eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
651 عکس
171 ویدیو
30 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 نقش غرب‌ستیزان در بی‌اعتمادی مردم 🔸 ابن روزها در جلسات مختلف با بسیاری از جوانان تحصیل کرده، دانشجویان و طلاب، شنیده می‌شود که روحانیت ضد علم و تمدن است و کشور را از تمدن و پیشرفت باز داشته است. هر چند این اظهار نظر در ابتدا بسیار عجیب می‌نماید اما علی‌رغم پیشرفت‌های بزرگ کشور، فضای منبرها و دوره‌های به اسم بصیرت و ... موهم این توهم خطرناک است. 🔹 براساس رصد میدانی، یکی از علل اصلی بدبینی مردم به جریان انقلابی، گسترش توهم و توسط برخی از منبری‌های معروف در لایه‌های مختلف جریان انقلابی و موسسات فرهنگی و مذهبی به اسم فلسفه‌ی ... ، تفکر و علوم نوین، حکمرانی و ... است. 🔸 غرب‌ستیزان بر پایه‌ی مبنای وارداتی از غرب و ، به نفی حجیت عقل و انکار ارزش علم می‌پردازند و انقلاب اسلامی را صرفا شورشی علیه علم و تمدن جلوه می‌دهند. این افراد به تحریف به عنوان یکی از اصول انقلاب اسلامی و تبدیل آن به و و مبارزه با امپریالیسم مشغولند و چنین وانمود می‌کنند که تفکر امام خمینی و سایر متفکران مسلمان هم مانند آنها بوده است. لذا مثل آب خوردن تفکر امام خمینی و سایر متفکران اسلامی را تحریف می‌کنند و آن را به ، و و و و تفسیر می‌کنند. 🔹 رواج و تبلیغ گسترده‌ی این اندیشه‌ی خطرناک در رسانه‌های انقلابی و مذهبی و هیئات مذهبی و حتی در برخی از منبرهای اماکن مقدس، موهم ضدیت انقلاب و حوزویان با اساس علم و تمدن شده است و دانشجویان و نسل جوان تحصیل کرده را به انقلابی و آینده‌ی کشور بدبین ساخته است و از اصل دین و دینداری، انقلاب و انقلابی‌گری گریزان کرده است و به فرقه‌های انحرافی و مباحث حاشیه‌ای کشانده است. 🔸امروزه، بسیاری از نسل جوان و تحصیل کرده این احساس را دارد که نظام، روحانیت و مسئولان کشوری با اساس علم، بنیان عقل، ضرورت پیشرفت و ترقی، رشد اقتصادی و نوگرایی و خلاقیت ضدیت دارند و راه هرگونه ارتباط با دنیا را به روی آنها بسته‌اند. 🔹 امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بارها و بارها تذکر دادند که مقدسین، این مارهای خوش خط و خال، مانع بزرگ پیشرفت و پویایی جامعه هستند و همواره موجب انحراف مسیر صحیح و مشغول داشتن مردم به مسائل فرعی هستند. 🔸 امروز همان مقدسین و مرتجعین دیروز در لباس جدید و با شعار‌های جذاب تمدن‌سازی و حکمرانی، بسیاری از منبرها و رسانه‌های انقلاب اسلامی را فتح کرده‌اند و در مراکز تصمیم سازی کشور نفوذ کرده‌اند و در حال تخریب موریانه وار حکمت و فقاهت انقلاب اسلامی هستند و از وجود اشکالات بنیادین در مکتب امام خمینی و متفکران اصیل انقلاب و پایان ظرفیت آن مکتب و تراث سخن می‌گویند و به طور علنی برخی از اهل التقاط و استحسانات ذوقی را به عنوان جانشین حکمت و فقاهت انقلاب اسلامی معرفی و ترویج می‌کنند. 🔹 فلسفه و تفکر انقلاب اسلامی ایران در معرض یک تحریف پنهان و تخریب تدریجی قرار دارد که از آن به بهانه‌هایی نظیر استفاده از همه‌ی ظرفیت‌ها و وحدت جبهه‌ای، ... موجبات بی‌اعتمادی عمومی و سوء استفاده غربزدگان را در پی خواهد داشت و نتیجه آن جز پشیمانی در آینده نخواهد بود. آقایان دلسوز و فهیم، دست و پای انقلاب متعالی و نظام پیش‌روی اسلامی را از غل و زنجیرهای جهالتِ اضطرار اندیشان و خروج غرب ستیزان و سوء استفاده غربزدگان نجات دهید همانگونه که انبیا علیهم‌السلام دست و پای مردم را از غل و زنجیر آزاد کردند. «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» ✍ سید مهدی موسوی ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1597
📌 سنت گردش ایام و از جاکندگی معرفتی در جبهه فکری انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی 🔹یکی از سنن الهی، چرخش روزگار و دست به دست شدن آن میان مردمان مختلف و احزاب رنگارنگ است که از یک سو، موجب آشکار شدن حقایق و بهتر شناخته شدن وقایع می‌شود و از سوی دیگر، موجب امتحان و ابتلای افراد می‌شود تا هم جواهر رجال شناخته شود، هم افراد غربال بشوند و هم جبهه‌ی حق گزیده‌تر و قدرتمندتر و چابک‌تر بشود و مراحل تکامل تاریخی و تعالی وجودی را بپیماید. 🔸 در حوادث تاریخی و وقایع اجتماعی این سنت وجود دارد و امکان تغییر بطی و تدریجی جامعه و تحول فرهنگی و ساختاری آن وجود دارد. در این سیر و حرکت تکاملی، گروه‌ها و احزاب رنگارنگ سیاسی و اجتماعی با افکار و فلسفه‌های مختلف عرض اندام می‌کنند و به تبلیغ و یارگیری می‌پردازند و درصد تصاحب قدرت و کنترل مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی هستند. 🔹 آنچه موجب قدرت گرفتن یک جریان فکری و سیاسی می‌شود تغییری است که در نوع نگاه و بینش مردم ایجاد می‌کند. تغییری که محصول ارائه یک روایت جدید از گذشته، حال و آینده است. هر چقدر این روایت با خیال بخشی از مردم (افکار عمومی) پیوند بخورد بهتر می‌تواند بر اریکه‌ی قدرت تکیه زند. از این‌رو، جریانات به سمت تبلیغ و ترویج روایت خود هستند. این تبلیغ و ترویج گاه با رشد عقل و عقلانیت همراه است و گاه با اغواگری و تفاهم برآمده از قدرت رسانه و دست کاری احساسات. 🔸 مشکل اصلی در جبهه‌ی انقلاب اسلامی، ورود جریانات فکری و سیاسی متنوع و متکثری است که علی‌رغم عدم اعتقاد به مبانی فکری و فلسفی رهبران و متفکران اصیل انقلاب، درصدد تغییر ذائقه‌ی انسان ایرانی از طریق ارائه‌ی روایتی متفاوت و در عین حال جذاب و جنجالی از انقلاب هستند که از این طریق بتوانند به دستگاه محاسباتی مسئولان کشور نفوذ کنند و راهبردهای کشور را تغییر دهند. 🔹جریان‌هایی باشعارهای جذابی چون «عصر اضطرار»، «عصر عسرت»، «عصر حیرت»، و مدعیاتی چون عدالت خواهی و دکترینال و مانند اینها، هرکدام آگاهانه یا ناآگاهانه تغییری است در راهبردهای انقلاب اسلامی و گریزی است از مبانی فلسفی و فقاهتی امام خمینی وسایر متفکران اسلامی باارائه روایتی متفاوت از انقلاب اسلامی و مبانی فکری و فرهنگی آن.جریان‌هایی که توانسته‌اند در عرصه‌ی عمومی خودرا به عنوان روایت اصیل از انقلاب معرفی کنند و غیر خود را به حاشیه برانند. توانسته‌اند بخشی ازبنده‌ی نیروهای انقلابی را جذب خود کنند وبه ورطه‌ی و حتی بکشانند ودرعوض، جمع کثیری از مردم وجوانان تحصیل کرده رانگران سرنوشت خود وآینده کشور ساخته است. چرا که بواسطه اقتدار و گسترش این روایت‌ها، انقلاب اسلامی درتقابل باعلم، نوآوری وپیشرفت وتمدن است. هرچند در زبان به این مفاهیم اشاره می‌شود اما بیشتر شعار است تا واقعیت. (پدیده مهاجرت وبی‌اقبالی درمشارکت را از این منظرهم باید مطالعه شود) 🔸 شاید این نکته بر خیلی از خوانندگان سنگین آید و آن را حمل بر بدبینی و غرض‌ورزی کنند اما این واقعیتی است که نمی‌توان آن را پنهان کرد و غفلت از آن محصول، روایت‌های ناموجه و محرّف از انقلاب اسلامی است که در دو دهه‌ی اخیر رواج یافته است و با منطق اغوا و تفاهم در تریبون‌های رسمی و غیررسمی و منابر مذهبی به خورد جامعه داده‌اند. به نحوی که امروز، غیر این روایت‌ها را بر نمی‌تابیم و به راحتی حمل بر غیر انقلابی بودن می‌کنیم. 🔹 امروز در نبود افکار و اندیشه‌های متفکران اصیل انقلاب اسلامی و جایگزینی افراد و جریانهای دیگر، جامعه‌ی ما در معرض یک امتحان بزرگ و گسست فکری هستیم و یک دگردیسی نرم و گردش زیربنایی در میانی فلسفی و فقاهتی انقلاب اسلامی در حال رقم خوردن است (حتی شاید بتوان گفت رقم خورده است و بخش زیادی از کنشگران مدعی انقلاب را جذب خود کرده است) اما کمتر کسی به این تغییر و تحول بطی، تدریجی و کاملا نامحسوس توجه دارد و بدان متذکر است بلکه عموم دلسوزان آن را انکار می‌کنند و از این انذار و تذکار گله‌مندند. بارها برخی از بزرگان و دوستان علی‌رغم پذیرش این تحلیل و احساس این وضعیت از جاکندگی معرفتی در جبهه انقلاب اسلامی، به دلایل مختلف سکوت در برابر آن را به مصلحت شخص نویسنده دانسته‌اند و به سکوت و احتیاط و مصلحت اندیشی دعوت کرده‌اند. 🔸 اما نکته مهم این است که مطالعه‌ی تاریخ از صدر اسلام تا حوادث دوران معاصر از قدرت گرفتن اخباریان و ظهور باطنی‌گری شیخی و فرقه‌ی بابییه و بهائیه، تا شکست مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد، از انحرافات فکری مجاهدین خلق تا فتنه انقلابیون دهه شصت در سال ۸۸ همه این مطلب را تذکر می‌دهند که اگر از مبانی فلسفی و فقاهتی اصیل انقلاب مراقبت نشود و نوبه‌نو در فرهنگ عمومی تزریق نشود و در گفتمان مسلط تثبیت نشود همواره امکان انحراف و تحریف وجود دارد. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1630
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۱۷ از ۵۰ 🔹 از نکات بسیار مهم و قابل توجهی که از مطالعه‌ی عمیق آثار استاد شهید مطهری به دست آمد این است که ایشان در عین حال که با دقت فلسفی به فهم و بررسی فلسفه‌های غربی می‌پردازد و نقدهای جدی و بنیانی به آنها دارد و همچنین به نقد جریان‌های غرب‌گرای راست و چپ می‌پرداخت و را بزرگترین آفت گروه‌ها و جامعه‌ی اسلامی معرفی می‌کرد اما هیچ‌گاه به و منتهی نشد و هیچ گاه حکم به تکفیر و تحریم اندیشه‌های غربی و شرقی صادر نکرد و هیچ شخصی را از مطالعه‌ی عمیق و اجتهادی آثار متفکران و فیلسوفان غربی منع نکرد بلکه مطالعه‌ی بخشی از آن را برای روحانیون، اساتید و طلاب از اوجب واجبات معرفی می‌کرد.(ر.ک: جامعه و تاریخ در قرآن) برخلاف برخی از جریانات چپ اسلامی که علیرغم استفاده حداکثری خود از اندیشه‌های سوسیالیستی و منطق هگلی و مارکسیستی و استفاده از آن در دین‌شناسی و تجدیدنظرطلبی در بنیان‌های حکمی و فقهی، به نفی مطلق غرب و تحریم و تکفیر آن می‌پردازند و طلاب و روحانیون و مسئولان کشور را از مطالعه‌ی هرگونه کتابهای غربی (البته فقط لیبرال و سرمایه‌داری) باز می‌دارند. 🔸اگر به آثار و اندیشه‌های متفکران انقلاب اسلامی به درستی مراجعه شود روشن می‌شود که و موجود در جریانات چپ اسلامی، هیچ نسبتی با اندیشه اسلامی و عقلانیت الهی ندارد بلکه محصول نگرش‌های ستیزه جویانه‌ی سوسیالیستی و منطق دیالکتیکی و‌ کل‌گرایی برآمده از تمدن غرب است که در واقع شورش بخشی از غرب علیه بخش دیگر آن است. 🔹این حس از عقلانیت و اندیشه‌ی متعالی اسلام، بعد از انس زیاد با آثار استاد برای هر انسان هم به وجود می‌آید؛ یعنی به سنت‌ها و علوم اسلامی و هویت و ارزش‌های تاریخی خود باور و اعتماد داری و به هیچ وجه از اصالت‌ها و سرمایه‌های علمی خود دست بر نمی‌داری و به نقد عمیق و اجتهادی غرب می‌پردازی اما با کینه و نفرت، تحریم و تکفیر، توهین و ناسزا با آنها مواجه نمی‌شوی؛ بلکه درصدد بهره‌گیری اجتهادی و حکیمانه خواهی بود. به اعتقاد استاد شهید مطهری، جامعه هم همین گونه است. برخی از جوامع به نحو التقاطی از سایر جوامع استفاده می‌کند و در آن هضم می‌شود، برخی متحجرانه مانع هرگونه ارتباط و بهره‌گیری می‌شوند و به ایستایی و توقف مبتلا می‌شوند، اما برخی از جوامع فعال و پویا به نحو اجتهادی و حکیمانه و منصفانه با سایر جوامع بشری ارتباط سازنده و تبادل فرهنگی دارند و از میراث و تجارب سایر جوامع استفاده می‌کند و به بالندگی و پویایی خود می‌افزاید: «ملاک اینکه ما یک تمدن را التقاطی بدانیم- یعنی ماهیت جداگانه برایش قائل نباشیم- یا اصیل بدانیم چیست؟ هیچ تمدنی نیست که از تمدنهای دیگر استفاده نکرده باشد ولی استفاده کردن‏ها دو جور است. یک تمدن که استفاده می‌کند مثل بعضی از طلبه‏‌هاست که همه معلوماتش محفوظاتی است که از این و آن گرفته است، ولی یک تمدن دیگر خودش مثل یک موجود زنده‌ای است که از مواد موجود تغذیه می‌کند، ممکن است از هزار ماده تغذیه کند ولی بالاخره خودش حیات مستقل دارد و از مواد بیرونی به عنوان ماده غذایی استفاده می‌کند نه اینکه مجموع آنها را کنار هم گذاشته و اسمش شده تمدن؛ و این اختلاف در کیفیت استفاده، بستگی دارد به روح تمدنها. اگر روح تمدنی با تمدنهای دیگر تفاوت داشته باشد ماهیت جداگانه‌ای دارد و اگر نه، نه. در مورد روح تمدنها گفته‌اند مثلاً تمدن یونانی یک تمدن عقلی است یعنی بیشتر به فلسفه بستگی دارد، به هر قسمتش نگاه کنید بالاخره به فلسفه ختم می‌شود. تمدن اسلامی را تمدن مذهبی و معنوی می‌دانند. تمدن روم راتمدن هنری، وهمچنین.» (نقدی بر مارکسیسم،م.آثار، ۱۳، ص۸۰۴) 🔸«در جامعه ما سه طبقه وجود دارد: طبقه‏‌ای که بیشتر اظهار علاقه به دینداری می‌کنند- و در جامعه ما که جامعه اسلامی است بیشتر اظهار علاقه به اسلام می‌کنند- وفکر می‌کنند که لازمه مسلمانی ودینداری این است که به پدیده‌های جدید وتغییراتی که در زمان پیدا می‌شود با نظر بدبینی نگاه کنیم و آنها رابه چشم اموری که بر ضد دین به وجود آمده است ببینیم. ... در نقطه مقابل، یک عده دیگر قرار دارند که به نام تمدن و توسعه علم و مقتضیات زمان پیوند خودشان را با دین و حقایق دینی بریده‌‏اند. اینها از هر چیزی‏ که بوی قدمت بدهد گریزانند و از نظر این طبقه کلمه «قدمت» که به معنی سابقه زمانی بیشتر داشتن است، مساوی است با کهنگی، ... ما دراینجا که خود راپاسدار معارف اسلامی می‌دانیم باید یکی از وظایف خودمان رااین بدانیم که ازروی مبانی دقیق علمی، فلسفی، اجتماعی و مطالعات زیاد تاریخی، این راه را درمیان این دو دسته مفرط و مفرّط، در جامعه مشخص کنیم.»(پانزده گفتار،۳۴-۴۸) 🛑 ادامه دارد... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1876