eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
446 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
197 ویدیو
100 فایل
واسه چی خیال میکنی اینجا مجازیه و نمیشه پیدات کرد؟ مواظب حرفهات توی پیوی باش! امنیت کانال : رقیه فرمایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
🖋 امین امینی متن سه قسمتی ۱ . اسم حسین(ع) راکه می شنوم آینه دلم می شکند ••••••••••••••• ۲. آینه خود را شکست تا تو را با تمام نقابهایت نشانت بدهد.شاید دستی به سروصورت دلت بکشی ••••••••••••••• ۳. به محض اینکه آینه را دید. یاد این شعرافتاد، که می گوید: خودشکن، آینه شکستن خطاست. آنگاه تمام خودخواهی هایش و تمام نقابها از روی صورتش کنار رفت. آسمان دلش صافِ، صاف شد. 🪩🪩🪩🪩🪩🪩 حرفه داستان @herfeyedastan 🪩🪩🪩🪩🪩🪩
اطرافیان نویسنده وقتی یه نویسنده داره یه داستان جدید می‌نویسه و زیادی رفته توی دلِ شخصیتهاش😂 تقدیم به اطرافیان نویسندگان حرفه‌ای😄 @herfeyedastan
سری چهارم دو داستان دیگر با موضوع ( شهر و روستای من در کودکی) و یک داستان دیگر داستان با موضوع ( مراسم محرم در شهر یا روستای من) که در راستای چالش حرفه‌داستان نوشته‌شده است: https://eitaa.com/herfeyedastan/1213 ۱۱. داستان سبد/ زهرا غفاری 📚📚📚📚 https://eitaa.com/herfeyedastan/1227 ۱۲ . تابستان هشت سالگی/ الهه توکلی 📚📚📚📚 https://eitaa.com/herfeyedastan/1242 ۱۳. تکه‌ای از بهشت/ محبوبه میرزایی 💠💠💠💠💠 لطفا نقد و نظرها را به این نام کاربری ارسال کنید👇 @zisabet 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
869.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یک فرصت استثنایی باور نکردنی 😱 تخفیف های ویژه تخصص تعهد کیفیت 🎙اگر علاقه مند به صوتی کردن کتاب،رمان و داستان‌های خود هستید فرصت را از دست ندهید ⏰ تکرار نخواهد شد ❌ فقط تا پایان مرداد ماه ✅ آوانگار از شما حمایت می‌کند تا دیده شوید👌 ╔═🍃🌸════╗ 🎙@Ava_negar 📺 ╚════🌸🍃═╝
هر داستانو فقط با پرداخت ٥٠ هزارتومان صوتی کنید😃 همراه با ویرایش تدوین و صدای گوینده حرفه ای👌 مگه میشه؟! 😂 بله حالا که شده 😉 داستان اول رایگان................ 🥲 داستان دوم فقط ٢٠ هزار تومان 🤩 داستان سوم فقط ٣٠ هزار تومان 😉 داستان چهارم فقط ٤٠ هزارتومان 🥰 داستان پنجم فقط ٥٠ هزارتومان 😍 بقیه کارهای صوتی با همین قیمت 😃 لطفا قبل از هر کاری کیفیت صدا،تدوین و قیمت هارو با کارهای صوتی کانالهای دیگه مقایسه کنید ✅ نمونه کارها داخل کانال هست ☺️ ╔═🍃🌸════╗ 🎙@Ava_negar 📺 ╚════🌸🍃═╝
کوله پشتی.mp3
زمان: حجم: 5.86M
حرفه‌داستان با همکاری آوانگار تقدیم می‌کند: 🎭📻 نمایش رادیویی کوله پشتی 🖋 نویسنده: زهرا ملک‌ثابت 🎤 اجرای نمایشی: نجمه آخوندزاده https://eitaa.com/herfeyedastan/1176 لینک معرفی‌نامه حرفه‌داستان 🍒🍒🍒🍒🍒🍒 زهرا ملک‌ثابت مدیر گروه ادبی حرفه‌داستان جهت سفارش کار به این نام کاربری در ایتا پیام دهید👇 @zisabet 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 گروه ادبی حرفه‌داستان از مهرماه سال ۱۴۰۰ در زمینه ادبیات دراماتیک فعالیت دارد @herfeyedastan 🚫 فوروارد و انتشار این فایل خارج از محدوده کانال حرفه‌داستان و آوانگار جایز نیست. ❎️ این اثر سفارشی است و انتشار فایل اشکال شرعی دارد‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋 زهرا غفاری ترک برداشتن آینه، شکستن آن نبود ،زخم های عمیقی بود که بر روح وجان من وارد می شد ،بر قلب من وارد می شد. ویرانم می کرد. فرو رفتن هر مشت تو توی آینه تخریب سلول های خاکستری مغز من بود. کاری از دستم نمی آمد تا جلوی امواج طوفانی ات را بگیرم . ای کاش موج انفجاردر آن جنگ لعنتی، آن قدر ویران کننده نبود تا تورا این گونه سازد ومرا هم این گونه.... 🪩🪩🪩🪩🪩🪩 حرفه داستان @herfeyedastan 🪩🪩🪩🪩🪩🪩
فراخوان دوازدهمین سوگواره ملی دل نوشته‌های عاشورایی لینک خبر: https://b2n.ir/m71891 ------------------------------------- حرفه‌داستان @herfeyedastan
🖋 فرانک انصاری گفته بود بشکن. نمیخواستم بشکنم و کار چینی بندزن محله را بیشتر کنم. می‌گفتم حالا وقتش نیست. بگذار برای وقتی که نباید..‌. وقتی که گفت: دوستم ندارد. باور نکردم. گفتم از آن جک‌هایی است که هر روز تعریف می‌کند و خندیدم. خبر نداشتم ‌که این سرآغاز شکستن است. باورش داشتم مثل خودم که هزار بار خودم را توی آینه می‌دیدم و میگفتم: از تو خوشبخت‌تر در دنیا وجود ندارد! اما روزی که دستش را در دست یکی دیگر دیدم. دنیا روی سرم آوار شد. خرد شدم، شکستم. بی صدا تر از همه چیزهای شکستنی دنیا، ترک برداشتم ریز و با خودم گفتم دارم خواب می‌بینم. اما خواب نبود. کابوس بود. کابوسی که داشت همه خوشبختی‌هایم را مثل کاغذ توی دستش مچاله می‌کرد. سرد شدم مثل هوای سرد روزهای زمستانی. دیگر هیچ هوای عاشقانه‌ای گرمم نکرد. یک روزی آمد که دیدم از درون ترکیده‌ام. درست مثل انار شیرین ترک خورده. اما شیرین نبودم. تلخ تلخ شدم و چند تکه. هر تکه هزار بار شکننده تر از قبل. حالا یک نفر نبود که من بودم. من هزار نفر دل شکسته درون آینه میدیدم که داشتند نگاهم می‌کردند. همان وقت بود که چشمهایم را دوختم به سیاهی چشمان پر از دروغش و گفتم: ازت متنفرم! 🪩🪩🪩🪩🪩🪩 حرفه داستان @herfeyedastan 🪩🪩🪩🪩🪩🪩
تلفیق ژانر ترسناک و ژانر کمدی 🤣🤣🤣 به پا به مسیر دهن کوسه نیفتی😀 🎵🎶 حرفه‌داستان 🐣 @herfeyedastan