📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران
✍سید مهدی موسوی
♦️بخش دوم:
🔹رفراندوم حالت متعینی از هستی و اگاهی انسان غربی و عنصری از عناصر تعیّن بخش نظم سیاسی مدرن در فرهنگ غربی است که از کاربستهای سیاسی و اجتماعی معطوف به منافع مادی برخوردار شده است. لذا نمیتوان آن را "علت" و "سبب" هستی اجتماعی و نظم سیاسی جوامع غربی محسوب کرد؛ بلکه خود "معلول" هستی تعین یافتهی غرب و عنصری برای حفاظت و پشتیبانی از نظم سیاسی موجود است. اگر رفراندوم و یا انتخابات موجب خروج از نظم سیاسی مدرن باشد هیچ جایگاه و مشروعیتی ندارد.
🔸 تلقی "علیّت" و "سببیتِ" رفراندوم برای نظام جمهوری اسلامی ایران از یک سو ریشه در عدم دقّت در مقولهی علّت و سبب در حکمت و فلسفه دارد و از سوی دیگر ناشی از تحلیل تحصّلی (پوزیتیویستی) هستی ملت ایران و جوهرهی این نظم نوپدید است.
🔸"علیت" و "سببیت" در حکمت و فلسفه تبیینگر رابطهی وجودی دو حقیقت است که یکی عامل ایجاد و تحقق دیگری و خروج آن از عدم است. لذا قبل از این رابطهی وجودی، اصلا طرف دیگری وجود و تحققی نداشته است بلکه تنها به جهت این سبب به وجود آمده است. بر این مبنا، نمیتوان همهپرسی (رفراندوم) سال ۵۸ را علت حقیقی و تنها سبب ایجاد جمهوری اسلامی ایران دانست. چرا که از بهمن ۱۳۵۷ تا فروردین ۵۸ در حدود سه ماه، نظم پهلوی ساقط شده بود و نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر امورات جامعه مستقر شده بود و بدین واسطه مردم خود عهده دار امور شدند. همچنین همین نظم سیاسی، مقدمات تشکیل خبرگان قانون اساسی را فراهم کرد و قانون اساسی را تدوین و در معرض رای مردم قرار داد. وجود این نظم سیاسی و اجتماعی تا قبل از فروردین ۵۸، بهترین دلیل بر نفی علیت و سببیت رفراندوم ۵۸ برای جمهوری اسلامی است. بلکه پیشتر مردم ایران، نظم اجتماعی و هستی سیاسی خود را انتخاب کرده بودند و برای تحقق آن به میدان انقلاب آمده بودند.
🔹جمهوری اسلامی ایران "معلول" همهپرسی(رفراندوم) نیست و رفراندوم تنها ملاک و معيارِ مردمی بودن این نظم سیاسی نیست. بلکه جمهوری اسلامی ایران معلول فطرت کمالخواهی انسان ایرانی و تحوّل باطنی برآمده از توجه عمیق به اسلام اجتماعی و سیاسی بود که نحوهی هستی و بودن حقیقی انسان مسلمان را آشکار کرد و به توفیق الهی در جان آحاد مردم ایران ریشهدار شد و به خلق هستی اجتماعی و نظم سیاسی نوینی منتهی شد. در این میانه، همهپرسی(رفراندوم) در سال ۵۸ پدیدهای متاخر و نشانهای از ظهور این تحوّل باطنی و هستی اجتماعی نوینی است که در ادامهی سنت تاریخی و حکمت عملی ملت در زمانهی ما به وجود آمد. بنیاد این هستی اجتماعی را اسلام و اخلاق، کرامت و استقلال، آزادی و عدالت، عقلانیت و مسئولیت، انتخاب و مشارکت تشکیل داده است.
🔸 ملت ایران در انقلاب اسلامی با روایت و رهبری امام خمینی از ارزشهای اسلامی و انسانی آن، هستی اجتماعی و نظم سیاسی مطلوب خود را کشف و انتخاب کردند و تا پای جان در راه پیشبرد آن تلاش و کوشش کردند تا به پیروزی رسید. رهبری امام خمینی و فرامین ایشان در تشکیل دولت موقت و تشکیل برخی نهادهای انقلابی و اجتماعی و مذهبی را با جان و دل پذیرفتند. همچنین خود ملت شکل کلی این هستی ظهور یافته و نظم سیاسی آشکار شده را در همهپرسی فروردین ۵۸ انتخاب کردند و سپس مجلس خبرگان قانون اساسی را انتخاب کرد تا آنها به نمایندگی از ملت، ابعاد مختلف این هستی اجتماعی و نظم سیاسی را معین کنند و سپس مصوبات آن را تایید کردند و با عمل به اجزای مختلف آن مصوبات بر ادامهی این نظم سیاسی تاکید دارند. بنابراین همهپرسی ۵۸ و بعد از آن فقط بخشی از نشانهی مردمی بودن جمهوری اسلامی است.
🔹نفی علیّت و سببیّت رفراندوم برای جمهوری اسلامی به معنای نفی "مردمی بودن" این نظم سیاسی نیست بلکه دفاعی از صور مختلف مردمی بودن آن و حفاظت از عقلانیت جمعی ملت ایران است که با "رفراندوم درمانی" نفی میشود. عقلانیتی که علیرغم تحریمها و تهدیدها، جنجالافرینیها و دوقطبیسازیهای توهمی، همواره مردم آن را آشکار کردهاند و بر بازگشت همگان به اهداف و ارزشهای جمهوری اسلامی تأکید کردهاند.
🔴 ادامه دارد ...
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 نامربوطی رفراندوم درمانی با مسائل ایران
✍سید مهدی موسوی
♦️بخش سوم:
🔸"عقلانیت جمعی" ملت ایران و "مردمی بودن" نظام جمهوری اسلامی را نباید در بنیاد "قرارداد اجتماعی" معطوف به منافع مادی جستجو کرد؛ بلکه بنیان آن را "فطرت" کمال طلبی و سعادت خواهی فضیلت محور انسان ایرانی میبایست به نظاره نشست. انسان ایرانی از آن جهت به انقلاب اسلامی آگاهانه و ارادی روی آورد که به حقیقت انسانی و الهی خود پی برد و در اتصال با نهضت تکاملی انبیای الهی از تاریخ و هستی غربی گسست و طریقی جدید را برای بودن و زندگی انتخاب کرد. از اینرو با نفی نظم سیاسی پهلوی به عنوان نظم دستنشاندهی غربی و همچنین کنار گذاشتن مکاتب فکری_سباسی ریشه دار در فرهنگ غربی، به تاریخ و هویت اسلامی و ایرانی خود بازگشت و صورتی از آگاهی دینی و اخلاقی را پذیرفت که در آن "قدرت"، "طبیعت" و "منفعت مادی" تنها معيار هستی و حضور نیست بلکه علاوه بر انها "اخلاق فضیلتمحور"، "غیب" و "سعادت توامان دنیا و آخرت" هم در شبکهی مفهومی مشارکت دارند و جهان معنایی متفاوتی را رقم زده است.
🔹 در جهان معنایی انسان ایرانی، انسان خلیفهی الهی است و مسئولیت سرنوشت خویش را دارا است و نمیتواند آن را به دیگری واگذار کند. از اینرو، "دولت" پدیدهای بیگانه از ملت و مستقل از مشارکت و ارادهی عمومی در جهت خلافت و مسئولیت انسان نیست. دولت را خودِ مردم از درون خود انتخاب میکنند و برای پیشبرد آن مشارکت فعّال و سازنده دارند. حضور در انتخابات مستمر (مجلس، شورای شهر، مجلس خبرگان) و احساس مسئولیت و مشارکت در ساخت اجتماعی بهترین نشانهی مردمی بودن جمهوری اسلامي است.
بنابراین آنچه موجب موفقیت و کارآمدی دولتها میشود مشارکت فعال و سازندهی مردم در همهی بخشهای کشور است و این منوط به "امید به آیندهی مطلوب" و "اعتماد به نیروها و سرمایههای داخلی" و "همبستگی و اعتصام اجتماعی" است.
🔸امید، اعتماد و همبستگی شروط ماتقدم موفقیت و کارآمدی نظم سیاسی جمهوری اسلامی است که از طریق کنشگران فعال، نخبگان و چهرههای علمی، اجتماعی، سیاسی و هنری (خواص) در جامعه نهادینه میشود. اگر به هر دلیلی این نخبگان و چهرهها(خواص) به جای گسترش امید و اعتماد و همبستگی به سیاهنمایی، بزرگ کردن اشتباهات، قبیلهگرایی سیاسی و جنجالهای رسانهای بپردازند طبیعی است که نظم سیاسی دچار اختلال میشود و اعتماد متقابل عمومی سلب میشود و تضادهای اجتماعی گسترش مییابد. در این صورت با رفراندوم و تغییر نظم سیاسی در هر سطحی مشکل حل نمیشود. چون مشکل اصلی چنین جامعهای عدم بلوغ اجتماعی و سیاسی نخبگان و چهرههای مطرح است که نمیتوانند در یک محیط اخلاقی و منطقی گفتگو کنند.
🔹 شواهد متعدد نشان میدهد که مسئلهی بسیاری از کنشکران و چهرههای سیاسی جامعهی ایرانی که دم از رفراندوم میزنند، مسئلهی مردم و آیندهی ایران نیست؛ مسئلهی آنها انگارههایی است که در ذهن خود ایجاد کردهاند و از آن منظر دیگران و مسائل را تحلیل میکنند. چهرههایی که خود همواره بخشی از قدرت و دولت و دانشگاه و رسانه بودهاند و از بیتالمال بیشترین بهره را بردهاند. اما هنگامی که صحنههای قدرت رسمی توسط مردم کنار گذاشته میشوند به قانون پشت میکنند. جنجالآفريني، بهانهتراشی، تحریک و تشویق به آشوب و هرجومرج ، عدم ورود به مباحثات عمیق عالمانه و منطقی، نداشتن هیچ طرح و برنامهی عینی و علمی و صرف کلیگویی و سیاهنماییهای غیرمنصفانه نشانههایی از این بیمسئلهگی و عدم التزام به قانون و مردم است.
🔸 امروز مسئلهی ملت ایران و رکن عقلانیت جمعی آنها، وحدت ملی و تمامیت ارضی، رشد همه جانبهی اقتصادی و اخلاقی، استقلال و حفظ عزت و افتخار ایران و همچنین مشارکت سازنده و فعّال همهی نخبگان و چهرهها و احزاب و گروهها در مسیر تحقق اهداف انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران است که هستی اجتماعی ایرانی را بر پایهی اسلام و اخلاق، کرامت و استقلال، آزادی و عدالت، عقلانیت و مسئولیت، انتخاب فکرشده و مشارکت حداکثری بازسازی کرده است.
🔹امروز، شایسته است هر جریان سیاسی و اجتماعی نشان دهد که تاکنون چه خدماتی به نظم سیاسی ایران اسلامی داشته است و چه تقصیرها و قصورهایی مرتکب شده است و برای آیندهی ایران چه خدمات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را میتواند و میخواهد ارائه دهد. بدون آنکه ورود یا عدم ورود به مجلس و دولت را بهانه قرار دهد و خود را بیاختیار و بیمنصب و مظلوم معرفی کند.
🔴 پایان
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌فرایند تحولی و تکاملی عقل و علم
"تشکیکی بودن واقعیت و نقش تضارب آرا در کشف لایههای واقعیت و پیچیدگیهای امر اجتماعی"
🔹 جوهر انسان بر فطرت کمال خواهی و حقیقت جویی سرشته شده است که به نحو بالقوه وجود دارد اما بالفعل غایب است و آشکارشدن آن معلول تربیت نفوس، تلاش عقلي و تجمیع تجربهها و سنتهای بشری است.
🔸همانگونه که فطرت انسان به صورت تدریجی و اکتسابی بالفعل میشود عقل انسان نیز حقيقتي بالقوه است و به صورت تدریجی و اکتسابی تربیت میشود و تحول مییابد و در هر مرحلهای نسبت عمیقتری را با واقعیت برقرار میکند. در هر مرحله هم سطحی از سطوح واقعیت و یا لایهای از لایههای واقعیت ذو ابعاد و یا حیثیتی از واقعیت چند حیثیتی اکتشفات میشود.
🔹 به هر میزان از انکشاف واقعیت برای آگاهی و ذهن انسان، به همان میزان عقل انسان بالفعل میشود و زمینه ادراک عقلی سایر حقایق و لایههای عمیقتر فراهم میشود. از اینرو عقل یک حقیقت در حال تحوّل و تکامل است.
🔸 در این نگرش، واقعیت امری مقول به تشکیک است یعنی دارای مراتب و درجات وجودی متکثری است و به اعتبار هر درجهی وجودی از سطوح و لایههای مختلفی میتواند برخوردار باشد. بخصوص هر واقعیت این جهانیتر باشد از جنبه وحدت آن کاسته و بر جنبهها، لایهها و حیثیتهای متکثر آن افزوده میشود. بر این اساس، موجودات این جهانی، موجودات چند جنبهای، چند لایهای و چند حیثیتی است که هر کدام به نحو مستقل و یا مجموعی قابلیت ادراک و شناخت را دارند و انسانها براساس داناییهای پیشین و توانایی بالفعل عقلي میتوانند به همه یا بخشی از آنها آگاه شوند.
🔹 هر چه به عقبتر بر گردیم سطوح، لایهها و حیثیتهای کمتری از واقعیتها برای انسان مکشوف شده است و هر چه بشر به جلو آمده است به سطوح، لایهها و حیثیتهای واقعیتها پی بردهاند و بر گسترهی دانشی و عمق ادراکی خود افزوده است به نحوی که هر مرحلهای از مراحل حیات انسان، داراییهای مرحله پیشین را دارا است و بر آن افزودههایی دارد.
🔸 یکی از عوامل رشد و گسترش آگاهی و عقلانیت انسان، تضارب آرا، اختلافات فکری و علمی و ارائهی نظریات مختلف است. هرچند این تضارب آرا و اختلافات در کوتاه مدت زمینهی برخی از تضادها و کشمکشهای اجتماعی را فراهم میکند و امکان وقوع آثار و نتایج خسارت باری را به همراه دارد اما در دراز مدت موجب رشد عقلي و کشف حیثیتهای مختلف واقعیت را فراهم میکند. چرا که عموم متفکران و عالمان هر عصری دغدغهی حقیقت جویی و کشف واقعیت دارند تا زندگی بهتری را برای خود و دیگران فراهم کنند و یا اینکه به توجیه علمی نظام سیاسی و یا جریان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بپردازد. اما نکتهی مهم این است که هر کدام از این عالمان و متفکران، تلاش دارند تا روایتی از واقعیت را به عنوان حقیقت به مخاطب عرضه کنند و نظر او را جلب کنند. لذا همگان به گونهای درصدد کشف جنبهها و لایههایی از واقعیت هستند که پیش شرط امکان شناخت حقیقت و روایت آن است.
🔹 تضارب آرا و گفتگوهای انتقادی و اصلاحی در هر دورهای موجب انکشاف بخشهایی از سطوح و لایههای واقعیت میشود که مقصود متفکران و اندیشهورزان مرحلهی پیشین نبوده است. همچنین نتایج علمی را به وجود میآورد که خود موضوع مباحثات علمی نسلهای آینده میشود. به تعبیر دیگر، نسل متعلق به مرحلهی آینده از جایی کار فکری و انتقادی را آغاز میکنند که در مرحلهی پیشین به پایان رسیده شده است. لذا دیگر موضوع مباحثات و اختلافات فکری و علمی مرحلهی پیشین برای مرحلهی بعد چندان جذابیتی ندارد و حیثیتها و لایههای عمیقتری را از همان موضوع و یا موضوعات دیگر در دستور کار قرار میدهند. به تعبیر دیگر، برخی از مسائل اختلافی مرحلهی پیشین جزء مسلمات و حتی بدیهیات مرحلهی آینده است و البته برخی از مسائل هم حل و برخی دیگر از محور بحث خارج و به حاشیه رانده میشود.
🔸 بر این اساس، برخی از متفکران معتقدند اطلاع از تضارب آرا و اختلافات مراحل خیلی پیشین و آغازین لازمه علم آموزی و نظریهپردازی نیست و بدون اطلاع از آنها هم میتوان نظریهپردازی و تولید علم داشت. هرچند اطلاع از آنها بیفایده نیست و میتواند الهام بخش متفکر و نظریهپرداز باشد.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از عقلانیت انقلاب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعای شب قدری که امروز اجابت شد!
🎥فیلمی از دعای شب قدر آیت الله سلیمانی و تصویری پس از شهادت ایشان
رضوان الله تعالی علیه
📌 ذهن تک ساحتی
🔹 ذهن انسان در فرایند رشد و تربیت و تحت تأثیر عوامل زمینهای به تدریج شکل مییابد و بدین جهت، دارای گونههای مختلفی میشود. هر گونهی ذهنی به نحوی خاص به وقایع مینگرد و از آن تفسیر و روایت ارائه میدهد. از اینرو تفسیرها و تحلیلهای مختلفی از وقایع و حوادث وجود دارد بخصوص وقایع اجتماعی که دارای پیچیدگیها و حیثیتهای متکثر و لایههای مختلف هستند. چون پای انسان و اگاهیها و اراده و قصد او در میان است.
🔸 لزوما اعتقاد به وجود گونههای ذهنی و ادراکی به معنای تقابل و همعرضی میان آنها نیست تا موجب نسبیگرایی معرفت و قیاس ناپذیری ادراکات شود. بلکه همهی ذهنها درکهای مشترکی از ظواهر آشکار و ملموس پدیدهها دارند. اختلاف میان آنها در ادراک حیثیتها مختلف و لایههای عمیقتر وقایع و پدیدههاست که محصول انگارهها و طرحوارههای ذهنی است که به تدریج شکل گرفته و تصلب یافته است.
🔹برخی از ذهنها ذهن #تک_ساحتی است و فقط از یک منظر به پدیدهها و وقایع مینگرد و تنها یک با دو حیثیت و لایهی محدود از واقعیت را میببینید و به تحلیل مینشیند و از سایر حیثیتها و لایههای واقعیت غفلت دارد. حتی در برابر آنها موضع انکار و تردید هم دارد. به طور مثال انسانی که با علوم ریاضی و مهندسی انس دارد نوعا واقعیتبودگی واقعیت را نظم و روابط هندسی میان اجزا و عناصر بیرونی دخیل در آن جستجو میکند لذا همواره در پی کشف و تحلیل نظم و ربط هندسی پدیدههاست. چنین ذهنی کمتر به عواملی درونی و معانی نهفته در پدیدهها و تلقی کنشگران توجه دارد و در فرایند واقعیتپژوهی آنها را یا لحاظ نمیکند و یا ارزش علمی زیادی برای آنها معتقد نیست. ذهن تک ساحتی، نگاه تقلیلگرایانه به واقعیت دارد و با تحویلینگری، حکم به عدم وجود و یا تاثیر لایههای عمیق و حیثیتهای غیر آشکار (غیاب) میدهد.
🔸همچنین انسانی که پرورش یافتهی جوامع ساده و بسیط است و در چنین سطحی، پدیدهها را مشاهده و تحلیل کرده است کمتر به پیچیدگیهای پدیدهها و لایههای عمیق و حیثیتهای متکثر آن توجه دارد و کمتر تلاش میکند به آنها راه پیدا کند. بارها مشاهده شده است که چنین فردی وارد فضای علمی هم که میشود و به صورت تخصصی به تعلیم و تعلم یک دانش میپردازد و حتی مدارج عالیه علمی و تخصصی را کسب میکند اما نسبت به جوانب دیگر حیات انسانی بسیار ساده و بسیط روبرو میشود و تحلیلهای کم عمق و سطحی عرضه میکند چرا که انگارههای ذهنی او تک ساحتی و کاریکاتوری است.
🔹ذهنهای تکساحتی در اولین مواجهه با پدیدهها و یا گفتارها، به سرعت اظهار نظر میکند و به تایید و یا انکار میپردازد و چندان خود را نیازمند پرسشهای استفهامی نمیداند.
✔️ذهن تک ساحتی با مشاهده تورم اقتصادی سریع دولت را متهم میکند و حکم به بیکفایتی دولت و یا نظام سیاسی میکند.
✔️ ذهن تک ساحتی چند خانم یا آقای بیحجاب را که میبیند سریع حکم به بیدینی افراد و تضعیف دینداری جامعه میکند و آن را معلول فلان قانون و یا فلان عملکرد میداند.
✔️ذهن تک ساحتی صفر و صدی مینگرد و یا حکم به خوب بودن گذشته و انحراف امروز میکند و یا گذشته را تحجرآمیز میداند و تجددگرایی را ارزش مطلق میپندارد.
🔹 در مقابل، ذهنهای #چند_ساحتی است که به پیچیدگیها وسطوح مختلف و حیثیتهای متکثر پدیدهها و وقایع توجه دارند و علاوه بر علت پدیدهها ازدلیل آنها هم پرسش میکند. ذهن چندساحتی، به این حقیقت واقف است که پدیدههای انسانی تک عاملی و تکحیثیتی نیستند لذا هم به عوامل بیرونی توجه دارد وهم قصد و ارادهی کنشگر را دخیل میداند. این چنین ذهنی قبل حکم دادن و یا رد و انکار به پرسشهای استفهامی میپردازد تا از جوانب مختلف پدیده و یا سخنی آگاه شود.
🔸 ذهن چندساحتی جامعنگر است، پیچدگیفهم است، حکم مطلق به خوب و یا بد گذشته و امروز، سنت وتجدد نمیدهد، برای هرچیزی در سر جای خودش ارزش قائل است و تلاش دارد تا جوانب مختلف، لایههای وجودی وحیثیتها متکثر وقایع و پدیدهها را دقیق رصد کند و میان آنها خلط نکند و هر کدام رابه اندازهی واقعی درتحلیل دخالت دهد.
🔹 ذهن چندساحتی، به حدود عقل وعلم خود واقف است و میداند که شناخت کامل واقعیات چندان ساده وبسیط نیست بخصوص واقعیاتی که لایههای عمیق و حیثیتهای متکثر دارد و او با محدودیتهای دانشی به تمامی جزئیات آشکار شدهی آن واقف نیست تا چه رسد به ابعادی که هنوز بشر به آن راه پیدا نکرده است. لذا به متخصصان مختلف مراجعه میکند وبه اجماع و عقلانیت جمعی خوشبینانه مینگرد چرا که طریقی برای کشف حقیقت است.
ذهن چندساحتی برای فهم پدیدهها و انتقال آن به استعارهها و تشبیههای تک لایه و ساده و مکانیکی اکتفا نمیکند و از استعارههای پیچیده و چندلایه و چند وجهی استفاده میکند.
#ذهن
#تک_ساحتی
#چند_ساحتی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 ذهن تک ساحتی 🔹 ذهن انسان در فرایند رشد و تربیت و تحت تأثیر عوامل زمینهای به تدریج شکل مییابد و
📌اشکال یکی از دوستان عزیز به یادداشت اخیر:
سلام علیکم استاد بزرگوار
بحث ذهن تک ساحتی و چند ساحتی روشن است.
و نزاعی در این مسئله نیست.
بلکه مسئله جای دیگری است.
مسئله این است که در ابتدا انقلاب را طوری برای مردم معرفی کردند که ذهن های تک ساحتی مردم پذیرفت و همراهی کرد و اصلا گفتند اصل انقلاب برای همین تک ساحتی هاست و آنها باید همه کاره باشند.
اما حالا بعد از ۴۰ سال تازه برخی از اصحاب قدرت دارند دم از این می زنند که ذهن های چند ساحتی می توانند خوب بفهمند و ذره ذره مردم را کنار می زنند.
و الا در درستی اینکه ذهن چند ساحتی برای درک مسائل بهتر است کسی شکی ندارد.
بلکه بد و زشت اینجاست که در ابتدا مردم را که غالبا دارای ذهن تک ساحتی هستند صاحبان انقلاب بدانی و حالا آنها را با عبارات زیبا و محترمانه فاقد فهم عمیق بدانی.
این یادداشت شما با اینکه ناظر به مسئله ای که من عرض کردم نبود اما مرا به یاد برخی از اصحاب قدرت انداخت.
...
لطفا یک عنایت ویژه ای بفرمایید در هم نواییِ ناخواسته با این صداها. شما برخلاف این جریانها از روی مطالعه و تفکر می فرمایید و قصد هم نوایی ندارید و چه بسا متنفر هم باشید اما در نتیجه این یادداشت ها حرف دل آنها را می زند
عده ای مردم را نمی بینند.
مردم مردمشان فقط پوششی است برای آرام نگه داشتن مردم.
اگر حضرت آقا را نداشتیم دق می کردیم.
لااقل یقین دارم مردم گفتن ایشان خالصانه است.
اما عده ای خیر.
مردم را باید به چشم انسان دید. انسان پر از خطاست.
مردم را نباید حی متاله در حال سلوک دید.
من لااقل از این یادداشت شما حس خوبی نگرفتم.
از چند یادداشت اخیر نیز.
این را هم عرض کنم.
من نمیخواهم مغالطات ... برخی اصلاح طلبان را استفاده کنم و بگویم مردم در نزد شما اهمیتی ندارند
خیر.
مردم در نزد شما اهمیت دارند.
اما به نظر می رسد برخی روشن فکران دینی ما در برزخ میان آزادی های مردم و تدین مردم گیر کرده اند و چون جهت تدین را غالبا ترجیح می دهند، از آن جهت ناخواسته می زنند.
...
📌 پاسخ
⏬⏬⏬
📌انقلاب اسلامی و مردم چند ساحتی
🔹 انقلاب اسلامی ملت شریف ایران، یک انقلاب چند ساحتی و چند حیثیتی بود و به همهی ابعاد حیات انسانی مرتبط بود. با مرور کتابهای متفکران و پیامهای رهبران انقلاب اسلامی و همچنین مراجعه به شعارها و مطالبات مردمی مشخص میشود که انقلاب اسلامی ایران، هم الهی بود و هم مردمی؛ هم سیاسی بود و هم اقتصادی؛ هم فکری بود و هم عملی؛ هم علوی بود و هم حسینی.
🔸 انقلاب اسلامی محصول رشد فکری و بینشی مردم ایران و تحول باطنی آنها بود تحول ذهن تک ساحتی به ذهن چندساحتی. تا قبل از آن، اسلام فقط یک سلسله مناسک و شعائر فردی و عادتواره بود که تامین کننده سعادت اخروی تلقی میشد. اما بواسطه تحول باطنی ملت ایران، شناخت جدیدی از اسلام و معارف قرآنی آشکار شد، ملت ایران خود را در صدر اسلام تلقی کردند و در جهان معنایی قرآن و پیامبر، سلمان و ابوذر، مقداد و اویس، یاسر و سمیه ، امام علی و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) مشارکت کردند و معانی متعالی قرآن را دوباره مرور کردند و به ساحتهای مختلف قرآن و اسلام در عرصههای سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و حکومتی، معنوی و انقلابی آن پی بردند.
🔹آری انسان انقلاب اسلامی از ذهن تک ساحتی به جهان چند ساحتی اسلام تعالی وجودی پیدا کرد، هستی اجتماعی خود را یافت و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد و حماسههای بزرگ را برای پایداری و پویایی انقلاب و نظام رقم زده است تا که امروز به قدرت بزرگ منطقهای و بازیگر جهانی تبدیل شده است.
🔸 راز پایداری و پویایی انقلاب اسلامی در همین نکته است که بسياري از مردم شریف ایران دارای ذهن چند ساحتی و عقلانیت ذوابعاد هستند و با تحلیل درست وقایع و حوادث، اصل را از فرع ؛ نظام را از اشخاص؛ اسلام را از افراد؛ دوست را از دشمن تشخیص و تفکیک میکنند و علیرغم سختیها و کمبودها، عقبماندگیهای تاریخی و کارشکنیهای مغرضان، جاماندنهای برخی از خواص و وادادگی برخی از مدیران همواره از آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی دفاع میکنند و عاقلانه به افقهای بلند تعالی و پیشرفت میاندیشند و امیدوارانه در تلاش و کوشش هستند.
🔹 متاسفانه برخی از رسانهها، خطیبان مذهبی و تریبونداران سیاسی تک ساحتی و چهرههای رسانهای مدعی هنر و ورزش و سیاست، ظلم بزرگی به ملت ایران کردند و چند ساحتی بودن انسان ایرانی را تضعیف کردند و به تکساحتی سازی ذهن جوان ایرانی پرداختند و با حصرگرایی و تقلیلگراییهای معرفتی و عملی، جامعهی انقلابی و عقلانی ایرانی را به یک جامعهی احساسی و تک ساحتی تنزّل دادند. به این معنا که مطالبات و نیازهای متنوع و متکثر آن را فقط به یک جنبه و یک بعد فرو کاستند. برخی تمام مطالبات انسان ایرانی را فقط اقتصادی و مادی تفسیر کردند برخی صرفا سیاسی و حزبگرایی و برخی هم معنوی و اشراقی، برخی هم غربستیزی و جنگطلبی. مجموعا به بهانههای مختلف از اهمیت و ضرورت مسئولیت پذیری و مشارکت فعال مردم در همهی صحنهها کاستند و بر نقش حکومت و دولت افزودند.
🔸 معدودی از سیاسیون و نویسندگان مجازیِ تکساحتی که همواره در پی قدرت و یا جمع ثروت و یا کسب مدرک بودهاند و امروز به خط پایان فکر و اندیشه رسیدهاند ناامیدی و نابینایی خود را به کل جامعه سرایت میدهند و در صدد سیاهنمایی کشور و ناامید کردن جوانان و مردم هستند. ذهنهای تکساحتی که براساس نظریات ترجمهای، ادعای اندیشمندی و همهچیز دانی دارند اما اطلاعی از تاریخ و هویت ایران و اسلام ملت ایران ندارند و به همین دلیل نمیتوانند ابعاد وجودی و لایههای عمیق مردم چندساحتی ایران و عمیق نفوذ انقلاب اسلامی در دلها و منطقه را درست تحلیل کنند. این ذهنهای تک ساحتی مجازی و جنجالی است که انقلاب را به اشخاص و نظام را به افراد و همه مسائل مردم را به امور روزمره تقلیل میدهند و در رسانههای داخلی و خارجی و یا صفحههای شخصی مجازی بوق و کرنا میکنند بدون آنکه طرحی برای حل مشکل داشته باشند و اقدام عملی انجام دهند. این افراد با حرف درمانی و رفراندوم درمانی فرافکنی میکنند و صورت مسئلهها را پاک میکنند.
🔹 دلسوزانِ مردمشناس و دغدغهمندان پیشرفت و اعتلای ایران، با ذهن چند ساحتی همواره به شناخت جامع مسائل ایران در بستر تاریخی میپردازند و با استقراء و ردهبندی آنها براساس نظام اولویتها ضمن امید بخشی، اعتماد آفرینی و تقویت همبستگی اجتماعی برای خروج از مشکلات و بحرانها طرح عملیاتی ارائه میدهند و خود #قاسمسلیمانیوار پای در میدان فکر و عمل میگذارند و در مشارکت فعال مردم مشارکت میکنند.
#ایران
#ذهن
#تکساحتی
#چندساحتی
#مردم
#حكمرانی_مردمی
#ذهن_چند_لایه
#ذهن_چند_ساحتی
#ذهن_تک_لایه
#ذهن_تک_ساحتی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 دولت کیست و مردم کیانند؟
🔹این روزها همه از مردم سخن میگویند از لیبرالهای مدافع سرمایهداری تا سوسیالیستهای عدالت خواه؛ از تریبونداران همیشه منتقد تا سیاسیون همیشه در قدرت؛ از برخی مدرکداران دانشگاهی تا عنوانداران حوزوی، از منبریهای سنتی تا خطبای سیاستمحور؛ حتی ثروتاندوزان بیرحم و مروت تا تحریمکنندگان و تحریمخواهان زالو صفت. خلاصه همه وکیل مدافع مردم شدهاند و متهم اصلی را هم نظام جمهوري اسلامي میدانند.
🔸همگان بیش از آنکه طرحی داشته باشند حرف دارند؛ قبل از آنکه در ریشههای بيانديشند از شاخ و برگ میگویند، به جای آنکه از قصورها و تقصیرهای خود و جریانات همسو بحث کنند دیگری را مقصر جلوه میدهند و به تخریب اعتماد عمومی و تکذیب پیشرفتهای بزرگ مشغولند. هرکسی خود و دوستان خودش را جزء مردم و غیر حکومتی میداند و طرف مقابلش را حکومتی و غیر مردمی میخواند. خلاصه نمیتوان فهمید که مردم چه کسانی هستند ضد مردم چه کسانی؟ دولت کیست و مردم کدام است؟ چه کسی مسئول است و دیگری سائل؟ چه کسی خادم است و دیگری مخدوم؟
🔹 برای من هنوز مشخص نیست که به چه ملاکی باید برخی از افراد جامعه را مردم و برخی را دولت دانست؟ محدودهی دولت تا کجاست؟ نمیدانم چرا همگان خود را غیر دولتی میخوانند و مدافع ملت.
خلاصه ملاک دولتی بودن چیست؟
✔️دریافت حقوق است
✔️ داشتن پست است
✔️داشتن میز و صندلی است
✔️ داشتن وزارت و وکالت و معاونت و ... است
✔️ داشتن درجه و مدرک است
✔️ بهرهمندی از امکانات عمومی است
آیا فقط وزیران و معاونان فعلی، دولت هستند و بقیه مردم؟
آیا کارمندان و حقوق بگیران دولت هستند و بقیه مردم؟
آیا نمایندگان مجلس و کارکنان دفاتر آنها دولتی هستند؟
دولت مردان سابق و مسئولان قبلی، دولتی هستند یا ضد دولت؟
قوه قضاییه، قضات و کارمندان و بازپرسان و مشاوران و وکلا دولتی هستند؟
اعضای شورای شهر و روستا، شهرداران، پیمانکاران و کارگران حقوق بگیر، دولتی هستند یا مردمی؟
آیا نظامیان دولتی هستند؟
آیا بسیجیان عضو دولتند یا مردم؟
حوزویان، مبلغان، ائمه جمعه و جماعات چطور؟
آیا دانشگاهیان و اعضای هیات علمی و سایر کارمندان حقوق بگیر دانشگاه دولتی هستند؟
پزشکان و پرستاران و کادر درمان دولتی هستند؟
شرکتهای بزرگ که امتیازات فراوان بانکی دریافت میکنند چه؟
وارد کنندگان و صادرکنندگان که از مزایای اختصاصی بهرمند هستند چه؟
بازنشستگان ادرات و نهادهای دولتی، دانشگاهی و نظامی دولتی هستند یا نه؟
🔴 خلاصه دولت کیست و مردم کیانند؟
♦️اصلا آیا تقسیم جامعه به مردم و دولت عاقلانه است و وجه عقلایی و منطقی دارد؟
در روایت آمده است:
كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلْأَمِيرُ اَلَّذِي عَلَى اَلنَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ وَ اَلمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ وَ اَلْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلاَ فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب هماکنون در دیدار کارگران:
باید فرهنگ ثروتهای بادآورده در کشور متوقف شود/ درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد
🏷 #دیدار_کارگران
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از حمید پارسانیا
💢 امتداد فلسفه از منظر استاد پارسانیا
🔸 حکیم متأله استاد #پارسانیا از جمله حکیمان فرزانه و مجتهد در دانش فقه و اصول است که در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی نیز دارای تحصیلات عالیه است و بیش از سه دهه در زمینه امتداد حکمت و فلسفه تلاش عمیق نظری و عملی کرده است که ره آورد پژوهشی این سفر معرفتی آثار ارزشمندی چون #حدیث_پیمانه، #علم_و_فلسفه، #هستی_و_هبوط ،#جهان_های_اجتماعی ، #علم_فلسفه_ایدئولوژی و ده ها اثر دیگر است. البته باید تدوین عالمانه و حکیمانه #رحیق_مختوم جامع ترین شرح اسفار اربعه و تدوین #عین_النضاخ و تدوین #شریعت_در_آینه_معرفت و همچنین #براهین_اثبات_وجود_خدا از جمله آثار آیت الله جوادی املی آملی بر این فهرست افزود.
🔸 از سوی حضرت آیت الله خامنهای، کتاب #حدیث_پیمانه به عنوان یک اثر ارزشمند و موفق در حوزه امتداد حکمت و فلسفه معرفی شده است ولی متاسفانه عمق این کتاب در جامعه علمی حوزه و دانشگاه آن گونه که شایسته هست فهم نشده است.
🔸 از میان همه آثار حضرت استاد پارسانیا کتاب گرانسنگ #جهان_های_اجتماعی از اقبال عمومی زیادی برخوردار شد و حقیقتا در زمینه علوم اجتماعی یک تحول اساسی محسوب می شود که در ادامه تلاش نظری علامه #طباطبایی و شهید #مطهری در حوزه فلسفه اجتماعي و دانش جامعه شناسی قرار دارد.
🔸 استاد پارسانیا در زمینه امتداد فلسفه معتقدند که تلاش برای امتداد یک ضرورت است اما این امر متوقف بر شناخت عمیق، دقیق و منطقی از جغرافیای بحث و همچنین زمانه ای است که از یک سو بر "امتناع فلسفه و امتداد آن" اصرار دارد و از سوی دیگر توسط برخی جریانها "ضرورت امتداد فلسفه" را بدیهی انگاشته و از الگوی تحقق آن پرسش می کند. به نظر وی ورود به به عرصه امتداد حکمت و فلسفه امر جدی است و شوخی نیست و خیلی هم زود نباید آن را اجتماعی و سیاسی کرد. "سیاسی_تر از این حرفهاست که سیاسی و اجتماعی شود"
🔹 استاد پارسانیا پرسش از امتداد حکمت و فلسفه را در سه جهان قابل طرح می داند.
✅ در جهان اول پرسش از رابطه فلسفه با سایر علوم و دانشها است. در این جهان ارتباط و پیوند نفس الامری میان آنها برقرار است علی رغم اذعان و یا انکار عالمان و جامعه، همه نظریه های علمی ارتباط منطقی و معرفتی با فلسفه و متافیزیک دارند و از اصول فلسفي کمک می گیرند. همچنان که ابن سینا در برهان و الهیات شفا و علامه و شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم بدان پرداخته اند.
✅ در جهان دوم پرسش از رابطه و پیوند فلسفه با نفس و جان فیلسوف است و از آثار انضمامی فلسفه سخن میگوید تا مشخص شود که فلسفه چه تحولاتی را در جان انسانی به وجود می آورد که به آن اعتبار #حکیم و #فیلسوف خوانده میشود. در این جهان لزوما رابطه منطقی و ضروري نیست، چون اراده و انگیز انسان تأثير گذار است ولی در عین حال کنش ها و رفتار هر فرد متفکر و آگاه با یک نظام معرفتی و فلسفی سازگار است و الا با چالشهایی روبرو است و ممکن است به قبول و یا نکول منجر شود. قبول فلسفه و ایمان به آن معرفت های دیگری را در پی دارد وبه نظامی ازکنشها ورفتارها می انجامد و العکس نکول به پیامدهای دیگری منتهی خواهدشد.
✅ جهان سوم، جهان فرهنگ و اجتماع و تاریخ است، حوزه بین الاذهانی برای فلسفه است. در این جهان از ظهور فلسفه در جامعه و از نقش و پیامدهای آن در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پرسش می شود. گاه میان فلسفه با حوزه زیستی همگونی و انسجام برقرار است و نظامی از رفتارها وساختارهای منسجم وهماهنگ رامی آفریند اما گاه میان فلسفه باحوزه زیستی همگونی وهماهنگی نیست وچالشها وتضادهایی را درپی خواهد داشت.
مطلب مهم توجه به این نکته است که میان "لازمه ذاتی فلسفه" در جهان سوم با "لوازم مستقر شده" تفاوت وجود دارد چرا که امکانهای جوامع متفاوت است.
#مدینه_فاضله نمونه جامعه همگون استکه معرفت عقلي درفرهنگ عمومی آن مستقر شده است و به کارها ونظامات اجتماعی معنا، جهت وسامان میدهد.
درمقابل #مدینه_فاسقه استکه میان معرفت و عمل هماهنگی نیست ونفاق، تحریف و انحراف بر آن غلبه دارد که نهایتا به #مدینه_ضاله منجر خواهد شد، مدینه ای که معرفت عقلي وشرعی از آن رخت بربسته وآگاهی کاذب ودانش برساخته برای توجیه اراده معطوف به قدرت و عمل برآمده در فرهنگ عمومی استقرار یافته است وهمگان براساس آن زیست میکنند.
🔸 نکته جالب توجه دراندیشه استاد این استکه امتداد فلسفه در هر کدام از این سه جهان، از منطق و روشی خاص پيروي می کند و نباید میان آنها خلط کرد. منطق و روش جهان اول استدلال و برهان است، در جهان دوم اخلاق و تربیت است و در جهان سوم، خطابه، جدل و شعر و عمل است. اگر کسي در جهان سوم با استدلال و برهان بخواهد به امتداد و استقرار فلسفه بپردازد ره به جایی نخواهد برد بلکه منطق و روش اقدام در این جهان می بایست هماهنگ با اقتضائات فرهنگ و جامعه باشد.
✍️ سید مهدی موسوی
💠 @parsania_net
📌 ایدهی استاد پارسانیا در تحول اجتماعی
🔹ایدههای مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که درباره انسان، نسبت انسان با هستی و تحول انسان دارند تنوّعات و گونه های متفاوتی می یابد. یک مصلح اجتماعی میبایست یک تحول اجتماعی را طراحی و سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد.
🔹در این بین جریان متفکران انقلاب اسلامی و متاثر از حکمت متعالیه موسوم به "نوصدرایی" با تلقی خاصی که از انسان، رابطه انسان با هستی و تحول انسانی دارند، هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان و جامعه قلمداد میکنند. در این رویکرد آگاهی و معرفت مستقر در فرهنگ عمومی سازنده عقبه تئوریک گرایشها، ارزشها، آرمانها و رفتارهای کنشگران و نظامات اجتماعی است. از این رو هرگونه تغییر و تحوّل بنیادین در این لایه از حیات انسان نوع خاصی از اصلاح اجتماعی را پدید میآورد.
🔸 این جریان با محور قراردادن هویت معرفتی و عقیدتی انسان و زیرساختهای فرهنگی جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی دانشی و ارزشی را برای انسان و هنجاری و ساختاری را برای جامعه بوده و از این رهگذر، تجربههای زیسته و الگوهای متنوعی در عرصه اصلاح اجتماعی خلق گشته است.
🔹بر همین اساس به نظر میرسد بازخوانی و بازتعریف "عقل" براساس تراث اسلامی (کتاب و سنت) و بر منهج حکمت متعالیه و همچنین بازسازی دانش اجتماعی مسلمین (گونه های متنوع علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی در تمدن اسلامی) بر اساس همان تعریف از عقل، کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد فرزانه حمید #پارسانیا می باشد.
🔸 به نظر ایشان دانش اجتماعی مسلمین دانشی مستقر در فرهنگ و تمدن اسلامی با عقبه نظری فلسفي و الاهیاتی است که نوعی دیگر از جامعهشناسی با سطحی بالاتر در نسبت با حقیقت و معانی متعالی برآمده از آن است که محصول عقلانیت و فرهنگ اسلامی است.
🔹 ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعهشناسی مدرن در ذیل فلسفه اومانیستی و غلبه گفتمانی علم تجربی(ساینس) در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه شناسی مدرن با قرار گرفتن در ذیل عقل روشنگری و تعریفات خاص آن از مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل میدهند عملا در جهت معماری زیست جهان مدرن شکل گرفت. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و ... مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند.
🔸جامعه شناسی مدرن در مقام سوژه (فاعل شناسای خودبنیاد) با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را نیز از مرکزیت جامعه کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشانده و همه امور دینی و انسانی را از دایره علم خارج و ابژه شناسایی خود قرار داده است.
🔹دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت بازگشت به عقلانیت مستقر در فرهنگ اسلامی و هماوردی است با جامعه شناسی مدرن که نرمافزار نظم دهنده و کنترل کننده ی حیات انسان مدرن است.
🔸جامعه شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی میکند عملا دیگر دانش ها را مستعمره خویش ساخته به تعبیر دیگر جامعه شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است. به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه در ذیل فلسفه اسلامی، معنای دیگری از علم اجتماعی و همچنین معنای دیگری از عقلانیت عملی و اجتماعی را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را معنایی متفاوت کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است.
🔹پس دانش اجتماعی مسلمین با باز تعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر عقلانیت وحیانی و هویت توحیدی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آنست که دین الهی را مهندس و پیشوای معمار دنیای انسان و جهان اجتماعي قرار دهد.
🔸استاد پارسانیا انقلاب اسلامی را آغازی بر بازگشت به عقلانیت وحیانی و حکمت تمدن ساز می داند که راهی برای خروج از "غربت و بیگانگی" انسان معاصر است. حوزه علمیه قم و مراکز علمی و پژوهشی ذیل آن (مانند دانشگاه باقرالعلوم و موسسه امام خمینی و ...) را پشتیبان نظری و فلسفي دانش اجتماعی مسلمین میداند و دانشگاه ها و بخصوص دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم مواجهه علمی و منطقی دانش اجتماعی مسلمین و جامعه شناسی مدرن و محیطی برای گفتگو و حرکتهای اصلاحی می داند. لذا فعالیت های خود را در این دو عرصه به کار گرفته است تا نسلی از آینده سازان انقلاب اسلامی را تربیت کند.
♦️توضیح:
اصل این یادداشت توسط طلبه انقلابی مرحوم سید مصطفی #مدرس_مصلی (ره) نوشته شد که به صلاحدید ایشان توسط اینجانب اصلاح و تکمیل شد.
سید مهدی موسوی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 انسان، نیاز، جامعه
♦️بخش اول:
🔸 انسان علاوه بر انس و گرایش فطری به همنوعان، موجودی است که براساس نیازها و احتیاجات خود نحوهی کوشش خود را انتخاب میکند. وی برای زنده بودن حرکت و تلاش میکند و به همین منظور در زندگی اجتماعی مشارکت میکند و مناسبات انسانی خود در جامعه را بر اساس نیازها و احتیاجات سامان میدهد. او همواره خود را با شرایط پیرامونی و محیط تطبیق میدهد تا بتواند به نیازهای خود پاسخ مناسب بدهد و خود و منسوبان به خود را از ضررها و موانع باز دارد. لذا انسان در حال حرکت و کوشش همواره در معرض تغییر و تحول درونی (ادراکی، اخلاقی و احساسی) و همچنین بیرونی (ساختاری و فنآوری) است و از یک سیر تحولی (تکاملی و ارتجاعی) برخوردار است.
🔹 این ویژگی موجب شکلگیری اعتباریات انسانی و اجتماعی برای رفع احتیاجات حیاتی و کسب منافع و مصالح بیشتر و دفع مفاسد و مضار شده است. به تعبیر دیگر اعتبارات انسانی تابع احتیاجات انسانی و شرایط محیطی است و با تغییر آنها تغییر میکند. اعتباریات نقش انگارهها و تصویرهای ذهنی برای سامان دادن به زندگی را دارد. انسان براساس تصویرها و طرحوارههای ذهنی با واقعیت زندگی مواجه میشود و به نیازها، آرزوها، ارتباطات و مناسبات خود معنا و نظم میدهد. بر این اساس نظام دانایی و جهان معنایی هر فرد - که البته در بسیاری از افراد منبعث از فرهنگ بیناذهنی مستقر در جامعه است- تعیین کنندهی قلمرو نیازها، آرزوها و مطلوبات انسان است.
🔸 به علت تنوّع نیازها و احتیاجات انسان و نبود فرصت و ابزار کافی برای همگان در جهت رفع تک تک احتیاجات، مناسبات انسان برپایه تقسیم کار اجتماعی و بهرهبرداری عادلانه از منابع و دستمزدها استوار است به نحوی که موجب رفع نیازها و احتیاجات کنشگران اجتماعی به شکل جمعی و مشارکتی میشود. بر این اساس مجموعهای از حقوق و تکالیف(شریعت) بر اساس نوع نگرش به هستی، انسان، نیازها و منابع(جهانبینی) برای تامین عدالت به وجود میآید تا نقش و وظیفه هرکس در این مشارکت جمعی مشخص شود و به همان اندازه از منابع و منافع حاصله از مشارکت جمعی برخوردار شوند. توازن و تعادل میان حق وتکلیف موجب ایجاد عدالت و رضایت همهی کنشگران در رفع نیازها و احتیاجات میشود. این احساس رعایت عدالت و رضایت از شرایط موجب اعتماد و همبستگی عمومی در مشارکت اجتماعی و همسرنوشتی جمعی میشود. بنابراین در کنار این نظام از حقوق و تکالیف یک نظام ارزشی و اخلاقی هم به وجود میآید که از آن نظام حقوقی پشتیبانی میکند و همگان را به رعایت حقوق و تکالیف (قانون) تهییج و تشویق کند و آنها را در اهمال و سرپیچی موعظه و تنبیه کند. نظام ارزشی و اخلاقی، زیبایی بخش جهان معنایی و عالم ذهنی کنشگران اجتماعی است و موجب انطباق بیشتر آنها با شرایط پیرامونی و محیط اجتماعی و کنترل درونی افراد را موقعیتهای بحرانخیز و شرایط هیجانی میشود.
در جوامع ساده که روابط اقتصادی پیچیدهای وجود ندارد احساسات مشترک و روح جمعی حاکم بر افراد موجب همبستگی اجتماعی میشود در این جوامع حقوق و تکالیف هم در پرتو نظام ارزشی و احساسات مشترک سامان مییابد و مفهوم "حق" تحت الشعاع "تکلیف" است. بدین معنا که افراد خود را عضو جامعه میدانند و آن را یک حق و بهره بزرگ تلقی میکنندو بدین جهت خودرا مدیون جامعه میدانند و همواره تلاش میکنند تا دِین خود را به جامعه (تکالیف) ادا کنند.
🔸 اما نکته اینجاست که با بزرگ شدن شهرها، تنوع نیازها و توقعات، پیچیدهتر شدن روابط انسانی و تخصصیتر شدن کارها ایجاد تعادل و توازن میان حقوق و تکالیف امری بسیار سخت و چندوجهی میشود. شباهتهای طبیعی و همچنین نسبتهای فامیلی و قومی در این جوامع تضعیف میشود و در عوض فردیت و تمایزگذاری زیاد میشود. مفهوم "حق" بر "تکلیف" غلبه مییابد. بدین جهت اختلافات زیادی میان کنشگران برای تعیین حقوق و تکالیف و بهرهبرداری از منابع و منافع ایجاد میشود. چرا که انسانها طبیعتا میل به "حق" و بهرهبرداری بیشتر (سود حداکثری) و انجام تکالیف کمتر دارند که این نشانهای از فطرت کمالخواهی انسان است. لذا علاوه بر نظام اخلاقی به حکومت مقتدر و نهادهای اجتماعی توانمند اقتصادی، تربیتی، نظارتی و تصمیمگیر لازم است تا ضمن تعیین کارشناسی حقوق و تکالیف متعادل و متوازن، همگان را به رعایت عدالت و محدودسازی توقعات و مطلوبات مادی الزام کند.
🔹تدبیر و مدیریت این نهادها ممکن است دولتی باشند اما بسیاری از بخشهای مدیریتی میتوانند مردممحور و بر پایهی اخلاق و مسئولیت اجتماعی باشد تا به هدایت و کنترل فیمابین مردم منجر شود؛ چرا که دولتها به تنهایی نمیتوانند از عهدهی چنین هدایت و کنترلی برآیند بلکه نقش و مشارکت خود مردم در این زمینه بسیار اصالی و سرنوشتساز است.
🔴 ادامه دارد...
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
انسان، نیاز، جامعه
♦️بخش دوم:
🔸در هر جامعهای براساس نوع خاصی از عقلانیت که عموم مردم آن را انتخاب و یا تولید میکند هویت آرمانی و معنایی مناسبات و معادلات انسانی و شکل مشارکت اجتماعی مردم تعیین میشود و منابع و ابزارها به استخدام در میآیند. برخلاف جوامع بدوی و قبلیگی که بیشتر بر تعصبات و احساسات جمعی استوارند، در جوامع پیچیده، مشارکت مبتنی بر نظام اخلاقی مسئولیت محور در پرتو عقلانیت حقمحور و مشارکت پذیر ممکن است. بنیاد این عقلانیت را "تعاون مبتنی بر تقسیم کار برای دست یابی همگانی به منافع مشترک و عمومی" است.
🔹 "تناسب نیازها با منابع و سرمایهها" و "توازن حقوق و تکالیف" دو رکن ثبات اجتماعی و اعتماد عمومی در جوامع پیچیده است. اما اگر به هر دلیلی این تناسب و توازن به هم بخورد و در فرهنگ عمومی چنین احساسی ایجاد شود که برخی بیش از دیگران بدون استحقاق بهره میبرند و از امکانات استفاده میکنند زمینهی توقعات نابجا، مطالبات ناعادلانه، بیاعتمادی، سوداگری و تضاد در جامعه ایجاد میشود.
🔸همچنین ممکن است در جامعهای توقعات، انتظارات و تقاضاهای مصرفی افراد جامعه از حالت تعادل و واقعی خارج شود و تقاضاهای خیالی و آرزوهای بیحد و حصر رواج پیدا کند به نحوی که همگان احساس کنند که میبایست از همهی نعمتها و کالاهای مصرفی و سرمایهای مانند دیگران برخوردار باشند و نباید هیچ کمبودی در زندگی احساس کنند و آن را حق طبیعی خود تلقی کنند - در حالی که منابع به چنین اندازهای در جامعه وجود ندارد - بدین جهت در این جامعه به تدریج برای بخش زیادی احساس کمبود، ضعف و فقر به افراد جامعه دست میدهد و آن را ظلم و ستم تلقی میکنند که از سوی حاکمیت و مدافعان آن بر آنها تحمیل شده است بدون آنکه به رشد واقعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی امروز خود در نسبت با گذشته توجه داشته باشند. چون همواره خود را با تقاضاها و آرزوها و توقعات میسنجد نه با گذشته و کمبودهای قبلی که امروز برطرف شده است.
🔹اگر این احساس "حق بودگی" و "ظلمشدگی" در جامعه گسترش یابد و به امر مسلّم و قطعی تبدیل شود، نظام اخلاقی و پشتیبانی مردمی ضعیف میشود و اعتماد عمومی و احساس همبستگی اجتماعی و همسرنوشتی سلب میشود و در عوض "احساس انتقام" و "حقستانی" غیر عرفی و خشن و "رقابتهای ناسالم" رواج پیدا میکند و طبیعتا به فساد اقتصادی و سیاسی، تضاد اجتماعی و زد و خوردههای خیابانی و حتی قتل و تجاوز هم منجر میشود.
اگر جریحه دار کردن احساسات عمومی امر عادی و رایجی شود موجب از هم پاشیدگی جامعه میشود
🔸 نقش برنامههای مختلف رسانهها و اظهارات و موضعگیریهای چهرههای سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی در این میانه (انگارهسازی و تصویرپردازیهای ذهنی) بسیار پررنگ است بخصوص اگر پای منافع حزبی، گروهی، قومی و قبیلگی به میان آید و دشمنان بیرونی و مغرضان داخلی بخواهند به نظام سیاسی موجود در جامعه ضربه وارد کنند. در چنین فضایی ایجاد توقعات کاذب و انتظارات نجومی و بخصوص ایجاد احساس "حقبودگی" نسبت به آنها بدون آنکه متوقف بر تکلیف و وظیفه و کار باشد به همراه احساس "ظلمشدگی" بسیار خطرناک و بنیاد برافکن خواهد بود. زیرا به تدریج مردم این احساس را پیدا میکنند که شرایط و زمانه تغییر یافته است و آنها نیز میبایست در اعتبارات اجتماعی و نظام اخلاقی و رفتاری خود تغییر ایجاد کنند. از اینرو، فرهنگ عمومی دچار اختلال ارزشی و دگرگونیهای ادراکی و رفتاری میشود.
🔹 نقش تخریبی و تضعیفی رسانهها و چهرههای تاثیر گذار در جامعهای که بر احساسات مشترک و پیوندهای احساسی استوار است بسیار زیاد است. اما در جامعهای که عقل و فکر سازندهی وجدان جمعی و فرهنگ اجتماع است نقش تخریبی رسانهها کمتر است. از اینرو بالا بردن عقلانیت اجتماعی و صورتبندی مشارکت مسئولانه بر پایهی آن موجب بیمه شدن جامعه در برابر تهاجم فرهنگی رسانهها و چهرهها میشود.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌بررسی "نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری" در گفتگو با حجتالاسلام موسوی
✔️توجه ویژه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی
✔️تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب
✔️مسئله شهید مطهری احیای تفکر اسلامی و چگونگی رهایی جامعه از بحران آگاهی و ازخودبیگانگی است؛ تا عزت و شرف و عظمت اسلامی احیا شود و جامعه اسلامی بتواند از زیر یوغ تفکرات خودستیزانه، فراموشکارانه، متحجرانه و غربپرستانه نجات یابد. این مسئلهای است که استاد مطهری در تاریخ جستجو میکند. بنابراین استاد مطهری مصلحی اجتماعی است که از حیث آسیبشناسی اجتماعی از تحلیل تاریخی بهره میبرد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
حجتالاسلام سید مهدی موسوی استاد حوزه علمیه قم سالهاست پیرامون اندیشه شهید مطهری به فعالیت فکری و پژوهشی میپردازد. از این رو به مناسبت شهادت شهید مطهری و گرامیداشت هفته معلم در گفتگو با ایشان درباره نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری به گفت و شنود نشستهایم.
مشروح این گفتگو در ادامه از نظر میگذرد.
https://irdc.ir/fa/news/8415/
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 از ماست که بر ماست
زمانی که آثار و اندیشههای ناب و جامع حکیم متأله و فقیه نوآور و امام جامعه اسلامی و احیاگر اسلام ناب محمدی در عصر حاضر یعنی حضرت #امام_خمینی (ره) و شاگردان برجستهی ایشان (همچون آیت الله خامنهای و شهید مطهری و شهید بهشتی و ..) در حوزههای علمیه و مجامع مذهبی ترویج نمیشود و هیچ بخشی از آن مطالعهی عمیق نمیشود و در نظام آموزشی تدریس نمیشود طبیعی است که طلاب جوان سراغ سایر افراد بروند و مجنونوار به #دیگری دل بدهند و از مکتب فکری انقلاب اسلامی هیچ ندانند و اگر هم قصد انقلابیگری داشته باشند یا افراط کنند و یا تفریط.
آیا امام خمینی و متفکران انقلاب اسلامی در زمینهی عرفان، فلسفه، کلام، فقه، اصول، تفسیر، تربیت، سیاست، جامعهشناسی، تمدن شناسی هیچ حرفی برای گفتن و خواندن ندارند که اندیشه و آثار #دیگران محور جمعهای طلبگی و کنشهای انقلابی و تربیتی و سیاسی و تمدنی شده است؟
کار به جایی رسیده است که یکی شهید والامقام علامه متفکر و فیلسوف انقلاب آیت الله مطهری را #بردهی دیگران (مراد خود) معرفی کند و دیگری او را روشنفکر نجات یافته بخواند و ...
همواره انقلابها در معرض تحریف و تفسیر غلط توسط خودیهاست. #فرعی دانستن فکر و اندیشه و متفکران انقلاب اسلامی و یا #جایگزین کردن اندیشهها و متفکران از طریق متفکر سازی تبلیغاتی و رسانهای بسیار نگران کننده است.
📌خاطرات آیت الله العظمی اراکی از امام خمینی:
حضرت آقای خمینی یک مدتی را در اراک بودند و در حوزه اراکیه آنجا تحصیل مینمودند و حتی منبر میرفتند که در آن مدت با ایشان آشنایی نداشتم اما آن وقتی که در قم بودیم معارفهی تامی پیدا کردیم و یکی از همصحبتهای بنده بودند. گاهی اتفاق میافتاد از منزل تا میدان کهنه قم نزدیک شاهزاده حمزه، این راه را دو بدو طی میکردیم و ضمن صحبتها و مباحثهها برمیگشتیم و این مسئله کثیرا اتفاق افتاده، با هم خیلی مأنوس بودیم.
آن اوائل که وارد قم شدم ایشان به من اظهار کرد شما یک درس تفسیر صافی برای من بگوئید، تفسیر صافی با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتی ندارد و لذا چون با آن اصطلاحات مأنوس نبودم چند شب تدریس کردم اما دیگر نرفتم ایشان هم اصراری نکرد، بله اوائل آشناییمان اینطور بود.
ایشان مرد بسیار جلیلی است و شناختم او را به جلالت، بسیار مرد پاکی است، پاک، پاکی نفس دارد. پاکی ذاتی و درونی دارد و این بر همه خلق معلوم شده است.
ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کردهایم جز تقوی و دیانت و سخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگی نفس و بزرگی قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلی و عقلی و مقامات عالی و ... در او نیافتیم و ندیدیم.
مردی با تقوا به تمام معنی و مردی فداکار اسلام به تمام معنی، این مرد قد مردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستادگی کرد و ید غیبی هم با او همراهی کرد بطوری که محیرالعقول بود و در هیچ خانهای و هیچ زاویهای از زوایای این مملکت باقی نماند مگر که گفته شد «مرگ بر شاه»!
او ( امام خمینی ) جان در کف دست گذاشته است و در مقابل تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی میکند، جان در کف گذاشته و حاضر برای شهادت شده است.
خداوند یک قوه غریبی در این مرد خلق فرموده که همچون قوهای که به ایشان داده، به هیچ احدی نداده، همچنین جرأتی، چنین شجاعتی و دیدی به او داده است که به احدی نداده، او مانند جدش علی ابن ابی طالب است؛ داستان عمرو ابن عبدود را شنیدهاید؛ با آن نعرههایی که از حلقوم عمرو بن عبدود بیرون میآمد که همه اصحاب پیامبر را در روز جنگ به یک لقمه فرض میکرد و چنین به نظرش کوچک میآمدند. بسیار مغرور به قوت و شجاعت خودش بود، همهی اصحاب رنگ از صورتشان پریده بود و خود را باخته بودند و همه خود را طعمه شمشیر عمرو میدیدند. آن ملعون هم مرتب نعره میزد و مبارزه میطلبید، میگفت: چقدر مبارز بطلبم، شما که معتقدید اگر کشته شوید به بهشت میروید بیائید بفرستمتان به بهشت؛ تا اینکه پس از چند بار که حضرت امیر بلند شد و پیامبر اجازه نفرموده بودند بار آخر اجازه میدان دادند، آن ملعون قریب هشتاد سال داشت و حضرت امیر صلواتالله علیه بیست سال بیشتر نداشتند. پیامبر فرمود این فارِس یل یل است(لقب عمرو ابن عبدود ) و حضرت امیر فرمودند من علی ابن ابیطالبم. خلاصه اینکه ایشان به یک ضربت آن غول شجاعت را بر زمین انداختند که: ضربـته علی یوم الخندق افضل من عباده ثقلین شد. یک چنین جرأتی را خداوند به حضرت امیر داده بود، حالا فرزندش نیز اینطور است. این همه عمرو ابن عبدودها در دنیا نعره میزنند و فریاد میکنند ولی ابدا ترسی ندارد، این چه شجاعتی است که خداوند به او داده است.
انشاءالله خداوند از چشم بد محفوظش بدارد، یک چنین کسی کمیاب است، کمنظیر است و نظیر ندارد خداوند عاقبتش را ختم به خیر کند انشاءالله و آنچه را که میخواهد و در دل دارد خداوند نصیبش کند.
البته امت مسلمان ایران قدردانی از این نعمت عظمائی خدائی بکنند و تبعیت او را از جان و مال و ید و لسان و از هر قوهای از قوا که از آنها تمشی دارد کوتاهی نکنند و خدا ناکرده به واسطه افکار شیطانی نسبت به ایشان ظلم عظیمی به نفس خود نکنند، که حساب آنها که بهتانی و یا فکری به این شخص بزرگ داشته باشند با کرامالکاتبین است.
حمایت این مرد حمایت سیدالمرسلین است و حمایت ائمه طاهرین است و حمایت حضرت حجت ابن الحسن عسگری عجلالله فرجه است و کوتاهی کردن نسبت به این مرد کوتاهی کردن از آنهاست و باید همه خلق این معنی را متوجه باشند که تا میتوانند جانا، مالاً، قدماً، قلماً، در مقام تبعیت و امداد او برآیند.
✍ گفتگو با آیتالله العظمی شیخ محمدعلی اراکی ، مجله دوهفتهنامه پیام انقلاب ارگان رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آذر ماه 1363 شماره 125 و 126.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مسئلهبودگی مسئله و پیدایش ادوار تاریخ
🔹هر امر واقعی نمیتواند برای انسان مسئله باشد به این معنا که محل پرسش و بحث و نقد قرار گیرد. بلکه "مسئله شدن" فرع بر التفات و توجه است و تا انسان نسبت به پدیدهای احساس کمبود و ضرورت و یا احساس خطر و بحران نکند بدان التفات پیدا نمیکند. از اینرو امور عادی و جاری زندگی کمتر مورد التفات و پرسش قرار میگیرد لذا مسئله نیستند.
🔸 هر کس براساس میزان معرفت و نظام دغدغهها و حساسیتهایی که دارد به واقعیتها مینگرد و امری را عادی و جاری میداند و امر دیگری را ضرورت و یا خطر احساس میکند و از آن پرسش میکند و در صدد پاسخ دادن به آن بر میآید.
🔹 بدین جهت نباید انتظار داشت که برای همگان یک امر مشترک، مسئله باشد و بدان التفات داشته باشند. بلکه هر کس براساس جهان معنایی و نظام دانایی و حساسیتهای خود به پدیدهها مینگرد و فقط برخی از امور برای وی مهم و ضروری و یا خطر و آسيب بحرانزا جلوه میکند و از آن پرسش میکند.
🔸 اما نکته مهم این است که در هر عصر و زمانی و در هر مکان و جهان معنایی، یک سلسله امور خاص تبدیل به مسئله عمومی میشود و ذهن بسیاری از متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول میکند که ضرورتا متأثر از هم نبودهاند بلکه محصول توارد اذهان در یک عصر و زمانه است. به نحوی که میتوان وجود آن مسائل و تلاش برای پاسخ گویی به آن را موجب شکلگیری یک عصر و زمانهی جدید و گسست از گذشته دانست. این عصر و زمانه تا زمانی بقا دارد که آن سلسله مسائل حضور فعال دارد. لذا با اتمام آن مسائل و شکلگیری شبکهی مسائل دیگر، آن عصر و زمانه هم به پایان میرسد و زمینه برای عصر جدید فراهم میشود. البته این گذار به سرعت انجام نمیشود بلکه نوعا یک دورهی میانه برای عبور از نظام مسائل گذشته و شکلگیری شبکهی مسائل جدید وجود دارد.
🔹 با ظهور هر عصر و زمانهای، بخشهایی از واقعیت مهم جلوه میکند و با تلاش عالمان و متفکران آن بخشها توصیف عمیق و تحلیل و تبیین میشود و به تدریج از حوزه مجهولات وارد قلمرو معلومات بشری میشود و از امور نظری و انکار برانگیز به مسلمات عقلي و زیرساختهای علمی تبدیل میشود. همین فرایند موجب تکامل ذهن بشر و آشکار شدگی بیشتر واقعیت میشود. در این روند طبیعی، به تدریج پرسشها و مسائلی مطرح میشود که نظام دانایی آن عصر قادر به پاسخگویی همهجانبه و اقناع کننده به آنها نیست که موجب بحران معرفتی و تضعیف نظام دانایی مستقر میشود. در این زمان برخی از افراد را به فکر ورود عناصر منطقی و روش در دستگاه معرفتی موجود میاندازد. با ورود تدریجی این عناصر منطقی و روشی جدید، زمینهی گسست از گذشته و تحول در دستگاه معرفتی و نظام دانایی زمانه ایجاد میشود و افقهای جدیدی برای پرسش و دانش گشوده میشود.
🔸 این گسست و تحول به معنای نفی مطلق گذشته و کنارگذاشتن آن و آوردن مجموعهای از عناصر منطقی و روشی بدیع نیست. بلکه اصل آن فعال کردن برخی از عناصر موجودِ مغفول و یا برجستهکردن برخی از عناصر نحیفی است که در دستگاه معرفتی وجود دارد اما از همهی ظرفیتهای استفاده نشده است. از اینرو، متفکران با فعال کردن و یا برجسته کردن خلاقانهی همان عناصر موجود و همچنین استفاده از تجارب سایر ملتها، موجبات صورتبندی منطقی و روشی جدیدی را فراهم میکنند. نکتهی مهم، در این صورتبندی و هیأتی جدیدی است که دستگاه معرفتی پیدا میکند و امکان توصیف عميقتر و تبیین بهتر پدیدهها فراهم میشود.
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
🔰✅📚
👈دانشگاه مک گیل کانادا یکصد عنوان کتابی را که با دانشگاه تهران مشترکاً منتشر کرده است را به صورت رایگان در پیوند زیر قرار داده است. فرصت مناسبی است که منابع مورد نیاز را دانلود کنید.
https://www.mcgill.ca/islamicstudies/tehran-branch/tehran-branch-publications
📌خاطرهاي از مرحوم آيتالله شاهآبادي
استاد شهید حضرت آیت الله مطهری:
در سال 1356 قمري و 1316 شمسي، سالي که شروع طلبگي ما در قم بود (البته قبلا يکي دو سال در مشهد بوديم)، ذکر خير مرحوم آقا محمدعلي شاهآبادي تهراني را زياد ميشنيديم، چون ايشان سالها در زمان مرحوم آيتالله حاج شيخ عبدالکريم حائري در قم بودند و در آنجا درس معارف ميگفتند و بسياري از بزرگان حوزه قم از نظر معارف دستپرورده آن مرد بزرگ بودند؛ همان مرحوم شاهآبادي که در تهران بود و در مسجد جمعه تهران نماز ميخواند و يک مرد مجهولالقدري بود. تهران به او به چشم حداکثر يک پيشنماز درجه اول نگاه ميکرد، در صورتي که حد و مقام مرحوم شاهآبادي خيلي بزرگتر بود. آنجا ما از کساني خيلي شنيده بوديم که مرحوم شاهآبادي اينجا بود، چه جور درس ميگفت، چه کساني به درسش ميرفتند، و استادهاي خودمان[امام خميني(ره)] را ميديديم که فوقالعاده نسبت به او احترام ميگزارند. حتي ميديديم به آن اندازهاي که در معارف اسلامي براي شاهآبادي احترام قائلند براي حاج شيخ عبدالکريم اينقدر احترام قائل نبودند، بيشتر از او برايش احترام قائل بودند. ما خيلي مشتاق زيارت اين مرد بزرگ بوديم.
يکي از خاطراتي که دارم اين است: بعد از دو سال يعني سال 1318 که از قم به تهران آمديم تا به مشهد برويم، من با اشتياق فراوان رفتم مسجد جمعه که شاهآبادي را پيدا کنم و ببينم. آن وقت تازه يک جوان بيست ساله بودم. در مسجد جمعه يک جا همان جلوي آن ايواني که ايشان نماز ميخواند نشسته بودم، ديدم دو نفر با همديگر صحبت ميکنند. يکي از آندو ـ که معلوم بود از شهرستان به تهران آمده ـ به ديگري گفت: ما چند سال که در اين شهر بوديم اگر هيچ استفادهاي نکرديم ولي توحيدي از اين مرد آموختيم. (هميشه فکر ميکنم اين چقدر خوب است براي انسان که بتواند لااقل يک نفر را احيا و زنده کند!) بعد هم روزي همين جور پرسان پرسان رفتم منزل مرحوم شاهآبادي که پشت مسجد جمعه بود.
در آنجا مثل يک جلسه درسي بود و عده زيادي طلبه پاي درسش نشسته بودند. همين آيه را داشت معني ميکرد. سرّ اين جمله را بيان ميکرد که : وَ اَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ. فَاُمُّهُ هاوِيةٌ. ميگفت چرا ميگويد: فَاُمُّهُ هاوِيةٌ اين آدمِ سبک وزنِ سبک عمل مادرش آن سقوطگاه است؟ ميگفت: عرب از آن جهت مادر را «اُمّ» ميگويد که مقصد بچه است. آيه ميخواهد بگويد که اين اگر به جهنم سقوط ميکند اين جهنم همان مقصدي است که در تمام عمر اصلا به همين سو ميرفته، مقصدش بوده و به اين سو حرکت ميکرده، حالا به مادر خودش دارد ميرسد، فرزند همين مادر است، به دامن مادر خودش فرود ميآيد.
وَ ما اَدْريک ماهِيهْ. آنجا فرمود: وَ ما اَدْريک مَا الْقارِعَةُ. اينجا نيز تا اسم هاويه را برد ]ميفرمايد: وَ ما اَدْريک ماهِيهْ.[ هاويه به معناي سقوطکننده است. اينجا محل سقوط را سقوطکننده بيان ميکند. اين به اعتبار اين است که خود اين شخص کأ نّه با محل خودش متحد و يکي است، يعني سقوطکننده و محل سقوط هردو يک چيز هستند يعني خودش عين جهنم شده است. وَ ما اَدْريک ماهِيهْ تو چه ميداني آن هاويه چيست! همين قدر ميگوييم: نارٌ حامِيةٌ آتشي سوزان.
آشنایی با قرآن ج۱۴ ص۱۴۴
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 بیان روان امام خمینی در فلسفه و عرفان
استاد شهید آیتالله مطهری:
مرحوم حاج ميرزا علي آقا (رضوان اللَّه عليه) ميفرمود که طب را چون در جواني آموختم الان جزئيات نسخههاي استادم با قلمهاي متعدد دواها در موارد مختلف يادم هست، ولي در پيري چندين بار تصميم گرفتهام مشايخ روايت خودم را ضبط کنم نتوانستهام.
آقاي [امام] خميني نيز که در حوالي فلسفه و عرفان بيشتر درس گفته بود بيانش در آنها روانتر بود از فقه و اصول، با آنکه از نظر زمان شايد بيشتر به فقه و اصول پرداخته بود.
📌یادداشتهای استاد ج۱۱ ص۱۸۹
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 ماهیت قضيه سالبه از منظر امام خمینی:
✍فیلسوف انقلاب آیت الله استاد شهید مطهری:
قضيه سالبه به اين معني، از هيچ چيزي در خارج حکايت نميکند بلکه حکايت ميکند از اينکه اين چيز در خارج نيست؛ و اين نکته خوبي است که آقاي خميني روي آن تکيه ميکردند و ميگفتند اين حرف غلطي است که ميگويند: «القضية ان کان لنسبته خارج تطابقه او لا تطابقه فخبر و الّا فانشاء»قضيه سالبه که «خارج تطابقه او لا تطابقه»ندارد، تنها قضيه موجبه است که لنسبته خارج.
پس مفاد قضيه سالبه سلب محض است و سلب قيد برنميدارد، تمام قيدها مال مسلوب است و لهذا در «تناقض» اين مسامحه است که ميگوييم نقيض قضيه ضروريه، ممکنه عامه است؛ نقيض واقعي «کل الف ب بالضرورة» اين است که «ليس کل الف ب بالضرورة»نه «ليس [بعض] الف ب بالامکان»منتها لازمه «ليس کل الف ب بالضرورة»اين است که «بعض الف [ليس] ب بالامکان»پس اين، لازم نقيض است نه نقيض واقعي، نقيض واقعي موجبه کليه همان «ليس کل» است و «لا شئ» هم لازم قضيه است، چه رسد به «بعض ليس و ليس بعض».
نقدی بر مارکسیسم ص۳۶۵
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 فطرت انسان
امام خمینی(رحمة الله علیه):
ما ندانیم که دلبسته اوییم، همه
مست و سرگشته آن روى نکوییم، همه
فارغ از هر دو جهانیم و ندانیم که ما
در پى غمزه او بادیه پوییم، همه
ساکنان در میخانه عشقیم، مدام
از ازل، مست از آن طرفه سبوییم، همه
هر چه بوییم ز گلزار گلستان وى است
عطر یار است که بوییده و بوییم، همه
جز رخ یار، جمالى و جمیلى نبود
در غم اوست که در گفت و مگوییم، همه
خود ندانیم که سرگشته و حیران همگى
پى آنیم که خود روى به روییم، همه
دیوان امام ص۱۷۹
#فطرت
#انسان
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
🌀 لازمه تحقق اجتماعی یک نظام فکری
📌با توجه به ضرورت استفاده از مبانی اسلام ناب در حرکت به سمت علوم اجتماعی، لوازم شکلگیری و تحقق یک مکتب علوم اجتماعی چیست؟
✴️ یک اندیشه برای اینکه بتواند یک مکتب اجتماعی را ارائه دهد و به اصطلاح اندیشه مکتبساز باشد، اولا باید محور و نقطه کانونی و معنایی داشته باشد تا بتواند از جهت معرفتی و هم جهات دیگر به قلمرو اندیشههای اجتماعی تسری یابد. این ظرفیت در هر اندیشهای وجود ندارد بلکه برخی از اندیشهها قادر خواهند بود که چندین حوزه فکری را با همدیگر مرتبط کنند.
🔶در واقع، محور و نقطه کانونی باید به صورتی تئوریزه شود که یک نگاه کلانی را ایجاد نماید. این محور وقتی میخواهد به صورت کلان دربیاید، از سنخ رویکردهای فلسفی میشود و نگاه کلانی نسبت عالم و آدم تعریف میکند و هر موضوع و مسالهای ذیل این نگاه کلان تعین پیدا میکند.
🔸مقصود از آن نگاه کلان «نظام فکری» است. در هر نظام فکری قاعدتا اصولی وجود دارد که در هسته سخت آن جای گرفته و بقیه فروع در حاشیه آن شکل میگیرند. وقتی به مکتبهای علوم اجتماعی مینگریم، در عقبه آنها همان هستههای سخت قرار دارد که به صورت یک رویکرد فلسفی شناخته میشود و اینها هرگز به مطالعات جزئی و ریز تجربی که در حاشیه به آنها پرداخته میشود، قابل تقلیل نیستند و سرنوشت این هستهها آنجا تعیین نمیشود.
📌نظام فکری چگونه به تحقق اجتماعی میرسد؟
✴️ برای ساخت یافتن هستههای سخت و کلان، زبان فلسفی نیاز است ولی فرهنگ عمومی مردم جامعه را فیلسوفان نمیسازند بلکه فرهنگ را مجموعه تعاملات انسانهاست که میسازد. این شبکه رفتاری وقتی که میخواهد به صورت تجریدیتر از خودش دفاع بکند یا بخواهد خودش را توضیح دهد، یک زبان فلسفی پیدا میکند. این زبان فلسفی را فرهنگ عمومی و رفتار عمومی مردم باید حمایت کند.
🔶به عبارت دیگر، سطح عمومی مردم، باید آن چیزی را که متفکر طراحی میکند، بپذیرد و از آن استقبال کند یا یک تطبیقی با یکدیگر داشته باشد. در این حالت، یک فرهنگ اصیل از یک نقطه تفکری جوشیده و شکل میگیرد اما اگر آن تفکر نتواند با سطح عمومی مردم و لایههای بعدی خود ارتباط بگیرد و این استقبال نسبت به آن رویکرد وجود نداشته باشد، آن تفکر منزوی میشود.
🔸غیر از این حالت، فرهنگ غرب به نحو دیگری رخ داده است؛ به این صورت که ابتدا رنسانس در سطح هنر، در سطح زندگی عمومی مردم، در سطح سیاستمداران و در رقابت بورژواها با فئودالها و با کلیسا شکل گرفت و این مجموعه رقابتهای سهگانه منجر به این شد که یک سبکی از زندگی غالب بشود. این سبک زندگی، نوعی از تفسیر را نیاز داشت تا با مبنای فلسفی صورتبندی شوند و وجاهتی پیدا کنند.
✍️ استاد حمید پارسانیا
💠 @parsania_net
تازه ترین اثر درباره #انقلاب_اسلامی از منظر حکمت اسلامی
نوشته
#نجمه_کیخا و #شریف_لک_زایی
با عنوان #رهیافت_حکمی_به_انقلاب_اسلامی توسط انتشارات سروش چاپ و منتشر شد.
کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی» برای نخستین بار در نمایشگاه کتاب تهران در غرفه انتشارات سروش عرضه میشود.
(مصلای امام خمینی، شبستان، سالن ناشران عمومی، راهرو ١٨، غرفه ١٢)
https://eitaa.com/shariflakzaei