eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
726 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو آن که می برد مرا از خود و از راه کرم باز می داد به خود هر نفسی، بوی تو بود 🔥🔥 تبریزی
*هوالحیّ* شیخ ابوسعید ابوالخیر رحمةالله علیه می‌گوید: هژده هزار عالم از بایزید پر می‌بینم و بایزید در میانه نبینم. یعنی آنچه بایزید است در حق محو است. تذکرة الأولياء
هو بزرگی پیش بایزید رفت. او را دید، سر به گریبان فکرت فروبرده، چون سربرآورد گفت: ای شیخ! چه کردی؟ گفت: سر به فنای خود فرو بردم، و به بقای حق برآوردم...
هو و گفت: می‌خواهم که زودتر قیامت برخاستی تا من خیمه خود بر طرف دوزخ زدمی که چون دوزخ مرا بیند نیست شدی، تا من سبب راحت خلق باشم...
هو مناظره با ابلیس سهل بن عبدالله [تُستری] با ابلیس برخورد کرد، ابلیس در مناظره بدو گفت: خداوند می فرماید: « وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ = و رحمتم همه چیز را فرا می‌گیرد. (اعراف/156)»، کلمۀ «کُلّ» عموم را می‌بخشد و «شئ» أنکر نَکَرات است، بنابراین ما قطع امید از رحمت الهی نمی‌کنیم. سهل گفت: من حیرت زده باقی ماندم، سپس در پندارم هشداری به تقیید آن پیدا شد و بدو گفتم: ای ابلیس! خداوند آن را مقید کرده و فرموده: «فَسَأَكْتُبُهَا...» (یعنی آن را برای اهل تقوا از مؤمنان قرار می‌دهیم)، ابلیس گفت: ای سهل! تقیید صفت توست، نه صفتِ او، سهل گفت: پاسخی برای آن نیافتم. فتوحات مکیه باب 374: معرفت منزلِ رؤیت و ربّیّت
*هوالحیّ* (حضرت حداد(قدس‌الله‌سره) در مورد)افراديكه‌ استعدادشان‌ در تحمّل‌ مشاقّ و واردات‌ بسيار بود، از آنها تعريف‌ مي‌نمودند و ميفرمودند: «فلان‌ كس‌ چكّش‌ خور خوبي‌ دارد». و اين‌ اصطلاح‌ آهنگرهاست‌، چون‌ بعضي‌ از اقسام‌ آهن‌ سست‌ و بدون‌ موادّ فولادي‌ است‌ و در اثر گداختن‌ زود از بين‌ ميرود و قابل‌ چكّش‌ كاري‌ و پتک كاري‌ نيست‌، ولي‌ بعضي‌ از اقسام‌ آهن‌ داراي‌ تركيبات‌ فولادي‌ است‌ و استحكامشان‌ بسيار است‌، چندين‌ بار متناوباً آنها را در كوره‌ مي‌گدازند و روي‌ سندان‌ مي‌نهند و مي‌كوبند، معذلك‌ استقامت‌ دارد تا آنرا به‌ هر شكل‌ و صورت‌ كه‌ ميخواهند درآورند. * روح مجرد *این تعبیر را مرحوم حضرت حداد(قدس‌الله‌سره) خطاب به عارف بالله حاج سید مرتضی مقدسی رضوی قمصری(قدس‌الله‌سره) فرموده بودند. والحمدلله🌸🌺 🆔https://t.me/tohfehmortazaviyh110
✳️اتحاد با استاد در اخذ تعالیم از وی 🔸🔹استادشیخ‌قاسم‌طهرانی(حفظه‌الله‌تعالی) : در مراحل ابتدائی سلوک و قبل از تمكن سالک از رجوع به باطن و قبل از استحكام ارتباطات روحی و قلبی با استاد يا مشايخ وی و يا اولیاء كمل الهی بايد منتظر فرمان صريح باشد ولی با تقويت جنبه های معنوی و سلوکی، سالک بتدريج قادر ميشود كه اشارات اساتيد و اولیاء را بخوبی دريافت كند و بدانها قبل از صدور خارجی و لفظی عمل كند. مرحوم سيدنا الاستاذ حاج سيد مرتضى(قدس سره) ميفرمود: آقای حاج سيد محمد حسين (قدس سره) هيچ وقت طی اين ٤٠ سال شاگردی به من امر و نهی نميكردند و فقط با اشاره و يا بطور كنايه به من ميفهماندند كه چكار بايد بكنم. والحمدلله🌸🌺 🆔https://t.me/tohfehmortazaviyh110
✳️مطیعِ کامل 🔸🔹استادشیخ‌قاسم‌طهرانی(حفظه‌الله‌تعالی) : در ميان شاگردان آية الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی(قدس‌الله‌سره)، مرحوم سالک واصل حاج سيد مرتضى(قدس سره) معروف بود كه بطور كامل مطيع و منقاد ايشان بود. از تو به یک اشارت از ما به سر دويدن مثلا در جلسه ای مرحوم آقا به شاگردان فرمودند آقای سيد حسين نجفی كه از عراق به ايران آمده اند اخيرا مغازه بزازی باز كردند رفقا برای خريد پارچه به ايشان رجوع كنند همه اطاعت كردند و اعلام نمودند هر وقت پارچه لازم داشتند از ايشان خواهند خريد. ولی مرحوم حاج سيد مرتضى دست كرد در جيبش و پول معتنابهی در آورد و به سيد حسين نجفی داد و فرمود اين باشد خدمت شما هر وقت پارچه خريدم از شما، با اين پول حساب كنيد. والحمدلله🌸🌺 🆔https://t.me/tohfehmortazaviyh110
هو یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی اگرچه خاک نشینی، همیشه بالایی💔 مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست اگرچه باز ندیدم، دعای تو کافی ست🔥🔥 لا حبیب الا هو و اهله یا رسول الله مددی💔
هو هرچند که آنچ تو توقع داری از عطاء من ، چشمها آن رادیده بودند و گوشها جنس آن شنیده بودند، در دلها جنس آنهامصورّ شده بود اماّ عطاء من بیرون آن همه باشد! @fihehmafih
هو بر قلب سجود واجب می شود و چون سجده کرد دیگر هیچوقت سر از سجده بر نمی دارد - بر عکس سجده پیشانی- و مدار این طریقت بر سجده قلبی است. شیخ اکبر حضرت ابن عربی
هو اصل آن است که دل از حدیث تازی و پارسی و هرچه هست خالی شود و همه وی گردد؛ که هیچ چیز دیگر در وی نگنجد و این نتیجه‌ی محبت مفرط بود که آنرا عشق گویند و باشد که از دل‌مشغولی که به وی دارد، نام وی فراموش کند و چون چنین مستغرق شود و خود را و هرچه هست-جز حق تعالی-فراموش کند، به اول راه تصوف رسد و این حالت را صوفيان فنا و نیستی گویند؛ یعنی هرچه هست از ذکر وی نیست گشت و او نیز هم نیست گشت، که خود را فراموش کرد و چون خودی‌ِخود فراموش کرد، وی نیز در حق خود نیست گشت و چون با وی هیچ چیز نماند جز حق تعالی، هست وی حق باشد و بس. چنان‌که چون تو نگاه کنی آسمان و زمین و آنچه در وی است بیش نبینی، گویی: «عالم خود بیش از این نیست و همه این است»، این کس نیز هیچ چیز را نبیند-جز حق را-و گويد: «همه اوست، جز وی خود نیست» و این جایگاه جدایی میان وی و حق برخیزد و یگانگی حاصل آید و این اول عالم توحید و وحدانیت باشد؛ یعنی چون جدایی برخیزد، وی را از جدایی و دوری آگاهی نباش،؛ که جدایی کسی داند که دو چیز را بداند خود را و حق را و این کس در این حال از خود بی‌خبر است و جز یکی نمیشناسد؛ جدایی چون داند؟ @FEshragh