eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
650 عکس
171 ویدیو
30 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 تاملی در مفهوم جبهه فکري و فرهنگی انقلاب ♦️ بخش دوم گذار از جبهه‌ فکری به جبهه‌ی فرهنگی 🔹 با شهادت متفکرانی همچون آیات مطهری، مفتح، صدر، بهشتی، باهنر، جبهه فکری انقلاب اسلامی، ضربه‌های بزرگی خورد و بهترین متفکران و اندیشه‌ورزان خود را از دست داد. برخی دیگر هم به امورات جاری کشور و استانها اشتغال داشتند و ازفعالیت گسترده‌ی فکری وعلمی باز ماندند لذاحوزه‌های علمیه بخصوص حوزه قم ازاین جهت تضعیف شد وتحصیل‌کردگان سنتی بیشترین کرسی تدریس راعهده‌دار شدند. اما بااین وجود برخی ازبزرگان انقلابی همچنان به فعالیت فکری و فرهنگی برای انقلاب توجه داشتند حضرات آیات فاضل لنکرانی، مشکینی، جوادی آملي، مصباح یزدی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، مهدوی کنی از جمله این افراد بودند که دردهه ۶۰ تا ۸۰ نقش موثر در حفاظت ازبنیان‌های فقاهتی وحکمی انقلاب ونظام داشتند. 🔸 باوفات بسیاری ازچهره‌های فکری انقلاب ویا کهولت سن برخی دیگر، فضا برای ورود فعال‌تر جوانان فراهم شد. ازدهه‌ی هشتاد به بعد وبخصوص دردولت نهم، معنای موسعی ازجبهه‌ی انقلاب درجامعه نهادینه شد که شامل هرگوینده و سخنوری با هر سطح علمی و هر تخصصی می‌شد از این رو، بسیاری از خطیبان، نوبسندگان، اهالی رسانه و همچنین سخنوران جوان پر جاذبه هم به عنوان متفکر و استاد و علامه و مجتهد و صاحب دکترین و متفکر به جامعه مذهبی و انقلابی عرضه شد و هر کدام هم با قرائتی متفاوت و جذاب از اسلام و انقلاب وغرب به جذب جوانان و زنان پرداختند. تشتت فکری و کم‌عمقی معرفتی و عمل‌زدگی مفرط از جمله آفاتی است که در یک دهه‌ی اخیر جبهه فکری انقلاب را تهدید و تضعیف کرده است. با تضعیف بنیادهای فکری و فلسفی نیروهای انقلابی، جبهه فرهنگی نوینی شکل گرفت که بر کنشگری عدالت‌خواهانه و رویکردهای انتقادی و ستیزه‌جویانه با علوم و سیاست‌های غرب (امپریالیسم) تمرکز دارد. نگرشی که ریشه در واکنش عجولانه در برابر اظهارات و کنشهای طیفی از دولتمردان و مطبوعات لیبرال مسلک در دولت سازندگی و اصلاحات داشت. 🔹 بزرگترین مشکل در جریان موسوم به "جبهه فرهنگی انقلاب" عدم تمرکز بر بنیان‌های فلسفی و الهیاتی اصیل و نظام‌مند است که ریشه در متفکران و فیلسوفان انقلاب اسلامی داشته باشد. بلکه با مواجهه گزینشی فقط به بخشی از دستگاه فکري انقلاب توجه دارند که مؤید هویت‌یابی بر پایه‌ی ستیز و تضاد با تجدد و لیبرالیسم است. شاید سر خط این نگرش را بتوان در گسترش نفوذ افکار احمد فردید توسط شاگردان و جریانات انتقادی و لیبرال‌ستیز در محفل‌های انقلابی پس از پیروزی انقلاب جستجو کرد که بعدها در دوره اصلاحات، با آثار شهید آوینی و دکتر رضا داوری اردکانی ضریب بیشتری گرفت. بعد از این، بسیاری از دانشجویان و برخی از طلاب به ترجمه و نشر آثار متفکران انتقادی و نویسندگان روی آوردند تا بتوانند در مقابل روند مدرنیزاسیون فکری و فرهنگی مفرط ایران بایستند و از هویت مستقل و ارزش‌ها و آرمان‌های عدالت‌خواهانه‌ی انقلاب دفاع کنند. به همین دلیل هرگونه اندیشه‌ی غرب‌ستیزانه و هر تفسیر تاریخی از جهان که به تخریب غرب و مظاهر تمدن غربی می‌انجامید با اقبال "جبهه فرهنگی انقلاب" روبرو می‌شد. لذا منبرهای آقای میرباقری که بر مدار شیطانی خواندن غرب و دست‌آوردهای تمدنی آن استوار است به تدریج مورد اقبال نسل جوان انقلابی قرار گرفت و پخش مکرر آنها پایه‌ی ثابت رسانه‌ی ملی شده است و اخیرا تلاش گسترده‌ای برای ساخت چهره‌ی فکری از وی صورت گرفته است نا خلأ تئوریک جبهه موسوم فرهنگی را در مسیر ستیز وتضاد باتمدن غرب پرنماید. سهم آقای میرباقری برای این جریان، ارائه تبیینی دینی و اسلامی ازتقابل تمدنی باتجدد ولیبرالیسم است. نیازی که هیچ یک ازعلما ومتفکران حوزوی نمی‌توانست برآورده سازند چراکه بابنیان‌های حکمت وفقاهت شیعی سازگار نبود. همچنان‌که شهید آوینی در ۱۳۷۱ به دانشجویان گفت و به آن هیچ امیدی نداشت. 🔸 درواقع اندیشه‌های دو جریان فردید ومیرباقری علی‌رغم تفاوت‌های مبنایی، دو رویه‌ی یک سکه‌ی فکری است ویک نتیجه‌ی اجتماعی و سیاسی را به همراه دارد وهمین عامل قرابت این دو جریان وتعریف و تمجیدهای آقایان داوری اردکانی و میرباقری از یکدیگر درجلسه مشترک سال ۱۳۹۰ دارد. مفهوم مرکزی و حوالت تاریخی در اندیشه داوری اردکانی زمانی که رنگ و بوی مذهبی به خود بگیرد می‌شود مفهوم و دوران گذار در اندیشه‌ی میرباقری. این دو مفهوم قرابتی بسیار با مفهوم مهدی نصیری دارد. از این‌رو‌، این اندیشه‌ها‌ ثبات و قرار را از فکر و اندیشه سلب می‌کنند و مخاطب را میان آسمان و زمین نگه می‌دارند. از سویی با تمسک به اندیشه‌های انتقادی برآمده از غرب، حُسن تمدن و تجدد انکار می‌شود واز سوی دیگر در چرایی توسعه‌نیافتگی ایران می‌اندیشند. 🔴 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121/1156
📌 از جاکندگی معرفتی و بحران حیرت و اضطرار اندیشی یکی از عوامل مهم و مؤثر در اضطرار اندیشی و پذیرش عسرت، حیرت و اضطرار، «ازجاکندگی معرفتی» و «انقطاع از تاریخ» و «گسست از فرهنگ» است که موجب و می‌شود. انسان بی زمان و بی مکان انسان بدون تاریخ و بدون هویت است لذا دچار حیرت می‌شود و بدین جهت، زمانه را هم زمانه حیرت، عسرت و اضطرار می‌بیند. در واقع عموم انقلابها با دگرگون کردن ساختارهای اجتماعی و سیاسی، در این «از جاکندگی» می‌دمند؛ اما انقلاب کامل، انقلابی است که به سرعت زمان و مکان را معنا ببخشد و در فرهنگ عمومی مستقر سازد و انسان جدیدی را بیافریند. اگر چنین نکند، بعد از مدتی، بحران‌های اجتماعی انسان انقلابی را دچار حیرت و اضطرار می‌کند که نشانه‌ای از پدیده‌ی معنایی «از جاکندگی معرفتی» است. بدین جهت به تدریج از مشارکت اجتماعی مردم کاسته و از انگیزه و دقت کنش‌گران اجتماعی کاسته و بر تشتت و تفرقه‌ی انقلابیون افزوده می‌شود. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2350
📌 مشکله اصلی جبهه انقلاب 🔸انقلاب اسلامی بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی، یک تحول اساسی در جامعه ایرانی و یک دگرگونی مبنایی در جهان معنایی انسان ایرانی بود که نظم پیشین را به چالش کشانده و درصدد جایگزین سازی نظم معنایی و هویت جدیدی بود که به عنوان پشتوانه‌ی همه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی عمل کند. 🔹این مهم با حضور عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل در دو دهه اول انقلاب اسلامی روند تکاملی داشت و به گسترش انقلاب اسلامی در سطح داخلی و بین‌المللی انجامید. رشد جامعه در عرصه‌های مختلف و ایجاد جبهه مقاومت در سطح منطقه نشانه روشنی از این پیشرفت و تکامل بود. 🔸اما در سالهای اخیر به جهت فقدان عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل و جایگزین شدن طرح‌های بدیل و شخصیت‌سازی‌های جعلی از برخی افراد در رسانه‌ها با بودجه‌های کلان از بیت‌المال، تشتت فکری و تقابل اجتماعی بر جامعه ایران سایه افکنده است. به همین جهت هیچ و هیچ برای معنا بخشی به جهان انسان ایرانی از سیطره گفتمانی برخوردار نیست و طرح‌های ناقص و محدود و بیگانه از جامعیت آثار متفکران انقلاب اسلامی غلبه گفتمانی یافته است و کنش‌گران اجتماعی و انقلابی رابه بهانه‌های واهی از هم دور ساخته است. 🔹 به دلایل مختلف امروزه بر بخش گسترده‌ای از جامعه‌ی انقلابی سایه افکنده است و طرح‌های ناقص تک بعدی و غیرهماهنگ با دستگاه جامع انقلاب اسلامی، به صورت جزیره‌ای در رسانه‌ها و نهادها و گروه‌های انقلابی در حال اجرا است که نه تنها به تقویت عقلانیت و تدبیر انقلابی نمی‌انجامد بلکه به تضعیف مکتب جامع امام خمینی و عقلانیت انقلاب اسلامی و منتهی شده است. انتخاب اخیر ریاست جمهوری در ۸تیر ۱۴۰۳ یک نشانه آشکار از این مشکله اساسی است که لازم است در اطراف آن ساعت‌ها فکر کرد و آسیب‌شناسی کرد. 🔸 امروز چاره‌ای نیست جز اینکه به بازخوانی حکمی و اجتهادی توجه شود و هر جریان، طرح و برنامه‌ای با آن سنجیده شود. این یک کار احساسی و سطحی و رسانه‌ای نیست که در ایتا و تلگرام و... بافت شود به مطالعه عمیق همه آثار امام خمینی، آیت الله العظمی خامنه‌ای و شهید انقلابی آیت الله مطهری نیازمند است تا به یک صورت‌بندی دقیق از نظام جامع اندیشه اسلامی دست پیدا کرد و بر آن اساس به تبیین عقلانیت انقلاب اسلامی پرداخت و الا «بی‌مایه فطیر است» و به آشوبناکی اندیشه و تعمیق «از جاکندگی معرفتی» می‌انجامد. ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2351
📌خودباختگی ملی‏ 🎙فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔹گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می‌‏بازد، خودباخته می‌شود، مستسبَع می‌شود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته می‌کند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش می‌کند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتاب‌های خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بی‌اعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگترین نیرنگ استعمار است؛ بی‌اعتقاد کردن، بی‏‌ایمان کردن یک ملت به شخصیت و هویت اجتماعی خودش. کاری می‌کند که این ملت، «بد» ی که از ناحیه استعمار بیاید بر «خوب» ی که از ناحیه خودش باشد ترجیح می‌دهد. 🔸این معنی خودباختگی ملی است؛ یعنی ملتی خودش خودش را هیچ می‌داند، تاریخ خودش را هیچ می‌داند، عالِم خودش را هیچ می‌داند، فرهنگ گذشته خودش را هیچ می‌داند، تمدن گذشته خودش را هیچ می‌داند، نظامات اجتماعی خودش را هیچ می‌داند. هر قانونی که خودش داشته است چون از خودش بوده می‌گوید این بد است، هر قانونی که از کشور بیگانه بیاید چون از ناحیه آنها آمده می‌گوید این خوب است. اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را می‏‌پذیرد، یعنی سرمایه‌های مادی خودش را دودستی به او تقدیم می‌کند و برای خودش هم افتخار می‌شمارد. نوکری بیگانه را با کمال افتخار می‏پذیرد، چرا؟ چون استعمار فکری و فرهنگی شده. ❇️بزرگترین هدیه یک رهبر به ملت خود 🔹از جمله کارهایی که رهبران بزرگ ما و بالخصوص رهبر بزرگ فعلی ما حضرت ‏آیت الله العظمی در این سال‌ها انجام دادند این بود که این خودباختگی را از مردم ما گرفتند و مردم ما را به آن خود واقعی و به آن روح جمعی مؤمن ساختند. بزرگترین هدیه‌ای که یک رهبر به ملتش می‌تواند بدهد «ایمان به خود» است، یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند. یک رهبر ممکن است هدیه‌ای که به مردمش می‌دهد هدیه مادی باشد، فرض کنید یکی از منابع مادی را که دشمن می‌برده است بگیرد و به ملت پس بدهد. ممکن است هدیه سیاسی باشد، استقلال سیاسی به ملت خودش بدهد. ممکن است ایمان به رهبر باشد یعنی ملت معتقد شود که رهبر ما رهبر خیلی بزرگی است. ولی اینها آنقدر مهم نیست که هدیه‌ای که یک رهبر به ملتش می‌دهد این باشد که این ملت را به خودش مؤمن و معتقد کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استبداد بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، من هیچ احتیاجی ندارم که از غرب الگو بگیرم. ✍ استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۳۸ - ۱۳۹. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2355