بخشی از زیارت #آل_یاسین
«السَّلامُ عَلَیكَ یَا میثَاقَ اللَّهِ! الّذِی أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ»؛
سلام بر تو ای عهد و پیمان خدا! كه خداوند آن را بر خلق خویش محكم و مؤكّد ساخته است.💚
مولای مهربانم در سالروز آغاز امامتت دستمان را به نشانه بیعت سمت شما دراز میکنیم، لطفا ما را بپذیر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_79 سوره مبارکه #نساء
#سوره_4
#جزء_4
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
4_5884495492083090758.mp3
1.54M
🔸ترتیل صفحه 79 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام حجاز
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدبیستهفتم🪴
🌿﷽🌿
با به حرکت درآوردن تانک فیملی می خواستند به نیروهایی که در شهر هستند،
روحیه بدهند. ولی وقتی می دیدم چطور بندر و گمرک مان در
حال تاراج است، اصلا از گرفتن چنین غنیتی خوشحالی نبودم
توی گشت زدن هایمان چند بار به محوطه بندر رفته بودیم. آنجا پر
از اجناس و کالا بود می گفتند: مسئولین اولش قصد داشتند گمرک بندر را تخلیه کنند ولی چون آن نقطه از اولین جاهایی بود که زیر آتشي جدي توپخانه عراق قرار داشت، نتوانسته اند دوباره شاید هم می خواهند حداقل، قطعات هواپیماهایی که خریداری شده خارج
کند که آن هم
عملی نشد .یک روز چند مورد سوختگی به مطب آوردند و گفتند:
توی بندر آتش سوزی شده
آقای نجار سوختگی های مصدومین را با گاز وازلین بست و ما هم
با دو، سه تا از بچه ها که ماشین گرفته بودند، به دنبال مجروح به
طرف بندر رفتیم و از در سیلاب وارد بندر شدیم
محوطه بندر خیلی بزرگ بود. سر و ته اش معلوم نبود کجاست.
آدم بین آن همه وسایل و کالا گم می شد. آدم های زیادی را در آن
اطراف ندیدیم. محوطه ایی که روغن های خام کارخانه های
روغن نباتی در آن انبار شده بود، آتش گرفته بود. روغن ها در
حال سوختن بودند و دود بد و سنگینی ایجاد می کردند. چون این
آتش با آب خاموش نمی شد، کارکنان بندر در حالی پاشیدن خاک
بر روی آن بودند. فقط یک نفر را که دست و پایش سوخته بود و
خوشبختانه سوختگی اش عمیق نبود، پیدا کردیم، او با همان
وضعیتش در حال انجام کار بود و هر چه اصرار می کردیم: بیا
برویم، باید پانسمان بشوی، زیر بار نرفت و گفت: کار دارم خودم
بعدا می آیم......
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدبیستهشتم🪴
🌿﷽🌿
با ماشین توی بندر چرخ زدیم تا اگر کسی دیگری مجروح شده
باشد با خودمان ببریم توی محوطه بندر، ماشین های وارداتی،
کانتینرهای بزرگ، جعبه ها و بسته بندی های حجیم را طوری
منظم و ردیف چیده بودند که در فواصل بین شان کوچه ها و
خیابان های فرعی زیادی ایجاد شده بود. توی این کانتینرها و جعبه
ها همه جور جنسی بود. از پیچ و مهره، اسباب بازی و چرخ
خیاطی گرفته تا قطعات سنگین کارخانجات و ماشین آلات و
قطعات هواپیما. این قطعات توی جعبه هایی در ابعاد یک اتفاق
جاسازی شده و فقط با جرثقیل امکان جابه جا کردن شان بود. در
قسمت دیگر محوطه در وسعت زیادی ماشین های صفر کیلومتر
پارک بودند. اکثر این ماشین ها از ژاپن و آلمان وارد شده بود
تویوتا سواری، تویوتا وانت مزدا بنز بی ام و و . که از تنگی و
نویی برق می زدند. طرف دیگر بنظر اجناسی که قرار بود از
مملکت خودمان صادر شونده گذاشته بودن فرش های دستباف،
خرما و در بعضی جاهای بندر اجناس در انبارها و سوله ها نگهداری می
شد. این همه اموال اکثرا به دولت تعلق داشت. یک سری هم مال
شرکت های تجاری و کارخانه های شهرهای مختلف بود که به
شرکت های خارجی سفارش داده بودند و برایشان ارسال شده بود.
اکثر این کارها به په شکل بستی انجام می شد
حاال این همه سرمایه و جنس زیر آتشی بودند. چند تا از کنسلی ها
پس از سفارش، - فرصت تخلیه پیدا نکرده بودند، کنار اسکله
مورد هدف قرار گرفته ، سوخته و داغان شده و بودند. ظروف
چینی بر اثر حرارت آتش ترکیده، جعبه ها با خمپاره شکسته و
اجناس شان از بین رفته بود. بسته های بزرگ لباس مدل شلوار
جین، کتان و پیراهن های مرغوب، لوازم برقی، دوچرخه و
سوخته و از بین رفته بودند. جعبه های بزرگ میوه های وارداتی
گندیده بود
از دیدن این همه جنسی که به خاطرش پول و ارز از مملکت
خارج شده و حاال با طعمة آتش با گرگ ها می شده حرص می
خوردم و دلم می سوخت که نمی توانیم این ها را از شهر خارج
کنیم. کاش حداقل اتومبیل ها را می توانستیم ببریم. فکر می کردم
آنها را پر از جنس کنیم و تا یک جایی برسانیم
دیدن این ها، فکر خیانت یک عده را که چه بلائی سرمان دارند
می آورند، تفویت می کرد. روزهای آخره پسرها که از خط برمی
گشتند، می گفتند: گمرک دست عراقی ها افتاده ما می بینیم آنها
چطور جنس ها را خارج می کنند، از مرز آبی یا از مرز شلمچه .
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#آقایم_فقط_مهدی_ست 💖
زمان زمان شروع زعامت مهدی است
غدیر دوم شیعه، امامت مهدی است😍
#غلامرضا_سازگار
#آغاز_امامت_امام_مهدی_عج_مبارک
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدبیستنهم🪴
🌿﷽🌿
فصل بیست و هشتم
اوضاع به قدری خطرناک شده و عراقی ها آنقدر جلو آمده بودند
که دیگر احتیاج نبود التماس کنم مرا به خط بیرند. خطوط درگیری
یکی پس از دیگری سقوط می کرد و محله های مرکزی تری از
شهر تبدیل به نقاط درگیری می شد. چون امکان تردد ماشین ها
برای انتقال مجروحین کم شده بود، گفته بودند از امدادگرها هر
کسی می تواند به خط برود. به نظرم دکتر صادقی این پیشنهاد را
داده بود تا بتواند جان مجروحان را نجات بدهند
شب قبل از بیستم مهر خبر آوردند توی بندر درگیری به اوج
رسیده و چند تا خط ایجاد شده، نیاز به نیرو خیلی زیاد است. از
مطب هرکس می توانند به ستناب برود
روز بیستم مهر صبح زود چند صندوقي خالي مهمات از حیاط
خلوت آوردیم و هرچه دستمان رسید، تویشی ریختیم، چسب باشد،
قیچی، سوزن، آمپول های جلوگیری از خونریزی، آمپول بی حس
کننده گزلوکائین و انواع مسگرها و پمادها را برداشتیم. دست و
بالمان با داروهایی که گروهها آورده بودند، باز شده بود و دیگر
خیلی نگران دارو نبودیم، در تا از صندوق ها را هم از خشابه
اسلحه و خرج آرپی جی پر کردیم
وانت که آمد جعبه ها را باز کردیم و من، صباح و دکتر سعادت
سوار شدیم. دو تا پسر جوان هم که این روزها برای جابه جایی
مجروحین به مطب آمده بودند، با ما همراه شدند آقای نیمار برای
اینکه مطب از کادر درمانی خالی نشود، اجازه نداد بقیه بیایند.
توی وانت نیروهای دیگری هم بودند. من و صباح جلوی در
نشستیم و پسرها را به عقب کابین هدایت کردند. دکتر سعادت هم
در حالی که روپوش سفیدش را به تن داشت وسط روی صندوقها
نشست و دستش را به دیواره گرفت
وانت راه افتاد و راننده برای اینکه در تیررس نباشیم، خیلی این
طرف و آن طرف رفت تا سیر آرام تری برای رسیدن به بندر طی
کند. اطراف مسجد جامع، خیابان چهل متری، پایان نقدی، فلكه
دروازه، خیابان مولوی همه را به سختی گذراندیم و بالأخره از
کوچه پس کوچه ها و نخلستان های پشت خیابان مولویه سر از
شیطان بازار در آوردیم. در چند روز گذشته آتش خیلی سنگین تر
شده بود و شهر را عجیب می کوبید. حس می کردم مثل روز هم
است که آخرش مدرسه دریابد رسایی را زدند
ساعت نه، نه و نیم بود که توی نخلستان از ماشین پیاده شدیم و
صندوق ها را پائین گداشتیم. من یک کوله پر از گلوله و خرج آرپی
جی برداشتم و سر یکی از صندوق های مهمات را گرفتم. یکی از
پسرها هم وسط ایستاد و با یک دستش سر صندوق مرا گرفت و با
دست دیگر صندوقی را که دکتر سعادت آن طرفش بود، گرفت....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدسیام🪴
🌿﷽🌿
یک سری وسایل دیگر هم لاى صندوق وسطی گذاشتند. بقیه نفرات هم
جعبه های دیگر را برداشتند
ریل راه آهن که انتهای خیابان مولوی به حساب می آمد، راه
زیادی نبود. تا آنجا پیش و توی مسیر شدت تیراندازی و گلوله
هایی که توی خانه های اطراف و دور و برمان خورد زیاد بود. به
خط راه آهن نزدیک شدیم، عده ایی که آن دور و اطراف کمین
کرده بودند، سر بیرون آوردند و پرسیدند: کجا میرید؟
بچه ها جواب دادند؛ می خوایم به موازات ریل به سمت در تابه
بریم. گفتند: نمی شه، این مسیر خیلی زیر آتیشه. عرض ریل رو
هم به سختی می تونید
پسرها پرسیدند: پس چی کار کنیم؟ کفتند: اگه می خواهید خودتون
رو به در ستناب برسونید باید از روی خط راه آهن رد بشید، بعد از
کوچه پس کوچه های اون دست بگذرید وگرنه مستقیم نمی تونید
عراقی ها تو کانال، اونجا مستقر شدند که این طور به ما شلیک می
کنند. باز پسرها
گفتند: ما خط آتش باز می کنیم. شما سریع رد بشید. سرتون رو
اگه بالا نیارید طول ریل آهن و خیابان هم عرضش از سطح
بازار و خیابان مولوی بالاتر بود. به همین خاطر، تو دید مستقیم
عراقی ها قرار داشت. بنا شد این قسمت را دو نفره دو نفر طی
کنیم. برای اینکه جعبه ها را بتوانیم با خودمان ببریم درشان را باز
کردند. من روی هر کدام از شانه هایم تا اسلحه ژ سه انداختم.
یک قطار فشنگ هم دور کمرم بستم و سر صندوق دارو را گرفتم.
گفتند: نمی تونی اینجوری بدوی۔
گفتم: نه، می تونم
در حالی که داشتم زیر سنگینی این ها می مردم ولی آنقدر غرور
داشتم که به روی خودم نمی آوردم. آخر می ترسیدم آن جلو در
مواجه با دشمن تجهیزات و مهمات کم بیاوریم و نتوانیم این مسیر
را برگردیم. دکتر سعادت هم دو تا کوله برداشت و سر صندوقی
که من در دست داشتم، گرفت و بلند کرد. فرض ریل و خیابان
حدود شلی، هفت متر بود. باید این فاصله را خیلی سریع با قد
خمیده رد می شدیم. اگر گلوله یا ترکشی به ما اصابت می کرد، با
آن همه مهمات، خاکسترمان هم باقی نمی ماند
توی یک لحظه که علامت دادند من و دکتر دویدیم. این در حالی
بود که نیروهای پشت سرمان به طرف عراقی ها تیراندازی می
کردند تا فرصت شلیک آنها را از درهای گمرک که ریل و جاده
آسفالته به آن منتهی می شد بگیرند. وقتی با دکتر به شیب خاکی
کنار جاده آسفالته رسیدیم، هر دوتایمان نفس نفس میزدیم. بقیه هم خمیده و بدو بدو ریل و جاده را رد کردند و دوباره همه با هم راه
افتادیم. روبروی مان یک محوطه خاکی و بعد خانه های گلی و
روستایی و نخلستان قرار داشت....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👋ای انسان❗️ آیا ما برای تو دو چشم و زبان و دو لب و قرار ندادیم؟! آیا تو را هدایت نکردیم؟!
🤲خدایا به ما نعمتهایی دادهای که هرگز به یادش نیستیم...😔
فراز زیبایی از تلاوت شهید محسن حاجی حسنی (شهید منا)
سوره بلد آیه ۸ تا ۱۲
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
زندگی را غلط فهم نکن!.mp3
1.41M
🎙️استاد امینی خواه
بسیار زیبا👌🏻
✍️ زندگی را غلط فهم نکن!
⬅️ هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش میدهند.
📌برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات، انتخاب حیاتی»
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
مداحی_آنلاین_داستان_شنیدنی_ملاعباس_و_زیارت_کربلا_استاد_دارستانی.mp3
2.04M
مداحی_آنلاین_لذت_معیت_با_امام_استاد_عالی.mp3
2.21M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوته توصیه می کنه چهار تا کار هر روز بکنین....
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت خیلی استرس داشتی، هر وقت فکر کردی
ممکنه به چیزی که میخوای نرسی، هر وقت فکر کردی چقدر شرایط داره بهت فشار میاره و سخته یادت باشه که
خدا خودش گفته:
«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ»
یعنی خداوند قلب ها رو آروم میکنه و دلت رو قرص میکنه❤️
اره رفيق دلت به خداقرص باشه همه چي درست ميشه...
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
✨﷽✨
🏴وفاداری جوانان در حادثه عاشورا
✍«وقتی خبر شهادت حضرت مسلم رسید امام حسین علیه السلام به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یک صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو میکنیم و در رکابت میجنگیم تا شهادت؛
📚 مقتل خوارزمی ج۱، ص۲۱۱
این اولین بحرانی بود که در واقعه کربلا پیش آمد، در آن جوانان وفاداری خود را اعلام کردند. همچنین بعد از حرکت از قصر بنی مقاتل (یکی از منازل بین راه مکه به کربلا) امام حسین (ع) را خواب سبکی فرا گرفت. ناگهان بیدار شد و کلمه استرجاع (انّا للّه وَ انَّا الیه راجِعُون) را تکرار میکرد. علی اکبر(ع) از علّت آن پرسید. امام (ع) فرمودند: اینک هاتفی ندا داد که این کاروان به سوی مرگ پیش میرود.
💥علیاکبر (ع) عرض کرد: الَسْنا عَلَی الْحَق؟ آیا ما بر حق نیستیم؟ امام (ع) فرمودند: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر(ع) عرض کرد. در این صورت باکی از مرگ نداریم! امام حسین (ع) که از این جمله فرزندش بسیار خوشحال گردیده بود از خداوند متعال برای او پاداش خیر طلب نمو.
📚 لهوف، همان، ص۹۲
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
□■□■□
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷