📌تقدم جامعه بر سیاست و اقتصاد
(چرا و چگونه جامعهشناسی متولد شد)
✍ سید مهدی موسوی
🔹هنگامی جامعهشناسی شکل گرفت که اندیشمندان غربی از حل بحرانهای اجتماعی توسط دانش سیاست و دانش اقتصاد ناامید شدند و نیاز به صورتی جدید از آگاهی و معرفت را احساس کردند که بحرانها را نه در ساختارها و روبناها بلکه در سطوح زیرین فرهنگ و اگاهیهای اجتماعی به نحو اندامواره تحلیل و تبیین کند. در چنین شرایطی جامعهشناسی متولد شد.
🔸 بحرانهای عصر جدید نه نتیجه دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی بلکه معلول تغییر جهان اجتماعی انسان معاصر و "از جا کندگی" اوست. تغییری که در لایههای بنیادین فکر و فرهنگ به وجود آمد و به تبع سیاست و اقتصاد را نیز دگرگون کرد. لذا جهان دیگری با سازوکارهای متفاوتی به وجود آمد که دانش سیاست و دانش اقتصاد به تنهایی قادر به تبیین و تحلیل آن نبودند با ظهور جامعهشناسی، صورتی جدید از آگاهی آشکار شد و درکی متفاوت از عالم و آدم نظم یافت و تعریف نوین از جامعه و زندگی سامان پیدا کرد که توانست قفلهای سیاست و اقتصاد را باز کند و زبان جدیدی به این دو دانش کهنسال ببخشد. پس از این بود که "سیاست مدرن" و "اقتصاد کلان" برای محافظت و نظام بخشی بهتر به این جهان جدید در قالب "علوم اجتماعی" و سپس "علوم انسانی" شکل گرفت.
🔹پس از انقلاب علمی - صنعتی انگلستان، بیانیه حقوقی _ قانونی استقلال آمریکا و انقلاب سیاسی - الهیاتی فرانسه، ساختار جامعه سنتی غرب به یکباره دگرگون شد و نظم اجتماعی سابق کنار رفت و جوامع غربی دچار بیثباتی و تضاد درونی شدند و نیاز به نظم اجتماعي جدیدی بود که بتواند فهمی دقیق و هماهنگ از عناصر دخیل در تحولات جدید یعنی علم، صنعت، حقوق، سیاست و الهیات مدرن داشته باشد. چرا که دانش سیاست و دانش اقتصاد هر کدام فقط به وجهی از تحولات جدید میتوانست توجه داشته باشد و ساير وجوه و عناصر از دایرهی مباحث آن خارج تلقی میشد. البته این پردازش، نمیتوانست جزیرهای و پراکنده باشد بلکه لازم بود لایهای کشف شود که آن لایه زیرساخت سیاست، اقتصاد، الهیات، مدیریت، حقوق و قانون و هنجارهای اجتماعی باشد که تغییر و دگرگونی آن موجب سایر دگرگونیها شده است. این لایه همان چیزی است که از آن به "جامعه" تعبیر میشود. از این رو، خود جامعه - و نه صرفا ظهورات آن- متعلق شناسایی شد. البته پیش از آن سیر تاریخی حیات اجتماعی در دستور کار عالمان بود اما در این مرحله جدید جامعه به عنوان امر ایستا، ثابت، مستقل و اندامواره و پیچیده موضوع دانش تجربی قرار گرفت.
🔸اوگوست کنت با الهام گبری از پیشرفتهای دانشهای تجربی همچون فیزیک و زیست در کشف واقعیتهای طبیعی و قوانین عام حاکم بر جهان طبیعی، "فیزیک اجتماعی" را تاسیس کرد و سپس آن را "جامعهشناسی" خواند. هدف جامعهشناسی شناخت انداموارگی و پیچیدگیهای جامعه و تبیین چرایی تغییر و چگونگی ثبات جامعه به مثابه زیرساخت سایر ظهورات و تجلیات انسانی همچون سیاسی، اقتصاد و الهیات است.
🔹 جامعهشناسی صورت جدیدی از آگاهی انسان مدرن است که مجموع گزارهها و معارف پیشین انسانی را در صورت و نظم جدیدی بازخوانی و باز تعریف کرده است. این "صورت از اگاهی" محصول دستگاه فکري و فلسفی جدیدی بود که جرقههای اولیه آن از رنسانس زده شد اما توسط امانوئل کانت فیلسوف شهیر آلمانی به یک دستگاه متافیزیکی منسجم تبدیل شد. همچنان که کانت در "تمهیدات" متذکر شد که هر علمی در جهان مدرن در چارچوب متافیزیک او ممکن است.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
#از_جا_کندگی
#حیرت
#اضطرار
#اضطرار_اندیشی
https://eitaa.com/hekmat121
چرا جامعه شناسی شکل گرفت.m4a
34.06M
📌چرا جامعهشناسی متولد شد؟
بررسی چرایی تقدم جامعه بر سیاست و اقتصاد
سید مهدی موسوی
قم: دی ماه ۱۴۰۱
مخاطبین : طلاب مدرسه الهادی قم
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 بی مطهری - یا - با مطهری
(در باب ضرورت نظام اندیشه اسلامی)
آیت الله العظمی خامنهای:
🔹محیطهای جوان از جمله دانشگاه از قدیم آماج آسیبهایی بوده، از جمله دو آسیب بزرگ متوجّه محیطهای جوان بوده که این دو آسیب یکی #انفعال است، یکی #انحراف است.
🔸 انفعال یعنی احساس دستبسته بودن، بیفایده بودن، ناامیدی در مقابل حوادث سخت، که این با آن توصیهی قبلی برطرف میشود؛ یعنی معنویّت که تقویت شد، انفعال مطلقاً به وجود نخواهد آمد.
🔹 انحراف -انحراف فکری، انحراف در مبانی معرفتی- با این توصیه برطرف میشود.
🔸ببینید ما در اوایل انقلاب جوانهایی را داشتیم که اینها مردمان مسلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شده بودند امّا چون مبانی معرفتیشان ضعیف بود، پایههای معرفتیشان محکم نبود -حالا به هر دلیلی محکم نبود- اینها جذب گروههای التقاطی شدند و از یک جوان مؤمن سالمِ اسلامطلب و مؤمن تبدیل شدند به کسانی که بر روی هممیهن خودشان اسلحه کشیدند، جوان را، پیر را، کاسب بازاری را هدف قرار دادند و آماج حملهی خودشان قرار دادند و آن فجایع را، آن جنایات را به وجود آوردند؛ به خاطر ضعف مبانی معرفتی جذب آن گروههای ناسالم شدند و به این راهها کشانده شدند؛ آخر هم سر از زیر پرچم صدّام درآوردند؛ یعنی آخرش هم کارشان به اینجا رسید؛ منشأ همهی اینها همان عدم استقرار فکری بود.
🔹 کسان دیگری در همان زمان بودند -ما میشناختیم افراد را، بنده قبل از انقلاب با خیلی از این افراد آشنا بودم در همین مجموعههای گروهی و مانند اینها- که قرص و محکم ایستادند؛ چون مبانی فکریشان درست بود، با کتابهای شهید مطهّری مرتبط بودند، با تفکّرات علّامه طباطبائی آشنا بودند، با حرفهای مرحوم شهید صدر آشنا بودند، مبانی فکری و معرفتیشان محکم بود، [لذا] قرص و محکم ایستادند؛ بعضی هم مبانی معرفتیشان ضعیف بود و متأسّفانه رفتند. یا بعدها در اوایل انقلاب کسانی کارهای انقلابی کردند و بعد از مدّتها جزو پشیمانها شدند -جمع پشیمانها- که یکی از مسائل انقلاب ما عبارت از همین مسائل حضرات پشیمان است که یک روز انقلابی بودند و بعد، از انقلابی بودن پشیمان شدند.
🔸 این به خاطر این است که مبانیِ معرفتی ضعیف است دیگر؛ یعنی وقتی مبانیِ معرفتی ضعیف بود، طبعاً نمیتواند آنها را در مقابل حوادث، در مقابل سؤالها، در مقابل ابهامها حفظ کند و در صراط مستقیم نگه دارد. لذاست که به نظر من به مسائل ایمانی و مسائل اعتقادی و معرفتی بپردازید. ببینید، این دعا که عرض کردم -دعای بیستم صحیفهی سجّادیّه، دعای معروف مکارمالاخلاق- این جوری است: اَللَهُمَّ بَلِّغ بِایمانی اَکمَلَ الایمانِ وَ اجعَل یَقینی اَفضَلَ الیَقین؛ میگوید یقین را دارم امّا بهترین یقین قرار بده یقین من را. وَ انتَهِ بِنیَّتی اِلى اَحسَنِ النِّیّات وَ بِعَمَلی اِلى اَحسَنِ الاَعمال، تا آخر این دعا.
بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی
28/2/1399
#نظام_اندیشه
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 مسئله ما چیست؟
آیت الله العظمی امام خامنهای:
ما در حال پیشرفت و سازندگی و در حال بنای یک تمدّن هستیم.
من این را میخواهم به شما بگویم: مسأله ما این نیست که زندگی خودمان را نجات دهیم و گلیم خودمان را از آب بکشیم. مسأله این است که ملت ایران - همچنان که شأن اوست - در حال پدید آوردن یک تمدّن است.
پایه اصلی تمدّن، نه بر صنعت و فنآوری و علم، که بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمالِ فکری انسانی است. این است که همه چیز را برای یک ملت فراهم میکند و علم را هم برای او به ارمغان میآورد. ما در این صراط و در این جهت هستیم. نه اینکه ما تصمیم بگیریم این کار را بکنیم؛ بلکه حرکت تاریخی ملت ایران در حالِ به وجود آوردن آن است.
پیام به مناسبت حلول سال 1373 شمسی
#تمدن_اسلامی
#تمدن_متعالی
#االحضارة_المتعالية
#الثقافة_المتغالية
#فرهنگ
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی
(فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی)
✍ سید مهدی موسوی
🔹انقلاب اسلامی محصول #تحول_باطنی و انقلاب درونی ملت ایران بود که ریشه در ارتقای فکر و تعالی اگاهی ملت نسبت به اسلام، جهان، انسان بر محوریت #توحید داشت. این ارتقا و تعالی بسبب تلاش گستردهی فکری _ فلسفی و اجتماعی_اجتهادی متفکران انقلاب اسلامی بود.
🔸از ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی با تاسیس حوزه علمیه قم، با همت حاج شیخ عبدالکریم حائری علاوه بر نهضت فقهی و اصولی، یک نهضت فکری و فلسفی قدرتمندی با دعوت از فلاسفه تهران همچون حکیم متاله میرزا علی اکبر یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله العظمی شاهآبادی آغاز شد که بزرگترین دانشآموخته این مدرسه #امام_خمینی بود که به سرعت ریاست فلسفه و عرفان حوزه علمیه را عهدهدار شد.
🔹یکی از بزرگترین اقدامات امام خمینی (ره) در رهبری و مدیریت نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت ایران، تربیت و بسیج حکیمان و فقیهان متفکری بود که راهبری جریان فکری و فلسفی انقلاب اسلامی را در مقابل جریانهای چپ و راست برعهده گرفتند تا جامعه را از انحراف و التقاط به مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی حفاظت کنند و #عقلانیت_توحیدی را در جامعه بگسترانند. عقلانیت توحیدی، صورتی از آگاهی و معرفت اجتماعی را به جامعه عرضه کرد که بواسطهی آن عموم جامعه به ابعاد زندگیساز دین و رستاخیزبخشی توحید ونظام آفرینی شریعت اسلامی پی بردند. بنابراین #نهضت_فکری و فلسفی امام خمینی مقدم بر نهضت اجتماعی و سیاسی ایشان بود.
🔹 البته نقش علامهی طباطبایی هم در همراهی با نهضت فکری و فرهنگی امام خمینی در حوزههای علمیه بسیار موثر بود و توانست حرکت امام خمینی را تقویت و عموم شاگردان ایشان را به داراییهای بیشتر فلسفی و قرآنی مجهز کند و مکتب اجتماعی و سیاسی اسلام را صورتبندی معرفتی نماید و از آن در برابر نسخه های وارداتی دفاع کند.
🔸با راهبری کلان امام خمینی و تلاشهای قرانی و فلسفی علامه طباطبایی، یک نهضت فکری و فلسفی بزرگ و با نشاط در جامعه اسلامی شکل گرفت. پیشقراول این نهضت فلسفی استاد شهید آیتالله مطهری (ره) بود که به تعبیر مقام معظم رهبری ایدئولوگ نظام اجتماعی و سیاسی اسلام در عصر ماست.
🔹 شخصیتهای ارزشمند و فیلسوفان فقیه همچون حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، علامه جعفری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادیآملی، علامه مصباح یزدی، آیت الله العظمی سبحانی و جمع دیگر از استادان حکمت و فقاهت نقش بسیار مهمی در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و علاوه بر تبیین بنیانهای فلسفی و الهیاتی اسلام و جامعه اسلامی، در برابر تلقیهای ارادهگرا، دیالکتیکی و سوسیالیستی از اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند.
🔸 پس از وفات رهبر حکیم و فقیه بینظیر حضرت ایتالله العظمی امام خمینی، زعامت انقلاب اسلامی به حکیم و فقیه نظامپرداز حضرت آیت الله العظمی خامنهای رسید که از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بودند و از همرزمان سایر حکیمان و متفکران در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی بودند. آیت الله خامنه ای همچون امام خمینی این نهضت فکری و فلسفی را ارج نهاده و بر گسترش آن و امتداد حکمت متعالیه در عرصههای اجتماعی و سیاسی تاکید داشتند و علیرغم دشمنیها و مخالفتهای چهرههای معروف با فلسفه و عرفان اسلامی، به حمایت تمام قامت از آن پرداختند. از یک سو به تبیین ابعاد فکری و فلسفی مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی میپردازند و از عقلانیت توحیدی آن دفاع میکنند و برای آشنایی با مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی. همه ساله همه آحاد جامعه اسلامی و بخصوص نسل جوان را به مطالعهی همهی آثار فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیتالله مطهری سفارش میکنند.
🔹 آیت الله العظمی خامنهای با پیشنهاد و پیگیری تاسیس مجمع عالی حکمت در حوزه علمیه قم سنگ بنای بقا و پویایی فلسفه و حکمت را گذاشتند و با معرفی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی به عنوان استوانههای فلسفی انقلاب اسلامی در دوران جدید، ادامه مسیر نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی راتثبیت کردند.
🔸 به همت متفکران وفیلسوفان انقلاب اسلامی نسل جدیدی ازفلاسفه ومتفکران انقلابی تربیت شدهاند که علاوه برتضلع در حکمت اسلامی درصدد گسترش فکر وفرهنگ انقلاب اسلامی هستند ودر خلأ فلاسفهی نسل قبل، امادهی راهبری نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی هستند.
برخی از معروفترین متفکران وفیلسوفان والاهیدانان نسل جدیدانقلاب اسلامی عبارتنداز:
حضرات آیات:
استاد غلامرضا فیاضی
استاد حمید پارسانیا
استاد سید یدالله یزدانپناه
استاد علی ربانیگلپایگانی
استاد محمدرضا عابدینی
استاد حسن رمضانی
استاد علیرضا اعرافی
استاد علیاکبر صادقی رشاد
🔹 ان شاءالله در سلسله یاداشتهایی معرفی خواهند شد.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقل
📌 جوهرهی اتصال جریانی حکمت و اجتهاد
♦️پرسش:
عرض سلام و تشکر از استاد عزیز از یادداشت #نهضت_فکری و فلسفی انقلاب اسلامی.
نمایش اتصال و پیوستگی جریان حکمت و اجتهاد نقطهی قوت نظریه ی نظام جامع اندیشه اسلامی است که از قضا مخالفین جدی هم در برابر خود دارد.
از اینرو علیرغم توضیحات ارزشمندتان تاکنون، این نگاه هنوز نیازمند تقویت و مستند سازی است.
در وهلهی اول سوال از محضرتان این است که جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد که همهی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده چیست؟
ممنون می شوم اگر توضیح بفرمایید.
♦️ پاسخ:
سلام علیکم
از لطف و توجه شما بسیار سپاسگزارم.
در پاسخ به پرسش بسیار دقیقتان، از مکتب فکری متفکران انقلاب اسلامی اینگونه استفاده میشود:
آنچه جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد است که همهی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده است، #عقلانیت_توحیدی است.
🔹توضیح اینکه هر آگاهی و اندیشهای از دو بخش تشکیل شده است: ۱. مصالح ۲. ساختار.
✔️مصالح: اجزا و عناصر محتوایی و معرفتی است که یا اطلاعات جدیدی از واقعیت را به انسان میدهد و یا انشاءهایی را برای ایجاد فعل و واقعیتی بیان میکند.
✔️ساختار: صورت آگاهی و اندیشه را تشکیل میدهد که به مصالح و اجزا متفرق و مجزای اندیشه نظم و شکل میدهد.
🔸 مصالح اندیشه و آگاهی انسان بسیار متعدد و متکثر است. انسان از راههای مختلف (احساسی، عقلي و شهودی) با منابع مختلف معرفتزا (مانند طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) مواجه میشود و اگاهیهای بسیار زیادی را به دست میآورد. همهی این اگاهیهای از یک اعتبار و اهمیت برخوردار نیست بلکه از جهات منطقی و کارکردی تفاوت زیادی میان آنها برقرار است و انسان فطرتا میل دارد بهترین و کاملترین معرفت را به دست بیاورد چون هم فرصت و امکانات او محدود است و نمیتواند همه را به دست آورد و هم فطرتا از کثرت ابا دارد زیرا کثرت، زمینهی تفرقه و تحیر و تردید است و انسان میل به وحدت دارد. بر این اساس، بنیان و مبنای آگاهی انسان #توحید است و توحید یعنی یکی کردن بینشها، گرایشات و کنشها و این جز در پرتو اعتقاد به توحید حضرت حق(جل و علا) ممکن نیست. بنابراین مهمترین و بنیادیترین مصالح آگاهی انسان توحید است و همهی اگاهیها و معرفتها در نسبت با توحید معنا و ارزش پیدا میکنند.
🔹 براساس مکتب اهلبیت (ع)، ساختار و صورت آگاهی و معارف انسان کاملا هماهنگ با #عقل است و انسان بواسطه نیازها و پرسشهای خود میتواند به منابع مختلف معرفت(طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) بنگرد و از طریق تامل و تفکر در آنها حقایق جدیدی را کشف و درون نظام معرفت و ساختار اگاهیهای خود اضافه کند به نحوی که هماهنگ با اگاهیهای پیشین باشد.
🔸حال دو ارتباط بین توحید و عقل متصور است:
۱. اگر عقل انسان با اندیشهی توحیدی گره بخورد توحید نه صرفا جزئی از مصالح معرفت بلکه سازندهی صورتی از آگاهی است که همهی معرفتها و دانشهای انسان را سامان و نظامی متفاوت میببخشد و هر حقیقت و معرفتی در پرتو توحید معنا و هویت مییابد. از این رو جزئی از یک منظومهی توحیدی است.
۲. همچنین اگر توحید با عقل فهم و تفسیر شود اثبات میشود که توحید یک اندیشهی مجرد و بیارتباط با زندگی و عینیت نیست. بلکه طرحی برای زندگی و بنیادی برای همهی کنشهای شخصی و ساختاری است.
محصول این دو طرف نگاه میشود #عقلانیت_توحیدی.
🔹بر این مبنا، عامل اتصال و پیوستگی دو جریان حکمت و اجتهاد در مکتب اهلبیت(ع) و نزد عالمان ربانی، اعتقاد به #عقلانیت_توحیدی است که هم در حکمت و علوم عقلی تشیع حضور فعال دارد و هم در فقاهت و اجتهاد اصولی مبنا و اساس است. عالمانی که به جمع سالم از این دو جشمهی جوشان سیراب شدهباشند در ادامه یکدیگرند، چرا که حقیقت انسان به جان آدمی است و اگر جانهای آدمیان از یک چشمهی معرفت سیراب شد اتحاد جوهری مییابند و جان آنها بهم پیوسته و متحد میشود.
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای شیران خداست.
🔸هرکجا #عقلانیت_توحیدی به معنایی که ذکر شد - فهم عقلانی از توحید بنحوی که سازندهی صورتی منسجم و زندگیساز از آگاهی باشد - داخل در این جریان به هم پیوسته است. حال ممکن است برخی بر فلسفه و کلام متمرکز باشند، بعضی در سلوک و شهود مستغرق شوند، برخی در حدیث و اخبار غور کنند و برخی در فقه و اصول جهد و کوشش داشته باشند.
اما همهی اینها در یک افق مشترک و خط واحد حرکت میکنند و یک جبهه واحد رنگارنگ را تشکیل میدهند.
البته متفکران و اندیشمندان این جبههی فکری دارای سلسله مراتب هستند و هر کدام به اعتبار میزان بهرهگیری از حکمت و فقاهت در مرتبهای به هم پیوسته قرار میگیرند.
مقصود ادعای عقلانیت توحیدی نیست بلکه وحدت محصول درک واقعیت و باور به یک مدعا است و صرف یک ادعا موجب وحدت نمیشود.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
31.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 در معرکهی اندیشهها چه کنیم؟
🎥 متفکر انقلاب اسلامی شهید آیتالله بهشتی
#نظام_اندیشه
#عقلانیت_توحیدی
#انحراف
#التقاط
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 اوجب واجبات طلبه و استاد
📌فیلسوف انقلاب، استاد شهید مطهری:
بخش اول:
🔸دو سه جلسه بود که آقایان از من مىخواستند کتابهایى را که به درد مطالعه جامعه و تاریخ بخورد به آنها معرفى کنم. بحثهاى مربوط به جامعه و تاریخ در عصر و زمان ما از #اوجب واجباتى است که آقایان طلاب و محصلین و فضلا و روحانیین باید روى آن مطالعه دقیق داشته باشند.
🔹من به ترتیبِ تاریخى مىگویم کتابهایى را مطالعه کنید. گو اینکه کتابهاى زیادى خواهم گفت ولى هر مقدار که مىرسید مطالعه بفرمایید.
1. در میان کتابهاى دوره یونانى، ارسطو کتابى دارد به نام سیاست؛ هم عربىاش موجود است و هم ترجمه فارسىاش. آقاى حمید عنایت ترجمه کرده. سیاست ارسطو ترجمه حمید عنایت. تقریبآ مىشود گفت شامل ریشه قدیمى مسائل جامعه است و از تاریخ چیزى در آن نیست.
2. کتابى هست به نام جمهوریت افلاطون که در آن افلاطون راجع به مدینه فاضله بحث مىکند. این کتاب، هم براى این مسائل مفید است و هم فى حدّ ذاته از کتابهاى بزرگ دنیا شمرده شده. حتى یکى از فلاسفه عصر حاضر ـ شاید هایدگر ـ گفته هرچه فیلسوف که در دنیا آمدهاند حاشیهنویسى بر افلاطون هستند. البته این حرف هم مبالغهآمیز است. بعضى از فیلسوفان ما از قبیل بوعلى برعکس، براى افلاطون ارزشى قائل نیستند. بوعلى مىگوید اگر افلاطون همین مقدارى است که به ما معرفى شده و به ما شناساندهاند خیلى دستش خالى بوده. ولى البته همه افلاطون هم آن مقدار نبوده که در زمان بوعلى شناخته شده بوده.
3. در دوره اسلامى کتاب مقدمه ابن خلدون را حتمآ مطالعه کنید. به فارسى هم در دو جلد ترجمه شده، ترجمه پروین گنابادى.
4. کتابى دارد مونتسکیو به نام روح القوانین. مونتسکیو را هم جزء پایهگذاران جامعهشناسى و از یک نظر فلسفه تاریخ در عصر ما مىدانند. کتاب روح القوانین کتاب خیلى بزرگى است. باید از فهرستش [مباحث جامعه و تاریخ را] پیدا کنید. بعضى مسائلى که آنجا هست خیلى به اینجا مربوط نمىشود ولى بسیارى از ابوابش، به نظرم ده بیست باب اولش، براى جامعه و تاریخ مفید است. حتمآ آنها را مطالعه کنید.
5. کتاب کوچکى که من خودم هم اخیرآ این کتاب را مطالعه کردم و کتاب بسیار خوبى است به نام مراحل اساسى اندیشه در جامعهشناسى از یک دانشمند معاصر به نام ریمون آرون، ترجمه باقر پرهام. این کتاب دو جلد است و من یک جلدش را به دست آوردم. نمىدانم جلد دومش چاپ شده و به دست من نرسیده یا نه. نویسنده عصاره فکرى هفت نفر جامعهشناس معروف دنیا را که افکارشان در دنیا رایج است، بسیار عالمانه در این کتاب ذکر کرده. البته شامل جامعهشناسان عصر جدید است: مونتسکیو، آگوست کنت، کارل مارکس، دورکهیم، ماکس وبر و دو نفر دیگر هم در آن جلد دوم است که من آن را ندیدهام.
6. کتاب معروفى ویل دورانت دارد به نام لذات فلسفه. یک باب این کتاب اختصاص دارد به فلسفه تاریخ. آنجا به یک نحو شاعرانهاى، به معناى افسانهمانند، مجمع و محفلى را فرض کرده که صاحبنظران در فلسفه تاریخ (عده زیادى را اسم مىبرد) در آن گرد هم آمده و نشستهاند و دارند مباحثه مىکنند، هرکس نظر خودش را مىگوید. آن باب «فلسفه تاریخ» لذات فلسفه ویل دورانت هم خوب است.
7. کتاب دیگرى همین ویل دورانت دارد به نام درسهاى تاریخ. کتاب خیلى خوبى است. من تمامش را خواندهام، بعضى جاهایش را مکرر خواندهام. در این کتاب به یک سبک بدیعى مسائل مهم اجتماعى را از دیدگاه تاریخ و نقششان در تاریخ بحث کرده، مثلا سیاست در تاریخ، اخلاق در تاریخ، مذهب در تاریخ، فلسفه در تاریخ. هرکدام را در یک فصل معین بحث کرده ولى بسیارى از مسائل اساسى فلسفه تاریخ را لابهلاى حرفهاى خودش آورده. کتاب کوچکى است.
🔴 ادامه دارد ...
#تاریخ
#جامعه
#طلبه
#اوجب_واجبات
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1065
📌اوجب واجبات طلبه و استاد
✍ فیلسوف انقلاب، استاد شهید مطهری
بخش دوم:
۸. کتاب دیگرى هست به نام تاریخ چیست؟ از شخصى به نام «اى.اچ. کار» (اى.اچ دو حرف اول اسمش است)، ترجمه شخصى به نام حسن کامشاد. از انتشارات خوارزمى است. این هم کتاب خوبى است. مشکلنویسى کرده، شاید دو یا سه بار این کتاب را باید خواند. بزرگ هم نیست. در مجموع کتاب خوبى است؛ یعنى مسائل مهم فلسفه تاریخ را در این کتاب آورده.
9. کتاب دیگرى هست به نام نقش شخصیت در تاریخ (بحث شخصیت را انشاءالله در آینده مطرح مىکنیم) از پلخانف که از رهبران کمونیسم در دوره لنین بوده. این کتاب را خلیل ملکى معروف ـ که در زمان دکتر مصدق بود و ابتدا کمونیست بود و بعد، از کمونیسم برگشت ـ ترجمه کرده.
10. کتاب دیگرى هست به نام انقلاب یا اصلاح؟ از یک فیلسوف انگلیسى معاصر به نام پوپر که الآن هم زنده است . او نظریات خاصى دارد که غالبآ بر ضد نظریات مارکسیسم است و الآن خیلى در دنیا اهمیت دارد، لااقل انگلستان را قبضه کرده و خیلى جاهاى دیگر. مسئلهاى در فلسفه تاریخ است و آن اینکه انقلاب یا اصلاح؟ آیا جامعه منحصرآ از طریق انقلاب به تکامل مىرسد یا از طریق اصلاح هم به تکامل مىرسد؟ مارکسیسم منکر اصلاح و طرفدار انقلاب است و راه منحصر را انقلاب مىداند. دانشمندى هست که تمایلات مارکسیستى دارد و شاید اصلا مارکسیست باشد به نام هربارت مارکوزه. اینها با یکدیگر یک مباحثه و گفتگو دارند. این گفتگو (نظریات این دو در مقابل یکدیگر) به صورت یک کتاب منتشر شده به نام انقلاب یا اصلاح؟
11. کتاب دیگرى هست به نام تاریخ (بررسى نظریههایى درباره تاریخ) تألیف مردى به نام گوردن چایلد، ترجمه محمدتقى فرامرزى. این کتاب از یک نظر مهم است که در بحثى که ما در آینده راجع به تکامل تاریخ خواهیم داشت، نظریات درباره تکامل تاریخ را که علت اصلى تکامل تاریخ چیست، جمع کرده است.
12. کتاب فقر تاریخى نگرى از پوپر، ترجمه آقاى احمد آرام.
🔴 منبع: جامعه و تاریخ در قرآن ص ۲۲۱.
#جامعه
#تاریخ
#طلبه
#اوجب_واجبات
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1066
توحید بهمثابهِ یک دکترین اجتماعی
بر پایه نظام فکریِ اندیشمندان انقلاب اسلامی
ارائهی حجّتالاسلام سیّدمهدی موسوی در نشست علمی به تبیین «الهیات اجتماعیِ امامَین انقلاب» پرداخت و سعی کرد مبانی الهیاتیِ نظریهی اجتماعیِ حضرت امام خمینی (ره) و آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) پرداخت.
ادامه دارد ...
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
#آیت_الله_خامنهای
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1067
📌توحید بهمثابهِ یک دکترین اجتماعی
بر پایه نظام فکریِ اندیشمندان انقلاب اسلامی
بخش اول
✍️حجّتالاسلام سیّدمهدی موسوی در نشست، «الهیات اجتماعیِ امامَین انقلاب» به تبیین مبانی الهیاتیِ نظریهی اجتماعیِ حضرت امام خمینی (ره) و آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) پرداخت.
❇️چیستی الهیات اجتماعی
«الهیات اجتماعی» طرحی ناظر به زندگی جمعی انسانها در همهی عرصههای حیات اجتماعی است؛ طرحی نظری که با تمرکز بر یک نقطهی ثقل کانونی، به دنبال ترسیم هماهنگِ ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی انسان است؛ یک نگاه کلان، سیستمی و نظامواره به حیات انسانی برای برای پیشرفت و تعالی همین دنیا، آنچنان که هم دنیای بشر را آباد کند و هم آخرتش را. الهیات اجتماعی به دنبال پیشنهاد یک نظم اجتماعی و سیاسیِ مطلوب بر پایهی معارف دین است. به دنبال یافتن راه برونرفت از معضلات و بحرانهای اجتماعی و در تلاش برای گسترش فرهنگ و حاکمیت دینی است.
دربارهی الهیات اجتماعی دو رویکرد وجود دارد: یک رویکرد این است که دین یک سلسله آموزههایی درباره جامعه دارد و با آن آموزهها میتوان راهبردهایی برای مدیریت جامعه تدوین کرد. اما رویکرد دوّم و برتر این است که کلّ دین را با رویکرد اجتماعی فهم میکنیم. این رویکرد است که میتواند هستهی یک تمدّن نوین را پایهریزی کند.
❇️مسیر حرکت انبیا بهمثابه الگوی الهیات اجتماعی
الگوی طرح الهیات اجتماعی، مسیر حرکت انبیا است که طی قرون متمادی دچار تحریف شده است. ما با الهیات اجتماعی امکان بازگشت به همان مسیر جبههی حق که انسان را جزئی از حرکت کاروان پویای نظام عالم میبیند، را پیدا میکنیم. حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) در دو کتاب ارزشمند «روح توحید، نفی عبودیّت غیر خدا» و «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» طرح جالب و جذّاب و روشنی از حرکت و مسیر انبیا برای ما تبیین کرده است. البته قبل از ایشان همین طرح در آثار ارزشمند امام راحل (رضواناللهعلیه) مشاهده میشود. در کتابهایی همچون: «کشف الاسرار»، «ولایت فقیه»، «مصباح الهدایه» و «شرح جنود عقل و جهل».
❇️نقطهی ثقل الهیات اجتماعی
انبیا چه مسیری را آغاز کردند و انسان را چگونه از سنگلاخها نجات دادند و راه را از چاه نشانِ آدمیان دادند؟ آغاز دعوت انبیا یک امر تصادفی نبوده است. بلکه آنها براساس یک طرح جامع و یک نگاه متعالی به انسان و جهان وارد عرصه شدند. طرحی که بر پایهی اعلام یگانگی خدا و ربوبیّت و الوهیّت انحصاری خداوند طراحی شده است. هدف اصلی بعثت انبیا «دعوت به توحید» است و نقطهی ثقل و پایهی اساسیِ الهیات اجتماعی همین اصل «توحید» است. البته «توحید صرفاً یک نظریهی فلسفی و فکری خشک نیست، بلکه یک روش زندگی انسانهاست؛ خدا را در زندگی خود حاکمکردن و دست قدرتهای گوناگون را از زندگی بشر کوتاهنمودن. «لاالهالاالله» که پیام اصلی پیغمبر ما و همهی پیغمبران است، بهمعنای این است که در زندگی و در مسیر انسان و در انتخاب روشهای زندگی، قدرتهای طاغوتی و شیطانها نباید دخالت کنند.» پس توحید یک الهیات رهاییبخش است که میخواهد غل و زنجیر را باز کند و همۀ بتها را کنار بزند.
تحول توحیدی در جامعهی جاهلی، رمز تحول جامعهی جاهلی به جامعهی اسلامی است. توحیدِ اسلام، بهعنوان طرز تفکری که متعهد سامان ویژهای برای زندگی و طراح شکل و قواره دیگری برای جامعه است، به میدان آمد و از نخستین گام، ماهیت خود را بهعنوان یک دعوت انقلابی برای همهی مخاطبانش آشکار ساخت. همه دانستند که این پیام یک نظم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نوین است که با آنچه هماکنون بر جهان میگذرد، بههیچرو سر آشتی و سازگاری ندارد. نفی وضع موجود است و اثبات وضعی دیگر. توحید اسلام در گام اول همان حرف آخر میزند. نفی وضع موجود، نفی محافظهکاری و وضعت پَستی که داریم؛ اثبات وضعی جدید و متعالی بر پایهی مفاهیم و آرمانهای الهی.
موافقان و پذیرندگان بهدلیل همین صراحت بود که آنچنان مشتاقانه و سر از پا نشناخته، بدان روی آوردند و سرسپردند. و معارضان و منکران نیز درست به همین جهت بود که آنگونه سراسیمه و وحشیانه چنگ و دندان نشان دادند و هر روز بر سختگیری خود افزودند. این واقعیت تاریخی میتواند معیاری باشد برای سنجش و ارزیابی درستی یا نادرستی ادعای توحید در همهی فاصلههای تاریخ؛ هر جا این ادعا از سوی کسانی مطرح گردیده که وضعی مشابه موحدان مکه پیش از ظهور اسلام داشته اند، بهدشواری میتوان وجود توحید را در آنان باور کرد.
🔴 ادامه دارد....
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1068
📌توحید بهمثابهِ یک دکترین اجتماعی
بر پایه نظام فکریِ اندیشمندان انقلاب اسلامی
بخش دوم:
✅ابعاد زندگیسازِ توحید
یکی از ویژگیهای مهمّ الهیات اجتماعی امامَین انقلاب، این است که به بیان کلّیات اکتفا نکردند و امتدادهای آن در حیات اجتماعی را نیز تشریح نمودند.
۱. توحید بهمثابه یک جهانبینی
توحید از سویی یک «جهانبینی» است؛ یعنی از دیدگاه نظری، بینشی است که پایه و زیر بنای فلسفی آن نظام محسوب گشته و آنرا توجیه و تعلیل میکند. تلقی بخصوص است از ۱. جهان ۲. و انسان ۳. و موضع انسان در رابطه با دیگر پدیدههای هستی ۴. و موضع وی در تاریخ و امکانات و استعدادها برای حرکت اجتماعی و تاریخی ۵. و نیز نیازها و خواستهایی که در او و با او همواره هست ۶. و بالاخره جهت و نقطهی اوج و تعالی او...
۲. توحید بهمثابه یک دکترین اجتماعی
توحید از سوی دیگر یک «دکترین اجتماعی» است که در ساحتهای مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی امتداد دارد. در میان واژههای مذهبی و غیر مذهبی، کمتر واژهای را میتوان یافت که تا این حد «پر بار از مفاهیم انقلابی و سازنده» و ناظر به ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی و تاریخی انسان باشد. طرح و ترسیمی است از شکل محیط متناسب انسان؛ محیطی که وی میتواند در آن بهسهولت و سرعت رشد کند و به تعالی و کمال ویژه خود نائل آید. قواره و قالبی مخصوص برای جامعه پیشنهاد میکند و خطوط اصلی و اصول بنیانی آن را نیز تعیین مینماید. پس توحید را باید عنوانی گویا دانست برای نظام و سیستمی که اسلام برای زندگی انسان متناسب دانسته و رشد و بالندگی این موجود را در سایه آن ممکن تلقی کرده است.
و به همین دلیل طرح آن در جوامع طاغوتی و جاهلی (که بر مبنای ناآگاهی از حال انسان یا تعدّی بر ارزشهای راستین وی بنیاد گردیده) مطرح گردد، یک دگرگونساز است؛ بعثتی است در دلهای فرو خفته و جانهای بیمار، و طوفانی است در مرداب راکد اجتماع، و سامان و هنجاری است برای آن اجتماع ناساز و بیقواره، و تبدیل و تغییری است در نهادهای روانی و بنیانهای اقتصادی و اجتماعی و در ارزشهای اخلاقی و انسانی، و خلاصه اینکه طغیانی است بر وضع موجود و بر سلطهها و قدرتهای نگاهبانِ آن و بر جوّ و فضایی که بدان مجالِ ادامه و رشد و تغذیه میدهد.
با چنین برداشتی است که معتقدیم: توحید ریشه و مایهی اصلی دین و سنگ زاویهای است که همهی پایههای دین بر آن قرار گرفته است. زیرا نظریهای که فقط قضاوتی درباره ماوراءالطبیعه و حداکثر نظریهای اخلاقی و عرفانی بهشمار آید، هیچگاه نمیتواند پیکرهی عظیم ایدئولوژیِ زندگیساز اسلام را بهعنوان یک مسلک اجتماعی بر دوش گیرد. البته همیشه بوده اند کسانی که با وجود اعتقاد به خدا و به توحید از بدنههای عینی و عملی و مخصوصاً اجتماعی این عقیده غفلت ورزیده یا به عمد آن را نادیده گرفته اند. این خوشباوران در هر زمانی و با هر شرایطی، چنان زیستهاند که یک غیر معتقد به توحید. بدین معنی که این اعتقاد هیچگاه در آنان احساس ناسازگاری با وضع و جوّ غیرتوحیدی را برنینگیخته و هوای عَفِن و سنگین شرک را برای آنان تحملناپذیر نساخته است.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1069