فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در کرم خانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است
بی حرم شد که بدانند همه ی مادری است
ور نه در زاویه عرش مقام حسن است
هرکه آمد به در خانه او آقا شد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
حرم و نام و وجودش همه ی شد وقف حسین
هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
دست ما نیست اگر سینهزن اربابیم
این مسلمانی ایران ز کلام حسن است
قاسم نعمتی
#تولیدی | #امام_حسن علیهالسلام💔
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🌸خادم شهدا
راهکارهای غلبه برترس درامربه معروف ونهی ازمنکر
/قسمت9⃣،،2⃣راهکارپایانی/
9⃣ خاطرات تذکرات دیگران را بخوانید.
🔟 به دیگران توصیه کنید.خواندن خاطره و داستان، خیلی موثردر ازبین رفتن ترس
💠 قصص، سبک قرآن است
و دشمنان ما امروز از این سبک بهرهها میبرند.
✅تذکرحتی درسایت دیوار
فروشنده ي خانمی، شلوار لی پاره اش رو پاش کرده بود و عکس نیم تنهی پایین انداخته بود: گفتم: «سلام. در شان بانوی « ایرانی نیس که شلوار پاره و سوراخ سوراخ ... ! ممنون میشم دیگه شلوار پاره نذارین»✖
#مطالبه گری
#امر_به_معروف
@hejabuni
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم پهلوان حسن یزدانی با شکست مقتدرانه ی دیوید تیلور آمریکایی، نام یاعلی را که بر دوبنده
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴به روز باشیم
حسن یزدانی پس از قهرمانی دنیا، با شبکه سعودی اینترنشنال مصاحبه نکرد
🔹حسن یزدانی پس از قهرمانی در رقابتهای جهانی طی حرکتی هوشمندانه به نشانه اعتراض با مجری پروژه تحریم و تعلیق ورزش ایران در اینترنشنال سعودی مصاحبه نکرد!
🔹شبکه سعودی اینترنشنال در حالی برخی رقابت های ورزشی ایران را پوشش می دهد و عوامل آن سعی می کنند با ورزشکاران ایرانی گفتگو کنند و عکس یادگاری بگیرند که خود از مجریان اصلی پروژه تحریم و تعلیق ورزش ایران هستند!
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
zohr-payambarimamhasan139202_0.mp3
4.89M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
🎼 دیگࢪبهــاربیرقوپرچـمتمـاݥشـد....😭
《أَلسَّلاَمُعَلَیْڪَیَاࢪَســـــوُݪاللّہ》
《ٵَلسَّلاَمُعَلَیْڪَیَاڪࢪیمِآݪطـاهـــــٰا》
🎙حاجمیثممطیعے
#حضرتمادر | #روضه | #پیامبر
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پنجم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت میکشید و دستان مرد
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه حرف درگوشی
به شما #دختر #باحجاب؛
یه وقتایی قربون صدقه چادرت برو🙃
یه وقتایی باهاش حرف بزن...
بگو که چه قدر در کنارش احساس امنیت داری!
باعث میشه از خیلی گناها دوری کنی...
چون هرچیزی که تو رو به خدا نزدیک کنه
دوست داشتنیه❤️
درست مثل #چادر❤️
🌱#پيامبر صل الله علیه و آله وسلم:
خداوند عزّوجلّ میفرمايد: جوان معتقد به قضا و قدرم، خشنود به آنچه برايش مقدر كردهام، قانع به روزیام و رهاكننده هوا و هوس به خاطر من، در نزد من مانند يكى از #فرشتگانم است.🌱
📚 كنز العمّال، ح 43107
#تولیدی_کامل
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓