بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
آيا تا به حال با خود فكر كرده ايد كه چرا اهل كوفه، مسلم بن عقيل را تنها گذاشتند؟
سرانجام يك شب تصميم گرفتم تا قلم در دست بگيرم و در ميان ده ها كتاب به دنبال پاسخ اين سؤال بگردم.
مى خواستم تاريخ را مورد كنكاش قرار دهم و از راز غريبى مسلم، پرده بردارم و در اوج غربت را برايتان به تصوير كشم.
و چنين بود كه با مراجعه به شصت و يك كتاب تحقيقى، تاريخى، اين نوشتار را برايتان آماده كردم.
اميدوارم اين كتاب براى شما مفيد باشد و پيام مرا به خوبى دريافت كنيد.
آرى ما بايد تلاش كنيم تا همواره يار و ياور امام زمان خود باشيم و ياران آن حضرت را تنها نگذاريم.
كتابم را به قهرمان اين داستان اهدا مى كنم; به آن اميد كه روز قيامت شفاعتش نصيب خوانندگان اين كتاب گردد.
ان شاءالله
دوستان عزیزم هر روز با هم برگی از این کتاب را ورق میزنیم
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگاول🌴
چرا اين كتاب را مى خوانى؟!
هيچ مى دانى كه من مى خواهم تو را به سفرى دور و دراز ببرم؟
آيا دوست دارى همسفر من باشى؟
پس بيا به شهر كوفه در سال شصت هجرى قمرى برويم.
امروز، روز پنجم ماه شَوّال است، درست پنج روز است كه ماه رمضان تمام شده است.
حتماً خبر دارى كه مردم كوفه نامه هاى زيادى براى امام حسين(ع) نوشته اند و از او دعوت كرده اند تا به اينجا بيايد.
امام، نماينده خود را به اين شهر مى فرستد; نام او مُسلم بن عَقيل است.
او را مى شناسى؟
پسر برادر حضرت على(ع)،
همسر رقيّه (دختر حضرت على(ع)
پسر عموى امام حسين(ع)،
مسلم شخصيّتى شجاع، قوى، آگاه و عالم است و براى همين امام حسين(ع)او را براى اين مأموريّت مهم انتخاب كرده است.
او بيست و هشت سال سن دارد و امام حسين(ع) به وى علاقه زيادى دارد.
مسلم روز بيستم رمضان، بعد از وداع با همسرش رقيّه، دختر حضرت على(ع)، خدمت امام حسين(ع) رسيده و نامه آن حضرت به مردم كوفه را تحويل گرفته و به سوى كوفه حركت كرده است.
او براى رعايت نكات امنيّتى از راه هاى فرعى و تك و تنها به سوى كوفه مى رود; چرا كه اگر او با گروهى از دوستان و ياران خود به اين سفر بيايد، احتمال دارد گرفتار سربازان يزيد بشود.
فاصله مكّه تا كوفه هزار و چهارصد كيلومتر است. او اين مسير را بيست روزه طى مى كند.
هر روز هفتاد كيلومتر.
آيا مسلم به سلامت به كوفه خواهد رسيد؟
نكند گرفتار سربازان يزيد بشود!
خبر مى رسد كه مسلم به نزديكى هاى شهر كوفه رسيده است.
خدا را شكر!
مردم كوفه را نگاه كن كه چگونه خود را براى مراسم استقبال آماده مى كنند.
آنها خيلى خوشحال هستند كه امام حسين(ع) دعوت آنها را اجابت نموده و يكى از بهترين ياران خود را به اين شهر فرستاده است.
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگدوم🌴
چه غوغايى در دروازه شهر به پا شده است!
پير و جوان، زن و مرد به استقبال سفير خورشيد آمده اند.
صداى شادى و سرور همه جا را فرا گرفته است و همه منتظر آمدن مسلم هستند.
نگاه كن!
همه چشم ها به آن سو دوخته شده است.
آيا موافقى تا با هم به ميان جمعيّت برويم؟
عدّه اى اشك شوق مى ريزند; آنها باور نمى كنند كه نماينده امام حسين(ع)تا لحظاتى ديگر وارد اين شهر مى شود.
انتظار به سر مى آيد و مسلم به دروازه شهر كوفه مى رسد.
گروه زيادى از جوانان گرد او حلقه مى زنند و او را با احترام زيادى وارد شهر كوفه مى نمايند.
مردم سر از پا نمى شناسند; همه براى ديدن مسلم هجوم مى آورند.
اين سر و صدا براى چيست؟
خواننده عزيز، بيا برويم و ببينيم كه چه خبر شده است.
عجب! بزرگان شهر با هم دعوا مى كنند!
آخر براى شما زشت است; خداى نكرده سن و سالى از شما گذشته است; براى چه صدايتان را براى هم بلند كرده ايد؟
ــ ما مى خواهيم ميزبان مسلم باشيم.
ــ نه، مسلم بايد به محلّه ما بيايد.
دعوا براى اين است كه مسلم به خانه چه كسى برود.
امروز كه مردم براى مسلم اين گونه دعوا مى كنند، پس وقتى امام حسين(ع)به اين شهر بيايد، چه خواهند كرد؟
به هر حال، مردم كوفه امروز صحنه هاى زيبايى از عشق به مسلم را آفريدند.
اينجا سراسر شور و اشتياق است.
جوانان به مردم مى گويند: "مسلم از راه دورى آمده است، اجازه بدهيد، مسلم را به خانه ببريم تا استراحت كند".
و مسلم با عدّه اى از جوانان به سوى يكى از محلّه هاى شهر حركت مى كند.
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگسوم🌴
آيا مى دانى مسلم در خانه چه كسى است؟
خانه مُختار.
آيا او را مى شناسى؟
مختار ثَقَفى كه نام او در تاريخ به عنوان قهرمانى بزرگ ثبت شده است.
(همان مختار كه چند سال بعد از شهادت امام حسين(ع) قيام كرد و انتقام خون آن حضرت و يارانش را گرفت).
آيا شما مى دانيد چرا مسلم خانه مختار را براى اقامت خود انتخاب نموده است؟!
اين خبر به گوش همه مى رسد: مسلم به خانه مختار مى رود.
اينجاست كه عدّه اى از بزرگان شهر متعجّب مى شوند كه چرا مسلم به خانه آنها نمى آيد؟!
مگر شهر در اختيار نيروهاى يزيد نيست؟
مگر نُعمان بن بَشير به عنوان امير كوفه، از طرف يزيد در اين شهر حكومت نمى كند؟
سربازان امير كوفه در ابتدا مى خواستند مانع ورود مسلم به شهر بشوند; امّا وقتى اين استقبال پر شور مردم را ديدند، نتوانستند هيچ كارى بكنند.
آيا ممكن است امير كوفه، دستور دستگيرى مسلم را بدهد؟
مسلم به كوفه آمده تا مقدّمات سفر امام حسين(ع) را فراهم كند; براى همين بايد با دقّت براى اين هدف خود برنامه ريزى كند.
آيا خبر دارى كه مختار، داماد امير كوفه است؟!
به نُعمان (امير كوفه) خبر رسيد كه مسلم به خانه دختر تو رفته است.
آيا نُعمان با سربازانش به خانه دختر خود حمله خواهد كرد؟!
مسلم با اين كار، دشمن خود را خلع سلاح نمود.
اكنون مردم با خيال راحت و آزادانه به ديدار مسلم مى روند. امير كوفه هم نمى تواند مردم را از رفتن به خانه داماد خود منع كند.
نگاه كن!
مردم، گروه گروه براى ديدن مسلم به خانه مختار مى روند.
من و تو، كى به ديدن مسلم خواهيم رفت؟
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگچهارم🌴
مسلم امروز مى خواهد پيام امام حسين(ع) را براى مردم كوفه بازگو كند.
بلند شو!
خواننده عزيز!
بايد سريع به خانه مختار برويم و ببينيم چه خبر است.
واى، اين كوچه كه پر از جمعيّت است!
مثل اين كه عدّه اى زودتر از من و تو مطّلع شده اند و به اينجا آمده اند.
جمعيّت در خانه مختار موج مى زند.
آيا صداى مسلم به ما خواهد رسيد؟!
من جمعيّت را مى شكافم و به جلو مى روم.
ــ آقا چه مى كنى! مگر نمى بينى راه بسته است.
ــ امّا من بايد جلو بروم; من مى خواهم سخنان مسلم را براى مردم آينده بازگو كنم.
هر طورى كه هست وارد خانه مى شوم. نگاهم به صورت نورانى مسلم مى خورد كه مشغول سخن گفتن است و مردم با تمام وجودشان به سخنان او گوش مى دهند.
او در مورد نامه هايى كه مردم كوفه به مولايش نوشته اند، سخن مى گويد.
حتماً مى دانى كه مردم كوفه دوازده هزار نامه براى امام حسين(ع)نوشته اند.
آيا مى خواهى يكى از نامه هاى مردم كوفه را براى شما بخوانم:
اى حسين! بشتاب كه همه ما در انتظار تو هستيم.
در شهر ما، يك لشكر صد هزار نفرى خواهى يافت كه براى يارى كردن تو سر از پا نمى شناسند.
اكنون، مسلم نامه اى را بيرون مى آورد و آن را مى بوسد و بر چشم مى گذارد و مى گويد: "اين نامه امام حسين(ع) است كه در جواب نامه هاى شما نوشته است".
همه، منتظرند تا نامه امام خوانده شود:
از حسين به مردم كوفه:
سلام بر شما، من نامه هاى شما را خواندم و دانستم كه مشتاق آمدن من هستيد.
اكنون، پسر عمويم، مسلم بن عقيل را به نزد شما مى فرستم تا اوضاع شهر شما را بررسى كند; هرگاه او به من خبر دهد به سوى شما خواهم آمد.
نامه امام حسين(ع)، تمام مى شود.
اشك چشم مردم را ببين!
در اين هنگام يكى از جا بلند مى شود و چنين مى گويد: "من تا زنده ام در راه امام حسين(ع) شمشير مى زنم تا به فيض شهادت برسم".
آيا او را مى شناسى؟
او ابن شَبيب است كه از وفادارى خود در اين راه، سخن مى گويد.
نگاه كن!
حَبيب بن مَظاهر را مى گويم، او هم رو به مسلم مى كند و مى گويد: "اى مسلم! من نيز جان خويش را فداى تو خواهم نمود".
افراد ديگرى هم وفادارى خود را به مسلم اعلام كرده و با او بيعت مى كنند.
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگپنجم🌴
حدود هفت ماه قبل، هنگامى كه معاويه زنده بود، از نارضايتى مردم كوفه خبردار شد و فهميد كه كوفه در آستانه يك انفجار بزرگ است.
براى همين بود كه او نُعمان بن بَشير را به عنوان امير كوفه انتخاب كرد و همين نُعمان بود كه با سياست آرام خود توانست، اوضاع كوفه را تا اندازه زيادى به سوى آرامش ببرد.
امّا بعد از مرگ معاويه و با روى كار آمدن يزيد، بار ديگر خشم مردم كوفه شعلهور شد براى همين، وقتى كه آنها از قيام امام حسين(ع) باخبر شدند، آن حضرت را به كوفه دعوت كردند تا به ظلم و ستم بنى اُميّه خاتمه دهند.
اكنون با هجرت امام حسين(ع) به مكّه، تمام فكر يزيد متوجّه شهر مكّه است، او مى خواهد هر طور كه شده، امام حسين(ع) را از سر راه خود بردارد.
نُعمان هنوز در شهر كوفه حكومت مى كند و طبق دستور قبلى، از هر گونه حركت خشونت آميزى خوددارى مى كند.
درست در اين شرايط، مسلم به كوفه آمده و در خانه مختار (داماد امير كوفه) منزل نموده است.
به هر حال، حكومت نُعمان، شرايط بسيار مناسبى را براى مسلم فراهم كرده است و ياران مسلم به راحتى مى توانند به فعاليّت خود بپردازند.
رفت و آمد مردم براى ديدار مسلم بسيار زياد شده و خبر بيعت مردم با مسلم در تمام شهر پيچيده است.
آخر اين چه حكومتى است كه مخالفانش با آرامش و راحتى براى ريشه كن كردن آن (به صورت علنى) تلاش مى كنند؟!
امروز، نُعمان تصميم مهمّى مى گيرد.
اين خبر در همه جاى شهر مى پيچد كه امير كوفه تمام مردم را به مسجد فرا خوانده است.
من كمى نگران مى شوم، نكند از طرف يزيد دستورى رسيده باشد؟!
آيا موافقى با هم به مسجد كوفه برويم؟
🦋🦋🦋🦋🦋
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگششم🌴
مسجد كوفه پر از جمعيّت مى شود; همه مى خواهند ببينند كه چه خبر شده است.
امير كوفه (نُعمان) به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد:
اى مردم!
به سوى فتنه ها نرويد كه باعث ريخته شدن خون هاى زيادى خواهد شد!
با كسانى كه با ما جنگ نكنند، كارى نداريم; امّا اگر آنان دست به شمشير ببرند، ما هم تا پاى جان با آنها به جنگ خواهيم پرداخت.
مثل اين كه زياد جاى نگرانى نيست; چرا كه سياست امير كوفه همان سياست حفظ آرامش است.
گوش كن!
يك نفر از ميان جمعيّت بلند شده است و با صداى بلند امير كوفه را خطاب قرار مى دهد و چنين مى گويد: "اى امير كوفه! اين فتنه اى كه كوفه را آشفته كرده است، جز با شمشير پايان نمى گيرد، اين سخن تو نشانگر ضعف توست".
خدايا! اين كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد؟!
او عبد الله حَضرَمى است كه از طرفداران سرسخت يزيد است; او از اينكه دوستان مسلم در اين شهر به آزادى، رفت و آمد مى كنند، سخت غضبناك شده است.
به راستى امير كوفه جواب او را چگونه خواهد داد؟
آيا سخن او را خواهد پذيرفت؟ آيا او دستور حمله به مسلم و دستگيرى او را خواهد داد؟
امير كوفه جواب مى دهد: "من اطاعت از خدا را بيشتر از معصيت خدا دوست دارم".
چون سخن او به اينجا مى رسد، از منبر پايين مى آيد و به سوى قصر خود مى رود.
خواننده محترم!
دلم مى خواهد، روى اين سخن امير كوفه خوب فكر كنى.
اين يك سند تاريخى بسيار مهم است.
آرى، فضاى عمومى كوفه به گونه اى آماده شده است كه امير كوفه هم مى داند كه اگر براى مقابله با مسلم و ياران او اقدامى انجام دهد، معصيت خدا را نموده است.
اين يك برگ برنده در دست مسلم است.
در واقع اين سخن امير كوفه نشان دهنده اين است كه مسلم و يارانش به يك حركت فرهنگى دست زده اند و تا حدود زيادى در اين كار موفّق بوده اند.🏴🏴🏴🏴
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهفتم🌴
مسلم در اين مدّت كوتاه توانسته است، فضاى كوفه را به گونه اى آماده كند كه حتّى امير كوفه هم مخالفت كردن در مقابل قيام امام حسين(ع) را گناه مى داند.
خبر سخنرانى نُعمان به گوش مسلم مى رسد و او به اين نتيجه مى رسد كه شرايط از هر جهت آماده است.
از آن طرف، مردم گروه گروه به نزد مسلم مى روند و با او بيعت مى كنند.
آيا مى دانيد تاكنون چند نفر با مسلم بيعت كرده اند؟
ديگر چه شرايطى بهتر از اين مى تواند باشد؟
هجده هزار نفر با او بيعت كرده اند.
امروز، دهم ذى القعده سال شصت هجرى مى باشد و مسلم سى و پنج روز است كه در شهر كوفه است.
اكنون ديگر لحظه موعود فرا رسيده است.
مسلم قلم در دست مى گيرد.
او مى داند كه امام حسين(ع) در مكّه، منتظر رسيدن نامه اوست.
قرار بر اين شده است كه مسلم پس از بررسى اوضاع شهر كوفه، نامه اى براى امام خويش بفرستد و او را از شرايط اين شهر، باخبر كند.
او در اين نامه خطاب به امام اين چنين مى نويسد:
هجده هزار نفر با من بيعت كرده اند. هنگامى كه نامه من به دست شما رسيد، هر چه زودتر به سوى كوفه بشتابيد!
مسلم اين نامه را به يكى از يارانش مى دهد تا هر چه سريعتر آن را به امام حسين(ع) برساند.
چرا مسلم در نامه خود از امام مى خواهد كه با عجله به سوى كوفه بيايد؟
مسلم مى داند، اكنون بهترين شرايط براى قيام، فراهم شده است; بيعت هجده هزار نفر و سياست صلح آميز امير كوفه!
اكنون بايد هر چه زودتر از اين شرايط بهره بردارى كرد.
قبل از اينكه يزيد از خواب خويش بيدار شود، بايد كوفه را تصرّف كرد; زيرا قلب جهان اسلام در كوفه مى تپد.
🌷🌹🌷🌹🌷🌹
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهشتم🌴
حدود هفت ماه قبل، هنگامى كه معاويه زنده بود، از نارضايتى مردم كوفه خبردار شد و فهميد كه كوفه در آستانه يك انفجار بزرگ است.
براى همين بود كه او نُعمان بن بَشير را به عنوان امير كوفه انتخاب كرد و همين نُعمان بود كه با سياست آرام خود توانست، اوضاع كوفه را تا اندازه زيادى به سوى آرامش ببرد.
امّا بعد از مرگ معاويه و با روى كار آمدن يزيد، بار ديگر خشم مردم كوفه شعلهور شد براى همين، وقتى كه آنها از قيام امام حسين(ع) باخبر شدند، آن حضرت را به كوفه دعوت كردند تا به ظلم و ستم بنى اُميّه خاتمه دهند.
اكنون با هجرت امام حسين(ع) به مكّه، تمام فكر يزيد متوجّه شهر مكّه است، او مى خواهد هر طور كه شده، امام حسين(ع) را از سر راه خود بردارد.
نُعمان هنوز در شهر كوفه حكومت مى كند و طبق دستور قبلى، از هر گونه حركت خشونت آميزى خوددارى مى كند.
درست در اين شرايط، مسلم به كوفه آمده و در خانه مختار (داماد امير كوفه) منزل نموده است.
به هر حال، حكومت نُعمان، شرايط بسيار مناسبى را براى مسلم فراهم كرده است و ياران مسلم به راحتى مى توانند به فعاليّت خود بپردازند.
رفت و آمد مردم براى ديدار مسلم بسيار زياد شده و خبر بيعت مردم با مسلم در تمام شهر پيچيده است.
آخر اين چه حكومتى است كه مخالفانش با آرامش و راحتى براى ريشه كن كردن آن (به صورت علنى) تلاش مى كنند؟!
امروز، نُعمان تصميم مهمّى مى گيرد.
اين خبر در همه جاى شهر مى پيچد كه امير كوفه تمام مردم را به مسجد فرا خوانده است.
من كمى نگران مى شوم، نكند از طرف يزيد دستورى رسيده باشد؟!
آيا موافقى با هم به مسجد كوفه برويم؟
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگنهم🌴
مسجد كوفه پر از جمعيّت مى شود; همه مى خواهند ببينند كه چه خبر شده است.
امير كوفه (نُعمان) به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد:
اى مردم!
به سوى فتنه ها نرويد كه باعث ريخته شدن خون هاى زيادى خواهد شد!
با كسانى كه با ما جنگ نكنند، كارى نداريم; امّا اگر آنان دست به شمشير ببرند، ما هم تا پاى جان با آنها به جنگ خواهيم پرداخت.
مثل اين كه زياد جاى نگرانى نيست; چرا كه سياست امير كوفه همان سياست حفظ آرامش است.
گوش كن!
يك نفر از ميان جمعيّت بلند شده است و با صداى بلند امير كوفه را خطاب قرار مى دهد و چنين مى گويد: "اى امير كوفه! اين فتنه اى كه كوفه را آشفته كرده است، جز با شمشير پايان نمى گيرد، اين سخن تو نشانگر ضعف توست".
خدايا! اين كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد؟!
او عبد الله حَضرَمى است كه از طرفداران سرسخت يزيد است; او از اينكه دوستان مسلم در اين شهر به آزادى، رفت و آمد مى كنند، سخت غضبناك شده است.
به راستى امير كوفه جواب او را چگونه خواهد داد؟
آيا سخن او را خواهد پذيرفت؟ آيا او دستور حمله به مسلم و دستگيرى او را خواهد داد؟
امير كوفه جواب مى دهد: "من اطاعت از خدا را بيشتر از معصيت خدا دوست دارم".
چون سخن او به اينجا مى رسد، از منبر پايين مى آيد و به سوى قصر خود مى رود.
خواننده محترم!
دلم مى خواهد، روى اين سخن امير كوفه خوب فكر كنى.
اين يك سند تاريخى بسيار مهم است.
آرى، فضاى عمومى كوفه به گونه اى آماده شده است كه امير كوفه هم مى داند كه اگر براى مقابله با مسلم و ياران او اقدامى انجام دهد، معصيت خدا را نموده است.
اين يك برگ برنده در دست مسلم است.
در واقع اين سخن امير كوفه نشان دهنده اين است كه مسلم و يارانش به يك حركت فرهنگى دست زده اند و تا حدود زيادى در اين كار موفّق بوده اند.
مسلم در اين مدّت كوتاه توانسته است، فضاى كوفه را به گونه اى آماده كند كه حتّى امير كوفه هم مخالفت كردن در مقابل قيام امام حسين(ع) را گناه مى داند.
خبر سخنرانى نُعمان به گوش مسلم مى رسد و او به اين نتيجه مى رسد كه شرايط از هر جهت آماده است.
از آن طرف، مردم گروه گروه به نزد مسلم مى روند و با او بيعت مى كنند.
آيا مى دانيد تاكنون چند نفر با مسلم بيعت كرده اند؟
ديگر چه شرايطى بهتر از اين مى تواند باشد؟
هجده هزار نفر با او بيعت كرده اند.
امروز، دهم ذى القعده سال شصت هجرى مى باشد و مسلم سى و پنج روز است كه در شهر كوفه است.
اكنون ديگر لحظه موعود فرا رسيده است.
مسلم قلم در دست مى گيرد.
او مى داند كه امام حسين(ع) در مكّه، منتظر رسيدن نامه اوست.
قرار بر اين شده است كه مسلم پس از بررسى اوضاع شهر كوفه، نامه اى براى امام خويش بفرستد و او را از شرايط اين شهر، باخبر كند.
او در اين نامه خطاب به امام اين چنين مى نويسد:
هجده هزار نفر با من بيعت كرده اند. هنگامى كه نامه من به دست شما رسيد، هر چه زودتر به سوى كوفه بشتابيد!
مسلم اين نامه را به يكى از يارانش مى دهد تا هر چه سريعتر آن را به امام حسين(ع) برساند.
چرا مسلم در نامه خود از امام مى خواهد كه با عجله به سوى كوفه بيايد؟
مسلم مى داند، اكنون بهترين شرايط براى قيام، فراهم شده است; بيعت هجده هزار نفر و سياست صلح آميز امير كوفه!
اكنون بايد هر چه زودتر از اين شرايط بهره بردارى كرد.
قبل از اينكه يزيد از خواب خويش بيدار شود، بايد كوفه را تصرّف كرد; زيرا قلب جهان اسلام در كوفه مى تپد.
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگدهم🌴
يادت هست، وقتى نُعمان در مسجد كوفه سخنرانى مى كرد، چه كسى با او مخالفت نمود؟
بله، عبد الله حَضرَمى را مى گويم.
او بود كه از سياست صلح آميز امير كوفه انتقاد كرد و سعى كرد تا نيروهاى حكومتى كوفه را درگير جنگ با مسلم نمايد.
اكنون او مى داند كه اگر امام حسين(ع) به كوفه بيايد، كوفه بدون جنگ، تسليم او خواهد شد و از آن جهت كه كوفه، قلب جهان اسلام است و به زودى آتش انقلاب از اين شهر به همه جا سرايت خواهد نمود، روزگار سختى در انتظار يزيد خواهد بود.
براى همين، او دست به قلم مى برد و نامه اى به يزيد مى نويسد!
عجيب است! تا قبل از اين نامه، يزيد از اوضاع كوفه بى خبر بوده است; زيرا امير كوفه به جهت سياست صلح آميز خود، او را از حوادث كوفه مطّلع نكرده است.
نامه اى كه اين جاسوس براى يزيد مى نويسد، باعث حوادث زيادى مى شود.
آرى، همين نامه اوضاع مناسبى را كه در كوفه ايجاد شده بود، در هم مى پيچد و طوفان عظيمى به پا مى كند.
شب است و مردم شهر دمشق در خواب هستند كه نامه رسان به قصر يزيد مى رسد.
او به نگهبانان قصر مى گويد: "من نامه مهمّى دارم و بايد آن را به يزيد بدهم".
يزيد از خواب، بيدار مى شود و نامه را باز مى كند و اين چنين مى خواند:
اى يزيد! مسلم به كوفه آمده است و مردم با او بيعت كرده اند.
اگر كوفه را مى خواهى، فرد ديگرى را براى حكومت كوفه بفرست كه شجاع و نترس باشد; چرا كه نعمان، امير فعلى كوفه، با دشمنان تو مدارا مى كند.
يزيد از خواب خوش خود بيدار شده و مضطرب مى شود.
او مى داند، اگر فقط كمى دير بجنبد، كوفه سقوط مى كند.
و در آن صورت، ديگر روزگار او سياه مى شود.
اكنون يزيد آشفته است و خواب به چشمش نمى آيد. او باور نمى كرد كه امير كوفه تا اين اندازه اهل مدارا كردن باشد كه در مقابل ورود مسلم به كوفههيچ اقدامى نكند.
تا اين لحظه تمام توجّه يزيد به شهر مكّه بود; چرا كه امام حسين(ع) در آنجا حضور داشت و با توجّه به نزديك شدن ايام حج، از حضور هزاران نفر در مكّه هراس داشت.
امّا او هرگز فكر نمى كرد كه كار كوفه به آنجا برسد كه مردم آشكارا با مسلم بيعت كنند.
آن هم بيعت هجده هزار نفر!
يزيد از اين نكته هم باخبر شده است كه مسلم، نامه اى به امام حسين(ع)نوشته و از او خواسته است كه به سوى كوفه بيايد.
چرا امير كوفه اين خبرها را براى او ارسال نكرده است؟!
او بايد امير كوفه را بركنار كند.
به نظر شما يزيد چه كسى را براى كوفه خواهد فرستاد؟
با من همراه باشيد.
🌳🌳🌳🌳🌳
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>