eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
476 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
145 ویدیو
91 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده: ملیحه جوریزی شرکت‌کننده سیزدهم ساعت سه وربع، عشقمان به روی هم لبخند زد، و انگارحس عجیبی در من تولد شد، وقتی آسمان نگاهم را گره زدم به آبی چشمانت. وخیره ماندم به آن  شاخه رز قرمز رنگ با روبان های طلایی زده درمیان دستانت، که پیوند  داد دلهایمان را به یکدیگر، تا خیالمان آسوده باشد افق های فردا را. @herfeyedastan ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال ممنوع است. 🧕 نام کاربری جهت ارسال متن کوتاه با استفاده از سه کلمه: رُز قرمز، تولد، ساعت سه و ربع @zisabet
نویسنده: علیرضا نادری‌فام شرکت‌کننده چهاردهم بین راه پیاده شدم و هر چه سید اسرار به رساندن من کرد قبول نکردم و گفت که شما بروید و مهیای تولد شوید. چند لحظه ایستادم که سید حرکت کند و از من دور شود. آن طرف خیابان گلخانه ی دوستم آقای جلالی بود با احتیاط از خیابان رد شدم و داخل گلخانه شدم. آقای جلالی مشغول صحبت با مشتری بود بلند سلام کردم و نزدیک شدم. بعد از حال و احوال به آقای جلالی گفتم که امشب تولد همسر بهترین دوستم هست لطفاً دسته گلی از رز سرخ برایم بپیچید. چند لحظه منتظر ماندم. به‌به چه گل‌هایی چه عطری. دسته گل را گرفتم و بطرف خانه حرکت کردم. بین راه با همسرم تماس گرفتم و همه چیز را توضیح دادم و گفتم که زود آماده شوید. به خانه که رسیدم خانم و دخترم آماده بودند سوار ماشین شدیم و به طرف منزل سید به راه افتادیم. به خانه ی سید رسیدیم زنگ زدم از پشت در صدای سید بود کیه گفتم مهمان نمی‌خواهید سید با تعجب در را باز کرد و مرا در آغوش گرفت و گفت حاجی امروز ما را حسابی غافلگیر کردید گفتم سید سعادت می‌خواهد که در خدمت شما باشم. خانمم با دخترم نزدیک آمد و سلام کردند و وارد خانه شدیم همسر سید با دیدن ما حسابی شکه شده بود خانمم دسته گل رز را جلو برد و گفت بفرمایید خانم تولدتان مبارک انشالله که صدو بیست ساله باشید. آن شب مهمانی خلوتی بود اما سید خیلی خوشحال بود. سید رو به من کرد و گفت هیچ وقت روز گل رز سرخ و ساعت سه وربع را فراموش نخواهم کرد امروز روز خاصی برای من در زندگی خواهد بود @herfeyedastan ➖ 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. @zisabet
📣 امروز ساعت ۴ یک فایل صوتی آموزشی بگذارم؟ @zisabet
جواب دادند: کار نیک و پرسش؟! 😄✌️🍎
نویسنده: یکتا نادری‌فام شرکت‌کننده پانزدهم دیروز روز تولدم بود. پدرم ساعت سه وربع بعد از ظهر بود که با یک شاخه گل رز قرمز به خانه آمد و آن گل زیبا را همراه با کادویی دیگر که در دستش بود به من هدیه داد. آن لحظه از خوشحالی دست وصورت پدرم را بوسیدم واز او تشکر کردم. بعد از این که هدیه ام را باز کردم، دیدم یک گوشی همراه است، که قول خریدش را پدرم چند وقت پیش به من داده بود. خیلی شاد وخوشحال دوباره از پدر ومادرم تشکر کردم و آنها را در آغوش گرفتم. حدود دوساعت بعد زنگ خانه به صدا در آمد و پدر بزرگ ومادر بزرگم که از قبل خبر داشتند، با یک کیک تولد خیلی قشنگ به منزل ما آمدند و حسابی من را سوپرایز کردند. جمع پنج نفره ی زیبایی تشکیل دادیم ودر کنار هم، جشن کوچک اما با صفایی برگزار گردیم. ومن آن لحظه بود که اولین عکس دسته جمعی را با آن گوشی گرفتم. واز پدرم خواهش کردم که آن عکس زیبا را چاپ کند تا قاب بگیرم و به دیوار اتاقم نسب کنم تا هرگاه به آن نگاه می کنم، خاطره ی آن روز به یاد ماندنی برایم تداعی شود @herfeyedastan ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال ممنوع است. 🧕 نام کاربری جهت ارسال متن کوتاه با استفاده از سه کلمه: رُز قرمز، تولد، ساعت سه و ربع @zisabet
بنا به قولیم که داده‌بودیم، امروز سانس خانوادگی هست. 🍎 با خانواده محترم و هنرمند نادری‌فام_ جوریزی شروع کردیم. آثارشون را هم انتشارات شاوَلَد منتشر کرده که ناشر کتابهای مشترک گروه ادبی حرفه‌داستان هم هست 👇👇👇 @shavaladpub
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
👆 از شرکت‌کنندگان وبینار تجربه نویسنده هستند خوشحالم از پیشرفت داستانی‌شون 😍 @zisabet
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
🔴 تخفیف فایل‌های صوتی و پی‌دی‌اف دوره آموزشی فقط تا عید فطر @zisabet
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 جدید 💥💥 نکات پایه برای نوشتن مدرس: زهرا ملک‌ثابت @zisabet گروه ادبی حرفه داستان @herfeyedastan
📣📣 خیلی خیلی مهم هنرمندان و نویسندگان، لطفاً دقت بفرمایید: جشنواره پوشش اصیل ایرانی یا گوهرشاد یک جشنواره استانی است. یعنی بهتر عرض کنم، جشنواره‌ای هست که هر استان جداگانه برگزار می‌کند. آثارتان را برای استان خودتان بفرستید نه با لینک جشنواره گوهرشاد استان یزد. از آنجا که مسئولین یزد خیلی مهمان‌نوازند و ما هنرمندان یزدی تاوان تلخی بابتش پس دادیم، تاکید و تقاضا می‌کنم از خود هنرمندان سایر استان‌ها که برای استان یزد آثارتون را نفرستید. چون قبلا این مشکل را داشتیم که جشنواره استانی بوده ولی جوایز ما را دادند به برگزیدگان سایر استان‌ها. کسانی که حتی من می‌شناختم و می‌دانستم در کلانشهرها هستند و امکانات رسیدن به محضر اساتید کشوری را دارند. ما هم از این موضوع گلایه کردیم به مدیران استان یزد ولی بیفایده بود این مرتبه من به دبیرخانه استان یزد اطلاع دادم. همچنین به خبرگزاری‌های یزد اطلاع دادم که پیگیر باشند. ما نمی‌خواهیم تاریخ تکرار شود 😊 امیدوارم درک کنید چون مسئله خیلی مهم و حیاتی هست برای ما. از اینکه پوستر و لینک ارسال اثر به دبیرخانه‌استان یزد را در کانال‌های فراخوان عمومی منتشر نمی‌کنید، سپاسمندیم. 🌸🌸 از همکاری مدیران و مسئولین و کارشناسان سازمان‌های دولتی استان یزد با هنرمندان و نویسندگان خودشان پیشاپیش ممنونیم 🙏 @zisabet
🌹 موفقیت اعضای گروه ادبی حرفه‌داستان در جشنواره داستان کوتاه میبد: 🌹 جمیله فلاحی /داستان "اشک کویر" 🌹 زهره باغستانی /داستان "خودگفتی، دیدی شنفتی" 🌹 نجمه پارسائیان / داستان " آرامش" 🔹 فراخوان اولین جشنواره داستان کوتاه میبد در آذر ماه سال ۱۴۰۱ منتشر شد و از میان ۱۰۰ اثر ارسالی به دبیرخانه جشنواره ۱۱ اثر بعنوان آثار برتر معرفی و ازنویسندگان این داستان های کوتاه در مراسمی با حضور مسئولین استانی و شهرستانی در تالار گل نرگس شهیدیه میبد تقدیر شد. منبع: صبح میبد https://eitaa.com/joinchat/257490984Cad1a5d1240 ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️ تبریک و شادباش فراوان از طرف گروه ادبی حرفه داستان به نویسندگان برگزیده حرفه‌داستانی 😍 @herfeyedastan ✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️✌️
نویسنده: زینت سادات قاضی شرکت‌کننده شانزدهم مادرم آسمانی شد. چه غمگنانه! به شهر فراخ اما پر از دلتنگی بازگشتم. مادرم را یکسال پیش رها کردم. یکسال بعد رفت. دورم از مزارش. هر روز صبح به رسم عادت، تا خداراشکر و آخ مادرجان می‌گفتم، کرختی از بدنم دور می‌شد. مادرم نیرویش را برایم می‌فرستاد گویی برایم هر روز تولدی دوباره بود. بیست روز است که کرختم. نای بلند شدن ندارم. تولدم خاموش شده. دخترم عکس از مزارش فرستاد. یک دسته گل رز قرمز! گفت :"دلم تنگه مامان بزرگه" یک ساعت زودتر از همیشه از کار درآمده. نگاهم به ساعت خانه افتاد. سه وربع را نشان می‌دهد. گفت: "گل رز قرمز برای مامان‌بزرگ بردم." گفتم:"چرا رز قرمز؟" گفت:"آخه خودش گفت" گفت:"نازنین خانم گل شیک بخر. از این ارزونا که سر قبرا میزارن نباشه" ای داد! رز قرمز سر قبر گذاشته شد. @herfeyedastan ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🎁 این متن مخصوص و جایزه‌دار "حرفه‌داستان" نوشته شده. ❎️ کپی بدون ذکر نام نویسنده و کانال ممنوع است. 🧕 نام کاربری جهت ارسال متن کوتاه با استفاده از سه کلمه: رُز قرمز، تولد، ساعت سه و ربع @zisabet
👆 متن بالا را خانم قاضی، به صورت اختصاصی برای مادر مرحوم‌شون نوشتند. برای شادی روح مرحوم، فاتحه و صلوات 📿
داستان کوتاه ( میبد، سال صفر).pdf
1.19M
داستان کوتاه ( میبد، سالِ صفر) ژانر فانتزی _ تخیلی نویسنده: زهرا ملک‌ثابت @zisabet گروه ادبی حرفه‌داستان @herfeyedastan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹