eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.9هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
183 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه حجاب
#اثر_حرف 👇🌸👇
😐 ⭕️ دو چادری به هم رسیدند، اولی به دومی که کم سن و سال‌تر بود گفت: "چرا چادر میپوشی؟ فکر میکنی ماها که پوشیدیم به کجا رسیدیم؟!" نوجوان هم از روز بعد دیگر چادر نپوشید. 💢 دو باحجاب به هم رسیدند؛ یکی‌شان به دیگری گفت: "من که بخاطر خانواده شوهرم مجبورم باحجاب باشم ولی تو تا مجبورت نکرده‌اند با اختیار خودت حجاب را کنار بگذار و راحت بگرد و مثل بقیه باش..." دختر دوم هم کمی بعد همرنگ جماعت شد. 🚫 زنی به خانه همسایه‌شان رفت و جلوی دختر همسایه از دخترش که به خارج رفته بود بسیار تعریف کرد و تنها از روی شنیده‌ها گفت: "او آنجا بدون حجاب خیلی خوشحال است و حتی با چند پسر خوب آشنا شده" دختر همسایه هم که فرزند خانواده‌ای مستمند ولی با اصل و نسب بود، حرفهای او را مدام با خود مرور میکرد و چون آن را منطقی و جالب [!!] میدید به تدریج سعی کرد مثل مردم آرمان‌شهر خیالی‌اش زندگی کند... ✅اما حقیقت چه بود و در آینده چه شد؟ ⚫️ دختری که نوجوان‌تر بود ماه قبل با همان چادر در "آزمون مدارس منطقه" آورده بود، ولی دوستش دانسته یا ندانسته، یا از روی ، دلش را نسبت به چادر چرکین کرد... ⚫️ نفر دوم دختری بود که از روی اختیار باحجاب شده بود و یک خانواده متدین اما هم او را زیر نظر داشتند برای امر خیر؛ اما با همرنگ جماعت شدن دخترک، خانواده‌ی آن پسر (که دخترک را کند) هم به دنبال مورد دیگری رفتند! ⚫️ دختر همسایه کم کم سر گذاشت و دو سال بعد هم گم و گور شد. او را پانزده سال بعد، کنار بزرگراهی در پایتخت پیدا کردند درحالی که از شدت مصرف جان داده بود و بخاطر تجاوزهای مکرر دچار و شده بود... 🔚 همه اینها بخاطر چند جمله به ظاهر بی‌ارزش بود. مواظب حرفهایمان باشیم. 🍂 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
دانشگاه حجاب
#غیرت
👏به سلامتی پسری که دختر خانوم با حجاب میبینه میگه ان شا الله بشه 🍃به سلامتی دختری که و با شخصیت تو خیابون راه میره نشونه یه دختر ایرونیه 🍁به سلامتی دخترای با حجاب که کسی نمیتونه بهش بی احترامی کنه 🌸به سلامتی پسری که مردم ناموس خودشه سر به زیر راه میره 💆♂به سلامتی پسری که دختر کرده میبینه سرشو میندازه پایین چشماشو میکنه 🌷به سلامتی دختری که برای بی بی فاطمه زهرا احترام قائله 😊به سلامتی پسری که سینش سینه زنی حضرت ابوالفضل خورده ❤️به سلامتی و دخترای با اصالت با حجب حیای فاطمی 🎓 دانشگاه حجاب 🎓 🌺 eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 🌺
هدایت شده از حجاب ایده
● روایت داریم امروز روزیه که اگه یه دعا برای دیگران بکنی، برابرش برای خودت مستجاب میشه 💯🤩 پس 🤲🏻😭 وقتی داری ، از ته دل برای بدحجابا و بی‌حجابا طلب و کن 🌹 که میکنی با تمام وجود دعا کن مورد توجه خاص (س) قرار بگیرن 💐 که جاری شد از خدا بخواه شهدا رو واسطه کنه برای شدنشون و شدنشون🌷 به خدا کن که اونقدر دلشونو تو خودش غرق کنه که دیگه به سمت شیطان برندارن 🕋 • تردید نکن. مگه همینا رو برای خودت نمیخوای⁉️ پس برای دور و بریات و بخصوص بی‌حجابا و بدحجابای جامعه بخواه تا صدهزار برابرش برای خودت اجابت بشه 🌸🌸 فکرشو بکن... برابرررر 🤯 ارزششو داره که حتی تا غروب هم یه دونه دعا برای خودت نکنی❌ چون مستجاب میشه یا نه؛ اما استجابت دعا برای دیگران شده است.. ✅ 🌹 @Hejabidea 🌹
دانشگاه حجاب
اول فـــــوریه📆 روز جهانی حجـــــاب🧕🌍 #تولیدی #حجاب_جهانی 🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
💯این متن ارزش خوندن داره👇👇👇 ❇️اولین باری که مادرم منو دید خیلی ناراحت شد😔. چند ماهی بود تو تماسهای مختلف بهش میگفتم. راجع به چیزهایی که از اسلام خونده بودم و دوست داشتم. ولی انتظار نداشت با مسلمون شدن پوششم اینقدر عوض بشه. بحث کردیم با هم. آخرش با تاسف سری تکون داد و گفت حیف! تو میتونستی تو رسانه آینده درخشانی داشته باشی. دیگه تموم شد❗️... ❇️حرفشو قبول داشتم. تاآخر مطمئن شدنم از حجاب نذاشتم. این رو میدونستم که ظاهر چقدر برای مسئولین مهمه. تو یه شبکه خبری کوچک کار میکردم. دیده بودم که مخصوصاً زن‌ها چقدر باید به ظاهرشون دقت کنن. که چطور هم و بدنشون مخاطب رو جذب کنه و هم غیرحرفه ای به نظر نیان. 💢این دقت ها برای ها اصلا کار ساده ای نبوده و نیست. شکایت هایی خوندم از مجری های شبکه های مختلف مخصوصاً FOX. از سختی های پوشیدن دامن کوتاه و کفش پاشنه بلند. از فشار نگه داشتن فرم بدن بعد از زایمان. از نگاههای غیرحرفه ای مدیر و همکارا و ... بهشون😢 ❇️من این روزها بیشتر یاد این زن‌ها میفتم. آخه این ای که تو آینه میبینم، با اون بیست ساله خیلی فرق کرده.☺️ 😇وقتی دارم لبه روسریم رو صاف میکنم، چروکهایی تو صورتم میبینم که میدونم صاف شدنی نیستن. و این باعث میشه حس کنم... که چقدر خوشبختم! 😍 که مجبور نیستم مثل خیلی از زن‌ها ی همکارم تو دنیا هر روز کلی وقت صرف ست کردن لباس و درست کردن مو بکنم. خوشبخت که تو شغلم زور و کاری، به چروکهای ریز و درشت صورتم میرسه. 😍 و با پیر شدن منقضی نمیشم. حتی تو کار رسانه! ❇️امروز اول فوریه، ه. ❇️روز حدودی که قرن هاست خیلی از مردم دنیا انواعش رو رعایت میکنن. و واقعیت اینه که حجاب محدودیت میاره. ‼️محدودیت واسه نمایش تن، تا محتوای ذهن بهتر دیده بشه. ‼️ و محدودیت واسه شرکتهایی که میخوان جای خالی کیفیت تو کالا و خدمات رو با سر و سینه و ساق پای زن‌ها پر کنن. 💯حجاب به مصون بودن کمک میکنه. 💯و مصونیت حق ماست. ولی حیف که خیلی کمَن، ... 💬 مرضیه هاشمی 🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_سه #زینب از همه ی بچه هایم به خودم شبیه تر بود. #صبور اما فعال
...🌲🍃 بیشتر تفریح بچه ها در آن زمان جمع خودشان بود و رفتن به خانه مادرم. بچه ها را خیلی دوست داشتند ولی وضعیت ما طوری نبود که به برویم. اول تابستان که میشد، دور هم می‌نشستند و هر کدام نقشه رفتن به شهری را می‌کشید و از آن شهر حرف می‌زدند. هر تابستان فقط حرف سفر بود و بس. جمع ما زیاد بود و ماشین هم نداشتیم برای همین حرف مسافرت به اندازه ی رفتن سفر برای بچه ها شیرین بود. بچه ها بعد از ظهرهای طولانی تابستان که هوا گرم بود و کسی نمی توانست از خانه بیرون برود دور هم می‌نشستند و از شهرهای شیراز و اصفهان و همدان حرف می‌زدند. آنقدر از حرف زدنش لذت می‌بردند که انگار به سفر می‌رفتند و برمی‌گشتند. در باغ پشت خانه ی ایستگاه 6،یک درخت کُنار بزرگ داشتیم که هر سال ثمر زیادی میداد. بعد از ظهرهای فصل بهار و تابستان ، دخترها زیر درخت جمع می‌شدند و مهران و مهرداد روی پشت بام میرفتند و حسابی درخت را تکان میدادند. کُنارها که زمین می‌ریخت دخترها جمع می‌کردند. بعضی وقت ها اندازه ی یک گونی هم پر میشد. من گونی پر از کُنار را به بازار ایستگاه شماره7میبردم و به زن‌های فروشنده عرب می دادم و به جای کُنار، میوه های دیگر میگرفتم . گاهی پسرهای کوچک همسایه یواشکی روی پشت بام می آمدند تا از شاخه ی درخت کنار بچینند و مهرداد و مهران دنبالشان می‌کردند. مینا و مهری مدتی پول جمع کردند و یک دوربین عکاسی خریدند. اولین بار دخترها زیر درخت کُنار عکس یادگاری گرفتند. چهارتایی با هم پول جمع کردند و برای من یک دست پارچ و لیوان سفالی خریدند. زندگی ما کم و زیاد داشت اما با هم بودیم . بچه هایم همه سربه راه و درس خوان بودند.اما زینب علاوه بر درس خواندن خیلی بود. همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش کنند... .... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓