.
۵. خودشان که میگویند بازنشسته شدهاند، پس انشاالله بازنشسته شدهاند.
با لحنی که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده میگویند که جناح دیگر، بهتر از ما با هنرمندان رفتار میکند.
کاش همین را به دوستان و همجناحها و زیردستانشان میگفتند! هرچه نباشد بعضیها ماحصل تربیت خودشان هستند.
علی ای حال بابت اعترافشان متشکرم.
✍️ زهرا ملکثابت
#یادداشت
.
.
۶. نوجوانی با آبوتاب میگوید:
"از ۲۵ نفری که به سازمان میآیند، ۲۰ نفرشان مراجعهکننده آقای فلانی هستند، ۲ نفرشان مراجعهکننده بقیه، ۳ نفرشان هم سراغ دستشویی را میگیرند."
در دلم حسابی میخندم. هنوز هم فلانی همان نقاط ضعف را دارد. کارهای زیادی را بهعهده میگیرد. وسواس دارد و به دیگران اعتماد نمیکند تا کارها را به آنها تفویض کند.
خیلی هم رشد کرده! با همان حفظِ سمتِ سالها پیش، حالا تعداد مراجعهکنندگانش دوبرابر شدهاند.
زیادتر شوند!
کاش آن ۳ نفر هم تنگشان نمیگرفت!
✍️ زهرا ملکثابت
#یادداشت
.
.
۷. حرفمان دوتا نمیشد.
بودجه و احترام برای هنرمندان میخواستیم.
هرکس بیان و تعریف خودش را داشت ولی دلها یکی بود.
مدیر هم باخونسردی میشنید.
ناگهان یکنفر داد زد:
"بدتون نیاد، شما هنرمندها خیلی خیالاتی هستین"
بعد از آن جمله، در مجلسی که نشستهبودیم، همه ساکت بودیم که همان یکنفر گفت:
"دولت بودجه نداره، برین با بخش خصوصی کار کنین"
جلسه را بهم ریخت.
مواظب برادرزادههای دولت باشید.
✍️ زهرا ملکثابت
#یادداشت
.
.
۸. ما یزدیها قوانین نانوشتهای داریم.
مثلاً کسی که سینهزنِ هیئتی است نمیتواند به آن هیئت پشت کند و برود برای هیئت دیگری سینه بزند. اینکار نوعی خیانت محسوب میشود و فرد خاطی را اَخموتَخم و طرد میکنند.
بودجه اُستانی بعضی از سازمانها کم است، وقتی که همین بوجه کم را بجای صرف کردن برای هنرمندان بومی، برای طرحی ملی خرج میکنند نامش چیست؟!
آنهم کمک به کسانی که اعتراف دارند که بودجه خوبی دارند.
فقط بیایند و آموزشهای سطح پائین و پراکنده بگذارند و رفتارشان هم با هنرمندان بومی نامطلوب باشد و بروند؟!
چنین مدیرانی که نمیتوانند رضایت هنرمندان بومی را تامین کند، قطعاً نمیتوانند باعث اعتلاء ایران بزرگ هم باشند.
خواهش میکنم بفرمائید.
✍️ زهرا ملکثابت
#یادداشت
.
.
این هم از شرح وصول هدایای فعالین رویداد اول "داستان زنان مقاومت"
👇👇👇
زهرا ملک ثابت:
سلام و ادب
تشکر فراوان از سرکارخانم ... عزیز بابت حمایت از نویسندگان دوره اول رویداد زنان مقاومت فلسطین و لبنان 😊🙏
هدیه من دیروز ارسال شده
سایر دوستان هم انشاالله خودشان اطلاع بدهند
🌹🌹🌹
من با این اعتماد به نفسی که گرفتم چندتا کتاب خریدم
هم کتاب مرجع و هم داستانی و...
در مورد مقاومت هم هست
حالا با دانش و اطلاعاتی که تقویت کردم و بیشتر هم میکنم، اثرم داره ارتقاء میگیره.
از لحاظ روحی هم انرژی گرفتم که کسانی زحماتم را میبینند و ارزش میگذارند.
باحوصله دارم بازنویسی میکنم
😇✌️
.
#روایت_من
خانم کارآفرین
از من #مشورت میخواهد. میپرسد ارشد بخوانم یا بروم سراغ کار؟
میگویم بستگی به رشته دانشگاهی و مسائل شغلی آن دارد.
خلاصه که مقداری خواهرانه حرف میزنیم.
میفهمم نگرانیاش این است که مجبور شود کاری را از صفر شروع کند و الگویی هم دور و اطرافش بابت آن مسئله ندارد.
میگویم به من نگاه کن و واقعاً از سر غرور نمیگویم.
از سرِ افتخار میگویم چون خودم میدانم در این ۷ سال چقدر چالش داشتهام تا به اینجا برسم و از صفر که نبود از زیر صفر شروع کردهام.
لذتی که من بردهام بابت اِعمال قدرت و نفوذ هیچ مدیرِ استخدامی نبرده.
سُروری که دارم بابت کشف استعداد و پرورش مهارتهای خودم و همکارانم هیچ کارمندی نبرده.
چالشهای شیرین درسی و پیدا کردن بهترین استاد و منابع را هیچ دانشجوی ارشد و دکترایی نداشته.
حالا فرار میکنم از همه کسانی که مدام میپرسند چرا ارشد و دکترا نمیخوانی،
یا هنوز حالیشان نمیشود که شغلم چیست.
باورش برایشان مشکل است. نمیتوانند باور کنند خانمی در محیط سنتی و مردسالار یزد از زیرصفر رسیده باشد به مرحله #کارآفرین.
این ۷ سال که بهکنار، ۷ سال قبل از آن درحال بسترسازی و #مبارزه بودم تا بتوانم وارد اجتماع بشوم.
صبر و تفکر خلاق و عزت نفس مهم است. بهنظرم اینها را باید دختران عزیز در خودشان پرورش بدهند و بعد وارد فعالیتهای جدّی اجتماعی بشوند.
صادقانه مشورت میدهم و نظری را تحمیل نمیکنم.
مشورتگیرنده به این نتیجه میرسد که فعلاً بهترین کار برایش این است که کنکور بدهد و ارشد بخواند.
من هم در مورد تصمیم او و باتوجه به جمیع شرایط موافقم 😉
✍️ زهرا ملکثابت
.
#هفته_کارآفرینی
حِرفِهی هُنَر/ زهرا ملکثابت
#آموزشی نکاتی در مورد "داستانک" یا "داستان کوچک" نکته اول: استاد عباسلو لفظ "داستانک" را نمیپسندن
.
فردا ادامه آموزش داستان کوچک را داریم.
میخوام حسابی از آثار خودم تعریف و تمجید کنم😁 هرکی قراره لجش دربیاد، بدون کلامی در پیوی و با حفظ احترام خودش و بدون تحمل ضربه از انتقام، تشریف ببره از کانال.
پشت سرمم هرچی بگین به گوشم میرسه😉 چون بالاخره یکی عذاب وجدان میگیره و بابت غیبت کردن، حلالیت میخواد 😄
.
#آموزشی
نکاتی در مورد "داستانک" یا "داستان کوچک"
نکته ششم:
در داستان کوچک، میتوان از عنصر دیالوگ استفاده کرد. اتفاقا به متن زیبایی و تنوع میدهد، البته به شرطی که پیشبرنده ماجرا باشد و اطلاعات افزودهای ارائه کند.
یک نمونه داستان کوچک با روش گفتگو یا دیالوگ:
_ "میبینی؟! دستِابوتراب بالارفته."
_ "جلوی رسولالله همرنگ جماعت باش!"
زهرا ملکثابت
نظر دکتر عباسلو به داستان کوچکِ بالا را بخوانید:
داستان، عنوان ندارد ولی این ایراد نیست.
بههرحال، این را بدانیم که اسم ابزار است و به نویسنده کمک میکند.
هر سه عنصر اصلی داستانی را در این داستان کوچک داریم.
[ سه عنصر اصلی: شخصیت، موقعیت و کُنش]
موقعیت کاملاً مشخص است. غدیرخُم، موقعیت است.
اشخاص، دو نفر از افرادِ حاضر در غدیر خُم هستند.
کُنش هم معلوم است. همرنگ جماعت شدن.
بهاندازه لازم هم شخصیتها پردازش شده است.
هیچ لزومی ندارد اسامی اشخاص را بدانیم.
تکیه داستان بر این است که بهظاهر همرنگاند و در دل نیستند.
لذا لزومی ندارد که آنها اسم خاصی داشتهباشند یا شخصیتهای خاصی باشند.
داستان فقط در دیالوگ ارائه شده.
میتوانیم داستانی داشتهباشیم که فقط دیالوگ باشد. منتها باید دیالوگ، نکات لازم را ارائه کند همانطور که در این داستان نکات ارائه شده.
استفاده از دیالوگ برای بیان نکات، تکنیکِ جمیز جویس ( نویسنده ایرلندی) است.
در بحث داستان کوچک ۵ چهره تاثیرگذار هستند:
ادگار آلن پو، چخوف، همینگوی، جمیز جویس و ساموئل بکت
جمیزجویس، خیلی از توصیفات را در دیالوگ قرار میدهد. در داستان کوچک، این تکنیک را از جمیز جویس گرفتند.
در مجموع داستان کوچک فوق، داستان خیلی خوبی است و یک داستانِ کامل است زیرا همه آنچه را که باید داشتهباشد دارد.
نکته هفتم:
داشتن معنا و هدف درعین سادگی در نمونههای زیر قابل بررسی است.
داستان: "تاشباهت را به نویسنده کم کنی"
نویسنده: زهرا ملکثابت
ننویس! داستان جدی یا طنز ننویس! هیچ سبک و ژانری ننویس! در مورد زنان ننویس! در مورد مردان هم ننویس!
سبیل قجری بگذار! یا لاتی حرفبزن و فحش بده! ناله سَر کُن!
از همه ایراد بگیر تا از دور خارجشان کنی یا از تو بترسند!
دماغت را عمل کن! نه نکن وگرنه مثل لُرد وُلدمورت میشوی.
باید پیرسینگ به دماغت بزنی! آنرا هم طوری بزن که انگار نزدی.
طوری طنز بنویس که طنز نباشد! اگر طنزنویس باشی دیگر کسی تو را جدی نمیگیرد.
اگر جدی بنویسی کسی حرفت را باور نمیکند. شاید هم زیادی حرفت را باور میکنند و بازهم برایت دردسَر میشود.
پس برو بمیر! نه نمیر! اصلا طوری بمیر که انگار نمردهای یا طوری زندگی کن انگار مردهای.
هرکاری میتوانی بکن تا شباهتت را به نویسنده کم کنی.
پایان
این داستان با زاویه دید دوم شخص است.
ممکن است مخاطب این فرامین یک شخص دیگر باشد ولی ممکن است مخاطب خودِ فرد باشد و همه اینها تکگویی درونی یک شخص باشد.
نظر و نکات دکتر احسان عباسلو به داستان "تاشباهتت را به مقتول کم کنی" را در ادامه بخوانید:
این داستان، قابل مقایسه است با داستانی از اشتفان اُرکنی، که در ادامه میخوانیم.
داستان "زندگی باید ساده باشه"
۱. کپسول آتشنشانی را از جاش بردار.
۲. درپوش را بردار.
۳. برو به سمت آتیش.
۴. آتیش رو خاموش کن.
۵. در پوش را ببند.
۶. کپسول رو بذار سر جاش.
شباهتتهایی دارند این دو داستان.
اینگونه داستانها باید بحث هدفمندی را داشته باشند.
"تا شباهتت را به نویسنده کم کنی" از آن دسته جملاتِ خیلی داستانی است.
و بهعنوان جمله آخر، خیلی خوب است.
درکُل داستان خوبی است.
✍️ زهرا ملکثابت
#کارگاه_داستان
🔻🔻🔻🔻
فوروارد فقط، بالینک کانال حرفههنر
https://eitaa.com/herfeyehonar
#رفتار_حرفهای & #کارآفرین
امروز به ده نفر از دوستانِ گل و نویسندهام پیام دادهام
بجز یکنفر که هنوز پیام را ندیده و دونفر که محترمانه نوشتند درحال حاضر مشغولیت دارند، هفت نفر ابراز رضایت کردهاند برای همکاری در این پروژه.
نویسندگان از استانها و شهرهای مختلف کشور هستند.
انشاالله که خیر است 😊
.