eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
174 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ هرسال تیرماه که آغاز می‌شود غم ازدست دادن نیز تازه می‌شود، غم شهادتش همچنان مانند هر تیرماهی که فرا می‌رسد گرم است و در دل‌های مؤمنین سرد نمی‌شود؛ انگاری غم‌ نبودن و فقدانش به‌اندازۀ شهادتش زنده است و با امت آخرالزمانی حاج‌آقا ، دارد زندگی می‌کند و رشد و نمو می‌یابد؛ التیام غم‌اش، چشیدن از جرعۀ علم‌اش، شناساندن‌اش و شناختن‌اش میسر نیست مگر از راه خواندن و شنیدن‌اش در لابلای صوت‌ها و کتاب‌ها و جزوه‌هایش؛ ‌ این روزها و به تبع حال و روز جامعۀ گرفتار در حوائج و سختی‌های دنیایی، مبحث «سه‌گونۀ اسلام» او، راه روشن می‌کند و مانع از سر راه امت می‌زداید و نمی‌گذارد امت را بر ترجیح دهند. ‌ مبحث «سه‌گونۀ اسلام» این شخصیت کم‌نظیر و متعالی، در واقع سخنرانی شهید معزز در جمع دانشجویان در اتریش است که بانضمام سخنرانی دیگری با عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» از ایشان در مرکز اسلامی هانوفر در قالب کتابی توسط روزنه عرضه شده است؛ ‌ در این مباحث انواع را و انواع گروندگان به نهضت‌های مسلکی را بیان و تبیین نموده است. به عقیدۀ ایشان گروندگان به هر ایدئولوژی‌ای به پنج گروه تقسیم می‌شوند و در اسلام نیز چنین است: یکم؛ جست‌وجوگران راستین حق‌جوی حق‌پو که دل‌شان در حق می‌تپد؛ ‌دوم؛ یک عدۀ ناراضی از وضع موجود که به هر دعوت تازه‌ای لبیک می‌گویند؛ سوم؛ افرادی که بیش از نارضایتی یک گمشده‌ای مانند جاه‌طلبی دارند؛ چهارم؛ فرصت‌طلبانی که حتی به اندازۀ گروه سوم حاضر به هزینه‌دادن نیستند؛ ‌پنجم؛ مردم معمولی که اصولاً کاری به این کارها ندارند و پیرو مذهب زندگی آرام‌اند. ‌ در این مبحث اشاره می‌کند که طبق سورۀ حمد، جامعه سه دسته است: ‌دستۀ اول انعمتَ علیهم‌اند که مقصود همان گروه اول است؛ دستۀ دوم مغضوب علیهم‌اند که همانا گروه سوم و گروه چهارم‌اند و دستۀ سوم، گروه دوم و گروه پنجم‌اند که اگر روی‌شان کار نشود دستۀ ضالین‌ها را تشکیل می‌دهند. برای شناخت ، راهی جز خواندن و شنیدن بهشتی نیست؛ بهشتی یک بود، یک روش‌مند و حریص به هدایت انسان‌ها از طریق ساخت . ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ یک بار یکی از هم‌قطارانم از سرکرده‌مان پرسید: "راستی چرا خلیفه مردی را که بیست‌سال از او بزرگ‌تر است به عنوان انتخاب کرده؟" سرکرده‌مان در جواب او شمشیرش را در غلاف جابه جا کرد و گفت:"اگر دنبال دردسر نیستی، این سوال را از مغزت بیرون بریز." من یک غلام سیاهم. من و همراهانم یاد گرفته‌ایم با یک اشاره هر سوالی را از خود بیرون کنیم؛ اما مردم این‌‌طور نبودند. آن‌ها سوال‌هایشان را در گوش هم تکرار می‌کردند و برای هر سوال جوابی می‌ساختند. شاید روزی این پچ‌پچ ها به فتنه‌ای تبدیل می‌شد که دامن همه را می‌گرفت. علی‌بن‌موسی، مردی که تا چندی پیش تنها آوازه‌اش را شنیده بودیم، اکنون مهم‌ترین مرد بود. مردی که حتی بیش از خلیفه جلب‌توجه می‌کرد و شهرتش روز به روز بیشتر می‌شد. ‌ *** درباره‌ی زندگی هشتمین اختر تابناک ، کتاب‌های تاریخی و داستانی زیادی نوشته شده است، اما کتاب «اعترافات غلامان» یک فرق اساسی با همه آن‌ها دارد. ‌ این رمان‌ ، از زاویه‌ای جدید به زندگی (ع) پرداخته است. هر کدام از فصل‌های از نگاه یکی از غلامان اجیر شده توسط مأمون ملعون روایت می‌شود. غلامانی که نه تنها به ارادت ندارند که حتی با سوء‌ظن و خصومت به ایشان می‌نگرند. ‌ ‌روایت داستان از زبان چنین راویانی در عین‌اینکه سخت است ولی برای جذاب است و او را شدیدا درگیر می‌کند و به فکر وا می‌دارد. داستان# کتاب، در مرو می‌گذرد و این غلامان، زندگی امام رضا(ع) و نیز ارتباط ایشان با مأمون و مردم و شیوه‌ی رفتار و منش ایشان در زمان ولایتعهدی ایشان را توصیف می‌کنند. ‌ گرچه توسط کانون پرورشی فکری و نوجوان و برای مخاطب نوجوان نگارش یافته است، ولی خواندنش برای هم خالی از لطف نیست. ‌ در آستانه ی ولادت ، کتاب «اعترافات غلامان» می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای مطالعه باشد👌🏻 ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌گم کرده ام در غربتی انبوه، انسان را در جنگل پاییز، مفهوم درختان را تقویم های ناگزیرم را بهاری نیست حس می‌کنم هرصبح فروردین زمستان را هفتاد گاو لاغر و هفتاد سال اندوه تعبیر کن ای ! این خواب پریشان را... ‌ *** ‌ در حقیقت ابداع و نوآوری در و آزاد تنها به و و دیگر شعرای این سبک شعری و ادبی مختصر نماند و ما هر روز شاهد رشد و نمایان شدن استعدادهایی درخشان و مستعد در این حوزه هستیم. ‌ در حقیقت شعر نیمایی یا آزاد توانست در مدت زمانی کوتاه مخاطبین خود را پیدا کند و این امر جرأت شاعران این سبک را برای سرودن لوحه‌های ادبی خود با این سبک زیبا دوچندان کرد و این امر به وضوح در دیوان شعر نو "مرور پنجره‌ها" واضح و آشکار است. کما اینکه این نوع سبک مورد ملامت و گاها مذمت شعرای شعر عمودی و سبک قدیم قرار گرفته شده است. ‌ در این کتاب تمام زوایا و موارد تخصصی شعر نو مراعات شده است به گونه‌ای که برخی از صاحب نظران "سید وحید سمنانی" را پدیده‌ای در شعر نو یا نیمایی پنداشتند. ‌ انتخاب لوحه‌های ادبی زیبا و سهل و آسان، فهم آن‌ها را برای هر و و دوستار نو آسان نموده است و این امر، تخصص عزیز در زمینه سرودن را می‌رساند. ‌ را که تصفح نمایید و به غزل های سروده شده آن توجه کنید *عرفان، عشق، وصف زیبایی‌ها و وفاداری* در آن‌ها موج می‌زند و این امر باعث شده که تعداد کثیری از دوستداران و ادب نو این کتاب را مورد مطالعه قرار دهند. ‌ در حقیقت این کتاب و این نوع شعر را می‌توان یک جدید در نو قلمداد کرد چرا که سعی بر آن داشته است که تلفیقی از ادبیات‌نو و آیینی را در ‌سروده‌های خود بکار برد که این امر به نوبه خود باید مورد توجه مخاطبان این عرصه قرار گیرد. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
نام‌ و‌ نام‌خانوادگی و شماره‌تون رو برامون بفرستید👇🏻 @havadaranketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می‌لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی‌تونم راه برم، منو بغل می‌کنی؟ یک دستی را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه‌اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می‌ریخت و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است این باشد. هر چه جلوتر می‌رفتیم فاطمه محکم‌تر مرا بغل می‌کرد، می‌دانستم آغوش می‌خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر را حس می‌کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم. ‌ *** عاشقانه‌ای از جنس پُر از ثبت لحظه‌های شاد و دسته‌جمعی در خانه‌ی کوچک کربلایی. راوی کتاب، مادر زکریا است. آنچه بیشتر از همه در لحظه‌لحظه‌ی "کاش‌برگردی!" دیده می‌شود و به گوش می‌رسد خنده‌ها و شیطنت‌های زکریاست. آن‌قدر که یقین دارم با خواندن آن، بارِ سنگین خستگی روح را بر زمین خواهی گذاشت و با دنیای پاک و خالص و شاداب ، کمی زندگی خواهی کرد. را که شروع به خواندن می‌کنی، بعید است بتوانی تا اتمام آن رهایش کنی. فضای کتاب و اتفاقات و قلم سلیس و روان به قدری حال و هوایت را خوش می‌کند که حسرت می‌خوری کاش تو هم جای یکی از خواهرهای زکریا بودی؛ از بس که برایشان مایه دلگرمی‌ بود و مهربانی‌اش روز و شب نداشت. دوست داری تا جایی ادامه داشته باشد که پایانش بنویسد: پیکر زکریا به وطن برمی‌گردد. صدحیف که رعنای کربلایی و ننه رقیه با آن صفای درون و اخلاق حسنه، با آن همه موهبتی که برای ، دوستان، بستگان، همکاران، اهل‌محل و نیازمندان داشت نشانی از خود برای ما نمی‌فرستد تا قلب بی‌قرار و ، چشمان منتظر فاطمه‌ی خردسالش، دلِ آشوب الهه همسر جوانش و محمدصدرایی که حالا می‌تواند بابا بگوید، کمی آرام گیرد. خواندم و گرفتم؛ گاه با شیطنت‌هایش خندیدم و هر چه به پایان کتاب نزدیک شدم با غم ننه رقیه و عاشقانه‌هایش با زکریا سوختم و... حال من هم بی‌قرار آمدن زکریا هستم. زکریایی که در این سال‌ها حاجت‌های بزرگی را برآورده کرده است. زکریایی که مهربان است و حواسش جمع همه است. زکریایی که می‌بیند ما را! با آنکه گفت هیچ‌گاه منتظر آمدن من نباشید اما همچنان دست‌گیری می‌کند! و تا همیشه جاری‌ست. پس اکنون تو هم صدایش بزن. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/