#آسمانىترينعشق
#برگاول
نمى دانم تا به حال به اين مطلب فكر كرده اى كه كدام يك از كارهاى خوب، زودتر از همه كارها، باعث خشنودى خدا مى شود؟
من يك روز تصميم گرفتم تا تمام كارهاى خوب خود را مورد بررسى قرار داده و ببينم كه خشنودى خدا را چگونه مى توانم زودتر به سوى خود جذب كنم.
براى همين مدّت زيادى روى اين موضوع فكر كردم.
در واقع من يك مسابقه برگزار كرده بودم و مى خواستم ببينم كدام يك از كارهاى خوب مى تواند مرا در آغوش مهربانى خداوند قرار دهد.
خواننده محترم!
آيا شما هم تا به حال روى اين مطلب فكر كرده ايد؟
مى دانم كه شما كارهاى خوب زيادى در زندگى انجام داده ايد.
يادت هست، لباس احرام پوشيدى و گرد خانه خدا طواف كردى؟
يادت هست چقدر به بيچارگان كمك نمودى؟
در ماه رمضان و شبهاى قدر چقدر با خداى مهربان خويش نجوا و مناجات داشتى؟
به راستى در ميان اين همه كار خوب، كدام كار است كه گوى سبقت را از همه ربوده و مى تواند باران رحمت خدا را براى ما بفرستد؟
آرى، خداوند منتظر ما است، تا به بهانه اى به سوى او رو كنيم و او ما را در آغوش مهربانى خود جاى دهد، و خوشا به حال كسانى كه لذّت خوشحالى خدا را چشيدند و قلبشان آرام گرفت.
آيا موافقيد تا لحظه اى خدمت امام صادق(ع) برويم و از آن حضرت سؤال كنيم كه: اى آقاى ما! كدام كار مى تواند ما را زودتر به خشنودى و رحمت خدا برساند؟
جالب اين است كه آن امام زيبايى ها، صدها سال قبل به سؤال من و تو پاسخ داده است: هيچ عبادتى زودتر و سريع تر از احترام به پدر و مادر، نمى تواند خشنودى خداوند را در پى داشته باشد.
دوست من! در اين سخنِ امام، دقّت كن. چرا آن حضرت احترام به پدر و مادر را به ما سفارش مى كند؟
چرا به جاى نيكى به پدر و مادر از احترام گرفتن به آنها ياد مى كند؟
تو خوب مى دانى كه احترام گرفتن يك مرحله بالاتر از نيكى كردن است.
ممكن است يك نفر واقعاً به پدر و مادر پير خود نيكى كند و از همه جهت به آنها رسيدگى نمايد.
براى آنها تمام امكانات رفاهى را فراهم نمايد، مثلا در ماه يك ميليون تومان به آنها بدهد، امّا در قلب خويش با آنها خداحافظى كرده باشد.
اين خدمت رسانى نمى تواند خشنودى خدا را به سوى ما جذب كند.
ما بايد در قلب خويش جايگاهى براى پدر و مادرمان قرار دهيم و در قلب خود نسبت به آنها محبّت داشته باشيم. اين همان احترام به پدر و مادر است.
اگر تو ميليون ها تومان پول به پدر و مادر خود بدهى، امّا در قلب خويش به آنها عشق نورزى، پدر و مادرت خيلى زود متوجّه مى شوند كه تو از سر تكليف و وظيفه و يا حسّ ترحّم به آنها كمك مى كنى. اين كار ، دل پدر و مادرت را غمناك مى كند.
تو بايد به پدر و مادر خويش عشق بورزى و به اين عشق افتخار كنى و با همين عشق به آنها خدمت كنى.
شايد نتوانى از آنها حمايت مالى بنمايى، امّا در قلب خويش، عشق مقدّسى را جاى مى دهى و آنها را دوست مى دارى.
اين را باور كن كه پدر و مادر خيلى زود متوجّه مى شوند كه آيا در قلب خود براى آنها جايگاهى قرار داده اى يا نه!
اگر خداى ناكرده به غرور مبتلا شوى و عشق به پدر و مادرت را كسر شأن خود بدانى و احترام گرفتن از آنها را باعث پايين آمدن كلاس خود بدانى، پدر و مادر به تو هيچ نمى گويند، ولى اين را از نگاه تو مى فهمند.
امّا بدان كه ديگر بزرگ ترين و بهترين عبادت را از دست داده اى و زمانى اين را متوجّه مى شوى كه بعد از ساليانى دراز، بر سر قبر آنها مى نشينى و افسوس مى خورى كه اى كاش يك لحظه ديگر پدر و مادرم زنده بودند تا عشق خويش را نثارشان كنم، ولى افسوس كه ديگر خيلى دير است.
پس تا پدر و مادر در كنار تو هستند، برخيز و بهترين عشق ها و محبّت ها را نثارشان كن تا خداى مهربان اين احترام تو را نسبت به پدر و مادر ببيند و آنگاه از تو خشنود گردد، چرا كه رضايت خداوند در گرو رضايت پدر و مادر است.
چه مدالى بالاتر از اين كه خدا از تو راضى و خشنود باشد.
بى جهت نيست كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به يكى از ياران خود فرمودند: "به پدر و مادر خود نيكى كن كه پاداش تو بهشت خواهد بود".
آرى، با نيكى به پدر و مادر و مهربانى با آنها مى توانى هم در اين دنيا در آرامش و خوشبختى زندگى كنى و هم در آخرت در بهشت جاودان منزل كنى.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانىترينعشق
#برگدوم
به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خبر دادند كه يكى از جوانان مدينه آخرين لحظه هاى عمر خود را سپرى مى كند.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) با شنيدن اين خبر همراه با تعدادى از ياران خود به سوى خانه آن جوان حركت كرد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد خانه شد و در كنار بستر آن جوان نشست.
آن جوان چشمانش را باز كرد و ديد كه پيامبر مهربانى ها، در كنار او نشسته است.
اينجا بود كه آن جوان خوشحال شد و اشك در چشمانش نشست.
او به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نگاه مى كرد و سخنى نمى گفت.
سختى هاى لحظه جان دادن، زبان او را بند آورده بود و ديگر قادر به سخن گفتن نبود.
تو نمى دانى كه آن جوان چه لحظات سختى را پشت سر مى گذاشت. خوب است در اينجا با هم دعا كنيم كه در آن لحظه هاى سخت جان دادن، پيامبر(صلى الله عليه وآله)نيز يار و ياور ما باشد.
همه مى دانستند كه ديگر عمر اين جوان به سر آمده است.
مردم يك نگاه به اين جوان مى كنند و يك نگاه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و منتظرند ببينند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين لحظات براى نجات جوان چه خواهد كرد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) رو به او مى كند و چنين مى فرمايد: اى جوان! اقرار به يگانگى خداوند بنما، "لا اِلهَ اِلاَّ الله" را بر زبان جارى كن.
امّا آن جوان هر چه تلاش مى كند، زبانش به ذكر "لا اِلهَ اِلاَّ الله" گشوده نمى شود.
آرى، او نمى تواند سخن بگويد. همه به فكر فرو مى روند، مگر اين جوان چه كرده است كه به چنين سرنوشتى گرفتار شده است.
او اكنون سزاى كدامين گناه خويش را مى بيند؟ آيا اين جوان راه نجاتى دارد؟
اينجا است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) سراغ مادرِ اين جوان را مى گيرد.
اتّفاقاً، مادرش كنار بستر او نشسته است. پيامبر(صلى الله عليه وآله) رو به مادر مى كند و مى فرمايد: آيا شما از پسر خود ناراضى هستى؟
مادر آهى از دل مى كشد و مى گويد: آرى، من از او ناراضيم و مدّت شش سال است كه با او سخن نگفته ام.
اكنون معلوم مى شود كه چرا اين جوان در لحظه جان دادن زبانش بند آمده است و اين همه سختى مى كشد.
گناه بزرگ او اين است كه مادر را از خود ناراضى كرده است.
او دل مادر خود را شكسته است و براى همين بايد اين گونه جان بدهد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) رو به مادر مى كند و مى فرمايد: من از تو مى خواهم تا او را ببخشى و از او راضى شوى.
مادر چون سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را مى شنود، رو به آن حضرت مى كند و مى گويد: من او را بخشيدم، خدا هم او را ببخشايد.
با شنيدن اين سخن، شادى و سرور بر چهره پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى نشيند و آنگاه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از جوان مى خواهد تا ذكر لا اِلهَ اِلاَّ الله را بگويد.
اين بار همه صداى جوان را مى شنوند كه ذكر لا اِلهَ اِلاَّ الله را با صداى بلند مى گويد.
آرى، همان لحظه اى كه مادر از او راضى شد، سختى هاى جان دادن نيز از او برطرف شد.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگسوم
خوب است براى يافتن حقيقت به مكّه سفر كنيم، گويا كمى دير رسيديم، چرا كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) رحلت كرده اند.
بهتر است، اكنون كه آن حضرت در ميان ما نيست و روح بلندش به ملكوت اعلى پيوسته است، به سراغ راستگوترين صحابى اش برويم.
در ميان اين همه جمعيّت بايد ابوذر را پيدا كنيم، زيرا او راستگوترين فرد روزگار است.
خداى من! كجا مى توانيم ابوذر را پيدا كنيم؟ آيا تو او را ديده اى؟
به هر حال بعد از چند روز پرس و جو، خبردار مى شويم، مطلوب ما اكنون در كنار كعبه مى باشد.
با عجله خود را به مسجد الحرام مى رسانيم. در ميان آن همه جمعيّت، او را مى يابيم. بعد از سلام، روى او را مى بوسيم و در كنارش مى نشينيم. مى خواهيم با او مشغول گفتگو شويم.
مدّت زيادى است كه ما در جستجوى او بوده ايم. اكنون كه به او رسيده ايم، مى بينيم، ابوذر به گوشه اى نگاه مى كند و چشم از آنجا بر نمى دارد.
خدايا! مگر آن جا چه خبر است؟ چرا ابوذر چشم از آن جا بر نمى دارد؟ خوب نگاه مى كنم، مى دانيد چه كسى را مى بينم؟
آرى، على بن ابى طالب(ع) را مى بينم كه مشغول نماز است. جاى تو خالى است تا ببينى، چگونه ابوذر مبهوت جمال او شده است.
نمى دانم چه مدّت گذشته، ولى ابوذر همين طور فقط به جمال على(ع) نگاه مى كند!
از او مى پرسم: اى ابوذر! چرا نگاه خود را از صورت على(ع) برنمى دارى؟
او در پاسخ چنين مى گويد: من اين كار را مى كنم، چرا كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شنيدم كه فرمود: "اگر به چهار چيز، نگاه كنى، نگاه تو عبادت حساب مى شود: نگاه به على، نگاه پدر و مادر از روى مهربانى، نگاه به قرآن و نگاه كردن به كعبه".
حق با تو است، اكنون مى فهمم كه چرا اين قدر به على(ع) نگاه مى كردى.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگچهارم
مى خواستم، چند لحظه وقت شما را بگيرم.
از حرم حضرت معصومه(س) بيرون مى آمدم كه جوانى به سويم آمد. بعد از سلام، گفت:
نگاهى به او كردم، ديدم از بس گريه كرده، چشمانش قرمز شده است.
به او گفتم: در خدمت شما هستم.
به گوشه اى از صحن رفتيم و او شروع به سخن گفتن كرد. او گفت: اهل تبريز هستم، حاجت مهمّى دارم و مى خواهم به آرزوى خود برسم. امّا هر كارى كردم، دعايم مستجاب نشد. هر دعايى كه به من معرّفى شد، خواندم. هر ذكر و دعايى كه فكرش را بكنى، خواندم ولى نتيجه نگرفتم. من ديگر درمانده شده ام، نمى دانم چه كنم؟ آيا راه حلّى به فكرتان مى رسد؟
من نگاهى به او كرده، گفتم: اشكال كار همين است كه تو هر چه را شنيدى، عمل كردى بدون اين كه تحقيق كنى، آيا آن چه را شنيده اى، درست است يا نه.
او تعجّب كرد و گفت: آدم بيچاره اى مانند من به هر چه اميدوارش كند، دل مى بندد تا شايد مشكلش حل شود.
گفتم: مگر نمى خواهى مشكل تو برطرف شود و به آرزوى خود برسى؟ پس بايد راهى را انتخاب كنى كه مورد تأييد امامان معصوم(عليهم السلام) باشد. كدام يك از كارهايى را كه براى رفع مشكل خود انجام داده اى، مورد تأييد آنها مى باشد؟
جوان به فكر فرو رفت، او سخن مرا به خوبى دريافت كرد.
اگر مى خواهى دعا كنى، اگر مى خواهى به خواسته ات برسى، بايد خاطرت جمع باشد كه گردِ خرافات نمى گردى.
حالا ديگر آماده بود تا او را راهنمايى كنم تا زودتر به آرزوى خود برسد. آيا مى دانيد به او چه پيشنهادى دادم؟
به او گفتم: آيا پدر شما زنده است؟
او گفت: بله، چطور؟
به او گفتم: چون به شهر خود بازگشتى به نزد پدرت برو، دست او را از روى ادب و احترام ببوس و از او بخواه برايت دعا كند، چرا كه امام صادق(ع)فرموده كه دعاى پدر در حقّ فرزند مستجاب است.6
جوان رو به من كرد و گفت: به همين سادگى!، من هم در جواب گفتم: به همين سادگى!
بعد از بيست روز در منزل مشغول نوشتن كتاب هايم بودم كه تلفن زنگ زد. گوشى را برداشتم، صداى همان جوان را شنيدم كه به خاطر رسيدن به حاجتش از من تشكّر مى كرد.
يار در خانه و ما گرد جهان مى گرديم!
ما براى رسيدن به حاجت خود، چه كارها كه نمى كنيم! چه سفرها كه نمى رويم! چه چلّه نشينى ها كه نمى كنيم! چه پول ها كه خرج نمى كنيم!
اى جوان عزيز! تا سايه پدر بر سرت هست، قدر اين نعمت را بدان و هرگاه به مشكلى برخورد كردى از او بخواه تا برايت دعا كند.
ممكن است دعاى پدر در حقّ خودش مستجاب نشود، امّا دعاى او در حقّ فرزندش، مستجاب است.
ممكن است بگويى پدر من زياد با خدا و اهل نماز نيست، چطور مى شود دعاى او مستجاب شود؟
دوست خوب من! اين قانونى است كه خدا خودش گذاشته است. خداوند، دعاى پدر در حقّ فرزندش را مستجاب مى كند.
آيا مى دانى علّت اين قانون چيست؟
خداى مهربان خود مى داند كه وقتى تو نزد پدر مى روى و از او مى خواهى برايت دعاكند، چقدر قلب پدر شاد مى شود و به خود مى بالد و از سوز دل برايت دعا مى كند.
خدا مى خواهد ما جوانان قدردان پدران خود باشيم، آنهارا فراموش نكنيم، همواره آنان را بزرگ بشماريم.
اى جوان! خدا مى خواهد دست پدر را ببوسى و عشق و محبّت را به او هديه كنى.
خدا مى خواهد تا كانون خانواده شما گرم و صميمى باقى بماند. او مى خواهد جامعه مسلمانان در عطش محبّت نسوزد.
براى همين اين قانون را در نظام خلقت قرار داده و به فرشتگان آسمان ها دستور داده است كه هرگاه پدرى براى فرزندش دعا كرد همه مانع ها و حجاب هاى استجابت اين دعا را بردارند.
عزيزم! مى دانم در زندگى مشكلاتى دارى كه مدّت زيادى است به دنبال برطرف شدن آنها هستى.
حتماً آرزوهاى بزرگى دارى كه "آرزو بر جوان عيب نيست و بزرگى هر كس به بزرگى آرزوى اوست".
برخيز! همين حالا به خانه پدرت برو، دستش را ببوس و از او بخواه براى تو دعا كند.
💖💖💖💖💖💖💖💖💖
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق عشق
#برگپنجم
امروز به اين فكر فرو رفتم كه خداى مهربان چه كارى را بيش از همه كارها دوست دارد.
به راستى خدايى كه خود زيبا است، كدام يك از اعمال ما را زيباتر مى بيند و آن را بيشتر مى پسندد.
خواننده عزيز، آيا شما حاضرى مرا كمك كنى؟
آخر من مى خواهم هر طور شده، آن كار زيبا را انجام دهم و از آن راه به خداى بزرگ نزديك شوم.
چه خوب است با هم كتاب هاى حديث را ورق زده، مطالعه كنيم يا تحقيق نماييم تا به جواب خود برسيم.
براى يافتن جواب بايد سفر كنيم به چهارده قرن قبل، به شهر مدينه، به مسجد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)!
نگاه كن، چگونه ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به گرد آن حضرت حلقه زده اند!
يك شمع در ميان صدها پروانه!
همه سراپا گوش هستند تا از حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) استفاده نمايند.
در اين ميان نگاه من متوجّه ابن مسعود مى شود كه بى صبرانه منتظر است تا از پيامبر(صلى الله عليه وآله) سؤالى بپرسد.
آيا ابن مسعود را مى شناسى؟ او يكى از ياران گرامى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است كه همراه با آن حضرت از شهر مكّه به مدينه هجرت كرده است.
او اوّلين كسى است كه آيات قرآن را در شهر مكّه با صداى بلند به گوش همه مردم رساند.
به هر حال من در وجود ابن مسعود، عطش فهم و دانستن را مى بينم. او به دنبال فرصت مناسبى است تا سؤال خود را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) بپرسد.
سؤال او اين است: اى رسول خدا! مى خواهم بدانم، خداوند كدام يك از كارهاى بندگان خود را بيش از همه دوست دارد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جواب او مى فرمايد: خداوند، نماز اوّل وقت را بيش از همه اعمال دوست دارد.
آرى، نماز ستون دين و معراج مؤمن است كه به وسيله آن مؤمن مى تواند پله هاى كمال را پشت سر بگذارد و به ملاقات خداوند برسد.
ابن مسعود ادامه مى دهد: اى رسول خدا! بعد از نماز، خداوند كدام كار را بيش از همه كارها دوست مى دارد؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين كه مى بيند، ابن مسعود تا اين اندازه به دنبال كسب كمال است، خوشحال مى شود، رو به او مى كند و مى فرمايد: بعد از نماز، خداوند نيكى به پدر و مادر را بيش از هر كارى دوست مى دارد.
ابن مسعود سؤال مى كند: بعد از آن، خدا چه كارى را بيش از همه كارها دوست مى دارد؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: جهاد در راه خدا.8
دوست خوبم! اگر خوب در اين سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) دقّت كنى، مى بينى كه نيكى به پدر و مادر از جهاد در راه خدا بالاتر شمرده شده است.
مگر جهاد در راه خدا، ثواب بسيار زيادى ندارد؟ در روز قيامت يكى از درهاى بهشت مخصوص كسانى است كه در راه خدا جهاد كرده باشند.
با اين حال، دين ما نيكى به پدر و مادر را از جهاد در راه خدا بالاتر مى داند.
بسيار جاى تعجّب است كه ما با وجود پدر و مادر نتوانيم رحمت و بخشش خدا را به سوى خود جذب كنيم، چرا كه از راه نيكى به پدر و مادر مى توان باران مهربانى خدا را به سوى خود نازل كرد.
❤❤❤❤❤❤❤❤
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگششم
آيا موافقى با هم سفرى به بهشت داشته باشيم؟
بهشت جايگاه بندگان خوب خدا است و هر كس در آن مسكن گزيند از غم و غصّه رها شده است و جز شادى و كاميابى در انتظار او نيست.
بهشت خانه زندگى و سلامتى است و هيچ ناراحتى در آن جا نيست. مؤمنان هر چه آرزو كنند برايشان آماده مى شود.
آيا مى دانى كه بهشت طبقه هاى متعدّدى دارد و هر كس به ميزان مقامى كه دارد در قسمتى از بهشت منزل مى كند و زندگى زيباى خويش را ادامه مى دهد.
آيا مى دانيد بالاترين طبقه بهشت كجاست؟ آرى، "عليّين" بالاترين جايگاه بهشت مى باشد و خانه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و حضرت على(عليهم السلام) در آن جا مى باشد.10
مگر عشق رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و فرزندان او را به دل ندارى؟ آيا مى خواهى خداوند منزلى در "عليّين" به تو بدهد؟
فكرش را بكن، در بالاترين مرتبه بهشت، جايى كه منزلگاه عزيزان خدا است، قرار بگيرى!
آيا سعادتى بالاتر از اين مى توانى تصوّر كنى؟
دوست خوبم! منزل تو در "عليّين"، نشانه اين است كه بالاترين مقام ها را در دنياى معنويّت كسب كرده اى و توانسته اى در كنكور دنيا به بهترين رتبه دست پيدا كنى و براى همين خداوند بهترين ها را در آخرت به تو داده است.
فكر مى كنم كه ديگر اشتياق آن را پيدا كرده اى تا با هم راه رسيدن به اين سعادت را مورد بررسى قرار دهيم.
حتماً نام ابوحمزه ثمالى را شنيده اى؟!
ابوحمزه ثمالى يكى از ياران بسيار عزيز امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) است. او همان كسى است كه دعاى امام سجاد(ع)در سحرهاى ماه رمضان را نقل كرده و براى همين آن دعا به نام "دعاى ابوحمزه ثمالى" مشهور شده است.
اكنون مى خواهم، برايت بگويم كه همين آقاى ابوحمزه از امام باقر(ع) اين سخن را نقل مى كند كه خلاصه آن، چنين است: "هر كس با پدر و مادر خود مهربان باشد و به آنها نيكى كند و در رفع احتياجات آنها بكوشد، خداوند در روز قيامت او را در عليّين جاى دهد و جايگاه او را بالاى همه جايگاه ها قرار دهد".11
به راستى اگر مشتاق هستى تا در بالاترين مقام بهشتى قرار بگيرى، برخيز و از همين الان برنامه اى براى خود بريز و طبق آن برنامه احترام ويژه اى از پدر و مادر خود بگير.
پدر و مادر، سرمايه اى هستند كه اگر از اين سرمايه خوب استفاده كنى، مى توانى پلّه هاى كمال را يكى پس از ديگرى طى كنى و خود را به آن جا برسانى كه در بهترين مرتبه بهشت در كنار دوستان عزيز خدا جاى بگيرى.
من مى دانم كه اين كار را مى كنى و از صميم قلب دست پدر و مادر خود را مى بوسى و خداى بزرگ را هم شكر مى كنى، از اين كه او به تو چنين سعادتى داده است كه با خدمت كردن، مهربانى نمودن و عشق ورزيدن به پدر و مادر به او نزديك شوى.
❣❣❣❣❣❣❣❣❣
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگهشتم
از راه دورى براى انجام حجّ واجب حركت كرده و بيابان ها را پشت سر گذاشته بودم.
طوفان هاى شن بر سر راهم ظاهر مى شدند و من هر بار ناچار بودم تا آرام شدن طوفان، صبر كنم.
همين باعث شد كه نتوانم روز عرفه، خود را به مكّه برسانم، اين راه طولانى را طى كرده بودم ولى نتوانستم حجّ واجب را بجاى آورم. خيلى ناراحت بودم كه چنين سعادتى را از دست دادم.
يكى از دوستانم به من پيشنهاد داد تا پيش پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروم و با او در اين مورد سخن بگويم.
اكنون مى خواهم نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروم، خوب است كه همراه من بيايى.
من رو به پيامبر مى كنم ومى گويم: اى رسول خدا! من براى انجام حج به سوى مكّه حركت كردم، امّا نتوانستم به موقع به مكّه برسم. خيلى دلم مى خواهد كه ثواب حج را داشته باشم، با توجّه به اين كه ثروت زيادى دارم، ممكن است مرا راهنمايى فرماييد تا پول خود را در چه كار خيرى صرف كنم تا در عوض، خداوند ثواب حج را برايم بنويسد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر مباركش را پايين مى آورد و لحظه اى فكر مى كند.
آنگاه رو به من مى كند و مى فرمايد: به آن كوه بلند نگاه كن! اگر به اندازه آن كوه، طلا داشته باشى و همه را در راه خدا صرف كنى به آن ثوابى كه حاجى كسب كرده است نمى رسى. وقتى حاجى از خانه اش حركت مى كند، به هر قدمى كه برمى دارد، خداوند ده گناه او را مى بخشد و ده ثواب نيكو به او مى دهد. چون طواف خانه خدا را انجام داد، خداوند همه گناهان او را مى بخشد.
دوست من! اكنون ديگر از ثواب بسيار زياد حجّ خانه خدا آگاه شدى، آيا اكنون آماده هستى تا قصّه ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)برايت نقل كنم؟
يك روز پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جمع ياران خود نشسته بود و سخن از احترام به پدر و مادر به ميان آمد.
آن حضرت چنين فرمودند: وقتى فرزندى به پدر و مادر خود نيكى كند و به آنها نگاه محبّت آميز بنمايد، خداوند براى هر نگاه او ثواب انجام يك حج مى نويسد.
ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) سخت متعجّب شدند. آخر چگونه چنين چيزى ممكن است؟ امّا اين سخن از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است، او كه از خود سخن نمى گويد، او كه اشتباه نمى كند.
همه گيج شده اند، براى همين همه يك صدا گفتند: اى رسول خدا! اگر فرزندى در روز صد بار به صورت پدر و مادر خود نگاه كند، آيا خدا به او ثواب صد حج مى دهد؟.
تو مى دانى كه جواب پيامبر(صلى الله عليه وآله) يك كلمه بود: بله.
💖💖💖💖💖💖💖💖
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگنهم
در مسجد نشسته ايم كه جوانى وارد مى شود و سراغ پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مى گيرد و نزد ايشان مى رود.
بعد از سلام، مى گويد: اى رسول خدا! من خيلى علاقه دارم كه به جهاد بروم و در راه خدا با دشمنان جنگ نمايم.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: به جهاد برو و بدان كه اگر شهادت نصيب تو شود، به سعادت بزرگى دست يافته اى و اگر بازگردى، خداوند تمام گناهانت را مى بخشد، همانند روزى كه از مادر متولّد شده اى.
جوان چون سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را شنيد، به فكر فرو رفت. او كه مشتاق جهاد و شهادت بود، مشتاق تر شد و بى قرار. امّا نمى دانم كه چرا اين جوان اين گونه ناآرام است؟
مثل اين كه بر سر دو راهى گير كرده است. آيا موافقى كنار او برويم و با او سخن بگوييم. شايد بتوانيم به او كمكى كنيم.
ــ اى جوان! چرا اين قدر در فكر هستى؟
ــ من عاشق جهاد هستم و مى خواهم هر چه زودتر خود را به لشكريان اسلام برسانم و در راه دين و مكتبم جان فشانى كنم.
ــ خوب اين كه ناراحتى ندارد، يك يا على بگو و حركت كن!
ــ آقاى نويسنده! من نمى توانم، اين قدر سريع تصميم بگيرم! براى اين كه پدر و مادرم پير شده اند و كسى را جز من ندارند، دلخوشى آنها در تمام دنيا، من هستم و دوست دارند، در كنارشان باشم، زيرا آنها با من انس دارند.
ــ پس مشكلت اين است، پدر و مادرت تنها هستند و مى خواهند در كنار آنها بمانى.
ــ آرى، آنها با رفتن من به جهاد ناراحت مى شوند، زيرا آنها كسى را جز من ندارند.
ــ خوب است در اين مورد با پيامبر(صلى الله عليه وآله) مشورت كنى.
جوان بار ديگر به حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى رود و مى گويد: اى رسول خدا! مى خواهم به جهاد بروم، امّا پدر و مادرم پير شده اند و از رفتن من ناراحت مى شوند، زيرا آنها با من انس مى گيرند.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) تا اين سخن جوان را مى شنود، مى فرمايد: اى جوان! كنار پدر و مادر خود بمان. به خدايى كه جانم در دست قدرت او است، اين كه يك شب كنار پدر و مادر خود بمانى و آنها با تو انس بگيرند از يك سال جهاد در راه خدا بالاتر است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگدهم
دوست خوبم! آيا قبول دارى كه ما از دين واقعى، فاصله گرفته ايم؟ من جوان ها زيادى را مى شناسم كه به خيال خودشان حسرت شهادت دارند، امّا دريغ از يك مهربانى نسبت به پدر و مادرشان!
چقدر از افراد را مى شناسم كه با خدا و اهل نماز و بندگى اند و مى خواهند خدا را خوشحال كنند، امّا پدر و مادر خود را به آسايشگاه ها تحويل داده و آنها در تنهايى و بى كسى مرده اند.
اين اسلامى است كه ما براى خودمان ساخته ايم!
يادم نمى رود، آن حاجى را كه سالى يك بار به عمره وكربلا مى رود، سالى صد ميليون تومان پول در راه خير صرف مى كند، مدرسه مى سازد، به يتيم ها رسيدگى مى كند، هر روز جمعه دعاى ندبه مى خواند و اشك مى ريزد كه امام زمان(ع)كى مى آيى تا در ركاب تو جهاد كنم و برايت جان فشانى نمايم؟!
امّا همين حاجى عزيز، مادر مهربان خود را به خانه سالمندان برده و اگر خيلى هنر كند، يك بار در ماه به او سر مى زند.
بعضى وقت ها به اين نتيجه مى رسم كه در دين دارى، خيلى راه را اشتباه مى رويم.
اين حاجى ما كه گريه مى كند و مى خواهد پاى ركاب امام زمان(ع) جهاد كند، نمى داند كه اگر مادر خود را به خانه بياورد و با احترام از او نگهدارى كند، براى هر شبى كه مادر به او انس گرفته است، ثواب يك سال جهاد را براى او مى نويسند. مگر امام زمان(ع)، از ما چه مى خواهد؟
مگر دين او با دين جدّش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرق مى كند؟
عزيز دلم! اگر پدر و مادرت در خانه سالمندان هستند، همين الان برخيز و او را به خانه خود بياور. بگذار بچّه هايت، احترام به پدر و مادر را از خود تو ياد بگيرند.
فراموش نكن تو هم پير مى شوى و هر طور كه امروز با پدر و مادرت رفتار نمايى، فرزندانت هم، همان رفتار را با تو خواهند داشت.
تا پدر و مادرت زنده هستند، خودت را از اين ثواب ها محروم مكن!
وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: "يك شب كنار پدر و مادر بودن از يك سال جهاد بالاتر است"، بايد من و تو بنشينيم و روى اين سخن ساعت ها فكر كنيم.
مى شود از شما خواهشى كنم؟ اين سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را روى يك كاغذ با خطّ زيبا بنويس و آن را قاب بگير و در خانه ات نصب كن.
هر بار كه به اين تابلو نگاه كنى، وجودت ناخودآگاه اين پيام مهمّ را دريافت مى كند.
راستى! داشت يادم مى رفت، اين نكته را اشاره كنم كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) يك روز جهاد در راه خدا را بالاتر از چهل سال عبادت مى داند.
آن طور كه من حساب كردم يك شب كنار پدر و مادر بودن، بيش از پنج ميليون روز عبادت، ثواب داد، آرى، پنج ميليون روز!
به عبارت ديگر: اگر يك شب كه در كنار پدر و مادر خود باشى بهتر از اين است كه 142 قرن عبادت كرده باشى!
چند صباحى است كه جوانان ما به عرفان و معنويّت گرايش زيادى پيدا كرده اند، در اينجا مى خواهم فرياد بزنم، شايد جوانان اين مرز و بوم صدايم را بشنوند:
براى رسيدن به معنويّت، براى رسيدن به خدا، براى رفتن به آغوش مهر خدا، هيچ راهى بهتر و نزديك تر از مهربانى به پدر و مادر نيست.
جوانان عزيز! اگر سعادت دنيا و آخرت را مى خواهيد; اگر بركت زندگى را مى خواهيد; به پدر و مادر خود مهربانى كنيد!
🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگیازدهم
نام من ابراهيم است و اهل كوفه هستم.
مدّتى بود كه عشق ديدار امام صادق(ع) را در سر داشتم و به دنبال فرصت مناسبى بودم تا به مدينه سفر كنم و ضمن زيارت قبر پيامبر، امام خويش را هم ملاقات نمايم.
مقدمات سفر را فراهم مى كردم كه مادرم متوجّه شد، براى سفرى دور و دراز آماده مى شوم.
ــ پسرم! مى خواهى به سفر بروى؟
ــ آرى.
ــ به سلامتى، كجا؟
ــ مدينه.
تا مادرم نام مدينه را شنيد، اشك در چشمانش حلقه زد.
ساليان سال بود كه او هم آرزوى مدينه به دل داشت، زيارت قبر پيامبر همه دل ها را بهارى مى كند. اين جا بود كه تصميم گرفتم، هر طور شده مادرم را هم همراه خود به مدينه ببرم.
سفر طولانى و سختى را پشت سر گذاشته، به مدينه رسيديم.
منزل مناسبى را در مدينه تهيّه نمودم.
همراه مادرم به زيارت قبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و پس از آن به خانه امام صادق(ع)رفتم.
نمى دانيد كه ديدار امام مهربانى ها، چقدر زيبا و دلنشين بود!
خانه كوچك و ساده او در نظرم به اندازه تمام دنيا جلوه مى كرد.
همه خوبى ها در اين خانه جمع شده بود.
يكى از شب ها كه به خانه امام صادق(ع) رفته بودم، سخن به درازا كشيد.
از بس مجذوب سخنان امام شدم، گذشت زمان را فراموش كردم.
به خود كه آمدم، فهميدم زمان از ساعتى كه هر شب به خانه برمى گشتم، گذشته و الان مادرم نگران شده است.
براى همين از حضور امام(ع) خداحافظى كرده، با سرعت خود را به خانه رساندم.
وقتى به خانه رسيدم، مادر خيلى نگران بود.
او به من گفت: فكر نمى كنى در اين شهر جز تو كسى را ندارم؟ چرا اين قدر دير كردى؟ دلم هزار جا رفت، گفتم نكند مأموران حكومتى تو را دستگير كرده باشند.
نمى دانم چه شد كه از جا در رفتم و با عصبانيت بر سرش فرياد زدم و او را ناراحت كردم.
بعد از لحظاتى كه خشمم فرو نشست، با خود فكر كردم، اين چه كارى بود كه انجام دادم؟!
مادرم حق دارد، نگران شود، مأموران حكومت بنى عبّاس همه رفت و آمدها را به خانه امام صادق(ع) زير نظر دارند.
آنها به شدّت از شيعيان مى هراسند. كارى بود كه شده و مادرم را ناراحت كرده بودم.
پس از نماز صبح به سوى خانه امام صادق(ع) حركت كردم.
در راه فكر مى كردم، كاش از مادر عذرخواهى مى نمودم، امّا با خود گفتم، حالا نزد امام صادق(ع) مى روم، چون دوستانم مى آيند، من از فيض سخنان امام محروم مى شوم، وقتى برگشتم، مى روم و مادر را از خودم راضى مى كنم.
وارد خانه امام(ع) شدم و سلام كردم.
امام جواب سلام مرا داد، سپس رو به من كرد و فرمود: اى ابراهيم! چرا ديشب با مادر خود با صداى بلند سخن گفتى؟ چرا دل او را شكستى؟ آيا فراموش كردى كه او براى بزرگ كردن تو چقدر زحمت كشيده است؟
من خيلى تعجّب كردم، جريان تندى من با مادرم را هيچ كس نمى دانست، امّا اكنون امام صادق(ع) در مورد رفتار بد من با مادرم سخن مى گويد.
آرى، او نماينده خدا در روى زمين است و خداوند او را از اين موضوع باخبر كرده است.
از خجالت سرم را پايين انداختم.
امام به سخنان خود ادامه داد: مگر او نبود كه تو را در آغوش گرفت و از شيره جانش، تو را سيراب كرد؟
من كه نمى توانستم به صورت امام(ع) نگاه كنم با شرمندگى گفتم: آرى، او براى من زحمت هاى زيادى كشيده است.
رنگ از صورتم پريده بود چون نزد امام شرمنده شده بودم.
امام با مهربانى به من فرمود: سعى كن كه ديگر با صداى بلند، با مادرت سخن نگويى و او را ناراحت نكنى.
از آن روز تصميم گرفتم تا همواره به مادر خود مهربانى كنم و بيشتر احترام او را بگيرم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#آسمانیترینعشق
#برگدوازهم
جوانى هستم كه چند سالى است به خريد و فروش مشغول شده ام.
البتّه مغازه و سرمايه چندانى هم ندارم.
جنسى را به صورت عمده خريدارى مى كنم و به صورت جزئى مى فروشم و از اين طريق زندگى خود را مى گذرانم.
امروز وقتى در بازار عبور مى كردم به مشترى خوبى برخورد نمودم.
او مقدار زيادى از كالاى مرا مى خواست.
وقتى به او گفتم چند انبار از آن كالا را دارم، خيلى خوشحال شد.
بر سر قيمت به توافق رسيديم و معامله قطعى شد.
خيلى خوشحال بودم، زيرا اين معامله به اندازه كاسبى يك سال برايم سود داشت.
قرار شد مشترى، كالا را همان لحظه تحويل بگيرد.
انبار در خانه بود، به سوى خانه آمديم تا كالا رابه او تحويل دهم.
كليد انبار در جاى خاصّى از اتاق قرار داشت.
وارد اتاق شدم تا كليد را بردارم، ديدم پدرم درست جايى خوابيده كه كليد انبار را گذاشته ام.
با خود فكر كردم، آيا پدر را از خواب بيدار كنم و كليد را بردارم يا اينكه از اين معامله پر سود صرف نظر كنم؟
مشترى عجله داشت، مى خواست بار را تحويل بگيرد.
از اتاق بيرون آمدم، به او گفتم: بايد صبركنى تا پدرم از خواب بيدار شود.
او مدّتى صبر كرد و من چند بار به داخل اتاق آمدم ولى پدر هنوز در خواب عميقى بود، زيرا شب قبل براى آبيارى به مزرعه رفته بود.
به مشترى گفتم: جنس شما آماده است، امّا بايد صبر كنى تا پدرم بيدار شود.
او گفت: اى جوان! تو چقدر كم عقل هستى! وقتى پدرت بفهمد، چنين پول زيادى نصيب تو شده، خوشحال مى شود كه او را بيدار كرده اى.
امّا قبول نكردم، زيرا خواب و آسايش پدرم براى من از همه ثروت دنيا بالاتر و باارزش تر بود.
به هر حال مشترى رفت و معامله به هم خورد. بعد از ساعتى، پدر از خواب بيدار شد.
وقتى از ماجرا با خبر شد، مرا صدا زد و از من تشكّر كرد.
سپس چنين گفت: پسرم! من از مال دنيا چيز زيادى ندارم، امّا گوساله اى را كه تازه به دنيا آمده، به تو مى بخشم.
من هم از پدر تشكر كردم و رويش را بوسيدم. شايد شما تعجّب كنيد، پولى كه از آن معامله به دست مى آوردم، معادل ده ميليون تومان بود، امّا اين گوساله اى كه پدر به من داد، ارزشش صد هزارتومان بيشتر نبود.
از سخن پدرم تعجّب كردم ولى چيزى نگفتم و دل او را نشكستم، زيرا پدر نمى دانست كه به خاطر بيدار نكردن او از چه سودى چشم پوشى كرده ام.
با خود فكر كردم كه شايد پدر خيال مى كند، من به خاطر صدهزار تومان پول او را از خواب بيدار نكردم.
بعد از چند سال فهميدم كه پدرم مى دانست چه مى كند. او فهميده بود كه به خاطر او از سود ده ميليون تومانى گذشته ام.
آن روز ديگر پدرم از دنيا رفته بود، روزى كه همين گوساله باعث شد تا من به صد ميليارد تومان پول برسم.
حتماً تعجّب مى كنى، چطور يك گوساله صدهزار تومانى، باعث اين همه ثروت شد؟!
آرى، دعاى پدر باعث اين معجزه شد، زيرا موقعى كه پدر گوساله را به من داد، نگاهى به آسمان كرد و با خداى خويش سخنى گفت و دعايى نمود و همان دعا كار خودش را كرد و مرا به آن همه ثروت رساند.
آيا مايل هستى ادامه داستان مرا بدانى؟
🦋ادامه دارم....
☘🌷🌹☘🌷🌹☘🌷🌹
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
تومان ثروت به تو رسيد.
وقتى به سوى خانه باز مى گشتم به ياد دعاى پدر افتادم. موقعى كه من به خاطر احترام او از آن معامله و سود ده ميليون تومانى دست شستم.
اكنون به خاطر دعاى او به چنين ثروتى رسيدم. آرى، من خوش شانس و سعادتمند بودم، زيرا دعاى پدرم همراه من بود.
اگر در زندگى خود به دنبال شانس هستيد، دعاى پدر را دريابيد و از او بخواهيد براى شما دعا كند.
دوست خوبم! نمى دانم تا به حال چند بار قرآن را ختم كرده اى، چند بار سوره بقره را خوانده اى؟
آيا مى دانى قسمت عمده اين داستان در سوره بقره آيات 67 تا 72 آمده است. نمى دانم تا كى قرآن را فقط براى ثواب خواهيم خواند و به معانى و پيام هاى آن توجّه نخواهيم كرد.
خداوند متعال از بيان داستان گاو بنى اسرائيل در كتاب خود هدف و مقصودى دارد، امّا افسوس كه اكثر ما مسلمانان، قرآن را كتاب مقدّسى كرده ايم كه فقط بايد آن را ببوسيم و تلاوت كنيم، ولى براى فهميدن پيام هاى بزرگ آن كمتر وقت بگذاريم.
به اميد روزى كه قرآن را نه كتاب تلاوت، بلكه كتاب درسى خويش بدانيم كه بايد آن را بفهميم و به دستورات آن عمل كنيم!
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef