eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
حکمت متعالیه و تأمین اتصال تمدنی 🔹یکی از زیرساخت های نظری توجه به اتصالها و انفصالها، پیوستگی ها و گسستگی هاست. در حقیقت حیات انسان در روابط و نسبت ها معنا می یابد و محور این روابط نیز حب و بغض است. حب و بغض نیز نتیجه معرفت و شناخت و احساس هم افقی و هم فکری و هم زبانی است. اگر هم افقی، هم فکری و هم زبانی شکل گرفت آرام آرام محبت و هم دلی و دلدادگی شکل می گیرد و مشارکت در کارها و هم شکلی و هم رنگی و هم افزایی را در پی خواهد داشت. نتیجه طبیعی این روند تولید قدرت و گسترش اقتدار جامعه است. اما اگر میان افق ها و نگاه ها و نگرش ها فاصله افتاد ، دلها از هم دور می شود و بذر جدایی و تنافر کاشتهمی شود. در این صورت دیگر مشارکت، هم شکلی و هم افزایی نخواهد بود بلکه تکثر، نشتت، گسستگی جای آن را خواهد گرفت. بر این اساس، تمدن محصول اتصال فکرها، نزدیکی افقها، پیوستگی دلها، هم افزایی در کارها و ایجاد قدرت جمعی و اقتدار ملی است. 🔸اتصال تمدنی، صرف اتصال هم زمانی جمعی از افراد جامعه برای کسب قدرت و منفعت و تولید ابزار و فن آوری نیست. توضیح اینکه برخی تصور می کنند که اگر افراد یک جامعه دارای اهداف مشترک و مشارکت در کارها و اقدامات باشند می توانند تولید «تمدن» کنند. از این رو، حکم به تأسیس دانش های نوین و ابزار و تکنولوژی های بدیع می کنند تا بتوانند در رقابت با سایر ملل، از مزیت نسبی کسب قدرت بهرمند شوند و دست برتر بازار رقابت «تمدن سازی» را داشته باشند. در حالی که این نگرش خام است و از افق تمدنی تهی است. نهایتا این نگرش به ساخت یک کشور مقتدر می انجامد. 🔹 اما آنچه منجر به تمدن سازی می شود، علاوه بر همبستگی و اتصال سیاسی و اجتماعی افراد یک جامعه، اتصال و پیوستگی با بشریت و انسان است. به تعبیر دیگر باید بتواند نشان دهد که او با دردها و مشکلات انسان آشناست و از دیرباز با این دردها ومشکلات دست وپنجه نرممی کند، باید نشان دهد که افقه های مشترک انسانی و پیوستگی فکری و هویتی با انسان امروز دارد، باید حلقه های وصل ارتباطی و اتصالی را بشناسد و بر معرفی و توسعه آنها تمرکز کند. به عبارت واضح تر، باید یک پیوستگی تاریخی با «انسان» و «انسانیت» و دغدغه های بشریت برقرار کند و خود را ادامه آن تاریخ مشترکِ متصل به همپیوسته روایت کند تا بتواند از «تمدن» سخن بگوید. 🔸حکمت و فلسفه می تواند این نقش مهم را برعهده بگیرد تا با کشف عناصر مشترک انسانی، روایتی جدید از تاریخ بشر و میراث علمی و فرهنگی بشریت ارائه دهد به نحوی که نوع انسانها گمشده خود را در آن روایت جستجو کنند. حکمت متعالیه و فلسفه الهی با تأکید بر و حاکمیت خیر بر نظام خلقت و اذعان به سنت ها و قوانین الهی بر جهان و همچنین ارائه روایتی منسجم و هماهنگ از تاریخ انبیاء و حکما و مصلحان اجتماعی، می تواند چنین نقش بزرگی را ایفا کند. 🔹حکمت متعالیه بر خلاف فلسفه های اصالت ماهیتی و اصالت تقابل و تضاد «دیالکتیک» که بر تغایر و تضاد و تنافر استوارند، بر «اصالت وجود» و «تشکیک وجود» و «حرکت جوهری» مبتنی است از این طریق، پیوستگی، تکامل و پویایی نظام خلقت، و حیات اجتماعی انسان را نشان می دهد به نحوی که همه موجودات این جهان، همچون کاروان متصل در حال حرکت و تکاملند. 🔸حکمت متعالیه علاوه بر توجه به تفاوت ها، تغایرها و تضادها، هیچ گاه آنها را اصل و اساس قرار نمی دهد بلکه همه آنها را عارض بر نظام هستی روایت می کند که در صیرورت و شدن دائمی قرار دارند و تحت حاکمیت هدایت الهی و ولایت خلیفه الهی ظرفیت حرکت تکاملی به سوی توحید را دارند. 🔹در این روایت، همه انبیاء و اولیای خدا، نقش آفرینان اصلی حیات بشریت هستند و به واسطه حضور دائمی و متصل آنها، حقیقت، جاری و ساری است و باطل همچون کف آبی نمود دارد و خودی نشان می دهد و به جنگ با جبهه حق می پردازد، اما همواره باطل محکوم به شکست در برابر جبهه حق بوده و است و سرنوشت محتوم آن، هضم بهره های حقیقی آنها در رودخانه جاری هستی و دفع بدی ها و نواقص آن است. آنچه بشریت را از حیث علم، فرهنگ و ابزار بهجلو آورده ، جهل و شیطان و طاغوت نیست. بلکه محصول هدایت الهی و کاربست عقل در مسیر فطرت حقیقت طلب انسان بوده است که در محدوده هایی از زمان، مورد سوء استفاده ظواغیت قرار گرفته و فرهنگ حاکم بر آنها را نیز طاغوتی کرده است. از این رو به یک مواجهه و رویارویی فلسفی - تمدنی نیازمندیم تا به فهم توحیدی و حکیمانه از عالَم و آدم بپردازد و بر آن اساس به هضم اجتهادی و استحاله حکیمانه دست آوردهای تمدن مادی و طاغوتی قیام کند. به نحوی که روح شرک و الحاد را بزداید و روح توحید و تعالی را در آنها بدمد. همچنانکه قرآنکریم و نبی مکرم اسلام (ص)، روح توحید را در مناسبات و معادلات اجتماعی شرک آلود جامعه جاهلی حجاز دمیدند. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 مدرسه فلسفی قم بخش دوم: ریاست امام خمینی 🔸امام خمینی که در سالهای آغازین حوزه علمیه قم به حاج آقا روح الله معروف بود حکمت و فلسفه و عرفان را از محضر ملاعلی اکبر یزدی، ایت الله رفیعی قزوینی و ایت الله شاه آبادی بهره گرفت و به سرعت در زمان حیات استادان، استاد معروف علوم عقلی حوزه علمیه قم شد و به تدریس منطق، فلسفه و عرفان پرداخت. 🔹حاج آقا روح الله بیش از ۲۰ سال استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم بود و به نوعی ریاست جریان علوم عقلی و حکمت متعالیه را در این حوزه بر عهده داشت. 🔸حاج آقا روح الله علاوه بر تدریس نیمه خصوصی فلسفه و عرفان به درس اخلاق عمومی هم اهتمام جدی داشت و هر هفته در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و عموم طلاب و کسبه در آن درس شرکت می کردند. هرچند تدریس عمومی بود اما محتوای ان کاملا عرفانی و فلسفی بود و مباحث تخصصی با بیان شیرین و ساده بیان می شد و بر جان و دل مخاطب می نشست و در افراد ایجاد می کرد. محتوای برخی از این دروس کتابهای ارزشمند "شرح چهل حدیث"، "شرح حدیث جنود عقل و جهل"، "آداب الصلوه" است. 🔹در تدریس و ساختار حکمت امام خمینی چند مفهوم بسیار برجسته و پر تکرار بود و بر همان اساس یک شبکه مفهومی و نظام معنایی متمایزی ایجاد شد که نقش سرنوشت سازی بر آینده ایران داشت. 🔹مفاهیم مهم در فلسفه و حکمت امام خمینی (ره) عبارتند از: 🔺فطرت 🔺عمل 🔺توحید 🔺ولایت 🔺شریعت 🔸حکیم قم امام خمینی، در انسان شناسی فلسفی و عرفانی بر مفهوم تاکید دارد و فطرت کمال خواهی و تنفر از نقص را اساس انسان و سازنده وجود و هویت انسان می داند. 🔹 ایشان در فلسفه، به توجه جدی دارد و نظر را مقدمه عمل، و عقل نظری را یاری دهنده عقل عملی می داند و بر همین اساس ارزش همه علوم حکمی و عرفانی را در نتیجه آن در عرصه عمل و زندگی می داند و علم بدون عمل را فاقد ارزش و حجاب می خواند. 🔸 اساس هستی بر استوار است و غایت همه علوم را توحید و مهار طبیعت به سمت توحید بر می شمارد. 🔹 و خلافت انسان نشانگر جایگاه وجودی او در نظام هستی و چراغ هدایت بشریت برای وصول به توحید و ظهور فطرت انسان در سراسر گیتی است. 🔸 براساس این شبکه مفهومی و نظام معنایی، کل فلسفه و عرفان طرح صیرورت و شدن توحیدی انسان و وصول به مقام قرب الهی در همه عرصه های فردی و اجتماعی است. اساس این وصول، انسان و جهت گیری توحیدی اجتماع انسانی است و بدون تحول روحی امکان هیچ تغییر و حرکتی وجود ندارد. 🔹 در این طرح فلسفی و حکمی، فرد در ارتباط با جامعه و در ارتباطات انسانی و معادلات اجتماعی رشد می کند و به کمال لایق نائل می شود. به تعبیر دیگر، جامعه یکی از متغیرهای تاثیر گذار در سعادت و شقاوت انسان است که اگر تحت ولایت الهی قرار گیرد موجب ظهور فطرت مخموره انسانی می شود. از این رو الهی برنامه مدیریت توحیدی اجتماع و راهبری انسان از گهواره تا گور است. 🔸 در طرح فلسفی امام خمینی، در نسبت با توحید و کمال انسانی، همه علوم و معارف بشری از رتبه و جایگاه مخصوصی برخوردارند و بر این اساس الگوی جدیدی از طبقه بندی علوم عرضه شده است که موجب سازماندهی معارف بشری و ساماندهی عرصه های مختلف حیات انسان می شود. در این الگو، علوم جدید و علوم قدیم همه در تناسب و تلائم دائمی می توانند موجب تعالی انسان و ترقی جامعه باشند. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌تفکر توحیدی؛ مرز بین طب قدیم و جدید ✔️دکتر علی اکبر ولایتی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، در همایش نظام سلامت از منظر اسلام با تاکید بر آموزه‌های رضوی که در تالار ابن سینا مشهد برگزار شد، گفت: 🔹در طب مدرن برای همه افراد داروی یکسانی در نظر گرفته می‌شود، در برخی اوقات عوارض زیادی را نیز با خود به همراه دارد، اما با احیای طب سنتی مبتنی بر تنوع مزاج، می‌توان بسیاری از امراض را درمان کرد. 🔹 در گذشته نزدیک، واژه طب سنتی مرسوم نبود؛ به گونه‌ای که گذاشتن عنوان سنتی در کنار واژه طب موجب تهجر این علم شده و از کاربرد این علم در عصر مدرن کاسته است.طب مشرقی جایگزین طب سنتیوی با اشاره به اینکه بهتر است طب مشرقی جایگزین واژه سنتی شود، عنوان کرد: 🔸غربی‌ها با تفاخر به دسترسی به علوم به ظاهر مدرن و با انکار سابقه و تمدن علمی مشرق زمین به ویژه تمدن ایران اسلامی، همواره به دنبال سرکوب و تضعیف ریشه‌های علمی و کم جلوه دادن این توانمندی ریشه‌دار تاریخی در مشرق زمین و میان مسلمانان بوده‌اند. 🔹ولایتی با اشاره به اینکه بر اساس تاریخ پزشکی موجود در زمان ستارخان پزشکی به نام نظام‌الحکما اولین عمل جراحی را انجام داد، ابراز کرد: این طبیعی است که هر علمی که زمان بر آن بگذرد، مورد بازنگری قرار می‌گیرد، به عنوان نمونه نظریه بطلمیوس در نجوم و نظریه جالینوس در علم پزشکی، هر دو به نوبه خود بازنگری شده‌اند، پس بازنگری در طب به معنای ناکارآمدی آن نیست. 🔸علما زینت دربار امراء بودند وی با تاکید بر اینکه تمدن اسلامی تلفیقی از تمدن برگرفته از آیات و روایات و تمدن دوره مسلمان‌ها است، اظهار کرد: در عصر ساسانی در ایران، تعلیم و تعلم ویژه افراد خاص و متمول بوده است و افراد فرودست حق تعلیم و علم‌آموزی نداشتند، در حالی که با ورود اسلام تعداد علم‌آموزان در ایران روز به روز افزایش یافت و علم‌آموزی جزو افتخارات گشته و علما زینت دربار امراء شدند. 🔸وی با بیان اینکه قرآن کتاب طب نیست، بنابراین نام‌گذاری همایشی با عنوان طب و قرآن صحیح نیست، ابراز کرد: قرآن کتاب طب و نجوم و ریاضی نیست، اما هرگاه به قرآن مراجعه کنید، می‌بینید با آخرین علوم روز در هر زمینه‌ای مطابقت دارد. کتابخانه‌های غنی در سراسر ملل اسلامی در حوزه‌های مختلف علموی با تاکید بر اینکه وجود کتابخانه‌های بسیار غنی در سرتاسر ملل اسلامی نشان‌دهنده توجه مسلمان به علم‌آموزی است، اظهار کرد: اسلام، مردم را تشویق به علم‌آموزی کرد و آن را از انحصار افراد خاص درآورد و به عموم جامعه تعمیم داد و پیامبر(ص) قرآنی آورد که قسمش به علم و قلم است. 🔹ولایتی با اشاره به اینکه غربی‌ها منکر ریشه و عقبه فاخر علمی اسلام شدند، تصریح کرد: این در حالی است که تا اوایل قرن بیستم کتاب قانون ابوعلی سینا در دانشگاه مون پلیه فرانسه تدریس می‌شد. 🔸 بسیاری از معضلات طب را علم جدید نمی‌تواند حل کند، زیرا انسان یک کل تفکیک‌ناپذیر به عنوان یک موجود زنده و دارای مزاج‌های اربعه و روح است. 🔹طب قدیم قائل به وحدت و استوی اضافه کرد: طب قدیم قائل به این وحدت و تفکر توحیدی در خالق و مخلوق در توصیف انسان و سایر موجودات زنده است که این نگاه در طب جدید وجود ندارد. 🔸استفاده از هر دارویی در طب جدید بیش از یک حدی عوارض جبران‌ناپذیر دارد، با این حال مدام از طب مشرق زمین ایراد می‌گیرند، مگر علم طب جدید کم اشکال دارد؟ تحقیقات و آمار نشان می‌دهند که تعداد موارد مداخلات مضر اطباء در درمان بیماری‌ها، بیش از موارد مداخلات مفید آنان است .وی توجه به طب اسلامی را حلال بسیاری از مشکلات درمانی توصیف و بیان کرد: احیاء طب اسلامی و سنتی مبتنی بر تنوع مزاجی و وحدت در طبیعت انسان، حیوان، گیاهان و جمادات است که می‌تواند در بسیاری از امراض کارگشا باشد. 🔹ولایتی با تاکید بر اینکه همه افراد به طب سنتی متمایل است، گفت: به همین دلیل طب سنتی در تمام نقاط دنیا وجود دارد و شمار زیادی از مردم به آن روی می‌آورند. 🔹وی به ایرادهای جدی طب جدید اشاره و بیان کرد: طب جدید اشکالات زیادی دارد و پزشکان نیز معتقدند بیش از 90 درصد مرض‌ها به خودی درمان می‌شوند و نیازی به دخالت پزشک ندارد، اما با این حال کسی نمی‌گوید که به دکتر نروید. 🔸وی با تاکید بر اینکه طب اسلامی در عین راحتی برای تجویزکنندگان آن نیاز به گذراندن دوره‌های آموزشی دارد. 🔹 هرکس نمی تواند مبادرت به انجام این طب کند و همین روش که بعد از پزشکی عمومی، تخصص طب سنتی را دریافت می‌کنند، بهترین راهکار است. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌فطرت بنیان معرفت شناسی استاد : 🔹تنها با قول به است که انسان، هم از جهت ادراک و تفکر و هم از جهت گرايش و احساسات عالي انساني «جهتدار» مي‌‌‌‌‌شود، آنهم جهت ضروري. از نظر ما هرچند ذهن در ابتدا فاقد هر نوع ادراک بالفعل است‌‌‌‌‌ (اللَّه الذي اخرجکم من بطون امّهاتکم لاتعلمون شيئاً ...)و هرچند ذهن از نظر پذيرش معقولات اوليه (ماهيات) ماده خام محض و بلااقتضاء است (برخلاف نظريه افلاطون و حتي دکارت در تصور ماهيت جسم) و پذيرنده محض است، اما انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و معقولات ثانيه منطقي به حکم استعداد فطري و بعد الهي خاص است، همچنان که استعداد تعميم معاني و معقولات اوليه يعني تجريد آنها و تعميم آنها نيز معلول استعداد خاص است که حکما از آنها به عقل بالقوه تعبير مي‌‌‌‌‌کنند. 🔸تعميم و تجريد و همچنين انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و انتزاع معقولات ثانيه منطقي مولود استعداد فطري ذهن انساني است و اينهاست که به انسان امکان تفکر و استدلال و استنباط و استخراج احکام و قوانين کلي مي‌‌‌‌‌دهد. علاوه بر همه اينها يک سلسله تصديقات اوّلي فطري براي انسان هست که جهت تفکر را روشن مي‌‌‌‌‌کند.  🔹تجريد و تعميم و انتزاع، مايه‌‌‌‌‌هاي ثانوي تفکر را (مايه‌‌‌‌‌هاي اوليه که ماده خام تفکر است وسيله حواس به دست مي‌‌‌‌‌آيد) به دست مي‌‌‌‌‌دهد و يا به تعبير دکارت صورت تفکر را به دست مي‌‌‌‌‌دهد و تصديقات فطري کادر و جهت تفکر را؛ يعني جهت تفکر را ضرورت و لايتخلف مي‌‌‌‌‌کند و از اراده انسان خارج مي‌‌‌‌‌کند همچنان که جهان خارج هم از اين جهت نقشي ندارد. جهان بيرون دو نقش دارد: يکي اينکه مواد اوليه تصوريه را مي‌‌‌‌‌دهد از راه احساس و ديگر اينکه پاره‌‌‌‌‌اي تصديقات ثانويه را مي‌‌‌‌‌دهد از راه تجربه که البته به کمک قياس و تصديقات فطري است. 🔸 مثلًا امتناع جمع ميان نقيضين، امتناع جمع ضدين، امتناع دور، امتناع تقدم شي‌‌‌‌‌ء بر نفس، ضرورت صدق نتيجه با صدق مقدمتين، ضرورت صدق عکس مستوي و عکس نقيض با صدق اصل، ضرورت ثبوت قضيه از راه خلف يعني از راه ابطال نقيضش و امثال اينها جبراً مسير تفکر و کادر تفکر را و جهت تفکر را در همه يکنواخت تعيين مي‌‌‌‌‌کند واين است . 🔹و اگر انسان آنچنان بود که ماده خام محض بود و تحت تأثير مطلق عالم بيرون و مقياسي براي اطمينان به اينکه بيرون هم برخلاف اين مقياسها نخواهد شد نداشت، مثلًا در آينده جمع نقيضين، تقدم شي‌‌‌‌‌ء بر نفس، صدق اصل و عدم صدق عکس تحقق نخواهد يافت، به هيچ علم و ادراکي نمي‌‌‌‌‌شد اعتماد و اطمينان کرد. 🔹و اما از جنبه گرايشها. باز هم فطرت است که به انسان نوعي جهت داده و مي‌‌‌‌‌دهد.  یاداشت ها ج۱۱ ص۵۷ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 نجات هنر از سلبریتی 🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی و واژه وارداتی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. در واقع این تفاوت فقط تفاوت مفهومی و زبانی نیست بلکه یک تفاوت جوهری و ذاتی است که میان آنها تباین کلی برقرار است. 📌ذات هنر 🔹جوهره هنر را امر قدسی، تعالی بخشی و رهائی بخشی از اسارتهای نفسانی و اجتماعی تشکیل می دهد که هم نشین مفاهيمي همچون عشق، ادب، اخلاق، شهود، خیال و مثال است. هنر سازنده هنرمند است و هنرمند همچون خورشیدی در جامعه نورافکنی می کند در ذات هنر چهره شدن، ستاره شدن، خودشیفتگی و شهرت نهفته نیست. هنرمند به خلوت انس دارد و گمنامی را بیش از شهرت می پسندد، واگر شهرت و معروفیتی هم حاصل شود آن را با عشق در مسیر تعالی افراد و هدایت جامعه و رهایی بخش از ظلم و ضد ارزشها به کار می گیرد. 🔸 مقتضای هنر و پذیرش هنرمند، زیبایی جویی و حقیقت گرایی است، فطرتی که همواره ثابت و جاودانه است. بنابراین هنرمند همیشه هنرمند است چه گمنام باشد چه مشهور، چه به تولید اثر هنری مشغول باشد چه نباشد، چه زنده باشد چه نباشد. هنرمند در حرکت تکاملی خود اوج می گیرد و جاودانگی می یابد: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" 📌 ذات سلبریتی 🔹در مقابل هنرمند، سلبریتی قرار دارد. ذات سلبریتی بر مشهوریت، چهره شدن، ستاره شدن استوار است. هویت سلبریتی، هویت دست ساز اجتماعی است که با غیرعادی بودن و مهیج بودن همراه است و نوعی تفریح و تازگی را برای مردم تداعی می‌کند. سلبریتی تا زمانی سلبریتی است که جذابیت دارد و از قدرت تهییج مخاطبان و امر تفریح ساز برخوردار است. جوهره سلبریتی، شهرت بر مدار معروفیت، دیده شدن، تحریک و جنجال سازی و کسب منافع بیشتر برای خود و یا کارگردان صحنه است. بنابراین سلبریتی محصول و لذت و تحریک است. 🔸سلبریتی برای دیده شدن هر کاری می کند. گفته شده است: یک سلبریتی ممکن است از راه‌هایی مثبت مثل طنازی، مهارت‌های ارتباطی، شیوه های سرگرم کردن مردم، حتی شرکت در کارهای خیریه به شهرت برسد و هوادار جذب کند و همچنین ممکن است از راه‌هایی منفی نظیر زیباسازی های غلو آمیز، تن نماییهای عشوه گرانه، هنجارشکنی، قیافه و پوشش غیر متعارف، اختلاس، رسوایی جنسی، خشونت و حتی به صورت تهمت به آن‌ها که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز مشهورتر گردند. 🔹سلبریتی ها به ظاهر کنشگر خلاق (سوژه) هستند اما خود (ابژه) هستند و تحت سیطره امیال و منافع دیگران زیست می کند. در حقیقت سلبریتی یک شغل و کارگر تحریک گر است و ساخته "عصر تصویری شدن جهان" است و در جهان معنایی مدرن پدید آمده است. در جهانی که بر غلبه میل، شکل و صورت بر حقیقت و معنا استوار شده است سلبریتی ها افرادی هستند که به‌ استخدام تبلیغاتچی‌ها، بازاریاب‌ها، رسانه ها و صاحبان قدرت و ثروت درآمده اند تا سخنگوی امیال و منافع آنها باشند. اکثریت سلبریتی ها بازیگرانی هستند که دانش و خلاقیت ویژه ای ندارند اما بهتر از همه می توانند طبق میل و نظر بازیگردان و کارگردان نقش بازی کنند و تابع خواست و دستور آنها باشند. بنابراین سلبریتی ها محصول رسانه ها و تابع منافع صحنه گردانان رسانه برای هیجان زایی، تحریک و جذابیت بیشتر و گسترش هواداران و مخاطبان هستند. سلبریتی در جامعه مدرن همان نقش در جامعه طبقاتی و مشرکانه را دارد. 🔹سلبریتی کالاهایی است که نیازمند مصرف شدن است. به تعبیر دیگر سلبریتی محتاج مخاطبان قضاوتگر است تا او را ببینند و ارزیابی کنند. این موجب شده است که سلبریتی در حال تغییر و تجدد باشد و همواره خواسته های هواداران را لحاظ کند و آن خواسته ها را درونی کند و همیشه طوری باشد که هوادار می پسندد یا به نحوه ای ظاهر شود که بیشتر از گذشته هیجان هوادار را تحریک و نظر او را جلب کند. براین اساس سلبریتی در نهیلیسم و از خودبیگانگی مزمن غرق است و از آن غافل است. 🔹مقتضای تکوّن و اوج گیری سلبریتی لذت خواهی هوادار است غريزه ای که ذات آن تنوع خواهی و تجدد طلبی است. ازاین رو، شهرت سلبریتی بیدوام و محدود است وفقط تا زمانی است که برای هوادار کارکرد و منفعت دارد با ریزش هواداران، از اعتبار او نزد کارفرما و بازیگردان هم کم می‌شود. سلبریتی به جهت جذابیت‌های ظاهری و مهارت‌های رفتاری به طور تصادفی ودفعتاً اوج میگیرد ودر اندک زمانی هواداران ودنبال کننده های (فالور) زیادی راجذب میکند اما پس از مدتی که ازجذابیت‌های او کاسته و یا احساس تکراری بودن برهواداران غلبه یافت روند نزولی مییابد و از متن جامعه حذف می شود و فقط به یک خاطره تبدیل میشود تا زمانی که همان خاطره هم فراموش شود. 🔹خلاصه سلبریتی یک شغل و کاسبی مثل بقیه شغل‌ها و کاسبی های برآمده از فرهنگ مدرن است و ارزش و اعتبار آن به نیت و قصد بازیگران آن و نوع خدماتی است که به انسان، جامعه و تحکیم ارزشها میرساند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله (درآمدی بر حکمت عملی) بخش چهارم: 🔹 اعتبارسازی انسان تابع ادراک او از کمال و نقص است چرا که اعتباریات ابزاری برساخته برای رسیدن به کمال مطلوب و دوری از نقائص است. لذا ریشه اعتبارسازی انسان، کمال‌خواهی و تنفر از نقص است. انسان بالفطره عاشق و طالب کمال مطلق است و هر کمال مطلوب محدود و نسبی را از ناحيه کمال بودن می خواهد نه از آن جهت که محدود و آغشته به نقص است. مطلوب انسان "کمال باهو کمال" است نه هر "کمال محدودی از آن جهت که محدود" است. 🔸 کمال و نقص امر اعتباري نیست بلکه اموری حقیقی و متقابل هستند. کمالات انسانی همان مصالح تکوینی و واقعی است که به صورت نقص، نیاز و حوائج جلوه‌گر می‌شوند و انسان به سمت آنها میل پیدا می‌کند. از این رو، تعیین مصادیق کمالات و نقائص ره‌آورد شناخت انسان از آغاز و انجام خود و درک نیازها و استعدادهای درونی دارد. انسان بواسطه قوای ادراکی هستی اشیا و پدیده‌ها و از جمله خود را درک و جایگاه هر کدام را نظام هستی مشخص می‌کند و براساس این شناخت به کمال لایق و نقص موجود در هر کدام پی می‌برد. ره‌آورد این شناخت تعیّن بخش متعلق فطرت کمال‌خواهی می‌شود و براین اساس با استعدادها و قوای درونی و همچنین اشیا و پدیده‌های بیرونی ارتباط بر محور حب و یا بر پایه بغض برقرار می‌کند. 🔹 لذا از ویژگی‌های انسان داشتن قدرت جاذبه و دافعه مستمر است یعنی همواره انسان در حال جذب و دفع است، جذب کردن و دفع کردن، جذب شدن و دفع شدن. کشش‌هایی در درون انسان وجود دارد که انسان اشیایی را به سوی خود می‌کشاند و همچنین جاذبه‌هایی وجود دارد که انسان را به سوی خود می‌کشاند و او را به حرکت وامی‌دارد. این جاذبه و دافعه هم نشانگر نیاز مستمر و فقر درونی است که موجب شده است انسان یک موجود سیری ناپذیر و بی‌نهایت‌طلب شود و در هیچ منزلی متوقف نشود و هم سازنده‌ی جوهر آدمی و ماهیت‌بخش به وجود آدمی است و به فعلیت و گسترش برخی از قوا و استعدادهای انسان و همچنین تضعیف برخی دیگر از قوا و استعدادها و غفلت از آنها می‌انجامد. 🔸 از آنجا که انسان دارای دو مبدأ میل یعنی و است دارای دو جهت علوی و سفلی است. یکی انسان را به سمت تعالی و معنویت می‌کشاند و دیگری انسان را به سمت پایین و طبیعت می‌کشاند و انسان را به رتبه حیوانات تنزل می‌دهد. لذا دو وجه متضاد در درون انسان وجود دارد که همواره انسان را به این سو و آن سو می‌کشانند. اگر سیری‌ناپذیری فطرت و متعلق شهوت تعلق گیرد، انسان در طریق سلفی نیز حد یقف نخواهد داشت و در رذایل و حیوان‌خویی از حیوانات نیز پست‌تر خواهد شد. البته شهوت هم می‌تواند بواسطه عقل در خدمت فطرت قرار گیرد و موجبات فعلیت فطرت را فراهم کند مانند نکاح و تشکیل خانواده. 🔹 نظام جذب و دفع و همچنین خصوصیت اعتبارسازی تابع نیازها و حوائج انسان است و نیازهای انسان همان نقص و نبود کمالات واقعی و مصالح نفس‌الامری است که انسانها به آنها میل دارد و طالب آنهاست. 🔸 انسان نیازهای متفاوت و متنوعی دارد و همه آنها در یک رتبه و درجه نیستند چون انسان دارای لایه‌ها و ابعاد مختلفی است و به اعتبار هر هر کدام، نیازهایی دارد و از آنجا که همه لایه‌ها و ابعاد انسان در یک سطح و مرتبه نیستند طبیعتا نیازهای همه هم در یک سطح و مرتبه نیستند بلکه دارای سلسله مراتب و درجات خواهند بود. نیازهای حیاتی و غیر حیاتی، نیازهای بنیادین و غیربنیادین. نیازهای معنوی و غیر مادی و نیازهای رفاهی و مادی. 🔹 تعیین سلسله مراتب نیازهای انسان و رتبه‌بندی آنها منوط به شناخت انسان و جایگاه او در نظام هستی و کمالات لایق او است. طبیعتا اگر انسان به ابعاد مادی و طبیعی تحویل برده شود، کمال او در تکامل ابعاد مادی و طبیعی است لذا اولویت از آن نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود. بر این اساس محور اعتبارسازی انسان نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود. 🔸خلاصه نظام اعتبارسازی انسان به نوع سلسله مراتب و رتبه‌بندی نیازها و حوائج او وابسته است و سلسله مراتب نیازها نیز مبتنی بر شناخت انسان است. از این رو، اعتباریات انسانی، بی‌اساس و گتره‌ای و بی‌مبنا نیست که نسبی‌گرایی مطلق و تکثر بی‌حد و حصر بر اعتبارسازی و اعتباریات انسانی حاکم باشد و امکان هیچ نوع مقایسه و ارزش‌گذاری وجود نداشته باشد. بلکه چون اساس اعتباریات ، نیازهای انسان است و نیازها اموری واقعی و قابل شناسایی و ارزش‌گذاری و رتبه‌بندی است از این رو، اعتباریات ریشه در شناخت واقعیت دارند و براساس این ابتنا، قابلیت سنجش و مقایسه را دارند. 🔹 اعتباریات به عنوان ابزار پاسخگویی عقل به نیازها، پیامدهایی هم به وجود می‌آورد که به اعتبار آن پیامدها نیز زمینه و امکان سنجش و مقایسه اعتباریات فراهم می‌شود. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 نجات هنر از سلبریتی 🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی و واژه وارداتی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. در واقع این تفاوت فقط تفاوت مفهومی و زبانی نیست بلکه یک تفاوت جوهری و ذاتی است که میان آنها تباین کلی برقرار است. 📌ذات هنر 🔹جوهره هنر را امر قدسی، تعالی بخشی و رهائی بخشی از اسارتهای نفسانی و اجتماعی تشکیل می دهد که هم نشین مفاهيمي همچون عشق، ادب، اخلاق، شهود، خیال و مثال است. هنر سازنده هنرمند است و هنرمند همچون خورشیدی در جامعه نورافکنی می کند در ذات هنر چهره شدن، ستاره شدن، خودشیفتگی و شهرت نهفته نیست. هنرمند به خلوت انس دارد و گمنامی را بیش از شهرت می پسندد، واگر شهرت و معروفیتی هم حاصل شود آن را با عشق در مسیر تعالی افراد و هدایت جامعه و رهایی بخش از ظلم و ضد ارزشها به کار می گیرد. 🔸 مقتضای هنر و پذیرش هنرمند، زیبایی جویی و حقیقت گرایی است، فطرتی که همواره ثابت و جاودانه است. بنابراین هنرمند همیشه هنرمند است چه گمنام باشد چه مشهور، چه به تولید اثر هنری مشغول باشد چه نباشد، چه زنده باشد چه نباشد. هنرمند در حرکت تکاملی خود اوج می گیرد و جاودانگی می یابد: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" 📌 ذات سلبریتی 🔹در مقابل هنرمند، سلبریتی قرار دارد. ذات سلبریتی بر مشهوریت، چهره شدن، ستاره شدن استوار است. هویت سلبریتی، هویت دست ساز اجتماعی است که با غیرعادی بودن و مهیج بودن همراه است و نوعی تفریح و تازگی را برای مردم تداعی می‌کند. سلبریتی تا زمانی سلبریتی است که جذابیت دارد و از قدرت تهییج مخاطبان و امر تفریح ساز برخوردار است. جوهره سلبریتی، شهرت بر مدار معروفیت، دیده شدن، تحریک و جنجال سازی و کسب منافع بیشتر برای خود و یا کارگردان صحنه است. بنابراین سلبریتی محصول و لذت و تحریک است. 🔸سلبریتی برای دیده شدن هر کاری می کند. گفته شده است: یک سلبریتی ممکن است از راه‌هایی مثبت مثل طنازی، مهارت‌های ارتباطی، شیوه های سرگرم کردن مردم، حتی شرکت در کارهای خیریه به شهرت برسد و هوادار جذب کند و همچنین ممکن است از راه‌هایی منفی نظیر زیباسازی های غلو آمیز، تن نماییهای عشوه گرانه، هنجارشکنی، قیافه و پوشش غیر متعارف، اختلاس، رسوایی جنسی، خشونت و حتی به صورت تهمت به آن‌ها که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز مشهورتر گردند. 🔹سلبریتی ها به ظاهر کنشگر خلاق (سوژه) هستند اما خود (ابژه) هستند و تحت سیطره امیال و منافع دیگران زیست می کند. در حقیقت سلبریتی یک شغل و کارگر تحریک گر است و ساخته "عصر تصویری شدن جهان" است و در جهان معنایی مدرن پدید آمده است. در جهانی که بر غلبه میل، شکل و صورت بر حقیقت و معنا استوار شده است سلبریتی ها افرادی هستند که به‌ استخدام تبلیغاتچی‌ها، بازاریاب‌ها، رسانه ها و صاحبان قدرت و ثروت درآمده اند تا سخنگوی امیال و منافع آنها باشند. اکثریت سلبریتی ها بازیگرانی هستند که دانش و خلاقیت ویژه ای ندارند اما بهتر از همه می توانند طبق میل و نظر بازیگردان و کارگردان نقش بازی کنند و تابع خواست و دستور آنها باشند. بنابراین سلبریتی ها محصول رسانه ها و تابع منافع صحنه گردانان رسانه برای هیجان زایی، تحریک و جذابیت بیشتر و گسترش هواداران و مخاطبان هستند. سلبریتی در جامعه مدرن همان نقش در جامعه طبقاتی و مشرکانه را دارد. 🔹سلبریتی کالاهایی است که نیازمند مصرف شدن است. به تعبیر دیگر سلبریتی محتاج مخاطبان قضاوتگر است تا او را ببینند و ارزیابی کنند. این موجب شده است که سلبریتی در حال تغییر و تجدد باشد و همواره خواسته های هواداران را لحاظ کند و آن خواسته ها را درونی کند و همیشه طوری باشد که هوادار می پسندد یا به نحوه ای ظاهر شود که بیشتر از گذشته هیجان هوادار را تحریک و نظر او را جلب کند. براین اساس سلبریتی در نهیلیسم و از خودبیگانگی مزمن غرق است و از آن غافل است. 🔹مقتضای تکوّن و اوج گیری سلبریتی لذت خواهی هوادار است غريزه ای که ذات آن تنوع خواهی و تجدد طلبی است. ازاین رو، شهرت سلبریتی بیدوام و محدود است وفقط تا زمانی است که برای هوادار کارکرد و منفعت دارد با ریزش هواداران، از اعتبار او نزد کارفرما و بازیگردان هم کم می‌شود. سلبریتی به جهت جذابیت‌های ظاهری و مهارت‌های رفتاری به طور تصادفی ودفعتاً اوج میگیرد ودر اندک زمانی هواداران ودنبال کننده های (فالور) زیادی راجذب میکند اما پس از مدتی که ازجذابیت‌های او کاسته و یا احساس تکراری بودن برهواداران غلبه یافت روند نزولی مییابد و از متن جامعه حذف می شود و فقط به یک خاطره تبدیل میشود تا زمانی که همان خاطره هم فراموش شود. 🔹خلاصه سلبریتی یک شغل و کاسبی مثل بقیه شغل‌ها و کاسبی های برآمده از فرهنگ مدرن است و ارزش و اعتبار آن به نیت و قصد بازیگران آن و نوع خدماتی است که به انسان، جامعه و تحکیم ارزشها میرساند. https://eitaa.com/hekmat121/992
📌 فطرت انسان امام خمینی(رحمة الله علیه): ما ندانیم که دلبسته اوییم، همه مست و سرگشته آن روى نکوییم، همه فارغ از هر دو جهانیم و ندانیم که ما در پى غمزه او بادیه پوییم، همه ساکنان در میخانه عشقیم، مدام از ازل، مست از آن طرفه سبوییم، همه هر چه بوییم ز گلزار گلستان وى است عطر یار است که بوییده و بوییم، همه جز رخ یار، جمالى و جمیلى نبود در غم اوست که در گفت و مگوییم، همه خود ندانیم که سرگشته و حیران همگى پى آنیم که خود روى به روییم، همه دیوان امام ص۱۷۹ https://eitaa.com/hekmat121
📌از ضعف‌های خود نهراسیم 🔹یکی از اموری که موجب ایجاد برخی از مشکلات شخصیتی انسان می‌شود اطلاع از ضعف‌ها و نقص‌های خود است و همین امر موجب بی‌اعتمادی به خود و از دست دادن امید و روحیه‌ی خوش‌بینی به آینده می‌شود. 🔸عموما این پی بردن به ضعف‌ها در زمانی است که انسان درصدد مقایسه‌ی خود با دیگران است. نقاط قوتی را در آنها می‌یابد که در خود او نیست. هرگاه تعداد این مقایسه‌ها بیشتر شود نواقص و ضعف بیشتری را در خود می‌یابیم. یعنی بازای هر مقایسه‌ای مجموعه‌ای از نواقص و ضعف‌های علمی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و... در انسان آشکار می‌شود. با بیشتر شدن این نواقص و ضعف‌ها طبیعتا آثار روان شناختی بیشتری هم خواهد داشت. 🔹چرا که انسان فطرتا تمایل به همه‌ی کمالات و خوبی‌ها و میل اولیه‌ی به تصاحب همه‌ی منافع و منابع دارد و دوست‌دارد که "هر چه خوبان دارند یکجا داشته باشد" اما چون این تمایل در واقع ممکن نیست که در این دنیای خاکی محقق شود، آثار روان‌شناختی منفی به بار می‌آورد. از جمله اینکه خود را ضعیف، ناتوان، بی‌فایده، جامانده‌ی از دیگران احساس می‌کند. 🔸 در حالی که اگر خوب بنگریم می‌یابیم که ما انسانها از ابتدا ضعیف و ناقص و فقیر بوده‌ایم و هستیم. يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﺍﻱ ﻣﺮﺩم ! ﺷﻤﺎﻳﻴﺪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ(فاطر١٥) در ابتدای تولد هیچ یک از استعدادها و توانایی‌های ما فعال نبوده است‌. به لحاظ عقلی و علمی خالی الذهن بودیم وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻜﻢ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ.(النحل٧٨) همچنین به لحاظ جسمی ناتوان بودیم، از اعتبارات اجتماعی بی‌بهره بودیم. لذا ما با ضعف و نقص مطلق به دنیا امده‌ایم لذا بودن نقص و ضعف هیچ عیبی نیست و نباید از آنها هراس داشته باشیم. بلکه همواره باید به نعمت‌هایی که نصیب انسان شده است توجه کرد. نعمت‌هایی که نوعا فعلیت یافتن استعدادهای درونی است. 🔹 بودن نقص و ضعف عیب نیست - چرا که انسان به لحاظ وجودی فقر محض است و عین الربط به خداوند متعال (جل جلاله و عظم شأنه) است - وجود نعمت و فعلیت استعدادها و توانایی‌ها عین لطف و رحمت و پیشرفت است. قدر دارایی‌ها و توانایی‌های موجود را باید دانست و همواره آنها را یاد آوری کرد. وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻛﻦ (الضحى١١) ✔️ هیچ نمی‌دانستیم اما حالا در مدرسه و حوزه و یا دانشگاه دانا شده‌ایم و از برخی علوم مطلع هستیم ! ✔️ هیچ نمی‌توانستیم بخوانیم، سخن بگوییم، راه برویم، ارتباط برقرار کنیم، و ... اما حالا می‌توانیم! ✔️ عریان بودیم اما الان پوشیده به بهترین لباس‌ها هستیم! ✔️ خیلی چیزها نداشتیم و الان دارم و در آینده هم بیشتر می‌توانیم داشته باشیم. 🔸 اگر خوب بنگریم می‌بینیم که هر کدام از ما به اندازه‌ی خودمان خیلی دارا و توانا شده‌ايم که بسياري از افراد از آن محروم هستند و در عین حال ما هم برخی از ویژگی‌ها و دارایی‌های ديگران را نداریم و این اختلافات و تمایزها سنت الهی است تا حیات اجتماعی انسان ممکن شود و زمینه برای حرکت و کوشش و همچنین ابتلا و امتحان فراهم شود تا شاکله‌ی افراد ساخته شود و جوهره‌ی اشخاص شناخته شود. 🔹 اگر نواقص و ضعف‌های انسان در پرتو نعمت‌ها و دارایی‌ها نگریسته شود موجب حرکت و تلاش انسان برای رفع نواقص و ضعفها به قدر مقدور است و در عین حال چون نعمت‌ها و فعلیت‌ها هم دیده می‌شود هیچ‌گاه موجب بی‌اعتمادی به خود و ناامیدی به آینده و غفلت از رحمت الهی و مغفرت او برای پر کردن خلأها و جبران عقب‌ماندگی‌ها نمی‌شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش دوم: ❇️ویژگی های نظام فکری امام خمینی امام خمینی متفکری برجسته و صاحب یک نظام فکری و نظام جامع از اندیشه‌ی اسلامی بود که از ویژگی‌های مختلفی برخوردار بود که مهم‌ترین آن از این قرار است: ۱. توجه جدّی به محکمات اندیشه و اصول معرفت در مسیر انکشاف حقیقت و تفکیک آنها از سایر معارفی که به توضیح و تفصیل و اثبات آن می پردازد و تلاش برای بازگرداندن همه‌ی معارف تفصیلی و توضحی به آن محکمات و اصول ثابت و عمومی؛ محکمات نظام فکری امام خمینی همان مقاصد اصلی دین اسلام و فلسفه‌ی واقعی احکام الهی است. ۲. توجه مراتب و درجات تشکیکی معرفت که کاملا ناظر به واقعیت ذومراتب حیات انسانی و نظام خلقت دارد. لذا تناظر میان معرفت، انسان و هستی برقرار می‌کند و از ظواهر اشیا و سطوح معرفت عبور کرده و راهی به لایه‌های باطنی و غیبی واقعیت جستجو می کند لذا منزل اول سلوک انسانی است. تفکر یعنی عبور از خیالات و انگاره های ذهنی، مشهورات زمانه و عادات اجتماعی(حجابهای خودساخته) که حجاب موقعیت ما و مهجوریت قرآن و حقیقت شده است و نسبت ما را با حقایق ثابت هستی مختل کرده است و در عین حال توجه به حقایق ثابت و مقصد اعلای حیات انسانی است. ۳. از منابع مختلف معرفت بخش بخصوص قرآن و حدیث، عقل و تاریخ (بخصوص تاریخ انبیاء و اولیاي الهی) بهره می‌برد تا جوانب مختلف واقعیت و لایه‌های معنایی هستی و ابعاد باطنی انسان آشکار شود. از این‌رو معرفت امر ذو مراتب و درجات است که هرکس براساس ظرفیت خود از آن بهره دارد. ۴. پس از کسب اجتهاد در علوم اسلامی و تراث دانشی مسلمین(بخصوص، عرفان و فلسفه، فقه و اصول) از آنها برای صورتبندی نظام اندیشه خود و حل مسائل خرد و کلان جامعه‌ی بشری بهره گرفته است. هیج علمی را فداي دیگری نمی‌کند و با هیچ دانشی سر ستیز و تقابل ندارد.(بسیج همه‌ی علوم برای حل مسائل جامعه بشری) ۵. . در نظام اندیشه امام خمینی، همه‌ی معرفت‌ها و علوم برای "زندگی توحیدی"، عمل و حرکت انسان به سمت کمال است و هیچ دانشی فی‌نفسه مقصود نیست مگر معرفت قلبی و ایمانی به خداوند متعال (به عنوان حقیقت همه حقایق و کمال مطلق فطری) که ره‌آورد عمل و حرکت آگاهانه‌ی انسان و نتیجه تکامل وجودی او و اتصال قلبی به حقیقت است. چون هدف علم و معرفت انکشاف حقیقت و اتصال به حقیقت از طریق عمل است به جای کثرت اطلاعات، تذکر و درونی شدن معرفت بسیار اهمیت می یابد تا معرفت از حالت لقلقه زبان و حال خارج شود به ملکه و حقیقت وجودی مبدل شود. ۶. این نظام فکری چند بعدی و چند لایه است، محور در عرصه‌ی انسان شناسی است در عرصه‌ی هستی شناسی است، درعرصه‌ی معرفت‌شناسی انکشاف حقیقت و است و در عرصه‌ی حرکت و زندگی و در همه‌ی ساحت‌های حیات انسانی و تمامی زوایای زندگی است که برنامه‌ی عملیاتی برای زندگی توحیدی عزتمندانه و جامعه متکامل در دنیا عرضه می‌کند. ۷. غایت اصلی کل تفکر اسلامی، انسان و یافتن "صورت انسانی" است. باقی اهداف و مقاصد همچون پیشرفت و رفاه، قسط و عدالت، آزادی و رهایی، امنیت و سلامت نقش طریقی و مقدمی برای تربیت و کمال حقیقی انسان را دارند و نباید نگاه استقلالی به آنها داشت که نگاه استقلالی موجب تقلیل‌گرایی اسلام و تضاد فکری و اجتماعی می‌شود. ۸. نظام فکری علی‌رغم ثبات در محورها و اصول، درهر زمان و مکانی، دلالت‌ها و اقتضاهای معرفتی ورفتاری خاصی دارد. لذا در ذات آن پویایی وانعطاف نهفته است. بدین‌جهت از جمود، تحجر والتقاط مبرا است و همواره‌ به اجتهاد نو به نو و توجه به معادلات و اقتضائات زمان و مکان در همه‌ی ساحت‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی لازم است. https://eitaa.com/hekmat121
📌علت پیدایش نظریات خشونت‏آمیز و افراطی علیه دین در اروپا استاد شهید آیت‌الله مطهری: 🔸علت پیدایش نظرات بسیار تند علیه دین یک جریان خاصی است که در مغرب‏زمین به وجود آمد و مردم را به اصل دین بدبین کرد، بلکه در مردم عقده و کینه راجع به دین ایجاد کرد. 🔹رفتار ضد دین کلیسا و آن اینکه کلیسا در مغرب زمین به یک استبداد و خشونت عجیب که با طبیعت دین ناسازگار است دست زد و آن اجبار مردم به عقیده و شکنجه‏های سخت و آدم‏سوزی‏ها به بهانه‏های مختلف و تفتیش و تجسس عقاید [بود] 🔸این کار بود که دل‏پری‏هایی ایجاد کرد و عده‌ای را بکلی بدبین و بیزار کرد و شروع کردند به اظهارنظرهایی خشونت‏آمیز علیه دین. 🔹دین یک امر خشن بود برای آنها، لهذا در مقام برآمدند که توجیه و تفسیرکنند این بلا از کجا به جان بشر افتاده، زیرا هر بلایی در اجتماع بشری باید یک علت خاص داشته باشد، اصل و حکم می‌کند که آن بلا نباشد. علیهذا اظهارنظرها علیه دین در اروپا خود از یک سرچشمه می‌گیرد. 📌دین در مشرق زمین سیادت روحانی داشته و در مغرب سیادت اجباری و دیکتاتوری‏: 🔸در مشرق زمین، دین همیشه سیادت روحانی داشته نه سیادت مادی و زوری. اسلام تفتیش و تجسس را جایز نمی‌داند، عقوبتهای شدید را تجویز نمی‌کند. دین اسباب زحمت و شکنجه و ارعاب و اختناق و وحشت نبوده است. یادداشت‌ها ج۴ ص ۲۲۵. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 حقیقت در پرتو واقعیت بخش نهم: ❇️ متفکران محوری در تجددشناسی 🔸 امام خمینی امام خمینی با تاکید بر مفهوم در آثار مختلف خود و بخصوص کتاب «شرح جنود عقل و جهل» و «کشف الاسرار» نکات ارزشمندی در زمینه شناخت صحیح غرب، علم و فناوری مطرح ساخته‌اند که بعدها در سخنرانی‌های انقلابی خود آن را تفصیل داده‌اند و در مباحثات فقهی و حکومتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر همان مبنا، روش درست مواجهه‌ی حکومت اسلامی با موضوعات جدید را تبیین کرده‌اند. نقدهای ایشان به تمدن غرب و سیاست‌های کشورهای غربی و همچنین پیام تاریخی ایشان به گورباچف از مهمترین آثار غرب‌شناسی ایشان است. نظریه‌هایی نظیر «جنود عقل و جهل»، «خطابات قانونی»، «زمان و مکان»، «تبدّل موضوع»، «ولایت مطلقه‌ی فقیه»، «استقلال و خودباوری»، «مصلحت» و سیاست «نه شرقی و نه غربی» از جمله عناصر مهم دخیل در غرب‌شناسی امام خمینی است. 🔸علامه طباطبایی علامه‌ی طباطبایی نیز با ارائه نظریه‌ی تلاشی بسیار موفق برای فهم فرهنگ و تمدن داشته است و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و بخش‌های زیادی از تفسیر شریف المیزان و مقالات متعددی، بنیان‌های مواجهه با پدیده‌های جدید را ترسیم کرده‌اند و بارها به نقد بنیان‌های فکری و اخلاقی تمدن غرب پرداخته‌اند. طرح بنیاد «فلسفه‌ی تطبیقی»، «ولایت و زعامت»، «ثابت و متغیر»... از جمله عناصر مهم و مؤثر در دستگاه غرب‌شناسی و تجددشناسی علامه طباطبایی است. 🔸 شهید مطهری شهید مطهری قهرمان غرب‌شناسی فلسفی و الهیاتی دوران معاصر است که با استفاده از افکار و آثار دو استاد خود یعنی امام خمینی و علامه طباطبایی و مبتنی بر حکمت متعالیه و بخصوص طرح ، طرحی نو و بدیع در غرب‌شناسی درافکنده است که فهم آن نیازمند توجه جدی و عمیق به همه‌ی آثار ایشان است. شهید مطهری این طرح را با شرح و توضیح و بسط کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» آغاز کرد و تا قبل از شهادتش حتی در آخرین بحث‌های خود مانند «شرح مبسوط منظومه»، «فلسفه‌ی تاریخ» و «اقتصاد تطبیقی» آن را بسط و تفصیل داد. نظریاتی همچون «تکامل اجتماعی انسان»، «نفاق جدید»، «اسارت علم»، «اسلام و نیازهای زمان»، «اجتهاد»، «ثابت و متغیر»، «نبرد حق و باطل»، «انسان کامل» از جمله عناصر مهم در دستگاه غرب‌شناسی استاد شهید مطهری است. کتاب «علل گرایش به مادی‌گری» یکی از شاهکارهای استاد مطهری در تحلیل تاریخی و فلسفی تمدن غرب و تبیین چرایی ایجاد مادی‌گری، براساس مبانی معرفت‌شناسی و انسان شناسی حکمت متعالیه است. 🔸سایر متفکران در کنار این سه متفکر محوری باید از شخصیت‌های مهم و تأثیر گذار دیگری یاد کرد که در طول نیم قرن توانستند براساس حکمت اسلامی و معارف قرآنی، ما را با وجوه مختلف تجدد و تمدن غرب آشنا کنند و راه خروج از بن‌بست‌های آنرا بیان کنند و زمینه فکری شکل گیری نظام اسلامی براساس نه شرقی و نه غربی را فراهم کنند و یا همان مسیر را تکمیل کنند: شهید بهشتی، شهید صدر، آیت الله العظمی خامنه‌ای، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی از جمله شخصیت‌های مهم این میدان هستند که بررسی آرا و اندیشه های ایشان بسیار راهگشای ما خواهد بود. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1657
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۳ از ۵۰ 🔹 توجه به تحولات علمی و فناورانه‌ی در غرب و آثار فکری، فرهنگی و سیاسی دو مکتب مهم و بر جوامع اسلامی از جمله موضوعاتی بود که در لابه‌لای آثار استاد مطهری، ذهنم را به خود مشغول می‌داشت و روز به روز این پرسش بیشتر مطرح می‌شد که چرا غرب در عین پیشرفت‌های علمی و فناورانه، از خدا و دین، بیشتر فاصله گرفته و به مادی‌گری و الحاد متمایل شده است؟ آیا این الحاد و مادی‌گرایی محصول رشد عقل، علم، سرمایه‌داری و توسعه‌ی فناوری‌هاست یا معلول ضعف در بنیان‌های فکری و فلسفی آنها است؟ 🔸 کتاب استاد مطهری بهترین متن برای پاسخ به این پرسش‌های فلسفی بود. استاد مطهری در این کتاب براساس نظریه به تحلیل فلسفی و اجتماعی تمدن غرب پرداخته‌اند و روشن ساخته‌اند که مجموعه‌ای از علل فکری و فلسفی و عوامل اجتماعی و سیاسی دست به دست داد تا تمدن غرب به دام مادی‌گری بیافتد. 🔹 مقدمه‌ی کتاب با عنوان «ماتریالیسم در ایران» برایم بسیار خواندنی و جذاب بود. چرا که به معرفی جریاناتی می‌پرداخت که سعی داشتند که تراث تمدنی و همچنین اسلامی را با مادی‌گرایی و پیشرفت‌های مادی همسو نشان دهند. اما از این خطرناکتر، جریانی است که بر پایه‌ی منطق دیالکتیک و ادبیات تند انقلابی به دنبال تفسیری از قرآن است تا فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی و تضادگرا معرفی کند. استاد از این جریانات با عنوان «ماتریالیسم منافق» یاد می‌کند که حقیقتا برایم بسیار انذار دهنده و نگران کننده بود. با مطالعه‌ی این مقدمه بود که با ریشه‌های انحرافات مجاهدین خلق و گروهک فرقان بیشتر آشنا شدم. (گروهکی که در سال ۱۳۵۸ مغز متفکر انقلاب اسلامی، استاد مطهری را به جرم انتقاد از دکتر شریعتی ترور کردند.) جریان‌هایی که بعدها به مشهور شدند. 🔸 جریانات چپ که به تدریج بعد از مشروطه در ایران شکل گرفت نوعی واکنش علیه جریان‌های لیبرال مسلک بود. جریانات چپ بدون آنکه ریشه در تاریخ و سنت اسلامی داشته باشند برآیند ترجمه‌ی متون سوسیالیست‌های غربی در قرن ۱۸ و ۱۹ است که بر مفاهیمی چون عدالت و برابری تاکید دارند و با نابرابری‌های برآمده از نظامات طبقاتی و سرمایه‌داری سر ستیز دارند. منطق دیالکتیک هگل که بر و و و استوار است بهترین مستمسک فکری برای توجیه ستیز و تقابل با لیبرالیسم و سرمایه‌داری بود. چون بر مبنای این اندیشه «همه چیز از مبارزه به وجود می‌آید...» (نقدی بر مارکسیسم، م.آثار ج۱۳ص۸۳۵) 🔹 با تأکید بر منطق دیالکتیک و تفسیر تضادگرا از هستی و انسان، جامعه و تاریخ به دنبال تفسیری انقلابی و تقابلی از اسلام هستند و از طرح در مقابل دفاع می‌کردند. در خاطرات مختلف از زندگی ایشان خواندم که استاد مطهری معتقد بوده که این جریانات چپ اسلامی، پای منبر برخی از روحانیون و ائمه جماعت تهران و درس تفسیر و نهج‌البلاغه آنان به چنین اندیشه‌هایی روی آورده‌اند. روحانیونی که تحت تاثیر ادبیات برخی از روشنفکران سوسیال مسلک، بودند و قرآن و نهج‌البلاغه را سوسیالیستی فهم می‌کردند و به خورد مخاطبین خود می‌دادند. منشورات سوسیالیستی با قرائت مارکسیستی آن، مثل نقل و نبات در فضاهای روشنفکری و اجتماعی آن زمان وجود داشت و از جذابیت بسیار زیادی برخوردار بود چون برای مقابله با لیبرالیسم و نظام سرمایه‌داری غرب تولید ادبیات کرده بود و به علم انقلاب بدل شده بود. از این‌رو، این مسئله بسیار جذاب می‌نمود که چرا برخی از روحانیون و جوانان مسلمان برای مقابله با نظام سرمایه‌داری و اقامه عدالت به مکتب مارکسیسم و سوسیالیسم پناهنده شدند و درصد جمع میان مبانی منطقی و فلسفی سوسیالیسم با منابع و متون اسلامی افتادند؟ 🔸همین پرسش‌ها میل مطالعه‌ی سایر آثار استاد شهید مطهری را بیشتر می‌کرد تا معلوم شود که جریان‌های به کدام بخش‌های مارکسیسم دل بسته‌اند و بر آن اساس، انسان، هستی، جامعه و اسلام را تعریف می‌کنند. 🔹 این‌گونه احساس می‌کردم که از منظر استاد مطهری واژه و اصل تضاد به همراه مفهوم مهمترین مفاهیم دستگاه فلسفی هگل و مارکسیسم است که در تقابل با حکمت الهی و فلسفه اسلامی است و بنیان همه‌ی تجدیدنظر طلبی‌ها و انحرافات تمدن غرب است و باید وقت زیادی را جهت فهم آنها صرف کرد تا به روح و جوهر جریانات پی برده شود، بدین جهت وقت زیادی را برای فهم این مفاهیم صرف کردم اما همچنان نقاط مبهم و مجهول زیادی وجود داشت. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1844
📌 «وفاق» یک ضرورت است نه یک تشریفات 🔹ایران یک کشور بزرگ با تنوع مختلف قومی، مذهبی، زبانی، فرهنگی و جغرافیایی؛ و زیبایی ایران هم به همین ویژگی است که موجب شده است که در طول تاریخ، ایران محل تولید اندیشه‌های تمدنی و قرارگاه حکمت الهی و اخلاق انسانی باشد. هنر ایران و ایرانیان در همیشه تاریخ، جمع تضادها و تکثرها بوده است. تخت جمشید نماد یک بنای ایرانی اما با استفاده از ظرفیت ملل مختلف است. حکمت و فلسفه اسلامی محصول جمع سالم میان اندیشه‌های متفاوت و حتی متعارض یونانیان، ایرانیان و سایر ملل در ذیل فرهنگ ناب اسلام است. خلاصه ایران را باید تفاوت‌ها، تضادها و تعارضها دانست و آینده تمدن بشری نیز نیازمند چنین تفکر و روحیه‌ای است. 🔸 در زمانه ما که زمانه کثرت و تفرقه است و تفکر مدرن و پست‌مدرن بر تفرقه و تمایز اصرار دارد و انسانها را به بهانه‌های مختلف از هم دور ساخته و حزب حزب کرده‌است «جمهوری اسلامی ایران» آمده است و ندای «وحدت» و «همگرایی» می‌دهد. در مکتب انقلاب اسلامی، جمع سالم همه‌ی عناصر تمدنی و انسانی براساس اصل یک اصل مهم و هدف متعالی است و بارها از سوی رهبران انقلاب حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) همگان را بدان توجه داده‌اند و متفکران بزرگ انقلاب اسلامی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر (رحمة الله علیهم) برای آن تولید فکر کرده‌اند تا زمانی که ایشان راهنما و راهبر مسیر جریانهای انقلابی بودند، انقلاب اسلامی در مسیر وحدت و جمع تفاوت‌ها و تکثرها بود اما هرگاه این تفکر و اندیشه کنار گذاشته شد و چپ اسلامی و راست اسلامی غلبه یافت، اندیشه وحدت و همگرایی کنار گذاشته شد و تقابل و تضاد بر جامعه حاکم شد گاه به نام جامعه مدنی و اصلاحات جامعه را دو شق کردند و گاه به نام اصول‌گرایی و انقلابی‌گری. اما این واقعیت را نباید انکار کرد که جامعه‌ی ایرانی یک جامعه متکثر است وهیچ جریانی را نمی‌توان ونباید حذف کرد. 🔹 بعد از گذشت ۲۴ سال از این وضعیت (از ۱۳۷۶ تا ۱۴۰۰) شهید آیت الله رئیسی بار دیگر اندیشه وحدت و همگرایی میان همه‌ی نیروها و جریان‌های مختلف را در جامعه زنده کرد و بارقه‌هایی از امید را به وجود آورد اما او فقط توانست میان نیروهای متفرق و متشتت اصولگرایی وفاق و همدلی را تا حدودی ایجاد کند و متاسفانه با شهادت آن عزیز خستگی‌ناپذیر، اختلاف و درگیری، تفرقه و تمایز میان مدعیان انقلابی‌گری به اوج خود رسید و به یک نزاع تام و تمام در انتخابات ۱۴۰۳ تبدیل شد. گروهی به نام انقلابی‌گری از هیچ بی‌اخلاقی، توهین، تهمت، برچسب‌زنی و تخریب بزرگان انقلاب و علما و فرماندهان نظامی و شورای نگهبان فروگذار نکردند و مردم انقلابی را دوپارچه کردند و رو در روی هم قرار دادند (که اگر فضای مجازی نبود و حتما به درگیری‌های خونین خیابانی منتهی می‌شد). در چنین شرایطی آقای پزشکیان توانست با ایجاد «وفاق» در میان نیروهای اصلاحات و اعتدال برنده انتخاباتی باشد که طبق پیش‌بینی‌های علمی متعلق به اصولگرایان بود؛ اما غفلت و اختلاف‌افکنی سرنوشت انتخابات را تغییر داد. 🔸 آقای پزشکیان علیرغم همه‌ی ضعف‌های جدی رفتاری و گفتاری از منظر جایگاه ریاست جمهوری، بر عنصر «وفاق» تمرکز کرد و با هوشمندی کامل هیأت وزیران خود را از نیروهای مختلف سیاسی تشکیل داد تا بتواند در تعامل با مجلس، کار دولت را پیش ببرد و موفق هم شد. مجلسیان هم علی‌رغم انتقادات و بررسی‌ها به بسیاری از وزیران با رأی بالا اعتماد کرد به برخی نیز رأی اعتماد شکننده و ضعیف داد تا «وفاق» رقم بخورد. طبیعی است که اصولگرایان تند و تیز از رأی اعتماد به برخی وزیران اصلاح‌طلب ناراحت باشند و بالعکس، اصلاحاتی های افراطی از معرفی برخی وزیران انقلابی ناراحت باشند. طبیعت «وفاق» و «همگرایی» در امر سیاسی و حکمرانی همین است و چاره‌ای از آن نیست. این افراد ناراضی و نگران هستند که باید منافع ملی و مصالح جمعی را بر منافع شخصی و حزبی ترجیح دهند و رأی اعتماد را پایان کار ندانند و به نظارت‌های مختلف مردمی و نصیحت حاکمان توجه داشته باشند تا مسیر تعالی و پیشرفت جامعه میسر شود. 🔹 «وفاق» یک ضرورت تاریخی و اساسی برای امروز ایران و انقلاب است و امروز در حد یک شعار و یک ایده توسط آقای پزشکیان مطرح شده است اما ادامه و تعالی آن نیازمند به تأملات فلسفی و نظری جدی و اساسی است و نمی‌توان با بدبینی و سوءظن به آقای پزشکیان و همراهان، به این مهم پرداخت. تازه وظیفه عالمان و حکیمان، طلاب و دانشجویان برای راهبری و هدایت دولتمردان آغاز شده است تا با ارائه‌ی فکر و اندیشه‌های نو و نظریه‌های راهگشا، ادبیات حکمرانی در جامعه ایرانی را براساس اصل و ارتقا دهند و زمینه‌ی جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی را فراهم آورند. ❇️ https://eitaa.com/usul121/1539
📌 فلسفه‌ی وجودی چرخش میدان در جنگ (براساس حکمت قرآنی و فلسفه الهی) 🔹جنگ صحنه رویارویی با بلا‌ها و سختی‌هاست و مانند همه‌ی امور دنیایی، هم پیشروی دارد و هم پس‌روی؛ هم زدن دارد و هم خورد؛ هم کشتن دارد و هم کشته شدن. هم زمین‌زدن دارد و هم زمین‌گیرشدن. 🔸در هیچ جنگی نبوده و نخواهد بود که فقط پیشروی باشد و کشتن، رفتن باشد و فتح کردن. بلکه در طول تاریخ، عموم جنگ‌ها چند مرحله‌ای بودهاند و هر مرحله‌ی آن در مدیریت یک طرف بوده است و در مرحله‌ی دیگر همان طرف غالب، مغلوب طرف دیگر شده است. این است که امور دنیایی از جمله پیروزی در جنگ‌ها در حال چرخش است. 🔹 این چرخش روزگار و دست به دست شدن میدان نبرد فلسفه‌ای بسیار بزرگ در تعالی جامعه و کارویژه‌های مؤثری برای رقم زدن آینده و حرکت به سمت پیروزی دارد. 🔸جنگ احد و جنگ بدر دو مرحله‌ی از یک جنگ سرنوشت ساز بود که در قرآن کریم در باب آن این‌گونه آمده است: إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (آل عمران ۱۴۰) ﺍﮔﺮ [ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺪ] ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﺟﺮﺍﺣﺘﻲ ﺭﺳﻴﺪ ، ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ [ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ] ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﺟﺮﺍﺣﺘﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺳﻴﺪ . ﻭ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ [ﻱِ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﻭ ﻧﺎﻛﺎﻣﻰ] ﺭﺍ [ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ] ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ [ﺗﺎ ﻋﺒﺮﺕ ﮔﻴﺮﻧﺪ] ﻭ ﺧﺪﺍ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ [ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﺧﻠﻮﺹ] ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌اﻧﺪ، ﻣﺸﺨﺺ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺍﻫﺎﻧﻲ [ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﻫﺎ ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻃﺎﻋﺖ ﻭ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ، ﻭ ﺷﻜﺴﺖ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﺑﻲ‌ﺗﻘﻮﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ] ﺑﮕﻴﺮﺩ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ [ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺴﺘﻲ ﻭ ﺑﻲﺗﻘﻮﺍﻳﻲ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ] ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 🔹 براساس این آیه شریفه، چرخش ایام و دست به دست شدن میدان نبرد میدانی، برای و سنجش میزان ایمان و بررسی میزان همراهی مردم با فرماندهان میدان نبرد است. روشن است که میزان ایمان و همراهی مردم با امام جامعه و فرماندهان میدان، در شرایط سخت و لحظه‌های بحرانی و شرایط مرزی مشخص می‌شود و نه در دوران خوشی و پیروزی. 🔸در ادامه همان آیه، فلسفه دیگر این دست به دست شدن میدان نبرد این بیان شده است که موجب و طهارت نفوس می‌شود و همین پاکی و طهارت نفوس است که اتصال وجودی به حضرت حق را در پی دارد و همین موجب نابودی جبهه کفار می‌شود: وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ (آل عمران ۱۴۱) ﻭ [ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ‌ﻫﺎ ﻭ ﻧﺎﻛﺎﻣﻰﻫﺎ] ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ [حقیقتاَ] ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ [اﺯ ﻋﻴﻮﺏ ﻭ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ‌ﻫﺎ] ﺗﺼﻔﻴﻪ ﻭ ﭘﺎﻙ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ❇️ جمع بندی: براساس فلسفه حرکت و فلسفه‌ی جنگ در قرآن کریم، کشته‌شدن و ابتلای به سختی‌ها و زمین‌گیر شدن در میدان جنگ امری طبیعی است که دارای کارکردهای مؤثری در جبهه‌ی حق است. دو کارکرد اصلی آن این است: ۱. امتحان و سنجش میزان ایمان و همراهی مردم و گروهای مدعی انقلابی‌گری و اعتماد آنها به امام جامعه و فرماندهان نظامی؛ ۲. پاک شدن مردم و نیروهای میدان از ناپاکی‌ها، شرک‌ها و اعتماد به ابزار و فناوری‌های مادی و اتصال وجودی به خداوند متعال که مبدأ عزت و قدرت و پیروزی است. که در منطق قرآن و معارف اهلبیت (علیهم‌السلام) اصلی‌ترین مزیت رقابتی و محوری‌ترین عنصر پیروزی در جنگ‌ها، اتصال وجودی و اعتماد حداکثری به خداوند متعال و صفای معنوی و باور به قیامت و رستگاری است. ⏹ نتیجه: امروز بعد ضربات سنگین رژیم جنایتکار صهیونیستی به جبهه مقاومت و شهادت مقاومت (مجاهد کبیر علامه ) که در واقع نشانه ضعف حقیقی و استیصال آنها است مادو بزرگ داریم: ۱. کامل به امام جامعه وفرماندهان نظامی جبهه مقاومت وپرهیز از هرگونه تخریب،توهین، افترا و بی‌اعتمادی آشکار و پنهان نسبت به ایشان (که متأسفانه دربسیاری ازکانال‌ها و گروهای مدعی انقلابی‌گری به تخریب فرماندهان وتضعیف روحیه مردم مشغولند) ۲. گسترش و تقویت ایمان حقیقی و برانگیختن کمال خواهی و تنفر ازنقص وظلم وذلت درمیان عموم مردم جامعه. امروزجامعه‌ی اسلامی نیازمند به بازسازی اعتقادی و تقویت ایمانی برپایه‌ی عقلانیت انقلاب اسلامی است. چراکه این اعتقادات عمیق وایمان توحیدی آحاد جامعه است که بزرگترین پشتیبان نیروهای میدان و مهمترین چرخه‌ی پدافندی ماست نه اعتماد به سلاح وابزار نظامی. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ بِعِزَّتِكَ ، وَ أَيِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِكَ ، وَ أَسْبِغْ عَطَايَاهُمْ مِنْ جِدَتِكَ ۱۰ مهرماه ۱۴۰۳ (پنجمین روز از آغاز ) •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2116