📌تقدم جامعه بر سیاست و اقتصاد
(چرا و چگونه جامعهشناسی متولد شد)
✍ سید مهدی موسوی
🔹هنگامی جامعهشناسی شکل گرفت که اندیشمندان غربی از حل بحرانهای اجتماعی توسط دانش سیاست و دانش اقتصاد ناامید شدند و نیاز به صورتی جدید از آگاهی و معرفت را احساس کردند که بحرانها را نه در ساختارها و روبناها بلکه در سطوح زیرین فرهنگ و اگاهیهای اجتماعی به نحو اندامواره تحلیل و تبیین کند. در چنین شرایطی جامعهشناسی متولد شد.
🔸 بحرانهای عصر جدید نه نتیجه دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی بلکه معلول تغییر جهان اجتماعی انسان معاصر و "از جا کندگی" اوست. تغییری که در لایههای بنیادین فکر و فرهنگ به وجود آمد و به تبع سیاست و اقتصاد را نیز دگرگون کرد. لذا جهان دیگری با سازوکارهای متفاوتی به وجود آمد که دانش سیاست و دانش اقتصاد به تنهایی قادر به تبیین و تحلیل آن نبودند با ظهور جامعهشناسی، صورتی جدید از آگاهی آشکار شد و درکی متفاوت از عالم و آدم نظم یافت و تعریف نوین از جامعه و زندگی سامان پیدا کرد که توانست قفلهای سیاست و اقتصاد را باز کند و زبان جدیدی به این دو دانش کهنسال ببخشد. پس از این بود که "سیاست مدرن" و "اقتصاد کلان" برای محافظت و نظام بخشی بهتر به این جهان جدید در قالب "علوم اجتماعی" و سپس "علوم انسانی" شکل گرفت.
🔹پس از انقلاب علمی - صنعتی انگلستان، بیانیه حقوقی _ قانونی استقلال آمریکا و انقلاب سیاسی - الهیاتی فرانسه، ساختار جامعه سنتی غرب به یکباره دگرگون شد و نظم اجتماعی سابق کنار رفت و جوامع غربی دچار بیثباتی و تضاد درونی شدند و نیاز به نظم اجتماعي جدیدی بود که بتواند فهمی دقیق و هماهنگ از عناصر دخیل در تحولات جدید یعنی علم، صنعت، حقوق، سیاست و الهیات مدرن داشته باشد. چرا که دانش سیاست و دانش اقتصاد هر کدام فقط به وجهی از تحولات جدید میتوانست توجه داشته باشد و ساير وجوه و عناصر از دایرهی مباحث آن خارج تلقی میشد. البته این پردازش، نمیتوانست جزیرهای و پراکنده باشد بلکه لازم بود لایهای کشف شود که آن لایه زیرساخت سیاست، اقتصاد، الهیات، مدیریت، حقوق و قانون و هنجارهای اجتماعی باشد که تغییر و دگرگونی آن موجب سایر دگرگونیها شده است. این لایه همان چیزی است که از آن به "جامعه" تعبیر میشود. از این رو، خود جامعه - و نه صرفا ظهورات آن- متعلق شناسایی شد. البته پیش از آن سیر تاریخی حیات اجتماعی در دستور کار عالمان بود اما در این مرحله جدید جامعه به عنوان امر ایستا، ثابت، مستقل و اندامواره و پیچیده موضوع دانش تجربی قرار گرفت.
🔸اوگوست کنت با الهام گبری از پیشرفتهای دانشهای تجربی همچون فیزیک و زیست در کشف واقعیتهای طبیعی و قوانین عام حاکم بر جهان طبیعی، "فیزیک اجتماعی" را تاسیس کرد و سپس آن را "جامعهشناسی" خواند. هدف جامعهشناسی شناخت انداموارگی و پیچیدگیهای جامعه و تبیین چرایی تغییر و چگونگی ثبات جامعه به مثابه زیرساخت سایر ظهورات و تجلیات انسانی همچون سیاسی، اقتصاد و الهیات است.
🔹 جامعهشناسی صورت جدیدی از آگاهی انسان مدرن است که مجموع گزارهها و معارف پیشین انسانی را در صورت و نظم جدیدی بازخوانی و باز تعریف کرده است. این "صورت از اگاهی" محصول دستگاه فکري و فلسفی جدیدی بود که جرقههای اولیه آن از رنسانس زده شد اما توسط امانوئل کانت فیلسوف شهیر آلمانی به یک دستگاه متافیزیکی منسجم تبدیل شد. همچنان که کانت در "تمهیدات" متذکر شد که هر علمی در جهان مدرن در چارچوب متافیزیک او ممکن است.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
#از_جا_کندگی
#حیرت
#اضطرار
#اضطرار_اندیشی
https://eitaa.com/hekmat121
📌 تاملی در مفهوم جبهه فکري و فرهنگی انقلاب
♦️ بخش دوم
گذار از جبهه فکری به جبههی فرهنگی
🔹 با شهادت متفکرانی همچون آیات مطهری، مفتح، صدر، بهشتی، باهنر، جبهه فکری انقلاب اسلامی، ضربههای بزرگی خورد و بهترین متفکران و اندیشهورزان خود را از دست داد. برخی دیگر هم به امورات جاری کشور و استانها اشتغال داشتند و ازفعالیت گستردهی فکری وعلمی باز ماندند لذاحوزههای علمیه بخصوص حوزه قم ازاین جهت تضعیف شد وتحصیلکردگان سنتی بیشترین کرسی تدریس راعهدهدار شدند. اما بااین وجود برخی ازبزرگان انقلابی همچنان به فعالیت فکری و فرهنگی برای انقلاب توجه داشتند حضرات آیات فاضل لنکرانی، مشکینی، جوادی آملي، مصباح یزدی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، مهدوی کنی از جمله این افراد بودند که دردهه ۶۰ تا ۸۰ نقش موثر در حفاظت ازبنیانهای فقاهتی وحکمی انقلاب ونظام داشتند.
🔸 باوفات بسیاری ازچهرههای فکری انقلاب ویا کهولت سن برخی دیگر، فضا برای ورود فعالتر جوانان فراهم شد. ازدههی هشتاد به بعد وبخصوص دردولت نهم، معنای موسعی ازجبههی انقلاب درجامعه نهادینه شد که شامل هرگوینده و سخنوری با هر سطح علمی و هر تخصصی میشد از این رو، بسیاری از خطیبان، نوبسندگان، اهالی رسانه و همچنین سخنوران جوان پر جاذبه هم به عنوان متفکر و استاد و علامه و مجتهد و صاحب دکترین و متفکر به جامعه مذهبی و انقلابی عرضه شد و هر کدام هم با قرائتی متفاوت و جذاب از اسلام و انقلاب وغرب به جذب جوانان و زنان پرداختند. تشتت فکری و کمعمقی معرفتی و عملزدگی مفرط از جمله آفاتی است که در یک دههی اخیر جبهه فکری انقلاب را تهدید و تضعیف کرده است. با تضعیف بنیادهای فکری و فلسفی نیروهای انقلابی، جبهه فرهنگی نوینی شکل گرفت که بر کنشگری عدالتخواهانه و رویکردهای انتقادی و ستیزهجویانه با علوم و سیاستهای غرب (امپریالیسم) تمرکز دارد. نگرشی که ریشه در واکنش عجولانه در برابر اظهارات و کنشهای طیفی از دولتمردان و مطبوعات لیبرال مسلک در دولت سازندگی و اصلاحات داشت.
🔹 بزرگترین مشکل در جریان موسوم به "جبهه فرهنگی انقلاب" عدم تمرکز بر بنیانهای فلسفی و الهیاتی اصیل و نظاممند است که ریشه در متفکران و فیلسوفان انقلاب اسلامی داشته باشد. بلکه با مواجهه گزینشی فقط به بخشی از دستگاه فکري انقلاب توجه دارند که مؤید هویتیابی بر پایهی ستیز و تضاد با تجدد و لیبرالیسم است. شاید سر خط این نگرش را بتوان در گسترش نفوذ افکار احمد فردید توسط شاگردان و جریانات انتقادی و لیبرالستیز در محفلهای انقلابی پس از پیروزی انقلاب جستجو کرد که بعدها در دوره اصلاحات، با آثار شهید آوینی و دکتر رضا داوری اردکانی ضریب بیشتری گرفت. بعد از این، بسیاری از دانشجویان و برخی از طلاب به ترجمه و نشر آثار متفکران انتقادی #نومارکسی و نویسندگان #پستمدرن روی آوردند تا بتوانند در مقابل روند مدرنیزاسیون فکری و فرهنگی مفرط ایران بایستند و از هویت مستقل و ارزشها و آرمانهای عدالتخواهانهی انقلاب دفاع کنند. به همین دلیل هرگونه اندیشهی غربستیزانه و هر تفسیر تاریخی از جهان که به تخریب غرب و مظاهر تمدن غربی میانجامید با اقبال "جبهه فرهنگی انقلاب" روبرو میشد. لذا منبرهای آقای میرباقری که بر مدار شیطانی خواندن غرب و دستآوردهای تمدنی آن استوار است به تدریج مورد اقبال نسل جوان انقلابی قرار گرفت و پخش مکرر آنها پایهی ثابت رسانهی ملی شده است و اخیرا تلاش گستردهای برای ساخت چهرهی فکری از وی صورت گرفته است نا خلأ تئوریک جبهه موسوم فرهنگی را در مسیر ستیز وتضاد باتمدن غرب پرنماید. سهم آقای میرباقری برای این جریان، ارائه تبیینی دینی و اسلامی ازتقابل تمدنی باتجدد ولیبرالیسم است. نیازی که هیچ یک ازعلما ومتفکران حوزوی نمیتوانست برآورده سازند چراکه بابنیانهای حکمت وفقاهت شیعی سازگار نبود. همچنانکه شهید آوینی در ۱۳۷۱ به دانشجویان گفت و به آن هیچ امیدی نداشت.
🔸 درواقع اندیشههای دو جریان فردید ومیرباقری علیرغم تفاوتهای مبنایی، دو رویهی یک سکهی فکری است ویک نتیجهی اجتماعی و سیاسی را به همراه دارد وهمین عامل قرابت این دو جریان وتعریف و تمجیدهای آقایان داوری اردکانی و میرباقری از یکدیگر درجلسه مشترک سال ۱۳۹۰ دارد. مفهوم مرکزی #عسرت و حوالت تاریخی در اندیشه داوری اردکانی زمانی که رنگ و بوی مذهبی به خود بگیرد میشود مفهوم #اضطرار و دوران گذار در اندیشهی میرباقری. این دو مفهوم قرابتی بسیار با مفهوم #عصر_حیرت مهدی نصیری دارد. از اینرو، این اندیشهها ثبات و قرار را از فکر و اندیشه سلب میکنند و مخاطب را میان آسمان و زمین نگه میدارند. از سویی با تمسک به اندیشههای انتقادی برآمده از غرب، حُسن تمدن و تجدد انکار میشود واز سوی دیگر در چرایی توسعهنیافتگی ایران میاندیشند.
#عصر_عسرت
#عصر_اضطرار
#عصر_حیرت
🔴 ادامه دارد ...
https://eitaa.com/hekmat121/1156
📌 سنت گردش ایام و از جاکندگی معرفتی در جبهه فکری انقلاب اسلامی
✍ سید مهدی موسوی
🔹یکی از سنن الهی، چرخش روزگار و دست به دست شدن آن میان مردمان مختلف و احزاب رنگارنگ است که از یک سو، موجب آشکار شدن حقایق و بهتر شناخته شدن وقایع میشود و از سوی دیگر، موجب امتحان و ابتلای افراد میشود تا هم جواهر رجال شناخته شود، هم افراد غربال بشوند و هم جبههی حق گزیدهتر و قدرتمندتر و چابکتر بشود و مراحل تکامل تاریخی و تعالی وجودی را بپیماید.
🔸 در حوادث تاریخی و وقایع اجتماعی این سنت وجود دارد و امکان تغییر بطی و تدریجی جامعه و تحول فرهنگی و ساختاری آن وجود دارد. در این سیر و حرکت تکاملی، گروهها و احزاب رنگارنگ سیاسی و اجتماعی با افکار و فلسفههای مختلف عرض اندام میکنند و به تبلیغ و یارگیری میپردازند و درصد تصاحب قدرت و کنترل مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی هستند.
🔹 آنچه موجب قدرت گرفتن یک جریان فکری و سیاسی میشود تغییری است که در نوع نگاه و بینش مردم ایجاد میکند. تغییری که محصول ارائه یک روایت جدید از گذشته، حال و آینده است. هر چقدر این روایت با خیال بخشی از مردم (افکار عمومی) پیوند بخورد بهتر میتواند بر اریکهی قدرت تکیه زند. از اینرو، جریانات به سمت تبلیغ و ترویج روایت خود هستند. این تبلیغ و ترویج گاه با رشد عقل و عقلانیت همراه است و گاه با اغواگری و تفاهم برآمده از قدرت رسانه و دست کاری احساسات.
🔸 مشکل اصلی در جبههی انقلاب اسلامی، ورود جریانات فکری و سیاسی متنوع و متکثری است که علیرغم عدم اعتقاد به مبانی فکری و فلسفی رهبران و متفکران اصیل انقلاب، درصدد تغییر ذائقهی انسان ایرانی از طریق ارائهی روایتی متفاوت و در عین حال جذاب و جنجالی از انقلاب هستند که از این طریق بتوانند به دستگاه محاسباتی مسئولان کشور نفوذ کنند و راهبردهای کشور را تغییر دهند.
🔹جریانهایی باشعارهای جذابی چون «عصر اضطرار»، «عصر عسرت»، «عصر حیرت»، و مدعیاتی چون عدالت خواهی و دکترینال و مانند اینها، هرکدام آگاهانه یا ناآگاهانه تغییری است در راهبردهای انقلاب اسلامی و گریزی است از مبانی فلسفی و فقاهتی امام خمینی وسایر متفکران اسلامی باارائه روایتی متفاوت از انقلاب اسلامی و مبانی فکری و فرهنگی آن.جریانهایی که توانستهاند در عرصهی عمومی خودرا به عنوان روایت اصیل از انقلاب معرفی کنند و غیر خود را به حاشیه برانند. توانستهاند بخشی ازبندهی نیروهای انقلابی را جذب خود کنند وبه ورطهی #غرب_ستیزی و حتی #علم_ستیزی بکشانند ودرعوض، جمع کثیری از مردم وجوانان تحصیل کرده رانگران سرنوشت خود وآینده کشور ساخته است. چرا که بواسطه اقتدار و گسترش این روایتها، انقلاب اسلامی درتقابل باعلم، نوآوری وپیشرفت وتمدن است. هرچند در زبان به این مفاهیم اشاره میشود اما بیشتر شعار است تا واقعیت. (پدیده مهاجرت وبیاقبالی درمشارکت را از این منظرهم باید مطالعه شود)
🔸 شاید این نکته بر خیلی از خوانندگان سنگین آید و آن را حمل بر بدبینی و غرضورزی کنند اما این واقعیتی است که نمیتوان آن را پنهان کرد و غفلت از آن محصول، روایتهای ناموجه و محرّف از انقلاب اسلامی است که در دو دههی اخیر رواج یافته است و با منطق اغوا و تفاهم در تریبونهای رسمی و غیررسمی و منابر مذهبی به خورد جامعه دادهاند. به نحوی که امروز، غیر این روایتها را بر نمیتابیم و به راحتی حمل بر غیر انقلابی بودن میکنیم.
🔹 امروز در نبود افکار و اندیشههای متفکران اصیل انقلاب اسلامی و جایگزینی افراد و جریانهای دیگر، جامعهی ما در معرض یک امتحان بزرگ و گسست فکری هستیم و یک دگردیسی نرم و گردش زیربنایی در میانی فلسفی و فقاهتی انقلاب اسلامی در حال رقم خوردن است (حتی شاید بتوان گفت رقم خورده است و بخش زیادی از کنشگران مدعی انقلاب را جذب خود کرده است) اما کمتر کسی به این تغییر و تحول بطی، تدریجی و کاملا نامحسوس توجه دارد و بدان متذکر است بلکه عموم دلسوزان آن را انکار میکنند و از این انذار و تذکار گلهمندند. بارها برخی از بزرگان و دوستان علیرغم پذیرش این تحلیل و احساس این وضعیت از جاکندگی معرفتی در جبهه انقلاب اسلامی، به دلایل مختلف سکوت در برابر آن را به مصلحت شخص نویسنده دانستهاند و به سکوت و احتیاط و مصلحت اندیشی دعوت کردهاند.
🔸 اما نکته مهم این است که مطالعهی تاریخ از صدر اسلام تا حوادث دوران معاصر از قدرت گرفتن اخباریان و ظهور باطنیگری شیخی و فرقهی بابییه و بهائیه، تا شکست مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد، از انحرافات فکری مجاهدین خلق تا فتنه انقلابیون دهه شصت در سال ۸۸ همه این مطلب را تذکر میدهند که اگر از مبانی فلسفی و فقاهتی اصیل انقلاب مراقبت نشود و نوبهنو در فرهنگ عمومی تزریق نشود و در گفتمان مسلط تثبیت نشود همواره امکان انحراف و تحریف وجود دارد.
#اضطرار
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1630
📌شبیه رقیب شدن
⏹پرسش:
در روابط انسانی فراوان دیدهام که انسان شبیه کسی میشود که دشمن اوست.
آیا میتوان به این قاعده کلی دست یافت:
«ضدیت با هرچیزی، باعث شباهت انسان به آن چیز میشود»؟
❇️پاسخ:
این نتیجهگیری کلی از شواهد تجربی صحیح نیست و چراکه باید جوانب مختلف یک پدیده ملاحظه شود.
اما اجمالا چند نکته عرض میشود.
۱. تاثیرپذیری غیر از شبیه شدن است.
انسان با مطالعه آثار و اندیشههای یک متفکر و یا نویسنده و یا کنشگر اجتماعی و سیاسی از او متأثر میشود چرا که اولا هیچ فکر و اندیشه و کنشگری بطلان محض نیست، بلکه از ظرفیتها و نقاط مثبتی برخوردار است و ثانیا: انسان عاقل و متفکر در مطالعه انتقادی و سلبی به جنبههای مثبت و ظرفیتها طرف مقابل مینگرد و از آن بهرهمند میشود.
بنابراین هر نقد و انتقادی، موجب ظرفیتشناسی جریانها و کنشگران میشود.
۲. آشکار شدن جنبههای مشترک، شبیه شدن نیست.
در نگاه انتقادی و سلبی حتما باید ابتدا وجوه مشترک و مورد توافق شناسایی شود تا بر آن اساس امکان نقد اندیشهها و شخصیتها فراهم شود و الا اگر هیچگونه ارتباط و اشتراکی نباشد که نقد صورت نمیپذیرد. بنابراین هر نقد و انتقادی موجب انکشاف عناصر مشترک و مورد توافق میشود که به معنای شبیه شدن نیست بلکه کشف حقیقت است.
۳. آنکه نظام فکری دارد شبیه دیگری نمیشود
انسانها دو دسته هستند: ۱. انسانهای دارای نظام فکری و مجهز به ساختار اندیشگی و محاسباتی، ۲. انسانهای فاقد نظام فکری و دستگاه محاسباتی دقیق.
انسانهای دارای نظام فکری و مجهز به دستگاه محاسباتی از پیش تعیین شده، در مواجه با مخالفان و رقبای فکری و اجتماعی، کاملا فعالانه و خلاقانه اقدام میکنند و قبل از ورد به نقد و انتقاد، اصول و ضوابط فکر و روش انتقاد خود را تعیین کرده است و دیگری را ذیل نظام فکری و چارچوب نظری خود فهم میکند و بر اساس نظام و دستگاه پیشینی خود، با دیگری مرزبندی دقیق برقرار میکند و پس از آن به نقد و انتقاد و یا مخالفت و دشمنی میپردازد.
به تعبیر دیگر چنین فردی ابتدا همینهی جریان رقیب و مخالف را میشکند و سپس آن را در ذیل نظام فکری خود نقد و هضم میکند.
چنین فردی هیچگاه جذب اندیشه رقیب نمیشود و شبیه رقیب و دشمن خود نمیشود.
انسانی که به میراث تمدنی و تاریخی خود علم دقیق دارد و به پشتوانهی همه علوم و معارف مستقر در تاریخ و تمدن خود از یک نظام فکری و دستگاه محاسباتی قوی برخوردار باشد هیچگاه در موضع انفعال قرار نمیگیرد و هیچگاه هضم در دیگری و شبیه به آن نمیشود حتی اگر صدها گزارهی علمی و دهها قاعده رفتاری را هم از رقیب استفاده کند چون اول آنها را در چارچوب فکری خود میریزد و بازسازی اجتهادی میکند و سپس از آنها بهرهمند میشود. چنین فردی اصلا رویکرد اضطراراندیشی و اکل میتهای ندارد که ناخودآگاه در آنها هضم شود.
۴. آنکه نظام فکری ندارد شبیه دیگری میشود
انسانی که دارای نظام فکری و دستگاه محاسباتی دقیق و از پیش تعیین شده نیست در مواجهه با اندیشهها و جریانها کاملا روحیهی پذیرندگی و انفعالی دارد و حتی اگر با هدف نقد و انتقاد یا تخریب و دشمنی هم به دیگری روبرو شود از آن متأثر میشود و شبیه به آن میشود. چون تحت هیمنه و ساختار فکری و ظرفیتهای او قرار میگیرد و چنین میپندارد که برای دشمنی لازم است که به داراییها و ظرفیتهای او مجهز شد و از آنها علیه خود آنها استفاده کرد در حالی که نمیداند همین نگاه معلول ضعف و هضم شدن در دیگری است.
❇️یک نمونه: #اضطرار_اندیشی و شبیه غرب شدن
امروزه در داخل کشور ما جریانها و کنشگرانی هستند که براساس نگرشهایی همچون #عصر_اضطرار، #عصر_عسرت، #عصر_حیرت احساس میکنند که باید با تمدن غرب ستیز کنند و این رویکرد تضاد و ستیز آنها را به جایی رسانده که بر این اعتقادند که برای رقابت و دشمنی با غرب حتما باید از باب #اضطرار، ابزار و تکنولوژی آنها را بگیریم و یا ریاضی و تکنولوژی اسلامی تولید کنیم تا بتوانیم با غرب بجنگیم.
این جریانات از سر تضاد و ستیز با غرب ناخواسته هم منطق قدرت و بنیان معرفتی ارادهگرایانهی غرب را پذیرفتهاند و هم به دنبال اسلامیسازی ظرفیتهای تمدنی غرب همچون فلسفه شدن، فناوری وتکنولوژی برای کنترل، سرپرستی و تنظیمگری سیاست هستند.
اینان اگرچه ظاهر غرب ستیزانه دارند اما باطن کاملا غربی دارند چون پیش از آن مبتنی برمعارف اصیل اسلامی و با تکیه بر همه ظرفیتهای علوم و تمدن اسلامی نتوانستهاند یک نظام فلسفی و فقاهتی قدرتمندی را تهیه کنند که به اعتبار و پشتوانهی آن بتوانند با با تمدن غرب روبرو شوند و آنرا در یک چارچوب فلسفی والهیاتی مستقل و اصیل به چالش بکشند. بحثهایی هم که به اسم فلسفه، روش، ... استفاده میکنند کاملا برگرفته از رقیب است هرچند این نسبت را انکار کنند.
✍ سید مهدی موسوی
چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳
https://eitaa.com/hekmat121/2326
📌 از جاکندگی معرفتی و بحران حیرت و اضطرار اندیشی
یکی از عوامل مهم و مؤثر در اضطرار اندیشی و پذیرش عسرت، حیرت و اضطرار، «ازجاکندگی معرفتی» و «انقطاع از تاریخ» و «گسست از فرهنگ» است که موجب #بی_زمانی و #بی_مکانی میشود. انسان بی زمان و بی مکان انسان بدون تاریخ و بدون هویت است لذا دچار حیرت میشود و بدین جهت، زمانه را هم زمانه حیرت، عسرت و اضطرار میبیند.
در واقع عموم انقلابها با دگرگون کردن ساختارهای اجتماعی و سیاسی، در این «از جاکندگی» میدمند؛ اما انقلاب کامل، انقلابی است که به سرعت زمان و مکان را معنا ببخشد و در فرهنگ عمومی مستقر سازد و انسان جدیدی را بیافریند. اگر چنین نکند، بعد از مدتی، بحرانهای اجتماعی انسان انقلابی را دچار حیرت و اضطرار میکند که نشانهای از پدیدهی معنایی «از جاکندگی معرفتی» است. بدین جهت به تدریج از مشارکت اجتماعی مردم کاسته و از انگیزه و دقت کنشگران اجتماعی کاسته و بر تشتت و تفرقهی انقلابیون افزوده میشود.
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#بحران
#حبرت
#عصر_حیرت
#عسرت
#عصر_عسرت
#اضطرار
#عصر_اضطرار
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2350
📌 مشکله اصلی جبهه انقلاب
🔸انقلاب اسلامی بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی، یک تحول اساسی در جامعه ایرانی و یک دگرگونی مبنایی در جهان معنایی انسان ایرانی بود که نظم پیشین را به چالش کشانده و درصدد جایگزین سازی نظم معنایی و هویت جدیدی بود که به عنوان پشتوانهی همه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی عمل کند.
🔹این مهم با حضور عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل در دو دهه اول انقلاب اسلامی روند تکاملی داشت و به گسترش انقلاب اسلامی در سطح داخلی و بینالمللی انجامید. رشد جامعه در عرصههای مختلف و ایجاد جبهه مقاومت در سطح منطقه نشانه روشنی از این پیشرفت و تکامل بود.
🔸اما در سالهای اخیر به جهت فقدان عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل و جایگزین شدن طرحهای بدیل و شخصیتسازیهای جعلی از برخی افراد در رسانهها با بودجههای کلان از بیتالمال، تشتت فکری و تقابل اجتماعی بر جامعه ایران سایه افکنده است. به همین جهت هیچ #طرح_جامع و هیچ #مفهوم_کلان برای معنا بخشی به جهان انسان ایرانی از سیطره گفتمانی برخوردار نیست و طرحهای ناقص و محدود و بیگانه از جامعیت آثار متفکران انقلاب اسلامی غلبه گفتمانی یافته است و کنشگران اجتماعی و انقلابی رابه بهانههای واهی از هم دور ساخته است.
🔹 به دلایل مختلف امروزه #اضطرار_اندیشی بر بخش گستردهای از جامعهی انقلابی سایه افکنده است و طرحهای ناقص تک بعدی و غیرهماهنگ با دستگاه جامع انقلاب اسلامی، به صورت جزیرهای در رسانهها و نهادها و گروههای انقلابی در حال اجرا است که نه تنها به تقویت عقلانیت و تدبیر انقلابی نمیانجامد بلکه به تضعیف مکتب جامع امام خمینی و عقلانیت انقلاب اسلامی و #از_جا_کندگی_معرفتی منتهی شده است. انتخاب اخیر ریاست جمهوری در ۸تیر ۱۴۰۳ یک نشانه آشکار از این مشکله اساسی است که لازم است در اطراف آن ساعتها فکر کرد و آسیبشناسی کرد.
🔸 امروز چارهای نیست جز اینکه به بازخوانی حکمی و اجتهادی #عقلانیت_انقلاب_اسلامی توجه شود و هر جریان، طرح و برنامهای با آن سنجیده شود. این یک کار احساسی و سطحی و رسانهای نیست که در ایتا و تلگرام و... بافت شود به مطالعه عمیق همه آثار امام خمینی، آیت الله العظمی خامنهای و شهید انقلابی آیت الله مطهری نیازمند است تا به یک صورتبندی دقیق از نظام جامع اندیشه اسلامی دست پیدا کرد و بر آن اساس به تبیین عقلانیت انقلاب اسلامی پرداخت و الا «بیمایه فطیر است» و به آشوبناکی اندیشه و تعمیق «از جاکندگی معرفتی» میانجامد.
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#اضطرار_اندیشی
#بحران
#حبرت
#عصر_حیرت
#عسرت
#عصر_عسرت
#اضطرار
#عصر_اضطرار
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2351
📌خودباختگی ملی
🎙فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
🔹گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را میبازد، خودباخته میشود، مستسبَع میشود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته میکند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش میکند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتابهای خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بیاعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگترین نیرنگ استعمار است؛ بیاعتقاد کردن، بیایمان کردن یک ملت به شخصیت و هویت اجتماعی خودش. کاری میکند که این ملت، «بد» ی که از ناحیه استعمار بیاید بر «خوب» ی که از ناحیه خودش باشد ترجیح میدهد.
🔸این معنی خودباختگی ملی است؛ یعنی ملتی خودش خودش را هیچ میداند، تاریخ خودش را هیچ میداند، عالِم خودش را هیچ میداند، فرهنگ گذشته خودش را هیچ میداند، تمدن گذشته خودش را هیچ میداند، نظامات اجتماعی خودش را هیچ میداند. هر قانونی که خودش داشته است چون از خودش بوده میگوید این بد است، هر قانونی که از کشور بیگانه بیاید چون از ناحیه آنها آمده میگوید این خوب است.
اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را میپذیرد، یعنی سرمایههای مادی خودش را دودستی به او تقدیم میکند و برای خودش هم افتخار میشمارد. نوکری بیگانه را با کمال افتخار میپذیرد، چرا؟ چون استعمار فکری و فرهنگی شده.
❇️بزرگترین هدیه یک رهبر به ملت خود
🔹از جمله کارهایی که رهبران بزرگ ما و بالخصوص رهبر بزرگ فعلی ما حضرت آیت الله العظمی #امام_خمینی در این سالها انجام دادند این بود که این خودباختگی را از مردم ما گرفتند و مردم ما را به آن خود واقعی و به آن روح جمعی مؤمن ساختند.
بزرگترین هدیهای که یک رهبر به ملتش میتواند بدهد «ایمان به خود» است، یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند. یک رهبر ممکن است هدیهای که به مردمش میدهد هدیه مادی باشد، فرض کنید یکی از منابع مادی را که دشمن میبرده است بگیرد و به ملت پس بدهد. ممکن است هدیه سیاسی باشد، استقلال سیاسی به ملت خودش بدهد. ممکن است ایمان به رهبر باشد یعنی ملت معتقد شود که رهبر ما رهبر خیلی بزرگی است. ولی اینها آنقدر مهم نیست که هدیهای که یک رهبر به ملتش میدهد این باشد که این ملت را به خودش مؤمن و معتقد کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استبداد بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، من هیچ احتیاجی ندارم که از غرب الگو بگیرم.
✍ استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۳۸ - ۱۳۹.
#از_خود_بیگانگی
#از_جا_کندگی
#از_جا_کندگی_معرفتی
#بحران
#حبرت
#عصر_حیرت
#عسرت
#عصر_عسرت
#اضطرار
#عصر_اضطرار
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2355