#جیمز_هالس : بالغ شدن یعنی ادراک چیزی که از طریق من روی دنیا تاثیر می گذارد و احساس مسئولیت نسبت بدان.
پی نوشت: یک دانشمند زمانی که بعد از تحصیل دانش های ضرور(#جامعیت) به نقطه کانونی #تخصص_گرایی می رسد،
درست به جهت گیری رسیده که می خواهد اثرگذار شود و اگر نسبت بدین جهت متعهد هم شود او #عالم_بالغ است.
#هندسه_دین_شناسی #سید_مرتضی_حسینی_کمال_آبادی
#تخصص #تمحض #علامگی
@hkamal
پدیده #ترس در وجود آدمی از حکمت خداوند است.
اما بدان اندازه که جلوی #بی_باکی را بگیرد نه آنکه بشود محور تا جلوی #شجاعت، #تغییر، #پیشرفت و #حرکت را از آدمی بگیرد و #اضطراب زا شود.
ترس، نمک حالات روحی انسان است
به اندازه مصرف کنیم.
#ترس_محوری، شجاعت سوز است و انسان غیر شجاع، بی تحرک است.
https://eitaa.com/hkamal
کاربست ادبیات در استنباط
حجت الاسلام حسینی کمال آبادی؛ 13 آذر 1398
روز چهارشنبه مورخ ۱۳ آذر ۱۳۹۸، «نشست های پیش همایش علامه میرداماد» در مدرسه علمیه امام خمینی(ره) تهران برگزار گردید؛ در یکی از جلسات این نشست موضوع «کاربست ادبیات در استنباط» با حضور استاد «حجت الاسلام حسینی کمال آبادی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
فیلم و صوت جلسه
http://hawzeh.thaqalain.ir/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%a8%d8%a7%d8%b7/
https://eitaa.com/hkamal
نقش ادبیات در فرآیند اجتهاد
حجت الاسلام حسینی کمال آبادی؛ 03 بهمن 1397
روز چهارشنبه مورخ ۰۳ بهمن ماه ۱۳۹۷ کلاس «نقش ادبیات در فرآیند اجتهاد» در مدرسه علمیه امام کاظم علیه السلام در قالب اردوی علمی و زیارتی شهر مقدس قم توسط «حجت الاسلام حسینی کمال آبادی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
http://hawzeh.thaqalain.ir/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%87%d8%a7%d8%af/
https://eitaa.com/hkamal
حسینی کمال آبادی
حسینی کمال آبادی:
#فرهنگ_نقد و مواجه با آن
#تفکر_انتقادی، جامعه ساز است. هنگامی که ذره بین و تفکر بر قامت جامعه پرتوافکن میشود، آسیبها خود را نشان داده و راه جبران کاستیها هموار میگردد. ناقد و مواجه با نقد هر یک بایسته هایی را باید رعایت کنند که مجموعه آن را میتوان #فرهنگ انتقاد نامید. از فرهنگ نقد کمتر سخن گفتهایم و طبیعتاً کمتر به نهادینه سازی آن در بستر کنشهای اجتماعی کمر همت بستهایم.
ظرفیت انتقاد داشتن؛ رعایت ادب؛ نقد محتوا و عملکرد به جای نقد شخصیت، اعتقاد راسخ به پیشران بودن انتقاد سازنده بخشی از مسائل فرهنگ نقد و انتقاد است. آنچه دست مایه نگارش متن پیش رو شده است، این است:
«منتقد، آزاد است». ناقد، در انتخاب موضوع و مسئله مورد نقد آزاد است!
منتقد، متفکری است که مجموعه دغدغه ها و باورهای او انتقاد های او را رقم میزند؛ او همچنان که در اصل انتخاب مسئله آزاد است؛ در انتخاب قالب انتقاد نیز آزاد است. این که به یک ناقد گفته شود: شما که مسئله «الف» را نقد می کنید؛ چرا مسئله «ب» را نقد نمیکنید؟ بدون آن که میان آن دو ملازمهای باشد، با آزادی منتقد مخالف است. شاید او مانند شما به آسیب مسئله «ب» اعتقادی نداشته باشد یا در مجموع دغدغه ها و باورهای او نگنجد و بخواهد آسیب شناسی این مهم را به اهلش واگذار کند یا اساساً همت او به این مسئله تعلق نگیرد چنانکه بوعلیسینا در نمط آخر اشارات فرموده : «العارفون یختلفون فی الهمم» می توان گفت: «المنتقدون مختلفون فی الهمم». از آسیب مورد اشاره بدتر آن است که فلان مناقد چرا در قالب مورد نظر من انتقاد نکرده است!!! مثلاً در رسانه ملی انتقاد کرده ولی بیانیه نداده است یا برعکس!! با هر زبان که متوجه شویم باید بگوییم: «منتقد آزاد است». یکی دیگر از عملکردهایی که با آزادی منتقد مخالف است، لایههای حزبی، صنفی و جناحی دادن به انتقادها است مثلا اگر از عمل یا اندیشه یک فرد انقلابی انتقاد شود، این انتقاد، انتقاد به انقلاب و جریان انقلابیگری تلقی شود. اگر به یک شخص دولتی انتقاد شود، نقد به دولت تلقی شود. اگر یک روحانی به یک غیر روحانی انتقاد کند، نقد صنفی تلقی شود و اگر برعکس باشد؛ مخالفت با روحانیت تلقی شود و غیره .
لایههای حزبی، صنفی و سیاسی دادن به انتقادها، آزادی نقدها را از میان میبرد و جامعه سازی انتقاد جلوگیری میکند. نقدها، ناظر به مسئله مورد انتقاد است و باید بر این نظارت، تمرکز کنیم.
https://eitaa.com/hkamal
هدایت شده از حسینی کمال آبادی
زمان:
حجم:
894.1K
حسینی کمال آبادی:
لا أدری نصف العلم برای تنبل پروری صادر نشده است.
۶دقیقه
@hkamal
حسینی کمال آبادی
یادداشتی از حجت الاسلام حسینی کمالآبادی؛
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین سید مرتضی حسینی کمال آبادی، استاد حوزه و عضو پژوهشکده ادیب فقه جواهری در یادداشتی با عنوان از «منطق استدلال» تا «منطق استظهار» به بهره گیری درست از زمان و وقت طلاب و دانشجویان پرداخته است:
یکی از مهارتهایی که ذهنهای قویم و استوار دارند، عدم توجه به احتمالهای بعید است. احتمالهایی که صرفاً یک احتمال، بدون خاستگاهی صحیح است. این مهارت را دانشپژوهان دروس خارج باید از فقیهان فرا بگیرند تا در فهم روایات و متون علمی احتمالهایی را طرح نکنند که غیر از اتلاف وقت هیچ ثمره علمی بر آن مترتب نیست.
حضرت استادم آیت الله علیدوست برای آموزش این مهم همیشه تکه کلامی جالب داشتند و آن اینکه در جواب طرح احتمالهایی آن چنان می فرمودند: «احتمال، بیعار است!!» مراد ایشان این بود که احتمال از ورود به هر جا ابایی ندارد هر چند مکانتی در آن ورود نداشته باشد، باز به این کار ناشایست تن در می دهد، این شما هستید که در مقام فهم و فکر باید به احتمال های معقول و با پشتوانه اجازه ورود به صحنه استنباط را بدهید تا پرداخت بدان ارزش علمی داشته باشد. یک تکه عبارت بود اما دریایی از تعلیم و مهارت افزایی با خود داشت.
«اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» قاعده ای معروف است و شاید این قاعده برخی را بر آن می دارد که با طرح هر احتمالی، توقع زمین خوردن هر استدلالی را داشته باشند، ولی دانستنی است که این قاعده در باب برهان در مباحث عقلی کاربست دارد، در آنجا است که جهت قضیه باید ضرورت باشد و هر آنچه جهت قضیه را به امکان بتواند تبدیل کند، استدلال را با مشکل مواجه می کند، اما در باب استنباط و فهم آیات و روایات و متون نباید به هر احتمالی تن در داد و به صرف آنکه یک احتمال است، احتمالهایی که منشأ در عبارت... دارند، ارزش ارزیابی را دارند. در کنار قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» باید گفت: «بعض المحتملات عارٌ» و هر یک را در باب خود به کاربست.
نگارنده در یادداشت «پوششهای پست رفت» به این مسأله از زاویه ای دیگر نگریسته بود که ذکر آن در این یادداشت نیز مناسبت دارد: «برخی ذهنها، به بهانه پیشرفت به هر رطب و یابسی تن در میدهند، همدرسی داشتم که علاقمند به نقل وقایعی غریب بود که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود و سندی هم ندارد و فایدهای هم بر آن مترتب نبود. باری نصیحتش کردم که عمر گرانمایه را خرج این امور نکند، در پاسخم گفت: باید سراغ مطالبی رفت که تاکنون انگشت اشارهای سمت آن نرفته است تا به پیشرفت رسید، بدو گفتم: برخی جاها که انگشت اشاره و عمر دانشمندان به سمت آن نرفته به علّت بیارزشی و اباطیل بود آنها است نه کشفی نو از جهان دانش». (نگارنده، پوششهای پس رفت)
مرحوم شیخ انصاری(ره) در مبحث شروط صحت شرط از کتاب مکاسب می فرماید: درج قیود در موضوع برای خارج کردن اعمالی که اساساً هیچ عاقلی مرتکب آن نمی شود و حکم بعدم جواز آن اعمال، از شأن فقیهان به دور است (ج۴ ص ۳۰۵، مکاسب با حاشیه مرحوم پایانی) وی بر این اساس فهم کلام علامه و دیگران فقیهان را به سمت و سوی دیگر می برد (همان).
به قدری که کتاب های فقهی و اصولی از قاعده «اذا جاء الاحتمال ...» پر است نمی دانم ارباب معقول بدین پایه از آن بهره برده اند یا خیر؟! شایسته است که به این قواعد و ضوابط کاربست آن در علوم منقول توجه ای دوباره شود از معدود افرادی که به این مسأله به اندازه دو خط پرداخته مرحوم شیخ جواد طارمی در حاشیه بر قوانین اصول است: «ان هذا الاحتمال لا یضرّ لان الاحتمال انما یضرّ فی استدلالات ارباب المعقول حیث قالوا اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال و لا یضر فی استدلالات الاصولیین و الفقهاء» (ج۲، ص۷). و صاحب بدایة الوصول نیز اشاره ای به پیشنهادی بسیار مختصر دارد و آن -به بیان و پردازش این قلم- اینکه در علوم منقول، هنگامی از احتمال و مخل بودن آن در استدلال سخن می گوییم، مراد اجمال است، یعنی باید چیزی باشد که با ظهور جمله درگیر شود و ظهورزدایی کند و آن را به عرصه اجمال بکشاند و این در توان هر احتمالی نیست. (ر.ک: شیخ محمد طاهر آل راضی، بدایة الوصول فی شرح کفایة الاصول، ج ۲، ص۷).
نگارنده بر آن است که به تغییر معنایی در قاعده «إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» نیازی نیست بلکه کافی است آن را به گستره ای که بدان تعلق دارد وانهیم و از قاعده «کل ما یضرّ بالظهور یوجب الاجمال» و مانند آن استفاده کنیم، البته در مکتب فکری اطمینان، ظهور جای خود را به اطمینان می دهد و از «کل ما یضرّ بالاطمئنان یوجب الاجمال» در گستره فهم متون سخن می گوییم و در نتیجه در محتملها، توانی خاص باید باشد، تا در صحنه استنباط اثرگذار شود.
https://eitaa.com/hkamal
حسینی کمال آبادی
https://eitaa.com/hkamal
مبانی فقهی مهندسی ژنتیک و محصولات تراریخته
ابوالقاسم علیدوست ، سید مرتضی حسینی کمال آبادی
چکیده:
مسئله مورد پژوهش عبارت است از مبناپژوهی فقهی و حکمشناسی تغییراتی که در مخلوقات براساس مهندسی و اصلاح ژن صورت میگیرد.
براساس آیات قرآن، خداوند، عالم را مسخّر انسان قرار داده است. لازمه این تسخیر، جواز تصرف انسان در عالم و تغییر آن به منظور بهرهبری است؛ ولی در آیه 119 سوره نساء، تغییر خلقت از پروژههای شیطان برای گمراهی بشر معرفی شده است.
پژوهش حاضر در دو مقام بحث میکند:
یکم آنکه مرز جواز تصرف در عالم براساس جواز تسخیر و منع تغییر خلقالله چیست؟
دوم آنکه تغییرات مهندسی ژنتیک از کدام است؟
در قسمت یکم و در ارتباط با آیه مورد نظر، درمجموع چهار دیدگاه با عناوین ذیل وجود دارد:
1. دلالت آیه بر حرمت مطلق تغییر خلقت؛
2. دلالت آیه بر حرمت تغییر دین خدا؛
3. دلالت آیه بر نکوهش تغییر درون انسان؛
4. دلالت آیه بر حرمت تغییر ناهمسو با هدف خلقت پدیدهها.
دیدگاه چهارم، اندیشه صحیحی است که مفهوم آفرینش الهی و رقم زدن جعلی برخلاف آن را تبیین و مرز میان تسخیر و تغییر را روشن میسازد و درعینحال، از لوازم ناصحیح اندیشههای دیگر خالی است.
در مقام دوم نیز دو دیدگاه وجود دارد. برخی مهندسی ژنتیک را تغییر مذموم و بعضی تسخیر ممدوح میدانند. بنا بر نظر مختار، مهندسی ژنتیک، ابزاری مشترک است که برای هدایت آن به راه تسخیر، به وضع قانون نیازمندیم.
واژههای کلیدی: تغییر خلقت، تغییر دین، خلقالله، جعل تکوینی الهی، حرمت تغییر، مهندسی ژنتیک، محصولات تراریخته.
https://eitaa.com/hkamal