eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
174 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌_اگر چنین شخصی در میان شما بوده، پس چرا او را بر خلافت برنگزیدید؟ با اندوه سری تکان داد و گفت: ای برادر مصری! چه بگویم؟ خود بهتر می‌دانی دنیای و چگونه همه‌چیز را وارونه می‌کند. چون قدرتی شکل می‌گیرد، کفتارها از هرسو چشم دارند تا آن را ببلعند. زمانی که جنازه را برای خاکسپاری آماده می‌کرد، عده‌ای کاری کردند که نباید می‌کردند. مکثی کرد و ادامه داد: _اینان با نیرنگ، علی را خانه‌نشین کردند و اجازه ندادند لب بگشاید. با مرگ پیامبر، دوباره سربرآورد. ‌ *** ‌ او محمد است. آن‌ها به پیامبر(ص)، نامش را بر فرزندشان نهادند. پسری از قبیله‌ی قریش، نوه‌ی عتبه‌، از مشرکان بزرگ‌ مکه، و پسردائی معاویه‌بن‌ابوسفیان، که خونِ اموی در رگ‌هایش جاریست، پرورش‌یافته‌ عثمان(خلیفه‌سوم)، امّا وجودش سرشار از عشق و ارادت به علی(ع)... ‌ این ارادت چونان است که ابوالقاسم محمدبن‌ابی‌حُذَیفه، به هرچه مقام و تعلقات دنیایی بود، پشت‌پا زد و تمام‌قد خود را وقف پیامبر(ص) و خاندانش کرد تا جایی که به تیغ فرستاده‌ی معاویه، جام را سر کشید. ‌ ، برشی از اسلام است که نویسنده با قلمی شیوا و روان، وقایع آن روزگار را در قالب داستانی جذاب، به خوانندگان ارائه می‌دهد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌-اسمت چیست ؟! خلیفه روبه روی دکانش ایستاده بود، سالم جرئت نمی‌کرد سر بلند کند نگاه آن‌روزشان او را به فکر واداشته بود، نگاهی که میخواست بداند چرا برایش آشناست؟ +سالم سرورم! ‌-سالم؟ خلیفه قدمی جلوتر گذشت از میان سبدهای خرما گذشت و پا درمیان دکان گذاشت... -اما من از خدا شنیدم که می‌گفت نام تو است. ‌ سالم یکباره سر بلند کرد و به چهره خلیفه نگاه کرد، باورش نمیشد...میثم! یادش رفته بود چه نامی داشته است. سالم انقدر تکرار شده بود که یادش رفته بود مادرش اورا میثم صدا میزد. طنین صدای خلیفه هنوز در دکانش بود. هیچ‌کس از این اسم خبر نداشت، اورا خریده و نامی تازه برایش انتخاب کرده بودند ولی حالا یک نفر ناآشنا، آن هم خلیفه، پس از سال‌ها او را به اسم واقعی‌اش صدا می‌زد. -من دوست دارم تورا آزاد ببینم، میثم! ‌ *** ‌ ‌همه ما نام صحابی بزرگوار (ع) را شنیده‌‌ایم؛ خرمافروش ساده‌ و باصفایی که حضرت، بسیاری از اسرار خویش را برای او نقل می‌کرد... اما شاید کمتر کسی از ما در مورد سرگذشت این شخصیت بزرگ که بود و برای بردگی به کوفه آورده شده بود اطلاع داریم... شاید پراکندگی منابع و عدم‌انسجام مطالب مانع از اطلاعِ ما از سرگذشت این صحابی گرانقدر باشد. باغ طوطی زندگی میثم که به قلم آقای مسلم ناصری به صورت به رشته تحریر درآمده است فرصتی فراهم آورده تا با نثری شیوا و داستان‌گونه از زندگی یار وفادار و شیفته‌ی (ع) اطلاع یابیم. تصویرپردازی‌های بی‌بدیل راوی به جذابیت روایت می‌افزاید و به حظ بصری و تداعی در ذهن مخاطب کمک می‌کند. همان‌طور که می‌دانیم امروزه بحث‌هایی مبنی بر تقابل ایرانیت و اسلامیت مطرح است که ذهن برخی اقشار علی‌الخصوص نوجوانان را به خود مشغول می‌کند؛ باغ طوطی در خلال داستان به خوبی علت علاقه‌مندی و گرایش ایرانیان به اهل‌بیت پیامبر را مشخص می‌کند و به تفاوت و اسلام اموی می‌پردازد؛ از این رو کتاب می‌تواند هدیه مناسبی برای نوجوانان باشد. ‌همچنین آگاهی از سرگذشت ایرانیانی که در عراق زندگی می‌کردند از دیگر مزایای کتاب است که می‌توان به آن اشاره کرد. ‌ ‌این آکنده از میثم تمار و سایر فرودستان به و محبت متقابل آن حضرت به ایشان است که مارا بیش از پیش با فضایل اخلاقی و حضرت آشنا می‌کند. ‌ آن‌چه خیال را در رمان آسوده‌تر می‌کند این است که علاوه بر تحصیلات حوزوی، دارای مدرک دکترای است و در بازنویسی رمان از مشورت اساتید بهره فراوان برده است. ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ «‌راندن چرخ ویلچری که یک قطع نخاعی روی آن نشسته، برای اشکانه بیش از راندن یک لذت‌بخش است.» «هزینه عیادت آقای معاون و لابد چند نفر همراه از چند جانباز اعزام شده در آلمان، کمتر از هزینه اعزام یک جانباز بالای ۷۰ درصد است؟ چرا آقایان هزینه تفریحات خارج از کشورشان را از جیب سید و امثال او بر می‌دارند؟» ‌ ‌*** ‌ اشکانه به روایت مشکلات اقتصادی و اجتماعی و همچنین تغییر نگرش‌های بعد از جنگ و عراق می پردازد. چند ‌روایت مرتبط به صورت همزمان، یکی از ویژگی‌های مهم است. ‌ نویسنده داستان‌های سیدحسین، امیر، حامد و گروهبان عراقی و مهم‌تر از همه روایت اشکانه از عشقش به سیدحسین را به رشته تحریر در می‌آورد. او سعی کرده که از عشقی سخن به میان آورد که برای امروز قدری رویاپردازانه و برای جوانان دیروز مرور خاطراتی است که برای خودشان یا برای نزدیکانش اتفاق افتاده است. ‌ اشکانه چنان به سید حسین می‌ورزد که گویا جانباز 70 درصد نیست. با همه مشکلات پیش روی اشکانه، مخاطب او را جز فرشته‌ای برای سید حسین متصور نمی شود. ‌ امیر همرزم سیدحسین درگیر جریان آبی می‌شود که به سمت انحرافات بعد از جبهه و تغییر نگرش او شده است. ‌ هدف از روایت قصه امیر، مسئولینی هستند که از آب گل‌آلود قصد ماهی‌گیری دارند، اما حامد دوست دیگر سید حسین و امیر، قصد دارد جلوی انحرافات با تمام خستگی دوران اسارت بایستد. ‌ گروهبان عراقی نیز که باعث جانبازی سید حسین شده است روایت کوتاهی دارد که خود نیز به علت شیمیایی‌شدن می‌میرد. ‌ کتاب اشکانه آموزش مقاومت، ایستادگی، عشق، محبت و ایثار است. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ هرسال تیرماه که آغاز می‌شود غم ازدست دادن نیز تازه می‌شود، غم شهادتش همچنان مانند هر تیرماهی که فرا می‌رسد گرم است و در دل‌های مؤمنین سرد نمی‌شود؛ انگاری غم‌ نبودن و فقدانش به‌اندازۀ شهادتش زنده است و با امت آخرالزمانی حاج‌آقا ، دارد زندگی می‌کند و رشد و نمو می‌یابد؛ التیام غم‌اش، چشیدن از جرعۀ علم‌اش، شناساندن‌اش و شناختن‌اش میسر نیست مگر از راه خواندن و شنیدن‌اش در لابلای صوت‌ها و کتاب‌ها و جزوه‌هایش؛ ‌ این روزها و به تبع حال و روز جامعۀ گرفتار در حوائج و سختی‌های دنیایی، مبحث «سه‌گونۀ اسلام» او، راه روشن می‌کند و مانع از سر راه امت می‌زداید و نمی‌گذارد امت را بر ترجیح دهند. ‌ مبحث «سه‌گونۀ اسلام» این شخصیت کم‌نظیر و متعالی، در واقع سخنرانی شهید معزز در جمع دانشجویان در اتریش است که بانضمام سخنرانی دیگری با عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» از ایشان در مرکز اسلامی هانوفر در قالب کتابی توسط روزنه عرضه شده است؛ ‌ در این مباحث انواع را و انواع گروندگان به نهضت‌های مسلکی را بیان و تبیین نموده است. به عقیدۀ ایشان گروندگان به هر ایدئولوژی‌ای به پنج گروه تقسیم می‌شوند و در اسلام نیز چنین است: یکم؛ جست‌وجوگران راستین حق‌جوی حق‌پو که دل‌شان در حق می‌تپد؛ ‌دوم؛ یک عدۀ ناراضی از وضع موجود که به هر دعوت تازه‌ای لبیک می‌گویند؛ سوم؛ افرادی که بیش از نارضایتی یک گمشده‌ای مانند جاه‌طلبی دارند؛ چهارم؛ فرصت‌طلبانی که حتی به اندازۀ گروه سوم حاضر به هزینه‌دادن نیستند؛ ‌پنجم؛ مردم معمولی که اصولاً کاری به این کارها ندارند و پیرو مذهب زندگی آرام‌اند. ‌ در این مبحث اشاره می‌کند که طبق سورۀ حمد، جامعه سه دسته است: ‌دستۀ اول انعمتَ علیهم‌اند که مقصود همان گروه اول است؛ دستۀ دوم مغضوب علیهم‌اند که همانا گروه سوم و گروه چهارم‌اند و دستۀ سوم، گروه دوم و گروه پنجم‌اند که اگر روی‌شان کار نشود دستۀ ضالین‌ها را تشکیل می‌دهند. برای شناخت ، راهی جز خواندن و شنیدن بهشتی نیست؛ بهشتی یک بود، یک روش‌مند و حریص به هدایت انسان‌ها از طریق ساخت . ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌گم کرده ام در غربتی انبوه، انسان را در جنگل پاییز، مفهوم درختان را تقویم های ناگزیرم را بهاری نیست حس می‌کنم هرصبح فروردین زمستان را هفتاد گاو لاغر و هفتاد سال اندوه تعبیر کن ای ! این خواب پریشان را... ‌ *** ‌ در حقیقت ابداع و نوآوری در و آزاد تنها به و و دیگر شعرای این سبک شعری و ادبی مختصر نماند و ما هر روز شاهد رشد و نمایان شدن استعدادهایی درخشان و مستعد در این حوزه هستیم. ‌ در حقیقت شعر نیمایی یا آزاد توانست در مدت زمانی کوتاه مخاطبین خود را پیدا کند و این امر جرأت شاعران این سبک را برای سرودن لوحه‌های ادبی خود با این سبک زیبا دوچندان کرد و این امر به وضوح در دیوان شعر نو "مرور پنجره‌ها" واضح و آشکار است. کما اینکه این نوع سبک مورد ملامت و گاها مذمت شعرای شعر عمودی و سبک قدیم قرار گرفته شده است. ‌ در این کتاب تمام زوایا و موارد تخصصی شعر نو مراعات شده است به گونه‌ای که برخی از صاحب نظران "سید وحید سمنانی" را پدیده‌ای در شعر نو یا نیمایی پنداشتند. ‌ انتخاب لوحه‌های ادبی زیبا و سهل و آسان، فهم آن‌ها را برای هر و و دوستار نو آسان نموده است و این امر، تخصص عزیز در زمینه سرودن را می‌رساند. ‌ را که تصفح نمایید و به غزل های سروده شده آن توجه کنید *عرفان، عشق، وصف زیبایی‌ها و وفاداری* در آن‌ها موج می‌زند و این امر باعث شده که تعداد کثیری از دوستداران و ادب نو این کتاب را مورد مطالعه قرار دهند. ‌ در حقیقت این کتاب و این نوع شعر را می‌توان یک جدید در نو قلمداد کرد چرا که سعی بر آن داشته است که تلفیقی از ادبیات‌نو و آیینی را در ‌سروده‌های خود بکار برد که این امر به نوبه خود باید مورد توجه مخاطبان این عرصه قرار گیرد. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب گزیده شعر انتشارات گردآورنده کتاب و ‌‌‌ پناهگاهِ جوانی‌های بود. وقتی از برایمان می‌خواند قطره اشکی میهمانِ مرواریدهای چشمانش می‌شد. گاهی برای یاری می‌گریست و در زلف او پیچ و تاب می‌خورد و گاهی خود را لب ایوان می‌دید و از مغازه‌ی «دهین المصطفی» سر در می‌آورد. می‌گفت: شهریار بود و با سروده‌هایش برای معشوقه‌اش می‌بافت. ، متخلص به شهریار اهل استان آذربایجان‌شرقی بود که به زبان‌های فارسی و آذری سروده است. مهم‌ترین اثر او منظومه می‌باشد که در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده است. به چشمک این همه مژگان به‌هم مزن یارا/سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را... ‌ ترکی: ایل کئچدی، باهار اولدو،خبر یوخ گولوموزدن سال‌ها گذشت، بهار هم آمد، اما خبری از گل ما نیست. شبیه مرد عاشق‌پیشه‌ای بودم که از شهرش، به دنبال طبابت رفت امّا شهریار آمد... ‌ به مناسبت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌ ‌ موهبتی‌ست از طرف خداوند که.... یا نه! شاید هم عذابی‌ست که گاه و بیگاه بر جانِ انسان نازل می‌شود و خواب را از چشمانش می‌رباید؛ همان چشمانی که به قول عرفا دریچۀ بلایند و به قول رضا یزدانی: ‌ چشم‌ها کتاب‌های قلبِ ماست اشک‌ها خطوطِ این کتاب‌هاست این خطوط گاه‌گاه با دواتِ آه... روی صفحۀ نگاهِ ما نوشته می‌شوند هرچه چشم دید، خواست دل... هرچه خواست دل، همان شدیم... گاه اهلِ زمین و گاه اهلِ آسمان شدیم... آی چشم‌های من!حواستان کجاست؟ باز هم دلِ مرا... تا کجای شهر برده‌اید؟ بازهم دل مرا به دستِ که سپرده‌اید؟ البته همیشه هم نمی‌شود تقصیر را گردن عشق و چشم و نگاه انداخت. عشق همیشه هم عذاب نیست؛ عشق گاهی می‌تواند آن‌قدر مقدس باشد که هر چیزی را متحوّل و متبرّک کند؛ حتی را... حتی کلماتِ برآمده از دل را... ‌ ، مقدس‌ترین نوع عشق است که شاعرِ کتاب ، جامی از آن را نوشیده و به آن مبتلا شده و اشعارش را با نام زیبای آن‌ها متبرّک کرده.... پشتِ درِ خانه هیزمِ شعله‌وری آهِ تو نداشت در دلِ شهر اثری ما دربه‌درانِ خانه‌ات نشنیدیم از این درِ بسته روضه‌ی بازتری.... «صَلَّی اللهُ علیکِ یا فاطمه‌الزَّهرا» https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ مچ دست‌هایش را گرفتم، قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب‌عقب می‌رفتم، به زحمت می‌کشیدمش سمت خودم. پاهایش تکان می‌خورد و ردّ خون می‌ماند روی زمین. نگاهش از خاطرم دور نمی‌شود. مات شده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم: «نفس بکش!» ولی بی‌جان‌تر از این حرف‌ها بود. محکم‌تر زدم شاید به هوش بیاید؛ فایده نداشت. دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره زن بیرون آوردم، به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛ بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد!... ‌ *** ‌ شاید هیچ عنوانی به غیر از همین "تنها گریه کن" نتواند عمق اثر این را در یک کلام به مخاطب بفهماند. حالا نه اینکه ارتباط دقیقی به ماجرای زندگی عجیب این مادر داشته باشد، نه! اتفاقا به دور از داستان کتاب است، ولی نزدیک به حال مخاطبی است که بعد از ورق‌زدن عکس‌های پایانی کتاب، سر به دیوار اتاق تکیه داده و خیره به سقف در تنهایی خودش زار میزند! ‌ ‌حالا نه اینکه این پر از غم و درد باشد و غصه‌ها پردۀ دل مخاطب را پاره کند؛ نه! حماسه‌اش اشک دارد، و شورش اشک دارد، شب‌نخوابی‌هایش اشک دارد، معجزه‌هایش اشک دارد! ‌ حالا نه اینکه یک معجزه در طول این زندگی رخ داده باشد و همان یکی حرف این کتاب باشد، نه! زنده‌ماندن خودش معجزه است، شفای فرزندی که جان داده معجزه است، شفای پایی که لنگ شده با پارچۀ سبزی که از حرم سیدالشهدا توسط پسرش شهیدش متبرک شده معجزه است؛ آه از این معجزه‌ها... ‌ این زندگی مادر شهیدی است که خودش کم از شهیدش ندارد؛ مانند شهیدش نه غیر خدا چیزی خواسته و نه برای غیر خدا قدمی برداشته... همۀ زندگی‌اش در حال دویدن برای و بنگانش بوده، خانه‌اش را وقف و جنگ کرده، فرزندش را در راه خدا فدا کرده، و هنوز هم خانه‌اش به روی همۀ نیازمندان باز است... ‌ مثل او شدن برای مردان دست‌نیافتنی است، ولی خوشا به حال بانوان سرزمینم که الگویی مانند او دارند... ‌ رحمت خدا بر مجاهد راه حق، و فرزند شهیدش https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌ ‌‌‌ «آنجا که نامی نیست»، با طرح جلدی متفاوت و خلاقانه، آخرین کتاب استاد یوسفعلی میرشکاک است که توسط انتشارات شهرستان ادب چندی پیش روانۀ بازار شده است؛ «آنجا که نامی نیست»، مجموعه‌ای از پنجاه‌ودو عشق‌نوشته است که سرشار از ذوق، سلوک و شهود شخصی میرشکاک است. ‌ را شاید بتوان متفاوت‌ترین بعد از نامید، از تفاوت در نوع نگاه به مقوله‌هایی چون ، عرفان، جامعه تا تفاوت در بیان، سلوک و کاربرد قالب‌های شعری برای بیان عقیده و جهان‌بینی‌اش. ‌ میرشکاک در مقدمۀ «آنجا که نامی نیست» می‌گوید: مقدمه را من باید بنویسم. مانده‌ام متحیر که چه بنویسم؟ در آستان زمستان عمر، در میان مجاز و حقیقت، متردد ماندن و ناخواسته دل‌بستن و به ناگزیر دل‌بریدن، تقدیر فردی من بوده است؛ که تا به یاد می‌آورم خود را، جنونمند به یاد می‌آورم. و آنجا که جنون و فقر همتافت می‌شوند، از کاری بر نمی‌آید؛ مگر غزلی چند گفتن و زندگی را برآشفتن و او را سرگردان‌تر و خسته‌تر از همیشه به انزوا راندن. ‌ دو خورشیدیم هر یک در شبی تاریک زندانی طلوعی توأمان را آرزومندان پنهانی حضوری گرمدر سرمای شرم و تلخ ناممکن غیابی سرد با درد دریغ و داغ حیرانی تنی پا تا به سر خواهش، دلی فرجام فرسایش سری افتاده پیش تیغ تقدیر مسلمانی چواخگرپای تا سر التهاب لحظۀ آخر که از ما می‌کند گل جامۀ خاکسترافشانی علاج عشق ممنوعی که ما داریم، خاموشی در آوار فراموشی‌ست زیر با ویرانی چه دست‌آورد هنگفتی‌ست آهی برنیاوردن مبادا سربرآرد تهمت آلوده‌دامانی هرازگاهی نگاهی، ترجمان دوری راهی که طی خواهیم کرد آن را به پای نابه‌سامانی سراپا انتظار وصل بی‌فصلیم در سالی که تا گردن فرومانده‌ست در برف زمستانی رها در باد همچون قاصدک دل‌خوش به پیغامی که پایان می‌پذیرد بی‌گمان روز پریشانی من و امید سقفی گرچه بی‌روزن، ولی با تو چمان تا مرگ در آیینه‌های باغ عریانی چه کردی با دلم ای عشق! ای رسوایی روشن! که شد سیمرغ من تاریکی سردرگریبانی ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
‌‌ 👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به‌قلم انتشارات ‌‌ ‌‌ خانواده و هیئت؛ دژهای مستحکمی هستند که همهٔ اهل‌بیتی‌ها را کنار هم جمع می‌کند. جمعی مهربان و صمیمی که حتی اگر مشاجره یا کدورتی بینشان پیش بیاید، همه تلاششان را می‌کنند تا یک‌دست بمانند و از هم می‌گذرند و در برابر هم می‌کنند. ‌ در کنار هم هستند و به‌هم می‌ورزند. کسانی که شما را همان‌طور که هستید قبول دارند و می‌خواهند. ‌با وجود هر مشکلی کنار هم و باعث دل‌گرمی هم هستند. با تحمل کمبودها و سختی‌ها هرگز از هم دست نمی‌کشند. ‌‌ اعضای و همچون یک درخت هستند، شاید شاخه‌ها به سمت و سوهای مختلفی بروند و رشد کنند، اما ریشهٔ همهٔ آن‌ها منسجم و به‌هم پیوسته است. ‌ امروزه مسئلهٔ خانواده و هیئت موضوعی بسیار بااهمیت است که باید مورد توجه واقع شود، چراکه محیط هیئت بستری امن برای فرزندان و آماده‌سازی آن‌ها برای در جامعه است. ‌ در این ضمن تٱکید بر موضوع تحقق خانوادهٔ ولایی با مجالس حسینی، خاطر نشان می‌کند که تٱثیر حُبّ و اهل‌بیت او به قدری زیاد و متحول کننده‌ است که در قلب‌های و غیر مسلمان جای دارد... ‌«اهل‌بیتی‌ها» را بخوانید تا نقش تعاملی هیئت با خانواده و خانواده با هیئت برایتان باورپذیر شود. داشتن ، نعمت و موجب خوشبختی است. جریان شکوهمند در خانواده‌های خوب مشهودتر است و حال اعضای خانواده بهتر. ‌ با خواندن این کتاب، قطعا آثار و نتایج خوب آن را در زندگی خود مشاهده خواهید کرد. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/