eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 °•|🍁|•° 🍂 جمعہ‌هـٰا‌ رفت‌ ولۍ‌ جمعہ‌ے موعـــــود‌ نشد جمعہ‌هـٰا‌ مۍرود‌ اۍ‌ جمعہ‌ے دلخۅاه‌ بیـٰا…! | | 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻‌ جمعه و خیاطی༺✂️ 9⃣ 🌼خیاطی آسان و بدون الگو 😍با یه روسری واسه خودت شومیز بدوز 👌 اونم بدون الگو😳 | 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
✂️༻‌ جمعه و خیاطی༺✂️ 8⃣ 🌼خیاطی آسان و بدون الگو🌼 😍فقط با یه چنگال واسه خودت یا دخترت دامن پلیسه ب
شومیز بالا با دامنی که هفته ی گذشته آموزش دادیم یه ست زیبا و شیک با کمترین هزینه برای عید خودتون یا گل‌دختراتون میشه 😍👌💚
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#قسمت_چهل_و_نهم به روایت حانیه........ (خاطره‌ هفده سالگی) عمو و زن عمو اومدن تو و عمو سوت بلندی ک
آروم دستم رو تو دستای آرمان گذاشتم و باهاش به سمت وسط سالن رفتم. آرمان:خب خوشگل خانوم. بیا اینم شماره من. _ مرسی. آرمان: راستی فردا برنامت چیه ؟ _ اوممم. برنامه خاصی ندارم . چطور؟ آرمان: بریم بیرون یکم بیشتر آشنا بشیم _ باشه. ساعتشو هماهنگ میکنم باهات. آرمان:باشه خانمی. فعلا. بای. چشمک پر از نازی براش میزنم. آرمان اولین مهمونی بود که رفت. همزمان با رفتنش بچه ها اومدن طرفم. سیما: خیلی........... دلارام: جبرانش میکنم برات تانیا خانوم. یه دختره دهاتی اومده برا ما شاخ میشه از حرفاشون سر در نمیاوردم. شاخ بازی ؟ چه ربطی داره ؟اصلا مگه من رفتم سراغش........ ادامه دارد... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ج25 هنر زن بودن-1.mp3
28.9M
✅ *سلسله لوازم جلسات هنر زن بودن - جلسه بیست وپنجم (1) 🎙 مدرس: استاد محمد جعفر غفرانی 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
من یڪ دختر چادری ام میدانم ڪھ آنقدر ارزش داشٺم.... ! که به انتخاب او ریحانہ خلقتش شدم😌🖐🏼 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️شهادت امام کاظم علیه‌السلام تسلیت‌باد مهر و مه گرچه رو به شاه نکرد روز را از شب اشتباه نکرد به کدامین گنه به زندان رفت او که در عمر خود گناه نکرد به همه سینه ی پناه گشـــــود کس به او صحبت از پناه نکرد چار غل بست و چار قل وا کرد لیک قطع دل از اله نکـــــرد شاعر: محمد سهرابی 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓چرا در جوامع که زنان مناسب تری دارند بازهم زنان به طور کامل مصون نیستند و مورد آزار قرار می گیرند؟ ♻️برای پاسخ به این سوال چندتا نکته رو باید در نظر بگیریم. اولاً خیلی از راهکارهایی که برای حفاظت از چیزی به کار گرفته می شن باز هم صد در صد نمی تونن مصونیت ایجاد کنن چراکه افرادی که بیمار دل باشن از هیچ کوششی برای رسیدن به اهداف شون دریغ نمی کنن 🔐مثلاً با این همه پیشرفت در زمینه ی بالابردن امنیت ساختمان ها یا ماشین ها باز هم سرقت اموال مردم صورت می گیره.این یعنی طرف نهایت تلاش خودش رو برای حفاظت از اموالش انجام داده ولی پیدا میشن افرادی که راه از بین بردن این امنیت رو کشف می کنن 📍نکته دوم اینکه اگر آزار جنسی و یا تجاوز در کشورهای اسلامی رخ میده دلیلش ناکارآمدی پوشش زنان نیست بلکه این مسئله رو ثابت می کنه برای داشتن جامعه سالم مرد و زن هر دو مسئولیت دارن و تنها زنان موظف به پوشاندن خودشون نیستن بلکه مردها هم باید پاکدامن باشن و از ورود به حریم زنان و خدشه دار کردن عفت اونها بپرهیزن 👈درسته که مشکلات اخلاقی در کشورهای اسلامی هم وجود داره اما با بررسی خبرگزاری های غربی متوجه می شیم این مشکلات در کشورهایی که زنان پوشش کامل تری دارن به مراتب کمتر هست 📛قبلاً هم گفتیم زیاد دیدن زنان بدپوشش به هیچ وجه باعث عادی شدن و مصون ماندن اونها از آزار جنسی نمیشه چراکه در کشورهای غربی ناچارند روز به روز جریمه های بیشتری برای آزارگران جنسی قرار بدن 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔆 حکم #ازدواج_معاطاتی ( ازدواج بدون قرائت خطبه عقد) 📚 به فتوای جمیع مراجع، در ازدوا
🔴به روز باشیم ⭕️ چیشده که الان اصلاح طلبان دنبال محکوم کردن روسیه هستن، ولی اون موقعی که آمریکا مستقیم و غیر مستقیم این کشور هارو به خاک و خون کشید خفه خون گرفته بودند و از محکومیت حرفی نمیزدن؟ 👤 محمد نصوحی ⭕️ جدی جدی توی یمن نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر بی‌گناه کشته شدند و دنیا حتی اخم هم نکرد... مدیا چیکار میکنه با آدم!!!! 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#ادامه #قسمت_چهل_و_نهم آروم دستم رو تو دستای آرمان گذاشتم و باهاش به سمت وسط سالن رفتم. آرمان:خب
با مرور اون روز تنها چیز عجیب اصرار عمو به این رابطه بود. شاید باید یکم برم جلوتر . درست یک ماه بعد. روزی که...... با دیدن اسم آرمان رو گوشی، بستنی رو از دهنم بیرون میکشم و رو به ترلان میگم: اوه. آرمانه . ترلان؛ خب جواب بده دیگه. زود باش. دکمه قرمز رو به سبز میرسونم و جواب میدم_ جونم؟ آرمان: سلام عشقم. خوبی؟ _ میسی نفشم. توخوفی؟ آرمان: توخوب باشی منم خوبم جیگر . تانیا من من.... _ تو چی آرمانم؟ آرمان: من دارم برمیگردم ترکیه . تنها چیزی که شنیدم صدای افتادن گوشی روی زمین بود و ترلان که مدام میپرسید: تانی چی شد؟ واقعا داشت میرفت کسی که منو عاشق خودش کرده بود ، یا شایدم عشق نبود ولی ....... تا یه هفته کارم شده بود اشک و گریه. به یاد آرمانی که برای رفتنش فقط زنگ زد از عمو خداحافظی کرد. آرمانی که بعدها فهمیدم زن داشته و ظاهرا من اسباب بازی بودم برای هوس بازی های مردونش. یک ماه از رفتن آرمان میگذشت. من فقط شاهد حرص خوردنای عمو بودم .طعنه هاش که واقعا دل میسوزوند و اولین بار بود که ازش میشنیدم و دلیل این همه حرص خوردنش رو درک نمیکردم. با اومدن آرمان پرونده دوستیم با سیما و دلارام بسته شد و با رفتنش با ترلان؛ که فهمیدم ادامه دوستیش با من فقط به خاطر نزدیکی به آرمان بوده و با رفتن آرمان همه طعنه و تیکه هاش رو انداخت و رفت. و من تنها ترسم از این بود که بابا اینا بویی از قضیه ببرن. چون در کنار همه آزادی هایی که داشتم این مورد تو خونه کاملا ممنوع بود و عمو این اطمینان رو بهم داده بود که قرار نیست کسی چیزی بفهمه. به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد  که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد شجاعی.mp3
28.04M
🎵سخنرانی استاد شجاعی 🏴به مناسبت شهادت امام کاظم علیه‌السلام 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏼 یا من ارجوه لکل خیر 👆🏼چقدر به این جمله باور دارید؟ 🗣استاد پناهیان 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔘یادمون باشه ابلیس، اینطوری وارد عمل می‌شه: ♨️ حالا با یه سلام و صبح بخیر/شب بخیر که آسمون به زمین نمیاد، زمینم به آسمون نمی‌ره، اصلا تو که قصد بدی نداری😶.. ♨️ بابا این مثل داداشت/خواهرته، چه فکرای منفی‌ای می‌کنی😒 توهم زدیـآ ... گناه کجا بود؟! فکرت‌خرابه! ✅ولی حقیقت اینه: کلا طوریه که آدم باید همیشه مراقبش باشه و هرنوع ارتباط با نامحرم حتما کار رو به جاهای باریک می‌کشونه`❌آروم آروم بدون اینکه متوجه بشی.... 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✨﷽‌✨ ۞ امام کاظم علیه السّلام فرمودند: 🌿 إِستَحیَوُا مِنَ اللهِ فی سَرائِر کُم، کَما تَستَحیُونَ مِنَ النّاسِ فی عَلانیَتِکُم؛ 🌿 در پنهان‌های خود از خدا شرم کنید، همچنان که در آشکارِ خود از مردم خجالت می کشید. ﴿تحف العقول، ص۳۹۴﴾ | ؏ 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
♨️انتشار عکس های برهنه زنان بدون اجازه آنها در پیام رسان تلگرام 🔻عکس های برهنه زنان بدون اجازه آنها در شبکه های اجتماعی منتشر می شه و مورد سو استفاده قرار می گیره 🔻یکی از افرادی که عکسش رو به طور اتفاقی در شبکه های اجتماعی پیدا می کنه،میگه در کنار عکسش شماره تلفن و پیج های اینستاگرام و فیس بوکش رو گذاشته بودن و مردها باهاش تماس می گرفتن 🔻این اتفاق زندگی من رو عوض کرد،احساس بی ارزش بودن می کردم. مجبور شدم تلگرامم با ۱۸۰۰۰ عضو رو پاک کنم.توی خیابان هم احساس امنیت نداشتم،احساس می کردم انگشت نما شدم 🔻یک نفر دیگر که فیلمش منتشر شده بود مجبور شد شهر محل زندگیش رو ترک کنه.هفته ای دوبار به روان شناس مراجعه می کنه و نمی تونه این مسئله رو فراموش کنه 🔻تلگرام یک سیاست مشخص برای ممنوعیت انتشار عکس و فیلم های پورنوگرافی نداره 🌐منبع:https://www.bbc.co.uk/news/world-6030769.amp 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
از جهنم تا بهشت 🌺👇
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجاهم با مرور اون روز تنها چیز عجیب اصرار عمو به این رابطه بود.
به روایت حانیه ...................................................... با دستام سرم رو گرفتم و هق هق گریم اوج گرفت ، کاش.....کاش..... اصلا یاداوری نمی‌کردم اون روزهای زجراور رو. اصلا چه ربطی به این ماجرا داشت ؟ تنها ربطش میتونست این باشه که..... که..... نکنه عمو همه اینکارارو به خاطر منافع خودش میکرده؟ نکنه آرمان برگشته باشه؟ نه نه امکان نداره. عمو منو مثله دختر خودش دوست داشت. اره واقعا دوستم داشت. آرمانم که الان نه نه عمرا عمرا نیمده. با صدای در به خودم اومدم. _ کیه؟ امیرعلی: میتونم بیام تو ؟ _ اره. با اومدن امیرعلی سریع پریدم بغلش کردم و به اشکام اجازه باریدن دادم. امیرعلی: به خاطر حرفای عمو انقدر به هم ریختی ؟ اون از دل من خبر نداشت و منم قصد نداشتم که خبردار بشه. پس سکوت کردم و جوابی ندادم. دوباره صبح شد و غرغرای مامان برای بیدارکردن من شروع شد. یه چشم رو باز کردم و به مامان که داشت کمدمو وارسی میکرد نگاه کردم. _ دنبال چیزی میگردی؟ مامان:چه عجب. لباساتو کجا گذاشتی؟ _ لباسایی که برای عید گرفتم؟ مامان: اره. پاشو پاشو دیر میشه هااااااااا . _ کجا؟؟؟؟ مامان : خونه خاله اینا. شبم خونه خاله مرضیه. _ ایول. سریع پاشدم . لباسامو پوشیدم و حاضرشدم. مامان:حانیه بدو دیرشد. _ اومدم همزمان با دیدن امیرعلی دم در اتاق سوت بلندی کشیدم. _ اوف. کی میره این همه راهو؟ خوشتیپ کردی خان داداش. خبریه؟ امیرعلی: شاید.... _ جون مو؟ امیرعلی: ها جون تو. _ راه افتادی داداش. مامان: داریم میریم خاستگاری _ چی؟ مامان: چته تو؟ _ خیلی نامردید. بی خبر؟ اصلا من نمیام. بابا: اخه دخترم با خبر بودی که الان همه جا پر شده بود. _ نمیخوااااااام. اصلا من نمیام. امیرعلی : پس منم نمیرم. با تعجب برگشتم سمت امیرعلی. بی خیال و خونسرد شونشو بالا انداخت. _ مسخره. بریم خب امیرعلی: فدای ابجیم _ حالا چه ذوقیم میکنه. من این فاطمه رو میکشم که به من نگفت مامان : حالا از کجا میدونی فاطمس؟ _ از رفتارای ضایع گل پسرتون . برگشتم سمت امیرعلی دیدم کلا رفته تو زمین. داشتم میترکیدم از خنده. یعنی این حیای این دوتا منو کشته . خاله مرضیه: فاطمه جان چایی رو بیار مادر. _ من برم کمک؟ خاله مرضیه:برو خاله جون. با خنده به امیرعلی نگاه کردم. طبق معمول سرش پایین بود. رفتم تو آشپرخونه. قبل از هرچیزی یه دونه محکم زدم تو سر فاطمه که صداش در اومد بعد سریع دهنشو گرفتم که حیثیتم نره. _ پرو. دیگه من غریبه شدم . ها؟ فاطمه: به خدا خودم امروز صبح فهمیدم. _ اخ الهی بگردم. خودتم که غریبه ای. بابای فاطمه: بچه ها رفتید چایی بسازید _ الان میایم عمو. _ بدو بدو بریز. من رفتم بیرون فاطمه:مرسی که اومدی کمک. _ خواهش فاطمه: روتو برم _ برو از آشپزخونه که اومدم بیرون با نگاه های متعجب جمع به خاطر تاخیرمون مواجه شدم که خودم پیش دستی کردم و گفتم: الان میاد. چند دقیقه بعد فاطمه با سینی چای اومد. شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓