📖#برشی_از_کتاب
راضی بودم از وضعی که برایم پیش آمده بود؛ از کابلهایی که خورده بودم، که اگر نمیخوردم، از خودم بدم میآمد. بدم میآمد همدرد دوستانم نباشم. همه با هم کتک خورده بودیم و همه با هم داشتیم دردش را میکشیدیم. این با هم بودن سختیها را برایمان آسان میکرد.
📘#آنبیستوسهنفر
🖋#احمدیوسفزاده
@hibook📚
کافکا در ۱۹۲۰ آرزو میکنه نگرشی رو پیدا کنه که در اون زندگی، در حالی که فراز و نشیبهای طبیعی و ناب خودش رو حفظ کرده، در عین حال و با همون وضوح، یک هیچ، یک رؤیا و یک پرسهزدن بیفرجام بنظر بیاد، کافکایی که از شغلش و شهرش پراگ به یک اندازه متنفر بود، اما هیچکدومشون رو ترک نمیکرد، کافکایی که بارها عاشق شد، بارها نامزد کرد و هربار خودش به تموم اون رابطهها پایان داد، کافکایی که همیشه اولین صفت خودش رو ترسی تاریخی معرفی میکرد، در نهایت به آرزویی که داشت رسید، علیرغم همهی مخالفتها پراگ رو ترک کرد، نویسندهای تماموقت شد و رابطهی پایداری رو با دختر جوانی به اسم دورا شروع کرد و ادامهش داد...
وَ حتی به گفتهی دوستش برود، حال جسمانیش هم رو به بهبود گذاشت، مردی که تمام عمر همهچیز رو خیالی میدونست و تنها حقیقت در دسترس رو کوبیدن مداوم سر به دیوار سلولی بی در و پنجره، بالاخره روزگاری میرسه که مینویسه؛
« تسلای خاطر این باید باشه که چه بخوای و چه نخوای اتفاقی در راهه و بالاتر از این تسلا اینه که برای ضعیفترین آدمها هم بالاخره راههایی هست. »
#کافکا
#نوشتن
@hibook🌱
DialogueBox - Episode 62.mp3
45.71M
پیشینیان ما گفتهاند اگر بخواهند به کسی نفرین کنند آرزو میکنند #نویسنده شود. عرقریزیِ تمام است این؛ روحی و جسمی هر دو. این را نفرین میدانستند زیرا به گفتهی سقراط خدایان انسانِ نویسا را محکوم به این کردند که در اعماق دخمهای در کنج تاریکی زندگی کند. بعد به او گفتند حالا اگر میخواهی از این سیاهی بیرون آیی باید به کمک #کلمات خود را نجات دهی. بنویس تا بیرون آیی، تا رها شوی. فقط نوشتن ممکن است تو را رهایی دهد. اما بدبختی این است که همیشه خواستن توانستن نیست. بر سر راه نویسنده شیاطین متعددی کمین کردهاند تا او را فلج کنند و نگذارند به راهش ادامه دهد. ترسناکترین اینها اختلال (و یا شاید بیماری) انسداد نوشتن و وحشت از صفحهی سفید است. مشکل ویرانگری که نویسندگان زیادی را از پا درآورده و باعث شده نویسندگی را کنار بگذارند.
عنوان کتاب: تا روشنایی بنویس
نویسنده: احمد اخوت
ناشر: جهان کتاب
صفحهی ۱۶
#پادکست
#نوشتن
#نویسنده
@hibook🎙
📖#برشی_از_کتاب
وصیت کرده بود روی سنگ قبرش فقط نوشته شود: پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی.
📘#پاییکهجاماند
🖋#سیدناصرحسینیپور.
@hibook📚
#برشی_از_کتاب
اگر #مرگ مثل افتادن برگ از درخت باشد، پس آن هم دنیای خودش را دارد. از خاک برآمدن و به خاک شدن است. پس چرا باید این همه از آن ترسید.
#فالخون
#داوودغفارزادگان
@hibook📚
چارلز بوکوفسکی در ۲۷ می ۱۹۶۲ در نامه ای برای جان ویلیام کرینگتون در باب مرگ مینویسد:
«نامهات به دستم رسید؛ در آن از سرطان پدرت گفته بودی؛ و گفته بودی بیش از حد احساس فلاکت میکنی.تحمل مرگ خودمان آسان است ؛مرگ دیگران! رسیدن مرگدیگران است که نمیتوانیم تحملش کنیم .همیشه در این شرایط سعی کردهام از تاریخ ،تاریخ مرگ وحقیقت مرگ استفاده کنم ؛ سعی کرده ام به مرگ ناپلئون فکر کنم ،هیلتر ، پرنده، گربه ، ستاره سینما، قهرمان، جنایتکار، نام چیزها، چیزهایی که زمانی...اما هیچ فایدهای ندارد. ذهن نمیتواند به غریزه غلبه کند. ذهن پدیدهی نوظهوری است؛ غریزه مدت ها پیش از او سرجای خودش بوده است. وقتی عشق خاکستر میشود، از اندوه خجالت نکش، همین طور از دیوانگی و کجخلقی.»
ودر اخر نامه اش می گوید؛
«ما با شعرهای کوچک مان ادامه میدهیم و انتظار میکشیم.
چه موقعیت غم انگیزی.»
📓#برایمنغمگیننشوید
🖋#چارلزبوکوفسکی
@hibook📚
دلتنگی
خوشه انگور سیاه است
لگد کوبش کن
لگد کوبش کن
بگذار ساعتی
سربسته بماند،
مستت میکند اندوه!
#شمسلنگرودی
#دلتنگی
@hibook🖋
- خود واقعی بودن و کاری را برای خود کردن و خود را به جریان انداختن ، مقاومت جهان را بر میانگیزد.
#زانتشنگان
@hibook📚
📖#برشی_از_کتاب
اساساً بعضی آدمها پوست موزصفتند. مترصد زمین زدن خلقالله. قسمی از آدمها پوست خیارصفتند. در کنارشان جوان میمانی یا دستکم خیال میکنی جوانتر شدهای.
📚#گچپژ
📓#عصفوریههایمحسنرضوانی
@hibook📚