eitaa logo
هنر مجاهد
2.8هزار دنبال‌کننده
179 عکس
54 ویدیو
6 فایل
شیخ حسین مجاهد • مدرک سطح چهار حوزه علمیه • کارشناس ارشد فیلمنامه نویسی • مولف ۱۴ کتاب تفسیری و داستانی • برگزیده ۱۶ جشنواره ادبی و هنری • کارشناس رسمی صداوسیما • معلم شاید دیر و اندک ولی به قدر توان پاسخ میدم @Salamrafigh1
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 بسکه وعده شنیدیم، وعده‌دونمون دراومد. هر چه بیشتر فلاکت می‌کشیم بیشتر به اون دنیا حواله‌مون میدن ... 📕 ✍🏻 @hibook✍️
من ضرر کردم و تو معتمدِبازاری بارِ ما را نخریدند، توبرمیداری..؟! 🖤 @hibook🌱
جمله‌ای خواندم از کتاب دل‌کورِ اسماعیل فصیح، می‌گفت: «برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه، یک ثانیه، کافی است!» به این فکر می‌کنم چه مقدار از بریدنم از آدمهای اطرافم به خاطر ثانیه‌ای ناراحتی بوده؟ چند باری به این دلیل توسط دیگران وانهاده شده بودم و طرد شده بودم؟ دیدم از شمارش خارج است، بعدش چه مانده؟ حسرتی دائمی در نبود دوستی که دیگر نیست، در حال عزاداری برای رابطه‌ای از دست رفته یا فقدان یک حفره‌ی بزرگ در دل، یک چیزی مثل حزن دائمی که اورهان پاموک برای توصیف استانبول به کار می‌برد. نام سرخ‌پوستی‌ام باید می‌شد سوگوار دائما حزین که سوار بر اسب مرده‌اش دارد با صدای پیتکو پیتکو جیم می‌زند و دورتر می‌شود... @hibook🖋
📖 تا اینجا هم آقایی کرده‌ای که با آن همه خبط و خطا، تشتک دلمان را برنداشته‌ای و تشت رسوایی‌مان را روی بام نگه داشته‌ای. و الّا با این توبه‌های آبدوغ‌خیاری ما که عینهو کِش تنبان حاجی، دم به دقیقه باید سفتش کنیم، هر که بود صبردانش خالی می‌شد. 📓 🖋 @hibook📚
📖 راضی بودم از وضعی که برایم پیش آمده بود؛ از کابل‌‌هایی که خورده بودم، که اگر نمی‌‌خوردم، از خودم بدم می‌‌آمد. بدم می‌‌آمد هم‌درد دوستانم نباشم. همه با هم کتک خورده بودیم و همه با هم داشتیم دردش را می‌‌کشیدیم. این با هم بودن سختی‌‌ها را برایمان آسان می‌‌کرد. 📘 🖋 @hibook📚
‌ می‌توان از نقطه‌ای دریافت صَد طومار حرف .. @hibook🌱
کافکا در ۱۹۲۰ آرزو میکنه نگرشی رو پیدا کنه که در اون زندگی، در حالی که فراز و نشیب‌های طبیعی و ناب خودش رو حفظ کرده، در عین حال و با همون وضوح، یک هیچ، یک رؤیا و یک پرسه‌زدن بی‌فرجام بنظر بیاد، کافکایی که از شغلش و شهرش پراگ به یک اندازه متنفر بود، اما هیچ‌کدومشون رو ترک نمی‌کرد، کافکایی که بارها عاشق شد، بارها نامزد کرد و هربار خودش به تموم اون‌ رابطه‌ها پایان داد، کافکایی که همیشه اولین صفت خودش رو ترسی تاریخی معرفی می‌کرد، در نهایت به آرزویی که داشت رسید، علی‌رغم همه‌ی مخالفت‌ها پراگ رو ترک کرد، نویسند‌ه‌ای تمام‌وقت شد و رابطه‌ی پایداری رو با دختر جوانی به اسم دورا شروع کرد و ادامه‌ش داد... وَ حتی به گفته‌ی دوستش برود، حال جسمانیش هم رو به بهبود گذاشت، مردی که تمام عمر همه‌چیز رو خیالی می‌دونست و تنها حقیقت در دسترس رو کوبیدن مداوم سر به دیوار سلولی بی در و پنجره، بالاخره روزگاری میرسه که می‌نویسه؛ « تسلای خاطر این باید باشه که چه بخوای و چه نخوای اتفاقی در راهه و بالاتر از این تسلا اینه که برای ضعیف‌ترین آدم‌ها هم بالاخره راه‌هایی هست. » @hibook🌱
DialogueBox - Episode 62.mp3
45.71M
پیشینیان ما گفته‌اند اگر بخواهند به کسی نفرین کنند آرزو می‌کنند شود. عرق‌ریزیِ تمام است این؛ روحی و جسمی هر دو. این را نفرین می‌دانستند زیرا به گفته‌ی سقراط خدایان انسانِ نویسا را محکوم به این کردند که در اعماق دخمه‌ای در کنج تاریکی زندگی کند. بعد به او گفتند حالا اگر می‌خواهی از این سیاهی بیرون آیی باید به کمک خود را نجات دهی. بنویس تا بیرون آیی، تا رها شوی. فقط نوشتن ممکن است تو را رهایی دهد. اما بدبختی این است که همیشه خواستن توانستن نیست. بر سر راه نویسنده شیاطین متعددی کمین کرده‌اند تا او را فلج کنند و نگذارند به راهش ادامه دهد. ترسناک‌ترین این‌ها اختلال (و یا شاید بیماری) انسداد نوشتن و وحشت از صفحه‌ی سفید است. مشکل ویرانگری که نویسندگان زیادی را از پا درآورده و باعث شده نویسندگی را کنار بگذارند. عنوان کتاب: تا روشنایی بنویس نویسنده: احمد اخوت ناشر: جهان کتاب صفحه‌ی ۱۶ @hibook🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 وصیت کرده بود روی سنگ قبرش فقط نوشته شود: پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی. 📘 🖋. @hibook📚
‏اگر مثل افتادن برگ از درخت باشد، پس آن هم دنیای خودش را دارد. از خاک برآمدن و به خاک شدن است. پس چرا باید این همه از آن ترسید. @hibook📚