مانعتان شود، حتماً به آن #آدم به چشم #خدا نگاه کنید؛ گناهش گردن من. الحق که بعضی آدمها را میتوان پرستید، بیآنکه موجب خشم خدا شد. موسی صدر برای مصطفی چمران فقط #امام نبود؛ خدا هم بود. مگر کم و کسری داشت زندگی دکتر مصطفی در آمریکا؟ بحث این بود که استقرار خدای چمران در جنوب لبنان عاقبت کار دست دکتر مصطفی داد. زن و بچه و فیزیک و هسته و اتم را گذاشت در سایهی مجسمهی آزادی؛ تا امام موسی را از نزدیک بپرستد. بخوانید وصیت چمران را به صدر؛ آخ که چقدر شبیه نامههایی است که شاملو به آیدا مینوشت. بگذارید #متن را ورقی بزنم. میدانید چرا #حسین در #روز_عرفه آنجور با خدا وارد #رابطه شد؟ آری! #سیدالشهدا میخواست عاشقها هنگام همدلی با معشوقها هرگز دچار #لکنت_زبان نشوند و کلمه کم نیاورند. حسین در #دعای_عرفه نشان داد که عاشق هم میتواند خودش را برای معشوق لوس کند: در اوج نیاز #ناز کن خودت را برای خدایت؛ خواه شاملو باشی یا چمران یا هر مجنون دیگری...
#حق
#حسین_قدیانی