📌 مدرسه فلسفی قم
بخش دوم: ریاست امام خمینی
🔸امام خمینی که در سالهای آغازین حوزه علمیه قم به حاج آقا روح الله معروف بود حکمت و فلسفه و عرفان را از محضر ملاعلی اکبر یزدی، ایت الله رفیعی قزوینی و ایت الله شاه آبادی بهره گرفت و به سرعت در زمان حیات استادان، استاد معروف علوم عقلی حوزه علمیه قم شد و به تدریس منطق، فلسفه و عرفان پرداخت.
🔹حاج آقا روح الله بیش از ۲۰ سال استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم بود و به نوعی ریاست جریان علوم عقلی و حکمت متعالیه را در این حوزه بر عهده داشت.
🔸حاج آقا روح الله علاوه بر تدریس نیمه خصوصی فلسفه و عرفان به درس اخلاق عمومی هم اهتمام جدی داشت و هر هفته در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و عموم طلاب و کسبه در آن درس شرکت می کردند. هرچند تدریس عمومی بود اما محتوای ان کاملا عرفانی و فلسفی بود و مباحث تخصصی با بیان شیرین و ساده بیان می شد و بر جان و دل مخاطب می نشست و در افراد #تحول_روحی ایجاد می کرد. محتوای برخی از این دروس کتابهای ارزشمند "شرح چهل حدیث"، "شرح حدیث جنود عقل و جهل"، "آداب الصلوه" است.
🔹در تدریس و ساختار حکمت امام خمینی چند مفهوم بسیار برجسته و پر تکرار بود و بر همان اساس یک شبکه مفهومی و نظام معنایی متمایزی ایجاد شد که نقش سرنوشت سازی بر آینده ایران داشت.
🔹مفاهیم مهم در فلسفه و حکمت امام خمینی (ره) عبارتند از:
🔺فطرت
🔺عمل
🔺توحید
🔺ولایت
🔺شریعت
🔸حکیم قم امام خمینی، در انسان شناسی فلسفی و عرفانی بر مفهوم #فطرت تاکید دارد و فطرت کمال خواهی و تنفر از نقص را اساس انسان و سازنده وجود و هویت انسان می داند.
🔹 ایشان در فلسفه، به #عمل توجه جدی دارد و نظر را مقدمه عمل، و عقل نظری را یاری دهنده عقل عملی می داند و بر همین اساس ارزش همه علوم حکمی و عرفانی را در نتیجه آن در عرصه عمل و زندگی می داند و علم بدون عمل را فاقد ارزش و حجاب می خواند.
🔸 اساس هستی بر #توحید استوار است و غایت همه علوم را توحید و مهار طبیعت به سمت توحید بر می شمارد.
🔹 #ولایت و خلافت انسان نشانگر جایگاه وجودی او در نظام هستی و چراغ هدایت بشریت برای وصول به توحید و ظهور فطرت انسان در سراسر گیتی است.
🔸 براساس این شبکه مفهومی و نظام معنایی، کل فلسفه و عرفان طرح صیرورت و شدن توحیدی انسان و وصول به مقام قرب الهی در همه عرصه های فردی و اجتماعی است. اساس این وصول، #تحول_روحی انسان و جهت گیری توحیدی اجتماع انسانی است و بدون تحول روحی امکان هیچ تغییر و حرکتی وجود ندارد.
🔹 در این طرح فلسفی و حکمی، فرد در ارتباط با جامعه و در ارتباطات انسانی و معادلات اجتماعی رشد می کند و به کمال لایق نائل می شود. به تعبیر دیگر، جامعه یکی از متغیرهای تاثیر گذار در سعادت و شقاوت انسان است که اگر تحت ولایت الهی قرار گیرد موجب ظهور فطرت مخموره انسانی می شود. از این رو #شریعت الهی برنامه مدیریت توحیدی اجتماع و راهبری انسان از گهواره تا گور است.
🔸 در طرح فلسفی امام خمینی، در نسبت با توحید و کمال انسانی، همه علوم و معارف بشری از رتبه و جایگاه مخصوصی برخوردارند و بر این اساس الگوی جدیدی از طبقه بندی علوم عرضه شده است که موجب سازماندهی معارف بشری و ساماندهی عرصه های مختلف حیات انسان می شود. در این الگو، علوم جدید و علوم قدیم همه در تناسب و تلائم دائمی می توانند موجب تعالی انسان و ترقی جامعه باشند.
ادامه دارد ....
#مدرسه_فلسفی_قم
#امام_خمینی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله
(درآمدی بر حکمت عملی)
بخش اول:
🔹 فلسفهی بودن آدمی حرکت ارادی برپایه تنبّه وتوجه به ظرفیتها واستعدادهای درونی(عقل وفطرت) و درجهت سعادت وکمال بیمنتها است که خداوند متعال درسرشت انسان به ودیعت نهاده است. این خلاصه نظام تربیتی اسلام است.
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (الإنشقاق آیه ۶)
ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺑﺎﻛﻮﺷﺶ ﻭﺗﻠﺎﺷﻲ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﺭﺣﺮﻛﺘﻲ، ﭘﺲ ﺍﻭﺭﺍ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﻛﻨﻲ.
🔸 حرکت(صیرورت)، خروج ازقوه به فعل است. به این معنا که اگرموجودی دارای یک سلسله استعدادها وظرفیتهای بالقوه باشد که امکان بالفعل شدن راداشته باشد تابه کمال لایق خودبرسد امکان حرکت رادارد.
🔹 درحکمت متعالیه اثبات شده است که اساس حرکت نه دراعراض بلکه درجوهرموجود متحرّک است و حرکت دراعراض به تبع حرکت در جوهر است، از اینرو، ذات وجوهر متحرّک آن به آن وبه صورت تدریجی ومستمر درحال حرکت واشتداد وجودی است ولحظهای ازحرکت باز نمیایستد ودراین حرکت، ذات اوساخته میشود.(صیرورت مستمر آدمي)
🔸در حکمت برای حرکت تقسيمات مختلفی بیان شده است که دریک تقسیم بندی حرکت بر دو قسم حرکت ارادی وحرکت غیرارادی(طبعی وقسری) تقسیم میشود. محرّک اصلی درهمهی حرکتها، محرّک اگاه ومرید است.
🔹حرکت انسان درمسیر رشد وکمال #حرکت_ارادی است که برپایه آگاهی، شوق واختیار شکل میگیرد. لذا محرک درانسان نفس ناطقه است که آگاهی واراده ازقوای درونی آن است زیرا موجود مادی تهی ازآگاهی واراده است. منشأ ومبدأ آگاهی واراده امر غیرمادی است که وجود دارد ومنشأ اثر است که حکما ازاین مبدأ درانسان باعنوان نفس ناطقه یادمیکنند وبراهین متعددی برای اثبات وجودآن اقامه کردهاند.
🔸#عمل ظهور حرکت ارادی درمتحرک اگاه وبا اراده است. لذاعمل مشخصهی انسان و سازنده جوهر آدمی است. عمل یعنی فعال بودن ودر حرکت بودن وبیعملی یعنی توقف و سکون. عمل یعنی حرکت و حرکت یعنی خروج ازقوه به فعلیت، وتحقق امکانها و استعداها. بنابراین عمل یعنی تحقق ارادی امکانها واستعدادها؛ با هر عملی، مجموعهای از امکانها واستعدادهای انسان شکوفا وفعال میشود. البته مجموعهای دیگر ازامکانها واستعدادها به خفا میرود و امکان ظهور و بروز رانمییابند، باتکرارعمل، شاکلهی وجودی انسان وملکات درونی اوساخته میشود و به تدریج نوع خاصی ازعملها ورفتارها امکان تحقق مییابند که هماهنگ باشاکلهی وجودی ومتناسب باملکات رفتاری باشد؛ ازاینرو، بقیه عملها ورفتارها یاامکان ظهور نمییابند ویا اگرعارض شوند زودگذر ومقطعی است.
🔹 انسان به واسطه عمل، موجودی خلاق است وبه خلق جهانی انسانی دست میزند.
🔸ازآنجا که قوا واستعدادهای انسان متنوع و متکثر است عمل انسان که فرایند فعلیت یافتن آن قوا است نیز چنین است، لذابه اعتبار هرقوه واستعدادی، نوع خاصی ازعمل متصور است. یعنی عمل رانباید به حرکات بدنی فروکاست.
🔸 به اعتبار قوا و استعدادهای انسان و تلاش برای بالفعل کردن انها، انواعی از عمل داریم. که در یک تقسیم عمل را میتوان به سه گونه : ۱. عمل ادراکی، ۲. عمل گرایشی و ۳. عمل بدنی تقسیم کرد.
✔️عمل ادراکی: این نوع ازعمل، محصول قوای شناختی(حواس، خیال وعقل) وفرایند بالفعل شدن استعداد دانستن آدمی است.
✔️عمل گرایشی: این نوع از عمل، محصول قوای باطنی و شوقی انسان است که فرایند بالفعل شدن امیال واستعدادهای گرایشی (حب و بغض) است که درنهاد هر انساني نهفته است.
✔️عمل بدنی: این نوع از عمل، محصول حرکت جوارح واعضای بدن وبالفعل شدن انرژی متراکم درعضلات جسمانی است.
🔹 این سه نوع ازعمل، روابط متقابلی با یکدیگر دارند وبه نحوی که درهر یک ازاعمال فوق، سطحی ازساير اقسام عمل وجوددارد.
🔸موتور محرّکهی همهی عملهای سهگانه وحرکات ارادی انسان، نفس ناطقه است.
🔹قوهی متوسط عمل وحرکت بدنی، شوق ومیل آدمی است که قوای جسمانی وطبیعی انسان رابه حرکت وتلاش وامیدارد. لذاعمل گرایشی وحرکت شوقی مقدمهی هرعمل بدنی وجوارحی است.
🔹 اما باید دانست که میل وشوق آدمی به موضوعات مختلف، یکسان نیست و همچنین میل وشوق افراد مختلف به یک موضوع واحدبه یک اندازه نیست؛ بلکه میل وشوق مقول به تشکیک است ودارای درجات و مراتب متکثری است که غلیان آن ویا فروکش کردن تابع علل و عوامل درونی و بیرونی متکثری است. بنابراین گونههای خاصی از عمل گرایشی و حرکت شوقی وجود دارد.
🔸یکی از علل موثر در غلیان شوق و عوامل تأثيرگذار درکیفیت وگسترهی شوق ومیل آدمی، عنصر آگاهی وکیفیت ادراک است. به هر میزان که کیفیت ادراک بیشتر و نفوذ آن درقلب آدمی مستحکمتر باشد به همان میزان امکان غلیان قوای شوقیه وعمق اشتیاق انسان به حرکت وتلاش بیشتر میشود. بنابراین میزان و کیفیت شوق به میزان آگاهی وکیفیت ادراک اکتسابی وابسته است.
ادامه دارد...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان، عمل، معرفت، فرهنگ
🔸 انسان با عمل ساخته میشود و به عمل شناخته میشود. هویت و کیفیت عمل انسان به اندیشه و معرفت گره خورده است. هر معرفتی (به لحاظ کمی و کیفی) نوع خاصی از عزم و عمل را در پی دارد. بدین جهت نظر و عمل همیشه با هم هستند و هیچ نظری عاری از عمل و هیچ عملی خالی از نظر نیست. بالاتر اینکه معرفت و نظر خود کنش و فعالیت آگاهانه و ارادی انسان و معلول فرایند ادراک و تفکر است. لذا نمیتوان معرفت را از عمل جدا دانست و به دوگانه نظر و عمل دامن زد.
🔹 عمل انسانی فرایند آگاهانه، ارادی و قصدمندانهای است که ناظر به هدف و غایتی برای وصول و یا تغییر است و نسبتی هم با شرایط پیرامونی (زمان و مکان) دارد. لذا همهی عملهای انسانی (حتی فعالیت ذهنی و معرفتی) دارای حیثیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر جامعه و مداخلهگری را دارد. انسان با عمل ذهنی(علم) و عمل یدی و بدنی خود واقعیت اجتماعی را میسازد، اصلاح یا تغییر میدهد و یا تحکیم و تعمیق میبخشد.
🔸 تاکیدا عرض میشود که فاعل شناسا و عالم، صرفا مشاهدهگری منفعل و تاثیرپذیر نیست بلکه او عاملی فعال و سازنده و تغییر دهنده جهان معنایی جامعه خود هم هست. ایدهها و نظریات علمی بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی صرفا توصیف و تبیین واقعیت نیستند بلکه سازنده واقعیتهای اجتماع هم هستند. ازاینرو، جامعهپردازی وتمدنسازی ازطریق بسط یک تفکر و تعمیق آن در فرهنگ عمومی ممکن میشود. نظامهای سلطه گر از این ظرفیت به خوبی استفاده میکنند و با تربیت عالمان و پژوهشگران سایر ملتها و بسط نظریههای علمی توجیهگر سلطه، ذهن و جان ملتها را تغییر و سپس تسخیر میکنند و سپس سلطه عملی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش میدهند و ملتها را استعمار میکنند.
🔹 عمل میتواند موضوع معرفت و تفکر قرار گیرد و کنشگر بر اساس خودآگاهی و قدرت بازبینی و سنجش عمل، آن را مطالعه کند و از چند و چون عمل و نتایج و پیامدهای سازنده و یا مخرب آن بازخوردگیری کند و دست به اصلاح و یا تکامل عمل برای رسیدن بهتر به اهداف بزند.
🔸اگر در جایی عمل ارزشی ندارد و در مناسبات انسانی جایگاهی ندارد ریشه در نوع معرفت و فرهنگ آنجا دارد، در واقع شاکله و ساختار آن معرفت و نظر به گونهای است که مفهوم عمل در متن معرفت و دستگاه معرفتی خود قرار نداشته است. یا اینکه عمل به یک مفهوم انتزاعی فروکاسته شده است، یا اینکه در مرکزیت دستگاه معرفتی و به عنوان محور نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین نشده است. (ر.ک: استاد مطهری، گریز از ایمان گریز از عمل) نتیجه طبیعی طرح عمل در حاشیه نظام مفهومی و به عنوان ارزش ثانوی در نظام اخلاقی و اجتماعی این است که عمل از جامعه و مناسبات انسانی رخت بر میبندد و در فرهنگ عمومی #کار بیارزش میشود و پدیدههای دیگر همچون خیالبافی، نقزدن، تنبلی، طلبکاری، رابطهبازی و امثالهم جایگزین آنها خواهد شد.
🔹 اگر قرار است #عمل نزد آحاد جامعه ارج و قربی پیدا کند و به متن مناسبات و معادلات اجتماع بازگردد، چند اقدام مقدماتی لازم است:
۱. #عقلانیت و معرفت ناظر به عمل را بازسازی کرد. به نحوی که عمل در مرکزیت نظام دانایی و به عنوان محوریت نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین شود و نسبت آن با سایر مفاهیم کلیدی و قضایای بنیادین مشخص شود. همچنین میبایست مفاهيمي که موجب حاشیهای شدن عمل و گریز از عمل میشود به حاشیه نظام دانایی رانده شود.
۲. میبایست معرفتهای نظری به موضوعات عینی و عملی امتداد یابند و برای عرصههای مختلف زندگی انسان طرح و برنامه کارآمد و عملياتي عرضه کنند.
۳. به مقوله مهارتهای عملی و بالا بردن مهارتهای عملی مردمان جامعه توجه ویژهای داشت. مهارتهایی نظیر: تفکر انتقادی، تفکر راهبردی و تصمیمگیری، مهارت مطالعه و تحقیق، مهارت کار جمعی و گروهی، مهارت ریسک پذیری و سرمایهگذاری، و مانند اینها.
۴. علاوه بر آن لازم است این تبیین نظری و عقلانی گفتمان سازی شود و در فرهنگ عمومی مستقر گردد تا عمل از حاشیه به متن آید و کار به عنوان ارزش اولی و ذاتی و عمومی پذیرفته شود و اساس سازوکار درونی پیشرفت تلقی شود. در این صورت است که همهی مزایا و اعتبارات اجتماعی به عمل و عامل (کنشگران شایسته) اختصاص مییابد و تنبلها، دلالها، نقزنها، زالوصفتها به حاشیه رانده میشوند و در نهایت چارهای ندارند جز اینکه خود را اصلاح کنند تا از مزایای اجتماعی بهره ببرند.
🔸 بنابراین تولید و ترویج عقلانیت و پیشرفت معرفتی و فرهنگی شرط لازم و مقدمهی ضروری هر نوع از پیشرفت و تحول و توسعه سیاسی، اقتصادی، نظامی و... است. هر کدام از این ها باید در حاشیه پیشرفت و تعالی فرهنگ مطرح شوند. زیرا در دستگاه فکري متفکران انقلاب اسلامی اساس تحول و تغییر اجتماعی #تحول_باطنی_مردم و #انقلاب_درونی است.
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#عمل
#کار
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش اول
🔹 جامعه محل ظهور پدیدههای اجتماعی وشکلگیری مناسبات انسانی تحت یک سلسله قوانین ومعادلات اجتماعی تقرر یافته در نفوس افراد است که به صورت نظامات وساختارهای جمعی تعین مییابند و بینش، اراده و کنش افراد رانظم وسامان میدهد. اما آنچه کل این اجزا وعناصر راکنار هم قرار میدهد وبه صورت یک منظومه وشبکهی منسجم درمیآورد #معانی بیناذهنی مستقر درلایههای عمیق فرهنگ عمومی است.
🔸 معانی، دریافتهای انسان از واقعیتهای جهان وروابط فیمابین آن واقعیتهاست که سازنده نظام معرفتی وفرهنگی انسان به منظور برقراری ارتباط با جهان است.فرهنگ صورت تنزل یافته وبیناذهنی معنا درعرصه عمومی وحاضر در زندگی اجتماعی است که همواره به صورت شبکهای و منظومهای ساخته و پرداخته میشوند و به همین نحو نیز اصلاح و تغییر و یا تعالی و تکامل مییابند.
🔹با خروج معانی از جهان ذهن افراد و ورود به بیناذهنیت جامعه و زیستجهان انسانی، علم و فرهنگ شکل میگیرد و به تناسب شناخت علمی و فرهنگ عمومی، عناصر و اجزا زندگی جمعی از هویت و تمایز برخوردار میشوند و به تناسب آن دانش و فرهنگ، امکان ها و الگویی از سبک زندگی، نظامات، نمادها و ارتباطات انسانی ظاهر میشود و طبیعتا الگوهای دیگر و طرحهای متمایز به حاشیه رانده میشوند و از آنها غفلت میشود.
🔸بر این اساس تقسيمات عرضی و هویتی میان اجتماعات انسانی ایحاد میشود. یعنی به تناسب هر نظام معنایی و شبکهی معرفتی نوع خاصی از فرهنگ و تمدن به وجود میآید و صورتی جدید به اجزا و عناصر زندگی جمعی انسانها میدهد. همین امر موجب شکلگیری مرزهای هویتی، فرهنگی و تمدنی میشود و هر اجتماعی را از اجتماع دیگر متمایز میسازد. البته هر نظام معنایی و جامعهای به اقتضای امکانها، ظرفیتها و استعدادهایی که دارد مراحلی از رشد و توسعه را طی میکند و استمرار تاریخی خواهد داشت و بدین دلیل از ظرفیت جهانیشدن و تمدن سازی میتواند برخوردار باشد. چنین جامعهای را به اعتبار مراحل تکاملی یا انحطاطی و تغییرات درونی و بیرونی میتوان دورهبندی و جریانشناسی کرد.
🔸 تقلیل انسان به سطح جسمانی، انحصار معرفت به حواس و مشاهدات، نفی مرجعیت شهود، وحی و عقل، و محدودکردن علم و دانش به سطح مادی و گذرای هستی و غفلت از سطوح غیبی و ناگذرای وجود، معانی و دریافتهای انسان از واقعیت را به سطوح روئین و آشکار تقلیل میدهد و حقیقت به دانشهای تجربی و آزمون پذیر و تکرار پذیر، فروکاسته میشود. بدین جهت آنچه از معنا و حقیقت آشکار میشود و وارد فرهنگ عمومی میشود ناظر به لایههای این جهانی و روابط مادی است. در این صورت معانی نفسالامری و حقایق متعالی مستور و به حاشیه رانده میشود و امکان تجلی در فرهنگ و جامعه را پیدا نمیکنند یعنی به آنها اجازه داده نمیشود و اگر کرّوفرّی هم داشته باشند در حاشیه عقل ابزاری و در جهت توجیه و بسط زندگی مادی و اینجهانی است. چنین جامعهای همه ظرفیتهای خود در خدمت بسط زندگی دنیوی و رفاه مادی به کار میگیرد و ابعاد معنوی و قدسی انسان و لایههای بنیادین و متعالی جامعه و مناسبات انسانی را به فراموشی میسپارد.
🔹 معنا و علم
معانی و دریافتهای آدمی از واقعیت در قالب معرفتهای انسانی تبلور مییابد و امکان انتقال به غیر را پیدا میکند. دریافتهای انسان گاه محصول کار و تجربه است و در حین کار به دست میآید یعنی انسان هیچ تلاش فکری و نظری جدی و منطقی نکرده است بلکه با تجربه به برخی دانشهای کاربردی و مهارتی دست پیدا کرده است ویا برخی مطالب را از دیگران شنیده است. اماگاهی محصول تلاش فکری ونظری است وبا مطالعه وعلم آموزی و تعلیم و تعلم با واقعیات ارتباط برقرار میکند وحقایقی را کشف میکند. حقایقی که به صورت عادی و در تجربه معمولی خود را نشان نمیدهند.گاه نه با ذهن بلکه با ارتباط وجودی واتصال قلبی و شهودی واقعیتی رادرک میکند وتجربهای معنوی ومشاهدهای غیبی برایش رخ میدهد و حقيقتي را در جان خود مییابد. هرکدام ازاین راهها، طریقی برای یافت معانی است.
🔸 حقیقت علم به ارتباط باواقعيت وکشف حقیقت و روابط حقیقی میان موجودات است وعالُم نشانگر حقیقت است هرچنداین حقیقت یابی نوع روابط ونسبتهای انسان را با واقعيت مشخص میکند و انگیزههای انسان رافعال میسازد وراهبردها وپیشنهاداتی برای زندگی بهتر وحرکت مطمئنتر و مشارکت فعالتر پیشنهاد میدهد. اما رسالت اصلی علم، کشف حقیقت و بیان واقعیت، مراتب، لایهها و روابط آن است. مسئولیت عالِم (فاعل شناسا) هم مواجهه باواقعيت ودریافت حقایق ومعانی است نه جعل حقیقت و وضع ذهنی یا اجتماعی معانی.
🔹 اما این دریافت نیازمند تلاش و کوشش ذهنی وحرکت به سمت واقعیت وبرقراری ارتباط است.
🔴 ادامه دارد...
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/980
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش دوم
🔹توجه به عمل و بازیابی جایگاه و ارزش آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نیازمند نفی مرجعیت عقل و علم و افتادن در ورطهی ارادهگرایی و نسبیگرایی نیست. همچنین مستلزم مرگ متافیزیک، نفی فلسفهی هستی و بودن و تاسیس فلسفهی شدن و چگونگی نیست. اراده گرایی و ادعای فلسفه شدن معلول یک گسست معرفتشناسانه از حقیقت عقل، علم، فضیلت و عمل است، گسستی که لاجرم به این نقطه رسید که عقل و علم، فضیلت و عمل را به پدیدههایی صرفا فرهنگی و تاریخی در نسبت با مفهوم مرکزی قدرت تقلیل دادهاند و آنرا برساخته کنشگران در موقعیتهای زمانی و مکانی دانستهاند به نحوی که هیچ نفسالامر واقعی و ساخت قدسی و لایه وجودی و حقیقی ندارند.
🔸 در این نگاه عقل و دانش در قلمرو فرهنگ و تاریخ معنا دارد و هیچ نحوه کاشفیت و واقع نمایی را به همراه ندارد. دیگر هیچ ارزشی حُسن ذاتی و هیچ فعلی قُبح ذاتی ندارد، همه حسن و قبح، ارزشها و غیر ارزشها در قلمرو جامعه و فرهنگ تعین و اعتبار مییابند و طبیعتا تاریخی، اعتباری و ارتباطی هستند. هرچند ممکن است همین برساختهها را اصالت دهند و ساختارگرایانه انسان را تابع اراده جمعی و قدرت برتر معرفی کنند.
🔹در این نگرش مدرن، عمل و ارزشهای عملی به حسب ذات خود، هیچ هویت عقلانی و علمی ندارند و علم ناظر به هستی و واقعیت نیز درباره صحت و سقم آنها و حسن و قبح آنها توان داوری و ارزشگذاری ندارند مگر آنکه عقل و علم به مقولات اجتماعی و تاریخی تبدیل شوند ودر نقش ابرمرد نیچه و یا ایدئولوژی برتر از باب (الحکم لمن غلب) و یا از باب منفعت بیشتر، قراردادی وضع و یکی را برتری و دیگری را خانه نشین کند. به تعبیر دیگر، ارادهگرایی و فلسفه شدن، علاوه بر تقدم اراده انسانی بر حقیقت و عقل و علم، در گام بعد قدرت و سیاست را برساختارهای درونی علم و عمل حاکم میکند و اعتبار هر علم و عملی به نسبتی است که با روابط قدرت و سیاست و ابزارهای سلطهی سیاسی(اقتصاد، جنگ، فناوری ...) برقرار میکند. با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم و تفکر، روزنههای امید برای کشف حقیقت و وصول به آن بسته میشود و اضطرار اندیشی جایگزین تعالی اندیشی میشود.
🔸این گسست معرفتی و تغییر بنیادین در ساختار عقلانیت بشری نه تنها به ارتقا اعتبار حقیقی عمل و قرار گرفتن آن در جایگاه واقعی آن نیانجامید بلکه موجب تضعیف بنیانها و پشتوانههای عقلي و وجودی عمل و فروکاستن آن به ابزاری جهت قدرتطلبی یا رفاه طلبی انسان شده است.
🔹در حالی که فلسفه عمل، ساختن انسان و تعالی وجودی اوست و این جز با متافیزیک و هستی شناسی جامع و جانمایی انسان در شبکهی هستی و تلقی حقیقی از مبدا و معاد انسان و سعادت و کمال نهایی او ممکن نیست.
🔸عمل آنگاه به جایگاه وجودی خود ارتقا مییابد که مبتنی بر فلسفهی هستی، در حکمت یا فلسفهی عملی، وجود شناسی شود و نسبت آن با معنا و حقیقت آشکار شود. فلسفهی عملی دانش عقلي شناخت هستی عمل و بیان عوارض ذاتی عمل (اگاهی، اراده، قصد، معنا) و تبیین عرصههای ظهور عمل (اخلاق، خانواده و اجتماع) است. این دانش با رویکرد عقلي قدرت داوری و ارزشی نظرگاههای مختلف عملی را دارد و به صدور احکام تجویزی عام عمل در عرصههای مختلف (فردی، خانوادگی و اجتماعی) میپردازد و بنیانهای حقیقی همه علوم عملی و انسانی را مستقل از فرهنگها و جوامع اکتشاف میکند. در این صورت پشتوانههای واقعی و عقلي عمل برای پویایی و تعالی مستمر و مقایسه و بازسازی عمل تأمین میشود و از افتادن در ورطه شکاکیت، نسبیگرایی مطلق، قراردادگرایی فرهنگی و قیاسناپذیری جلوگیری میکند.
🔹از این طریق عمل ساحتی عقلي و نظری یافته و تفوق و قدرتی فوق طبیعی پیدا میکند چرا که در حکمت عملی روشن میشود که عمل تدبیری ریشه در عقل عملی دارد و الزاما واکنشی و منفعل در برابر تاریخ و فرهنگ پیرامونی خود نیست. بلکه عمل و اقتضائات عمل ریشه در ۱. فطرت درونی و ۲. سنتهای واقعی تاریخ و جامعه دارد که ثابت و عام لایتغیرند. براین اساس، حکمت عملی، عمل انسانی را به افق جهان مادی فرو نمیکاهد و در دو ساحت ثبات و تغییر و دو عرصه روح و ماده مینگرد. عمل انسان به جهت ثابت و فطری رو به کمال مطلق دارد و به جهت پویایی و تغییر، در سیر و صیرورت وجودی به سمت تعالی و روحانیت قرار دارد.
🔸انسان به جهت صیرورت وجودی، رشد عقلي و قدرت درونی در قبال ساختارها و نظامات اجتماعی لزوما دست بسته نیست و با سازوکار عقلانی میتواند موضعی فعال و تأثیرگذار داشته باشد و به تغییر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی بپردازد.
🔴ادامه دارد....
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#فلسفه_عمل
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#اضطرار_اندیشی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش سوم
🔸 در حکمت عملی، عمل برآیند فرایند علم و استقرار معانی در ذهن و قلب آدمی (باور = ایمان) است. هر عملی علاوه بر آنکه معلول باور و ایمان است تقویت کننده آن نیز هست. عمل اجتماعی نیز چنین است. یعنی هر جامعهای متناسب با نظام معانی و شبکهی معرفتی و آرمانهای مستقر در فرهنگ عمومی یک سلسله اعمال و فعالیتهای انسانی را اقتضا دارد و طبیعتا یک سلسله اعمال و فعالیتها متعارض و متباین را بر نمیتابد. عمل میتواند آرزوها، پیشبینیها و پیشنهادهای شناخت علمی را در جامعه محقق کند. لذا علم، هویت عمل را میسازد و عمل هم جامعه و فناوریهای اجتماعی را براساس پیشبینیها و پیشنهادهای علم، بازتولید میکند.
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔹 از آنجا که عمل و کوشش انسان در جامعه براساس ظرفیتها و امکانهای فعال شده اجتماعی و چارچوبهای معنایی و معرفتی است هر عمل و کوششی زمینه ورود یا تقویت آن نظام معرفتی و دانشهای مرتبط در سطح عمومی فرهنگ و عرصههای زندگی میشود و لاجرم به صورت اعدادی و زمینهای، به ساخت جامعه و نظامات اجتماعی کمک میکند. زیرا انسان با اراده و آگاهیهای تعین یافته در نظام علمی و فرهنگ عمومی به کنش اجتماعی میپردازد و در ساخت جهان اجتماعی و بازتولید دانشها و نظامات آن مشارکت میکند. این مشارکت لوازم و پیامدهای اختیاری و غیر اختیاری دارد که از جمله آنها تقویت و بازتولید شبکهای از معانی، معرفتها، هنجارها ونظامات اجتماعی درعرصههای عمومی است. بنابراین نقش کار وکوشش در ورودمعرفت ودانش به عرصههای زندگی واجتماع وهمچنین رسالت سازندگی عمل در عرصههای هنجاری واجتماعی را نباید دست کم گرفت. مثلا عمل به یک قانون و هنجار به تدریج موجبات تحکیم و گسترش آن در جامعه را فراهم میکند. به تعبیر دیگر. تداوم حیات و زندگی اجتماعی انسان منوط به حفظ و گسترش معانی و آگاهی های مشترک در عرصه زندگی و عمل دارد و هر عملی به بازتولید معانی و تحکیم و تقویت اگاهیها و نظامات برآمده از آن میانجامد.
🔹هرچند جهان اجتماعی محصول کار و تلاش انسانها و بازتولید نظامات است اما حقیقت کار و تلاش به قصد و معانی کنشگر و میزان معرفت و کیفیت آرمانهای او وابسته است. اگر آن معانی و آرمانها محصول ارتباط و اتصال انسان با واقعيت و درک لایههای متعالی و فراتاریخی آنها باشد گونهای از جامعه را میسازد و اگر آن معانی و آرمانها رهآورد دانش تجربی و ارتباط با طبیعت باشد گونه دیگری را پدید میآورد و اگر ساختههای ذهنی و اعتباریات اجتماعی باشد که منقطع از واقعیت تلقی گردند جهان اجتماعی متناسبی را آرزو میکنند.
🔸ساختن جهان اجتماعی متعالی درجامعهی مادی و دنیازده، نیازمند گسترش معانی و معرفتهای نوین است و این به مجاهدت، تلاش و کوشش همهجانبه نیازمند است بخصوص اینکه در اغلب جوامع، ساختارهای علمی و نظامات رفتاری اجازهی بسط معانی و معرفتهای نوین نظام بخش را نمیدهد با آن ازسر ستیز و تضاد بر میآیند واجازه تغییر را نمیدهند.
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 ساختار اجتماعی و عاملیت انسانی
۱. هر جامعهای مبتنی بر شبکهی معانی مستقر در فرهنگ عمومی خود، دارای یک سلسله ساختارهای اجتماعی است که متناسب با آن شبکه معانی شکل گرفته است و عمل میکند. یعنی به مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نظم میدهد. معانی ساخت حقیقی جامعه را تشکیل میدهند و ساختارهای هنجاری و حقوقی و سازمانی بنای جامعه را شکل می دهند.
۲. ساختارها از جنس اعتبارات انسانی است که به صورت جمعی و تدریجی ساخته میشود. اعتباری بودن منافاتی با موجود بودن و هستی داشتن نیست. هر اعتبار اجتماعی پس از شکلگیری و نظاممندی، وارد لایههای زیرین فرهنگ و بیناذهنیت افراد میشود و از هستی نفسالامری و وجود فرهنگی برخوردار میشود. ساختارها نیروهای علّی و نوظهوری هستند که به اجزاء تقلیل نمی¬یابند و آثار حقیقی و نفسالامری مستقلی را در پی دارند و اجزاء و عناصر را تحت تأثیر قرار می دهند.
۳. نقش ساختارهای در جامعه عبارت است از: ۱. هماهنگسازی نیروها و سرمایهها ۲. نظم بخشی به امکانات و کنشگران و ۳. ایجاد امکانهای جدید برای حرکت و فعالیت بهتر کنشگران در جهت رسیدن به آرمانها و اهداف جمعی.
۴. هر ساختار اجتماعی دارای توان و سازوکارهای علی است و در قلمرو تاثیرگذاری خود مجموعهای از امکانها و ظرفیتها را اشکار و ایجاب میکند و مجموعهی دیگری را مستور و مخفی میکند.
۵. ساختارها در آغاز منعطف هستند اما هرچقدر که جلو میآیند از انعطاف آنها کم میشود و متصلب میشوند و از اجزاء و افراد مستقلتر میشوند.
مهمترین عوامل موثر در متصلب شدن ساختارها عبارتند از:
الف: اختصاص یافتن منابع و سرمایه¬ها به آن به نفعی که ذی نفعان درآنها بیشتر شوند.
ب: اقبال عمومی و همراهی بیشتر افراد جامعه به آن به نحوی که هرکس خود را متعلق به این نظم ساختاری بداند. به تدریج اختلافات و تفسیرهای مختلفی به وجود میآید و نیاز به حل اختلاف و تمرکز بر یک رویه و تفسیر ایجاد میشود.
ج: شکل گیری قوانین و ضوابط مکتوب (قوانین حقوقی، سیاستگذاری ها، آیین نامه های اجرایی) هرچقدر این ضوابط و قوانین مکتوب بیشتر و تخصصی تر و ریزتر شود بر تصلب ساختارها و سلب پویایی آنها افزوده تر می شود.
۶. ساختارهای در مسیر توسعه عمقی و متصلب شدن سه مرحله را طی می کنند:
مرحله اول. قاعده مندی:
ابتدا به صورت یک توافق جمعی نانوشتهی منعطف میان جمعی از افراد جامعه شکل میگیرد که یک سلسه هنجارها و قواعد نانوشتهی ... دارد که افراد از روی رغبت و علاقه به آنها ملتزم میشوند. این یک الزام درونی و اخلاقی است.
مرحله دوم. قانون مندی:
پس از گسترش ساختارها و اضافه شدن افراد جدید، اختلافات میان اعضا زیاد میشود و به تدریج نیاز به ضوابط صریح و شفاف و مکتوب برای تقسیم کار، تعیین حقوق و تکالیف، برنامهها و ... احساس مشود که از الزامات بیرونی و قدرت مراقبت و کنترل برخوردار باشد. قوانین، اساسنامه، آیین نامه و ... نظام تشویق و تنبیه
مرحله سوم. مکانمندی:
با شکل گیری قوانین و تقسیم کار و بیان حقوق و تکالیف و ضرورت اداره و کنترل و مراقبت و تنبیه و تشویق، نیاز به مکان و ساختمان فیزیکی احساس میشود.
📌رابطه عامل و ساختار:
۱. هر کنشگری در درون یک سلسله از ساختارهای پیشینی به دنیا می آید و در درون آن ساختارها، کنش های او امکان فعلیت و تحقق دارد.
۲. افراد به تنهایی نمیتوانند ساختاری را ایجاد و یا ساختاری را حذف کنند بلکه می توانند با همکاری یکدیگر و بسیج دیگران نقشی فعال در اصلاح و یا تغییر ساختارها داشته باشند.
۳. انسانها میتوانند ساختارها را بازاندیشی کنند و با آنها نسبت همسو برقرار کنند و درآن کنشگری سازنده داشته باشند همچنين میتوانند آنها را قبول نکنند و از درون ساختاری خارج و به ساختار دیگری منتقل شود و یا اینکه در درون ساختار بماند و چوب لای چرخ ساختار بگذارد و آن را در مسیر تحقق اهداف مختل کند.
۴. انسان بواسطه عملهای مختلف (بینشی ، گرایشی و رفتاری) خود در سطوح مختلف فردی و اجتماعی در بازتولید ساختارها ، تحکیم و تقویت و یا تضعیف آنها موثر است. پس عمل آدمی در بازتولید ساختارهای اجتماعی بسیار مؤثر است.
۵. همه افراد یک نسبت واحد با ساختارها ندارند. هر فردی به میزان نیرو و قدرت بینشی و ارادی نسبتی با جامعه و ساختارهای آن برقرار میکند. به هر میزان که قدرت بینشی و ارادی انسان قوی تر و بیشتر باشد بر ساختارها تأثیر میگذارد و به هر میزان که قدرت اوضعیفتر باشد از ساختارها تأثیر میپذیرد.
۶. رسانهها با نقش موثر در ذهنیتسازی وذائقهسازی و روایتپردازی، پیشران تقویت و یا تضعیف همراهی عاملان وکنشگران با ساختارهای اجتماعی هستند.پس درهرساخت وتخریبی باید به عنصر رسانه توجه ویژه داشت.
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_مدنی
#حکمت_عملی
#اعتباریات
#عقلا
#ساختار
#عامل
#عمل
#رسانه
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/993
📌سه گونهی تربیت
(درآمدی برتربیت اسلامی)
بخش اول:
۱. انسان تنها موجودی است که بالقوه خلق شده است و مسئولیت ساختن و بالفعل شدن او به خودش واگذار شده است و او با آگاهی و اراده خود را میسازد. ساختن انسان یعنی شکوفا ساختن استعدادها مختلف و ظرفیتهای متنوعی است که در وجود او به ودیعت گذاشته شده است. بالفعل و برجسته شدن هر بخش از آن استعدادها و ظرفیتها گونهای از انسان را به وجود میآورد به همین جهت حکما گفته اند: "انسان نوع متوسط است و صیرورت وجودی دارد"
۲. انسان بواسطه آگاهی و ارادهای که دارد به عمل و فعالیت میپردازد تا نیازی را برطرف و مطلوبی را اصطیاد و یا نقص و مفسدهای را دفع کند. پس فعالیتهای انسان مقدمه اکتسابات اوست. همین اعمال و فعالیتها و اکتسابات اوست که سازندهی گونهی وجودی اوست. فعالیتها وارتباطات بینشی، گرایشی وبدنی در محیطهای خصوصی وعمومی هر کدام دارای نقشی در ساخت آدمی است. بدین سبب گفتهاند: "انسان در رهن اکتسابهای خود است"
۳. عموم ارتباطات و فعالیتهای انسان تصادفی و اتفاقی نیست بلکه هر کس براساس شاکله و شخصیتی که از پیش برای خود ساخته است رفتار میکند. به تعبیر دیگر، رفتارها و کنشهای انسان در شرایط بحرانی و اضطراری از پیش محاسبه نشده تابع شخصیت و شاکلهای است که قبلا در شرایط عادی کسب کرده است و خود را بدان سان ساخته است. اگر انسان از قبل شاکله محکم و شخصیت معتدلی را برای خود ساخته باشد در شرایط بحرانی و اضطراری هم با طمأنینه و سنجیده رفتار میکند. اما اگر شاکله متزلزل و شخصیت ضعیفی را بوجود آورده باشد در موقعیتهای خاص، رفتارهای نابهنجار و محاسبهنشدهای را از خود بروز میدهد. از این رو آمده است: "هر انسانی براساس شاکلهاش رفتار میکند"
۴. انسان ابعاد وجودی و قوای مختلف و عرصههای متنوع حیاتی دارد که میبایست به رشد و تربیت هر کدام از آنها توجه کرد تا به رشد جامع و متوازن برسد و الا رشد و تربیت او، کاریکاتوری و نامتوازن خواهد بود.
۵. نقش عقل و عقلانیت و همچنین نقش لذت و احساسات در ساخت شاکله و شخصیت بسیار مهم است. اگر بر وجود آدمی عقل حاکم شود و همهی قوا و نیازها تحت مدیریت عقل قرار گیرد و این امر به رویه عادی و طبیعی (ملکه) تبدیل شود شخصیت سالم و شاکلهی مستحکم، متعادل و متوازن به وجود میآید. اما اگر لذت و احساسات (شهوانی یا غضبی) بر دستگاه محاسباتی انسان غلبه یابد و عقل را از اریکه حکومت به زیر کشیده شود و تابع لذتها و احساسات طبیعی و زودگذر قرار گیرد طبیعتا شخصیتی متزلزل و شاکلهای لغزنده و ضعیف ساخته میشود که شاید در شرایط عادی چندان نشان داده نشود لکن در موقعیتهای بحرانی و مرزی آثار خود را نشان میدهد. تابع جو و فضای غالب میشود و به این طرف و آن طرف کشیده میشود. بدین سبب فرموده است: "همه بدیها و پستیها با بیعقلي همنشین است"
۶. انسان در بدو تولد هیچ شاکلهای جز فطرت ندارد. فطرت آن میل ذاتی و سرشت وجودی انسان که اساس آن را میل به کمال و تنفر از نقص شکل داده است. بر پایه فطرت، هر انسانی میل به کمال مطلق یعنی خداوند واحد کامل بدون نقص دارد اما پس از ورود به این عالم و غلبهی نواقص و نیازهای جسمانی و تقلید و عدم فعالیت عقل این فطرت مخموره ، محجوب گشته وفطرت ثانوی وطبیعت جسمانی آن را مستور میکند وخود جانشین آن میشود. بدین جهت، برای فعال سازی فطرت و کنترل و رفع نیازهای مادی کودک، به مربی ومحیط مناسب نیاز است و الا براساس طبیعت حرکت کرده و فقط نیازهای جسمانی را پاسخ داده و بر قدرت مادی خود میافزاید بدون آنکه ابعاد معنوی و فطری خود را درک وفهم کرده باشد.
۷. به اراده الهی و نظام تکوین، اولین و مهمترین محیط تربیت و رشد مادی و معنوی انسان خانواه است و پدر و مادر و سایر اهل منزل اولین مربیان کودک هستند که نقش تعیین کنندهای در ساخت اولیه شخصیت و شاکلهی کودک خود دارند. چرا که کودک از سر محبت و نیاز تعلق خاطر به پدر و مادر دارد و براساس تقلید و تکرار، بینشها و رویههای اهل خانواده را درونی میسازد و به جهت تکرار و علاقه نهادینه میشوند و شخصیت کودک را میسازد. بنابراین امر تربیت و ساخت اولیهی شخصیت و شاکلهی انسان به خانواده سپرده شده است و دیگر افراد و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و آموزشی نقش مکمل و کمککننده را به خانوده در امر تربیت دارند چرا که تربیت نیازمند تخصصهایی است که همهی آنها را اهل خانواده ندارد لذا تحت نظارت و مدیریت خانواده دیگران در آن موضوعات تخصصی به اهل خانواده یاری میرسانند. بنابراین نباید تقصیر ضعفها و مشکلات آینده کودک و نوجوان را به گردن آموزش و پرورش و یا رسانهها و امثالهم انداخت بلکه در درجه اول اهل خانواده مسئول هستند.
🔴ادامه دارد ...
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#عمل
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
هدایت شده از عقلانیت انقلاب اسلامی
📌تفکر دیروز و امروز مسلمین درباره میزان تأثیر عمل در سعادت انسان
✍استاد شهید آیت الله مطهری
بخش اول:
بحث ما درباره احیای تفکر اسلامی است. مصلحین اسلامی، متفکران بزرگ اسلامی، مخصوصاً آنان که در قرون متأخر پیدا شدهاند، به این مطلب کاملًا توجه کردهاند که طرز تفکر مسلمانان درباره اسلام آسیب دیده است. در هفته گذشته عرض کردم فرق است بین اینکه یک آیین و مکتب، خودش در ذات خود زنده باشد و اینکه طرز تلقی مردمی که آن را پذیرفتهاند به صورت زندهای باشد. ممکن است خود آیین، جوهر حیاتی داشته باشد ولی آن طرز تفکری که مردم درباره آن دارند طرز تفکر صحیحی نباشد.
❇️آسیبشناسی
بنابراین وقتی عرض میکنم که طرز تفکر مسلمین در عصر حاضر درباره اسلام آسیب دیده است، مربوط به تلقی ما مسلمانان از اسلام است. ما اگر بخواهیم این طرز تفکر را بررسی کنیم باید مثل طبیبی که بیماری را بررسی میکند بررسی کنیم.
اولین کار طبیب این است که او را تحت معاینه قرار میدهد، میخواهد بیماریاش را تشخیص بدهد، از او سؤالاتی میکند، سوابقش را میپرسد، عوارضی را که الآن دچارش هست میپرسد، گذشتهاش را از او میپرسد و همه کوششاش این است که در درجه اول بیماریاش را تشخیص بدهد، پس از آن در مقام معالجه برمیآید.
ریشه های آسیب دیدگی طرز تفکر اسلامی ما
ما مسلمانان اگر بخواهیم طرز تفکر خودمان را تصحیح کنیم باید به سوابق و گذشته و تاریخ خودمان مراجعه کنیم، چرا که ریشههای این آسیب بسا هست که از زمانهای خیلی دور باشد. البته مختلف است؛ بعضی دو قرن و بعضی سه یا چهار یا پنج قرن و بعضی از آنها ممکن است سیزده قرن سابقه داشته باشند، یعنی از قرن دوم اسلام پیدا شده باشند. من به یکی دو مطلب اشاره میکنم که مربوط به قرون اول اسلامی است، گو اینکه در قرن ما هم ریشههای جدیدی پیدا کرده است.
از جمله آسیبهای قرون اولیه اسلامی خوار شمردن تأثیر #عمل در سعادت انسان است.
به عبارت دیگر رجوع از طرز تفکر واقع بینانه به خیالبافانه. انسان اگر به قرآن که سند و مرجع اول ماست مراجعه کند و بعد از قرآن اگر به سنت قطعی نبوی و همچنین سنن قطعی ای که از ناحیه ائمه اطهار رسیده است- مثل روایاتی که از ناحیه آنها رسیده است- مراجعه کند کاملًا به این اصل پی میبرد که اسلام دین عمل است.
❇️عمل، تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی
تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی عمل است. اسلام بشر را متوجه این نکته میکند که هرچه هست عمل است. سرنوشت انسان را عمل او تشکیل میدهد. این یک طرز تفکر واقعبینانه و منطقی و منطبق با ناموس خلقت است. قرآن کریم راجع به عمل چقدر صحبت کرده و چقدر تعبیرات رسا و زیبایی در این زمینه دارد! مثلًا: وَ انْ لَیسَ لِلْانْسانِ الّا ما سَعی برای بشر جز آنچه که کوشش کرده است نیست؛ یعنی سعادت بشر در گرو عمل اوست. فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ. وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یرَهُ هرکسی به اندازه وزن یک ذره اگر کار خیر بکند آن کار خیر او از بین نخواهد رفت، به او خواهد رسید؛ و اگر به اندازه وزن یک ذره کار بد کند، از میان نخواهد رفت و به او خواهد رسید. این تعلیم، یکی از بزرگترین تعلیمات برای حیات یک ملت است
وقتی یک ملت فهمید که سرنوشتش به دست خودش است، سرنوشت او را عمل خودش تعیین میکند، آن وقت متوجه عمل و نیروی خودش میشود، متوجه اینکه هیچ چیز به درد من نمیخورد مگر عمل و نیروی من که صرف فعالیت و سعی میشود. این خودش عامل بزرگی است برای حیات.
شما اگر میبینید در صدر اسلام مسلمین آنقدر جنبش و جوشش داشتند، چون یکی از اصول افکارشان همین بود. آنها این تعلیم را که از سرچشمه گرفته بودند هنوز منحرف نکرده بودند. فکرشان این بود که هرچه من عمل و سعی میکنم و هرچه که می جنبم (البته عمل یک مسلمان اختصاص به عمل جوارح ندارد بلکه نیت و ایمان او هم باید صحیح باشد) فقط همین است که به درد من میخورد و جز این چیز دیگری نیست. این چقدر به انسان اعتماد به نفس میدهد، چقدر انسان را متکی به نیروی خودش میکند؟! از جمله تعلیمات اسلام که در همان صدر اسلام کم و بیش آسیب دید و هرچه گذشت این آسیب زیادتر شد (نه تنها اصلاح نشد بلکه زیادتر شد) همین مسئله است.
🛑 ادامه دارد ...
#خدمت_و_پیشرفت
#عمل
#عملکرد
#کار
#حرکت
#کارنامه
#برنامه
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1942
📌تفکر دیروز و امروز مسلمین درباره میزان تأثیر عمل در سعادت انسان
✍استاد شهید آیت الله مطهری
بخش دوم:
❇️نقش امویها در پیدایش این آسیب
کم کم افکاری پیدا شد که عمل را تحقیر و آن را بیارزش تلقی میکرد. به عبارت دیگر طرز تفکر مسلمین در مسئله مبنای سعادت انسان، از طرز واقعبینانه به طرز خیالبافانه گرایش یافت و به طوری که تاریخ نشان میدهد ریشه این فکر را امویها ایجاد کردند.
مسئلهای است که از قدیم در بین علمای کلام مطرح بوده و آن این است که آیا اساس، ایمان است، و اصلًا ایمان چیست؟ تاریخ نشان میدهد که خلفای بنی امیه از نظر اینکه خودشان در عمل فاسق و فاسد بودند و این امر را نمیتوانستند از مردم کتمان کنند و مردم هم میدانستند که اینها از نظر عمل فاسدند، این فکر را ترویج میکردند که اساس این است که ما ایمان داشته باشیم، اگر ایمان درست باشد عمل اهمیتی ندارد.
❇️چرا فکر تحقیر عمل پیدا شد؟
چون اینها حکومت داشتند و قدرت و ثروت در اختیارشان بود، قهراً میتوانستند تبلیغات وسیعی در این زمینه بکنند؛ مزدورهایی هم از آن عالمنماها درست کنند و آنها هم مرتب بگویند اساس، ایمان است؛ ایمان که درست شد عمل هرچه بود بود؛ برای اینکه خلفای بنی امیه را تبرئه کنند که مردم خیلی حساسیت نشان ندهند و نگویند که اینها چه جور خلفایی هستند که عملشان اینچنین فاسد است! علم کلام نشان میدهد که فرقهای در قرن دوم اسلامی پیدا شد که آنها را «مُرْجِئه» میگفتند.
مرجئه یکی از اصول عقایدشان همین مطلب بود و خلفای اموی هم ازاینها حمایت میکردند.
❇️ایمان چیست؟
در آن وقت ما شیعیان چه فکر میکردیم، یعنی ائمه ما چه دستور میدادند؟ ما از علی بن ابیطالب چه الهام میگرفتیم؟ وقتی که از ائمه ما سؤال میکنند که ایمان چیست؟
میفرمایند: الْایمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْجَنانِ وَ اقْرارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالْارْکانِ،
ایمان با سه چیز محقّق میشود: اعتقاد قلبی، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح. اصلًا ائمه ما #عمل را جزو ایمان شمرده اند، یعنی کسی که #عمل ندارد ایمان ندارد. دلش را خوش نکند بگوید ایمان مجزای از #عمل میتواند وجود داشته باشد.
اگر در قرآن میبینید مؤمنین تمجید شدهاند، خیال نکنید مقصود کسانی است که یک گرایش اعتقادی دارند ولی در برنامه عملی شرکت ندارند. خیر، در قرآن هرجا که مؤمنین تمجید شدهاند، یعنی کسانی که شهادتین را میگویند و در دل اعتقاد دارند و با جوارح و اعضای خودشان #عمل میکنند.
...
❇️فکر مسخشده
اما به فکر امروز خودمان که نگاه میکنیم میبینیم عمل به عناوین و اسامی مختلف تحقیر میشود؛ میبینیم ملت ما به چیزی که اعتنا ندارد عمل است. مثلًا پیش خودش خیال میکند که اگر بتوانم در حرم حضرت رضا علیه السلام یا در حرم امام حسین علیه السلام یک جا قبری پیدا کنم، این جانشین همه چیز حساب میشود. این کجا و فکر اسلام کجا! آیا مردمی که فکر میکنند که اگر در عمرشان هرکار کردند، کردند ولی بعد از فوتشان در پایین پای حضرت رضا علیه السلام دفن شدند، همه کارها یکجا نادیده گرفته خواهد شد، روی سعادت را میبینند؟ فکر نمیکند که اگر تو در پایین پای حضرت رضا علیه السلام میخواهی دفن شوی هارون الرشید هم در پایین پای حضرت رضا علیه السلام مدفون است؛ پس یکی از کسانی که باید از مجازات الهی مصون بماند هارون الرشید است، پس چرا وقتی که از بالای سر حضرت میخواهی رد شوی میگویی بر هارون و مأمون لعنت؟ این را میگویند یک فکر مسخشده و مرده. اینکه میگوییم احیای تفکر اسلامی، یکی از مواردش این است که در مسئله عمل، فکر ما باید زنده بشود، باید بفهمیم اسلام دین عمل است، دین وابستگیهای خیالی نیست.
منبع: احیای تفکر اسلامی ، ص ۳۳-۳۷. و ص۴۴ و ۴۵.
#خدمت_و_پیشرفت
#عمل
#عملکرد
#کار
#حرکت
#کارنامه
#برنامه
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1943
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌ویژگیهای رئیس جمهور آینده در آخرین سخنان رهبر انقلاب
«ملّت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیده بینالمللی، منافع خود را حفظ کند و عمق راهبردی خود را تثبیت کند و ظرفیّتها و استعدادهای طبیعی و انسانی خود را به بُروز و ظهور برساند و کام مردم را شیرین کند و همچنین بتواند #حفرهها و #رخنههای اقتصادی و فرهنگی را پُر کند، احتیاج دارد به یک رئیسجمهور #فعّال، #پُرکار، #آگاه و #معتقد_به_مبانی_انقلاب»
#خدمت_و_پیشرفت
#عمل
#عملکرد
#کار
#حرکت
#کارنامه
#برنامه
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1947