eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
572 عکس
155 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ولایت یعنی ارتباط با مردم آیت الله العظمی امام خامنه ای: 🔸در آیه شریفه «انّما ولیکم اللَّه و رسوله» ، پدیده حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است. 🔹ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دوچیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند. 🔸ولایت، یعنی اتّصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همه‌ی معانیای که برای «ولایت» در لغت ذکر شده است - معنای محبّت، معنای قیومیت و بقیه معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست - از این جهت است که در هر کدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلاً «ولایت» به معنای محبّت است؛ چون محبّ و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتّصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکان‌پذیر نیست. 🔹اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولىّ، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگىِ جدایی ناپذیری ازهم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش‌بینی کرده است، نیست. 🔸اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبّت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینىِ نَسَبی - منهای فضایل و کیفیّات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولىّ، با مردمی که ولایتِ بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبّت‌آمیز و همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم» : از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهده‌دار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است. 🔹البته معیارها سر جای خود محفوظ است. اگر کسی همین ارتباط با مردم را بدون داشتن آن معیارهای واقعی پیدا کرد، این باز هم ولایت نیست و این ملاکها را ندارد؛ اگر چه ممکن است بُعد دیگری را داشته باشد. پس، علاوه بر آن معانی حقیقیای که وجود دارد، حکومت در اسلام، حکومت ولایی است و ولایت یعنی حکومت، که با این تعبیر لطیف و متناسب با شخصیت و شرافت انسان بیان شده است. در اسلام، چون افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام به حساب میآیند، در واقع همه چیز مردمند. مردم هستند که شخصیت و خواست و مصالح و همه چیز آنها، در نظام سیاسی اسلام به حساب می‌آید. آن وقت، ولایت الهی، با چنین حضوری از مردم معنا میدهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم. 🔸لذا شما میبینید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام که مظهر ولایتِ اسلام و مصداق کامل ولىّ‌ای است که برای مردم مشخّص شده است، در هیچ برهه‌ای، از این حالت ارتباط و اتّصال و انسجام با مردم خالی نبوده است. نه در دورانی که او را عملاً از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباطِ حکومتی جدا کردند؛ یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند، ولایت و حکومت و فرماندهی و حکمرانیای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر میشود و حقّ او بود از او سلب کردند - البته ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیّع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دوره‌های دیگر، از ارتباط و اتّصال با مردم خالی نبوده است. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملت و جزو مردم است. منزوی و منعزل و کناره‌جوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت میرسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است. ✍️بیانات در دیدار کارگزاران نظام 6/ 2 /1376 https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه‌ی حکومت سعدی: درویشی مجرد به گوشه‌ای نشسته بود. پادشاهی بر او بگذشت. درویش از آنجا که فراغ ملک قناعت است سر بر نیاورد و التفات نکرد. سلطان از آنجا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت: «این طایفهٔ خرقه‌پوشان امثال حیوانند و اهلیت و آدمیت ندارند.» وزیر نزدیکش آمد و گفت: «ای جوانمرد! سلطان روی زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرط ادب به جای نیاوردی؟ » گفت: «سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیتند نه رعیت از بهر طاعت ملوک.» پادشه پاسبان درویش است گرچه رامش به فرّ دولت اوست گوسپند از برای چوپان نیست بلکه چوپان برای خدمت اوست یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش روزکی چند باش تا بخورد خاک، مغز سر خیال اندیش فرق شاهی و بندگی برخاست چون قضای نبشته آمد پیش گر کسی خاک مرده باز کند ننماید توانگر و درویش ملک را گفت درویش استوار آمد. گفت: «از من تمنا بکن.» گفت: «آن همی‌خواهم که دگرباره زحمت من ندهی.» گفت: «مرا پندی بده.» گفت: دریاب کنون که نعمتت هست به دست کاین دولت و ملک می‌رود دست به دست https://eitaa.com/hekmat121
📌 دو انسان شناسی 🔹دو گونه‌ی انسان شناسی داریم که دو گونه آثار سیاسی و نتایج رفتاری در پی دارد: ۱. انسان‌شناسی خوش‌بینانه انسان شناسی مشایی و عرفانی بر این اصل استوار است که همه انسانها پاک به دنیا می‌آیند، صاحب عقل هستند و اگر موانع بیرونی نباشد هر انسانی دیگر خواه است و مسیر طبیعی خیر و سعادت را می‌پیماید. انسانیت انسان به قوای درونی او وابسته است و اصلا ربطی به اجتماعی بودن او ندارد. هر انسانی به صورت شخصی و مستقل، انسان است و به طور طبیعی رشد انسانی خود را دارد. در این نگرش، هر انسانی صاحب عقل است و به طور مستقل توان شناخت حسن و قبح امور و افعال را دارد لذا انتظار اولیه از هر انسانی، معرفت طبیعی به خوبی‌ها و فضایل، انجام رفتارهای صحیح اخلاقی و رعایت قواعد زندگی انسانی و پایبندی به هنجارهای اجتماعی است و هر کس غیر از این عمل کند از وضعیت طبیعی خارج شده است، عقل را به گرفته است لذا انسان غیراخلاقی است و باید توبیخ شود. بنابراین نمونه‌ی انسانی که همه باید خود را با آن بسنجند انسان کامل اخلاقی و فضیلت‌مدار است. (دراین نگاه، تربیت، شناخت نواقص است ومهمترین راه‌کار تربیت، موعظه و سرزنش ویا تشویق و تعریف است) نتیجه سیاسی این اندیشه، خوش‌بینی مفرط به انسانها واحساس راحتی و امنیت طبیعی وکم‌نیازی به قانون اجتماعی است بلکه بیشتر به حالات خوش شخصی دلبسته است. براین اساس اگرمشکلی هم احساس می‌شود امر عارضی است و حکومت‌ها مقصر هستند نه انسانها. رسیدن به عدالت و امنیت و رفاه، نیاز به تلاش و کوشش ندارد بلکه چون منابع طبیعی کافی هست وچون همه انسانها، موجودات خوب و سر به راهی هستند، بطور خودکار عدالت، امنیت و رفاه عمومی ایجاد می‌شود مگر آنکه مسئولان ظالم مانع شوند. پس همواره قدرت مانع است. در جایی هم که عمل به مسئولیت نیست ریشه در ضعف اخلاقی دارد و صرف سخنرانی کردن، تذکر و هشدار دادن و بیدار کردن وجدان اخلاقی مردم کافی است و مردم چون انسانهای اخلاقی هستند با آگاه شدن از فضیلت و‌ مسئولیت به آن عمل خواهند کرد. ۲. انسان‌شناسی بدبینانه عموم نظریه پردازان جدید غربی، معتقدند که انسانها ذاتا موجودات خودخواه، شرور و منفعت طلب است و اساس زندگی او را تضاد و درگیری، رقابت و سبقت تشکیل می‌دهد. رفتار انسان در وضعیت طبیعی، زیاده‌خواهانه و منفعت طلبانه و شرورانه است و فقط در وضعیت مدنی و سیاسی است که تن به قانون می‌دهد تا از زیاده‌خواهی‌ها کم کند و امکان زندگی عادلانه را فراهم سازد. بنابراین انسانیت انسان در گرو ورود به زندگی اجتماعی و سیاسی است. انسان حیوان سیاسی است و در تحت حکومت و در جامعه، می‌تواند با استفاده از عقل از حیوانیت و سبعیت طبیعی خلاص شود و وارد مدنیت شود. اما این عقل، عقل فردی کامل بالفعل متافیزیکی نیست، بلکه عقل فردی محدودیت‌های فراوانی دارد و این عقل جمعی است که بواسطه تجربه، به تدریج رشد می‌کند و توان تشخیص مصالح عمومی و اصول مدنیت و قواعد زندگی را دارد. در این نگرش، انسانها موجودات گناهکاری هستند که طبیعت آنها گناه، جرم و کار غیر اخلاقی است و نباید انتظار زیادی از آنها داشت مگر آنکه تحت قانون و حاکمیتی قرار گیرند و جامعه‌پذیر و فرهنگ‌پذیر بشوند و این هم یک روند تدریجی و طولانی مدت است که از طریق آموزش و پرورش و انتقال مهارت‌ها و شیوه‌های زندگی و عمل صحیح باید محقق شود. (تربیت، شناخت مراحل رشد است و مهمترین شیوه تربیت هم خطابه، برانگیختن و ایجاد احساس حمیت و کار و کوشش است). نتیجه سیاسی این نگاه این است که عدالت و امنیت و رفاه، اموری طبیعی نیستند که به راحتی ایجاد شوند؛ بلکه بسیار سخت و دیریاب هستند و نیاز به تلاش گسترده و مراقبت همگانی و عمل حداکثری به قانون و اعمال قدرت دارد. اگر ضعف و نقص، بی‌عدالتی و ناامنی هم وجود دارد معلول طبیعت آدمی و رفتار همه‌ی افراد جامعه است نه صرفا دولت‌ها. برای جبران ضعف‌ها و نقص‌ها، همه افراد جامعه مسئول هستند و باید از خودخواهی‌ها و منفعت طلبی شخصی خود کم کنند و به منافع عمومی و سرنوشت جمعی خود بیاندیشند که اساس انسانیت آنهاست. تجمیع اراده‌ها و ایجاد یک قدرت برتر راه خروج از فروبسته‌هاست. در جایی که مردم به مسئولیت خود عمل نمی‌کنند مشکل در فرایند جامعه‌پذیری آنها و ضعف در مهارتها و شیوه‌های رفتاری است که باید آموزش‌های فراگیر لازم به آنها داده شود تا با فنون و روش‌های بهتر عمل‌کردن آشنا بشوند. ❇️ انسان‌شناسی صحیح اما به نظر می‌رسد که این دو نظریه، هر کدام دارای اشکال است و فقط یک جنبه انسان را دیده‌اند. انسان‌شناسی قرآنی، انسان را دو بعدی می‌بیند. از جهت بعد مادی و زندگی طبیعی به رأی دوم نزدیک است. اما به لحاظ جنبه‌های معنوی به رأی اول عنایت دارد. تفصیل این مهم در مطلب دیگری تقدیم می‌شود. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2272