eitaa logo
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
1هزار دنبال‌کننده
814 عکس
119 ویدیو
2 فایل
🔹هیئت مدرسه عالی شهید مطهری مشهد 🎞 پایگاه اطلاع رسانی،حفظ و نشر آثار صوتی و تصویری #هیئت_رهپویان_ولایت 📮 ارتباط‌باما: @heyat_rahpoyan 🖥️ وب‌سایت: Rahpoyanvelayat.com 🔰 نذورات: rahpoyanvelayat.com/nozorat 📍نشانی: zil.ink/heyat_rahpoyan_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّــــلامُ عَلَى الْحُسَيْــــنِ ... 📜 طرح روزانه‌ی : «چهل روز ، چهل روایت ...» | روایت‌هایی از سیره‌ی زندگی عالمان شیعه ، در ارتباط با مجالس حسینی و دستگاه انسان‌ساز سیدالشهداء (ع) | از امروز (۸/۲۷) تا روز چهلم (۱۰/۶) مصادف با روز شهادت حضرت صدیقه کبری (س) جهت مطالعه‌ی روایت ها ، از هشتگ استفاده کنید (در این چله ، چشمانتون رو آماده‌ی عزای حضرت زهرا «س» بکنید) 🏴@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت اول : عقوبت انکار اجر گریه کنندگان حضرت آیت الله وحید خراسانی فرمودند : علامه‌ی مجلسی ، آن فحل الفحول ، این قضیه را از بعضی از بزرگان نقل میکند ، میگوید : ما مجاور امام هشتم (ع) بودیم . روز 🏴 ، جمعی از ما جمع شدند . یک نفر شروع کرد به مقتل خواندن ؛ رسید به این روایت در آن مقتل - که سندش صحیح است - که : «اگر چشمی بر سیدالشهداء به قدر بال مگسی تر بشود ، تمام گناهانش آمرزیده میشود» [وَ لَو کانَت مثل زَبَدِ البحر ...] . یکی از حضار که ادعای علم میکرد (تعبیر مجلسی این است : ولی بود) انکار کرد این حدیث را و گفت : این روایت با عقل جمع نمی‌شود . اهل مجلس که از علما بودند با او مذاکره کردند ؛ قانع نشد و مجلس به هم خورد . همان منکر شب در خانه‌‌اش خوابش برد ؛ در خواب دید محشر به پاست ، همان غوغایی که در آیات و روایات است . به نهایت عطش گرفتار شد . نگاه کرد دید حوضی است که نه اولش پیداست نه آخرش ، متوجه شد که این حوض ، است . از عطش به حوض پناه برد ، دید که سه نفر سیاهپوش ایستاده‌اند : دو مرد و یک زن . پرسید اینها که هستند ؟ به او گفتند آن یکی است و شخص دیگر و آن بانوی سیاهپوش . پرسید : چرا سیاهپوش اند ؟ گفتند : مگر خبر نداری عاشورای حسین است ؟ درخواست کرد از بی‌بی دو عالم که یک جرعه از این آب به من بدهید . حضرت زهرا (س) به او نگاهی کرده و فرمودند : تو همانی که منکر اجر گریه‌کنندگان بر مهجه قلب منی ؟ مجلسی فرمود : این مرد از خواب سراسیمه بیدار شد ، دوان دوان آمد ، آن جمع را پیدا کرد ، گفت : استغفار کنید ، خدا مرا بیامرزد . منابع : ✓ بحارالانوار-ج۴۴-ص۲۹۴ ✓ مصباح الهدی-ج۱-ص۴۳۴ ✓ منتخب طریحی-ج۲-ص۸۳ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
🔹 مراسم تشییع ۳ شهید مشهدی : شنبه ۲۸/آبان - ساعت ۱۴:۳۰ 📍بلوار شهید قرنی - تقاطع مجد 🏴@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت دوم : مشقت مجلس عزاء در دوران پهلوی در زمانی که برپا نمودن مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) را ممنوع کرده بود ، در همان بحبوحه آیت الله حاج سید محمدرضا گلپایگانی که از علمای برجسته محسوب می‌شدند ، تصمیم می‌گیرند که روضه‌خوانی و عزاداری را بر پا کنند ، و به اصطلاح این قُرُق را بشکنند . این قضیه را به آگاهی علما می‌رسانند و می‌گویند :«من مجلس می‌گیرم و خودم منبر می‌روم و اگر امری رخ داد بر عهده خودم می‌باشد تا کسی گرفتار نشود . لکن برای اینکه بی‌جهت بهانه دست دشمن ندهیم من از روی کتاب بحث میکنم که اگر مامورین دولت آمدند بگویند اینها درس می‌خوانند.» [پ.ن : این مجالس عزاداری و روضه‌خوانی های بی‌دردسر رو ، بعد از عنایت حضرت زهرا «س» ، مدیون خون شهدایی هستیم که در راه دفاع از ، در گوشه و کنار این کشور به می‌رسند تا ما در امنیت و آسایش باشیم ...] منابع : ✓ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان صفحه‌ی ۲۰۲ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✓ این است معنای «لاتعد و لاتحصی» ... •با معجزه‌ای به نام آشنا شوید• تصویر هوایی سیل بی‌انتهای مردم مشهد ، در تشیع پیکر شهدای مدافع امنیت شنبه ۱۴۰۱/۰۸/۲۸ 🏴@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت سوم : امام خمینی (ره) در سوگ جوان کربلا آقای حاج سید محمد کوثری ، ذاکر معروف اهل بیت (ع) در قم از سالها پیش روضه‌خوان مخصوص بود . هم خودش و هم مرحوم پدرش آقا سید علی‌اکبر کوثری . پدر و پسر که هر دو از ذاکرین پرسابقه قم بودند آهنگی پر‌سوز داشتند و روضه‌ی با حالی می‌خواندند . روضه‌خوان خاص امام بود و . آقای سیدمحمد کوثری این افتخار را داشت که تا آخر حیات امام ، حتی در تهران هم از این توفیق بهره مند بود . نقل میکنند : وقتی امام در بودند ، من سفری برای زیارت به رفتم . در کربلا عده‌ای از فضلای شاگردان امام که در قم با هم آشنایی داشتیم مرا دیدند و گفتند:«اقای کوثری ! به داد امام برسید» گفتم موضوع چیست ؟ گفتند:«می‌دانید که حاج‌آقا مصطفی به طرز مرموزی جان داده ، کسی هم گریه‌ی امام را در سوگ او ندیده است . یکی دو بار که طلاب در منزل امام یا در سر تربت حاج آقا مصطفی مرثیه ایشان را خوانده‌اند ، نه تنها امام گریه نکرده بلکه طلاب را هم منع کرده و گفته‌اند بروید به کارتان مشغول شوید . شما زودتر به نجف بروید و خدمت امام برسید و طبق معمول که اجازه می‌گرفتید و در حضورشان می‌خواندید ، روضه‌ای بخوانید و اسم حاج آقا مصطفی را ببرید ، بلکه بتوانید امام را در مصیبت فرزندشان بگریانید که عقده‌ی ایشان خالی شود و خدای نکرده صدمه‌ای نبینند .» آقای کوثری افزود : پس از زیارت وارد نجف شدم و پس از زیارت خدمت امام رسیدم . و بعد از تسلیت و مختصر احوال‌پرسی عرض کردم : اجازه می‌دهید طبق معمول در حضورتان روضه‌ای بخوانم ؟ فرمودند : بفرمایید . پس از مقدمه‌ی کوتاهی هرچه راجع به حاج آقا مصطفی می‌دانستم بیان کردم و با تکیه به صوت گفتم : حضرت آیت الله ! آجرک الله در مرگ فرزند عزیزی همچون حاج آقا مصطفی ! چه فرزندی ، دانشمند لایقی و ... | در تمام این مدت ، امام بدون تغییر حال گوش می‌دادند و کوچک‌ترین اثری برای گریستن در ایشان پیدا نشد . هر چه به این در و آن در زدم بلکه امام در مرگ فرزند اشکی بریزند نتیجه نداشت . ناچار گریز زدم به کربلا و آمدن امام حسین (ع) به بالین حضرت علی اکبر (ع) ؛ همین که گفتم به قربان غربتت یا اباعبدالله (ع) ! وقتی آمدی به بالین فرزند رشیدت علی اکبر ... امام دستمال از جیب در آوردند و به قدری گریستند که تا آن موقع کمتر دیده بودم . هنگامه‌ای شد ! و از این طرف به این فکر افتادم که نکند حال امام دگرگون شود ؛ ناچار روضه را طول ندادم و ختم کردم . گریه‌ی امام را در ذکر مصیبت امام حسین (ع) و شهدای کربلا دیده بودم ، اما نه آنطور که آن روز مشاهده کردم . منابع : ✓ امام خمینی (ره) و عزاداری امام حسین (ع) - علی دوانی - ص۱۵۲ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ••آجَرَکَ اللّٰه یا صــاحِبَ الزَّمــان•• 📷 ⬇️ ▪️مراسم روضه هفتگی 🔹سخنران:حجت الاسلام و المسلمین سید حمزه روحبخش 📆 پنجشنبه ۲۶/آبان/۱۴۰۱ 🔹مکان برگزاری:دانشگاه شهید مطهری (واحد برادران) 🏴 هِیئَتْ رَهپویان وِلایَتْ 🏴 |مدارس‌شهیدمطهری‌مشهد| ☑️ @heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت چهارم : پشیمانی شیخ اعظم انصاری مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد سبط‌الشیخ که از علمای معروف و محترم بیت شیخ اعظم انصاری می‌باشند ، نقل میکنند : در یکی از سالها در به خاطر اینکه مجلس به طول انجامیده بود و به خاطر ملاحظه و مراعات همسایه‌ها که مبادا ناراحت گردند ، شیخ می‌فرماید که :«سینه‌زنی را ترک نمایید.» اهل‌مجلس هم سینه نزده ، و متفرق می‌شوند و شیخ به جامه خواب می‌رود . طولی نمی‌کشد که از خواب بیدار شده و دستور می‌دهد که جماعتی را که در مجلس بوده‌اند جمع کنند و بگویند تا سینه‌زنی و نوحه‌خوانی نمایند . و همه را هم شربت بدهید و پذیرایی نمائید . پس عده‌ای را جمع نموده ، مشغول سینه‌زنی می‌گردند و خود شیخ نیز با آنها به سینه‌زنی می‌پردازد . موقعی که سبب آن‌ را از ایشان سوال می‌کنند ، می‌فرمایند : الان که به خواب رفتم حضرت صدیقه کبری (س) را در خواب دیدم و به من فرمودند :«شیخ مرتضی ، تو مانع عزاداری فرزندم اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) هستی .» عرض کردم : خیر ؛ و از خواب پریدم . لذا از خجالت می‌کشم که در شب شهادت فرزندش (شب عاشورا) ، عزاداری نکرده به خواب بروم . و به همین جهت تا زنده بودند همه ساله در شب عاشورا در خاتمه‌ی مجلس روضه‌خوانی ، مراسم سینه‌زنی را ترک نمی‌فرمودند و خودشان نیز در آن شرکت داشتند و به سینه می‌زدند . منابع : ✓ عزاداری سنت شیعیان جلد ۲ - ص ۴۸۰ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت پنجم : نام آقا سیدجعفر را بنویس ... حضرت آیت الله وحید خراسانی رویای صادقه‌ای را از فقیه بزرگوار ، آیت الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی نقل کرده‌اند که خلاصه‌اش چنین است : هنگامی که خبر درگذشت به آیت الله سید عبدالهادی شیرازی رسید ، من ( یعنی آیت الله وحید) در کنار استاد بودم . ایشان سر خود را نزدیک گوش من آورد و فرمود : قضیه‌ای درباره‌ی آقا سیدجعفر دارم که تا زنده بود نگفتم ، اکنون که فوت شده می‌گویم : شبی خواب دیدم در بیرونیِ منزل (همان‌جا که محل تدریس بنده است) دو کرسی گذاشته‌اند . بعد و وارد شدند و روی این دو کرسی نشستند . حضرت عباس «ع» دفتری را باز کرد و من متن آن را می‌دیدم . امام حسین «ع» به یکی از نام هایی که در آن دفتر بود اشاره کرد و فرمود : این اسم را قلم بزن (پاک کن) ؛ حضرت عباس «ع» آن نام را قلم زد . بعد امام «ع» فرمودند :«جای آن ، نام آقا سیدجعفر را بنویس.» حضرت عباس «ع» نام ایشان را نوشت و دفتر را بست و رفتند . مرحوم آیت الله شیرازی سپس فرمود : من از عظمت آن رویا تا صبح نخوابیدم . فردای آن روز وقتی آقا سیدجعفر آمد به ایشان گفتم : من خوابی دیده‌ام ؛ و شرح رویا را برای ایشان نقل کردم . ایشان با شنیدن آن منقلب شد و گفت : قضیه این است که من دیشب (شب اول محرم) در حرم بودم . بعد به این فکر افتادم که من یک عمر برای امام حسین «ع» گریه کرده‌ام ، اما کسی را نگریانده‌ام و این اجر ، نصیب من نشده است . این موضوع فکر مرا مشغول کرد . رفتم و جستجو کردم و کتاب {جلاء العیون} علامه‌ی مجلسی را پیدا کردم . به خانه آمدم و زن و بچه‌ام را دور هم جمع کردم و گفتم :«از امشب من می‌خوانم و شما گریه کنید.» ایشان پس از نقل این رویا اضافه کرد که رویای آیت الله شیرازی در همان شب (یعنی شب اول محرم) و برپاییِ نخستین جلسه‌ی سید جعفر بوده و من هر وقت برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم «ع» می‌آیم ، قبر ایشان را هم زیارت میکنم . منابع : ✓ مصباح‌الهدی-ج۱-ص۲۰۸-مجلس دهم 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت ششم : فتوی به وجوب عزاداری جناب حجت‌الاسلام حاج شیخ علی آزاد قزوینی از محصلین حوزه نجف ، برای اینجانب (معتمدی کاشانی) نقل فرمودند که : قبل از جمهوری شدن (زمان سلطنت ملک فیصل ثانی) دهه به مشرف شده بودم . دسته‌جات سینه‌زنی و زنجیرزنی و قمه‌زنی را دیدم که با شور و حال فوق‌العاده‌ای به طرف صحن مطهر می‌رفتند . ضمنا جمعی از بانوان عرب را هم دیدم که «لاطِماتِ الْوُجوهِ» بر صورت زنان و نوحه‌کنان در عزاداری شرکت داشتند ؛ ناگاه از سر یکی از آن زنان افتاد . من به شرطه گفتم : به این زن که عبا از سرش افتاده و توجه ندارد بگو مواظب عبایش باشد ، شرطه گفت : شما دنبال کار خودت برو . من ناراحت شدم و رفتم . چون به برگشتم ، روزی در محضر فقیه عالیقدر و استاد معظم ، حضرت آیت‌الله حاج میرزا حسن بجنوردی صاحب کتاب «القواعد الفقهیه» و کتاب «منتهی الاصول» جریان عزاداری کاظمین و آن زنی که عبا از سرش افتاده بود را عرض کردم . ایشان با ناراحتی فرمودند :«مگر شما نمی‌دانید که این زن در حال عزاداری بوده و بی‌اختیار عبا از سرش افتاده و توجهی به خودش نداشته !؟» سپس درباره‌ی اهمیت عزاداری‌ها فرمودند که : اگر خدای ناکرده روزی ببینم عزاداری امام حسین «ع» کم‌رنگ و سست می‌شود ، حکم میکنم که سینه‌زدن و زنجیر زدن و قمه زدن است ! و فرمودند که :«عزاداری شور و حال و شیون و غوغا می‌خواهد ، اینکه جمعی از آقایان جمع شوند و آهسته آهسته دست روی سینه بگذارند و حسین حسین بگویند .» جناب شیخ علی آزاد به دنبال نقل این مطلب افزودند که روزی هم به محضر مرجع و فقیه عالیقدر مرحوم آیت‌الله حاج سید محمود شاهرودی شرفیاب شدم و فرمایشات آیت الله بجنوردی را به ایشان عرض کردم ، ایشان هم در جواب فرمودند :«آقای بجنوردی صحیح فرموده‌اند ، من هم اگر ببینم کار به اینجا می‌رسد حکم به عزاداری‌ها می‌دهم.» منابع : ✓ عزاداری سنتی شیعیان جلد ۳ - صفحه ۵۶۲ - فصل بیستم 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت هفتم : زائری‌ که‌ از داغ سیدالشهداء«ع» جان‌ داد فاضل دربندی در کتاب «اسرار الشهادة» ذکر میکند : شنیدم حکایت غریبی را که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده و آن این است که : شخصی از بزرگان به نیت مجاورت آمد و مدت شش ماه در آنجا بود و داخل حرم مطهر نگردید . و هر وقت اراده‌ی زیارت عزیز زهرا «س» را می‌نمود بر بام منزل خود بالا می‌رفت و بر آن حضرت سلام می‌کرد و او را اینگونه زیارت می‌نمود تا آنکه خبر او به سیدمرتضی [علم الهدی] که از بزرگان آن عصر و موسوم به {نقیب} بود ، رسید . پس جناب سید به منزل او اومد و او را ملامت و سرزنش فرمود و گفت : از آداب زیارت در مذهب اهل بیت «ع» این است که داخل شوی و و را ببوسی ، و این طریقه که تو داری از برای کسانی می‌باشد که در بلاد بعیده هستند و نمی‌توانند به حرم بیایند . چون آن مرد این سخن بشنید ، گفت : یا نقیب الاشراف ؛ از تو توفع دارم که هر چه قدر از مال دنیا میخواهی از من بگیری و مرا مامور به دخول حرم شریف نفرمایی و معاف داری . سید از این سخن متغیر گردید و گفت : من از برای مال دنیا این سخن نگفتم ، بلکه این طریقه را بدعت و منکر می‌دانم و نهی از منکر واجب است . چون آن مرد این سخن بشنید آه سردی از جگر پردرد کشید ؛ پس از جا برخاست و کرد و بهترین لباس خود را پوشید و از خانه با سکینه و وقار بیرون آمد و با خشوع و خضوع تمام ، نالان و گریان ، متوجه به سوی حرم گردید . تا آنکه به در صحن مطهر رسید . به سجده افتاد و سجده کرد و عتبه‌ی صحن شریف را بوسید . پس برخاست لرزان ، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند ، با رنگ و روی زرد ، مانند کسی که ثلث روح او خارج گشته باشد ، تا آنکه وارد کفش‌کن مطهر گردید . نزدیک صحن شد ، به سجده افتاد و زمین را بوسید و برخاست مانند کسی که در حالت باشد . پس بر ایوان مقدس بر آمد و خود را با مشقت تمام به باب رواق رسانید . چون چشمش به مطهر افتاد ؛ نفسی اندوهناک برآورد ، و ناله‌ای جانسوز مانند زن بچه مرده‌ای بکشید . پس به آوازی دل‌گداذ گفت :«أ هذا مَصرعُ سیدالشهداء (ع) ؟ أ هذا مقتل سیدالشهداء (ع) ؟» آیا اینجا جای افتادن حسین است ؟ آیا مقتل حسین اینجاست ؟ پس صیحه‌ای زد و بیفتاد و جان به جان‌آفرین تسلیم نمود و به شهدای آن زمین ملحق گردید . منابع : ✓ دار السّلام ، صفحه‌ی ۳۰۱ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ••السَّلام عَلیکِ یا رُقیه خاتون «س»•• • مراسم روضه‌ی هفتگی • سخنران : حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین شیخ علی‌اکبر طاهریان مداح : مداحان اهل بیت «علیه‌السلام» 📆 پنجشنبه ۰۳/آذر/۱۴۰۱ 🕣 ساعت ۲۰ 📍بهشتی ۳۶ ، دانشگاه شهید مطهری (ره) ، حسینیه المهدی (عج) . 🏴 هِیئَتْ رَهپویان وِلایَتْ 🏴 |مدارس‌شهیدمطهری‌مشهد| برادران و خواهران ▪️ @heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت هشتم : حواله‌ات دادم به فرزندم حسین علامه امینی می‌فرمایند : روزی به کتاب «ربیع الابرار» زمخشری نیاز پیدا کردم ، در آن موقع این کتاب به چاپ نرسیده بود ، فقط سه نسخه از آن سراغ داشتم : یکی در کتابخانه امام یحیی در ، دیگری در کتابخانه ظاهریّه در و سومی در کتابخانه یکی از مراجع اشرف که پس از فوتش به پسرش به ارث رسیده بود . علامه امینی به در خانه‌ی آن شخص می‌رود و از او می‌طلبد که این کتاب را به مدت سه روز به او امانت بدهد ؛ قبول نمی‌کند . به مدت دو روز ؛ قبول نمیکند . به مدت یک روز ؛ باز هم قبول نمی‌کند . به مدت سه ساعت ؛ باز هم قبول نمی‌کند . در پایان می‌فرماید : اجازه دهید بیایم در کتابخانه‌تان مطالعه کنم ، باز هم نمی‌پذیرد . علامه امینی به خدمت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی می‌رود ، ایشان را واسطه قرار می‌دهد ، صاحب نسخه باز هم نمی‌پذیرد . سپس آیت الله کاشف الغطاء را واسطه قرار می‌دهد ، باز هم نمی‌پذیرد ! پس از ناامیدی به حرم مولای متقیان «ع» مشرف می‌شود و از این رویداد شکایت می‌کند . با غم و اندوه فراوان به خانه بر میگردد ، مدتی خوابش نمی‌برد ، تا در اواخر شب در میان خواب و بیداری به محضر می‌رسد و عرضه می‌دارد :«مولا جان ! می‌بینید که برای دسترسی به یک کتاب چه مشکلاتی پیش روی من قرار می‌گیرد . مولا «ع» می‌فرمایند : پاسخ خواسته‌ی شما در نزد فرزندم حسین (ع) است .» از خواب بیدار شده ، وضو گرفته ، به مشرف شده ، نماز صبح را در حرم سالار شهیدان می‌خواند ، شکایاتش را به آن حضرت عرضه می‌کند . از حرم امام حسین «ع» به حرم حضرت ابوالفضل «ع» روی می‌آورد . پس از زیارت آن حضرت به خداوند متوسل می‌شود و عرضه می‌دارد :«بار خدایا ، تو را به مقام و منزلت این دو برادر مشکل مرا آسان بگردان .» در حدود طلوع آفتاب از حرم بیرون آمده و در یکی از ایوان ها می‌نشیند و در مورد مشکل خود به اندیشه فرو می‌رود . در آن هنگام خطیب توانا شیخ محسن ابوالحبّ می‌رسد و تقاضا می‌کند که برای صرف صبحانه به منزل ایشان تشریف ببرند . هوا گرم بوده ، در باغچه‌ی خانه می‌نشینند و صبحانه را صرف می‌کنند و بعد از دقایقی می‌فرماید : کتابخانه‌ات را به من نشان بده . با هم به کتابخانه می‌روند ، کتابخانه‌اش را بسیار غنی و پربار می‌بیند . وقتی قفسه‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد ، چشمش به نسخه‌ای از کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری می‌افتد ، که برای آن به امیرالمومنین «ع» شکایت کرده بود و حضرت فرموده بود : پاسخ این خواسته در نزد فرزندم حسین «ع» می‌باشد . یک مرتبه اشک در دیدگانش حلقه می‌زند . آرام آرام صدایش به گریه بلند می‌شود . صاحب خانه از راز گریه‌اش می‌پرسد و داستان را نقل می‌کند . او نیز اشک می‌ریزد و عرضه می‌دارد : این نسخه یکی از نسخه‌های نادر است و بسیار پر ارزش و آقای قاسم محمد رجب ، صاحب انتشارات «المثنّی» بزرگ‌ترین مرکز انتشاراتی آن را به یک هزار دینار از من خواست که چاپ و منتشر کند ، ولی من ندادم . آنگاه قلم خود را از جیبش در آورد و بر روی نسخه نوشت :«تقدیم به علامه‌ی امینیسپس گفت :«این بود معنای حواله‌ی امیرمومنان (ع) شما را ، به محضر حضرت سیدالشهداء (ع).» منابع : ✓ موسوعة الغدیر ، ج۱ ، ص۴۴ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت نهم : ترک چله‌نشینی و زیارت کربلا صاحب کتاب سحاب رحمت می‌نویسد : استاد بزرگوارم نقل می‌فرمود : در منزل آقای سید حسین شاهرودی بودم ، ایشان فرمود : با مرحوم شیخ علی زاهد پیاده از بر‌می‌گشتیم ، عربی به ما برخورد کرد و از شیخ علی زاهد پرسید :«آیا صحیح است کسی که چهل شب به مسجد سهله بیاید ، خدمت حضرت مهدی (عج) می‌رسد ؟» ایشان فرمود : شکی در آن نیست . پرسید : آیا شما به خدمت حضرت رسیده‌اید ؟ فرمود : من چهل شب موفق به آمدن به مسجد نشده‌ام . عرض کرد : چرا ؟ شیخ فرمود : چون بعضی از شب‌ها مصادف با شب زیارتی حضرت سیدالشهداء «ع» می‌شد و به کربلا می‌رفتم و عمل مسجد ترک میشد . گفت : خب برای اتمام چهل شب ، زیارت امام حسین «ع» را ترک می‌کردید ، که جایی نمی‌رفت ! شیخ علی زاهد فرمود : برایت قضیه‌ای را نقل کنم که ببینی حق دارم زیارت را ترک نکنم ، یا نه . فرمود : ⬅️ شخص متدین و محترمی ساکن نجف اشرف بود ؛ در اواخر همه‌ی املاک خود را فروخت و کربلا را مسکن گزید . به او گفتند : همه دوست دارند در نجف بمیرند ، تو به کربلا آمده‌ای ؟ گفت دستگاه امیرالمومنین فقط مرد قبول میکند (کنایه از اینکه افراد صالح در بارگاه علی «ع» راه دارند) ولی در دستگاه امام حسین «ع» همه را قبول میکنند ؛ متقی و فاسق ، حتی یهودی و نصرانی هم در این باب اوسع الهی راه دارند . خلاصه آن مرد در کربلا فوت کرد و در همون جا مدفون شد . در شب دفن او ، عده‌ای او را در خواب دیدند که نقل کرده بود : چون مرا در قبر گذاشتند نکیر و منکر برای سوال آمدند ، بعد اعمال مرا یکی به دیگری عرضه می‌کرد . از نمازهای من شروع کردند ، ملک به آنها اشکال کرد و نپذیرفت و می‌فهمیدم که راست میگویند و برای خدا نبوده است . چون نماز من رد شد مأیوس شدم . بعد به همین صورت تمام اعمال مرا خدشه دار کردند و پذیرفته نشد ، تا رسید به اعمالی که مربوط به امام حسین «ع» بود . گفت : به زیارت کربلا رفته ، بدون هیچ حرفی قبول کردند ‌. در مجلس روضه شرکت کرده ، قبول کردند . در فلان مجلس خدمتی به عزاداران کرده ، قبول کردند و همینطور ... . من در قبر عصبانی شدم و گفتم : ای ملک خدا ، این اعمال هم برای من است ، چطور از بقیه چیزی قبول نشد و در اینجا چیزی رد نشد ؟! به من گفتند:«خاموش باش که ما در دستگاه امام حسین «ع» وظیفه‌ی تحقیق نداریم ، مأمور به ظاهریم شیخ علی زاهد بعد فرمود : حالا من حق دارم زیارت امام حسین «ع» را ترک نکنم ؟ آن عرب گفت : بلی حق با شماست . منابع : ✓ سحاب رحمت ، ص ۵۰ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت دهم : بیشتر بر اقامه عزاء اهتمام کنید میرزا یحیی ابهری در عالم رویا دید در صحن مطهر سیدالشهداء «ع» در طرف پایین پا ، در طاق الصّفا نشسته و مشغول تدریس است . سپس مشغول شد و چون خواست شروع در کند ، کسی آمد و گفت :«حضرت صدیقه طاهره (س) می‌فرمایند:{أُذکُر المَصائِبَ المُشتمِلَةَ علیٰ وِداع وَلَدی الشَّهید} ؛ ذکر بکن مصائبی که مشتمل بر وداع فرزند شهیدم باشد.» مجلسی نیست مصیبت را ذکر کرد و خلق بسیار جمع شدند و گریه شدیدی نمودند که مثل آن را در عمر ندیده بودم . فقیر (یعنی شیخ عباس قمی) گوید : در همان مبشّره نومیّه است که حضرت امام حسین «ع» با وی فرمود :{قولو لأولیائِنا و أُمنائنا یَهتَمّونَ فی اِقامةِ مَصائِبِنا} ؛ به دوستان و امنای ما بگویید که در اقامه عزا و مصیبت‌های ما اهتمام کنند . منابع : ✓ منتهی‌الآمال فی تواریخ‌النبی و الآلال جلد ۲ ، صفحه ۸۸۹ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت یازدهم : عزاداری حاج شیخ عبدالکریم حائری آیت الله شبیری زنجانی نقل میکنند : شنیدم زمانی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری در بود ، در جلو حرکت می‌کردند و شعر عربی معروفی را می‌دادند . در هم ایشان در جلو دسته‌ی عزا حرکت می‌کرد و دسته‌جات علماء پشت سر ایشان راه می‌افتادند . البته گاهی دسته‌ی سادات جلو دسته‌ی شیوخ بود و آقای حاج شیخ جلوی دسته‌ی شیوخ حرکت می‌کردند و گاهی هم جلوی همه‌ی دسته‌جات (اعم از سادات و شیوخ) حرکت می‌کردند . در کتاب شرح احوال آیت الله اراکی (۱) از ایشان چنین نقل شده است : ماه که می‌آید ، دهه عاشورا مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی رأیش قرار می‌گیرد که دسته‌ی سینه‌زن از طلاب بیرون بیاید روز عاشورا در همان «سُرّ من رَأی» نام قدیم سامرا . که باشد ؟ نوحه‌خوانش را حاج شیخ عبدالکریم قرار می‌دهند . چون هم جوان بوده است ، و هم جهوری الصوت بوده ؛ صوت خیلی بلندی داشته است . اشعاری که می‌خواندند یک صفحه بوده که مرحوم آقا سید اسماعیل ، پدر آقا سیدعبدالهادی شیرازیِ معروف در مصیبت سروده بود و این مصرع را دم می‌گرفتند :«یا علی المرتضی ، غوث الوری ، کهف الحجی» منابع : ✓ ۱- صفحه ۳۹۱ ✓ ۲- جرعه‌ای از دریا -ج۳-ص۴۰۷ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت دوازدهم : پشیمانی از فتوای تحریم تعزیه خوانی صاحب کتاب شریف «مجالس المتقین» در مجلس بیست و هفتم می‌نویسد : اگرچه سابق بر این ، به در مرثیه خوانی ها فتوا داده بودم ، ولی از جمله اسباب تبدیل و انقلاب رأی خود در این باب ، این را تحریر فرموده است : در اوایل خود به شدت نهی می‌نمودم از مجالس روضه‌خوان های صاحبان صوت ، تا آنکه در سال ۱۲۲۶ ه.ش شب بیست و یکم ماه مبارک - که همان روز نیز از خواندن تعزیه منع نموده بودم - در عالم رویا دیدم که اندرون مسجد شاه اصفهان و میدان ، ازدحام عظیمی است از خلق و صدای شیون بلند است . سوال نمودم چه واقع شده ؟ جواب گفتند :«جناب امیرالمومنین (ع) در مسجد تعزیه فرزند خود می‌خواند.» به حدی جمعیت بود که پا به کتف های ایشان گذاشتم تا خود را به منبر آن جناب رسانیدم ؛ دیدم آن جناب را بر سر ، و قامت مایل به کوتاهی و کمر خم چون مرد نوجوان مرده ، شیون کنان و واحسینا گویان تعزیه می‌خواند . از گریه بی‌طاقت شدم ، استماع نمودم ، دیدم که بعضی فقرات را به صورتی ادا می‌فرمایند که در اعتقاد من غنا بود ! عرض کردم : یا مولای من ، این قِسم را غنا می‌دانم ! آن جناب توجه به این عبد نموده و فرمودند :«آخوند ، شما تعزیه‌ی فرزند مرا به یاد آرید به هر قسمی که باشد و منع نکنید.» همان ساعت بیدار شدم - و در مسجد مؤمنین احیا می‌داشتم - فرستادم که مجلس تعزیه به پا داشتند . گفتم : من منع نمی‌کنم شما را . منابع : ✓ نجوم السماء فی تراجم العلماء صفحه ۴۰۹ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
📸 سخنرانی سرکار خانم یزدانی، پرستار بازنشسته سپاه و همسر جانباز ۷٠درصد، جناب آقای دکتر میرشکار، به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار 🔹خانم یزدانی در این برنامه از نحوه آشنایی و انتخاب خود سخن گفتند و پذیرفتن همسری جانبازی که در سن ۱۶سالگی در عملیات کربلای یک، مهران قطع نخاع شد و با همت و تلاش خود ادامه تحصیل داد و در حال حاضر پزشک متخصص پوست است. 🔹خانم یزدانی معتقدند: با انتخابهای اگاهانه و قدم برداشتن در راه خدا قطعا همراهی و یاری او را خواهیم داشت و سختی های زندگی هموار و آسان خواهد شد و صبر و تحملمان بالا خواهد رفت. و امروز وظیفه همه ما؛ همان رسالت حضرت زینب سلام الله علیهاست که عبارت است از 🔹دانشگاه شهید مطهری مشهد _ واحد خواهران 🔸هِیئَتْ رَهپویان وِلایَتْ 🔸 |مدارس‌شهیدمطهری‌مشهد| 🆔 @heyat_rahpoyan_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ‌‌‌💠 جـانـم زیـنـب .. ▫️هِیئَتْ رَهپویان وِلایَتْ▫️ |محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی| 🆔 @heyat_rahpoyan_velayat