هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_سجاد_ع_مصائب
چهل سال است دارد اشک ممتد
غمی که از نگاهش شعله می زد
شروع گریه اش حتمی ست وقتی
که چشمش بر حصیری کهنه افتد
*
الهی خسته ی غربت نباشد
بزرگ دهر بی عزت نباشد
الهی لحظه ای اهل و عیالت
اسیر دست بی غیرت نباشد
*
به شهر شام بغضش در گلو ریخت
چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت
دو دستش بسته بود و دید آتش
به روی چادر ناموس او ریخت
*
الهی بی برادر ها نباشی
کنار نیزه ی سر ها نباشی
الهی بین یک عده حرامی
دچار داغ معجر ها نباشی
شاعر: #حسن_کردی
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_مناجات
به امید نابودی #ویروس_کرونا
درد همه دوا میشه تو روضه ی امام حسین
حاجت ما روا میشه تو روضه ی امام حسین
قطره رو دریا میکنه نوکرو آقا میکنه
دلا چی باصفا میشه تو روضه ی امام حسین
@hosenih
روضه شده بهشت ما تموم سرنوشت ما
آدم چی باخدا میشه تو روضه ی امام حسین
از دلا غم رو میبره هرچی بیاری میخره
خاک بیاری طلا میشه تو روضه ی امام حسین
دیگه مارو آی آدما نترسونید از «کرونا»
دفع بلا ز ما میشه تو روضه ی امام حسین
@hosenih
حرف امام صادقه هر نوکری که عاشقه
زائر کربلا میشه تو روضه ی امام حسین
تا حرف خیزرون میشه یاد رقیه جون میشه
قیامتی به پا میشه تو روضه ی امام حسین
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
بعد چهل سال گریه و آشوب
کور شد یوسف از غم یعقوب
پلکها زخم چشم ها مرطوب
سینه زد پای صبر من ایوب
ابر از چشم من خجل میشد
خاک از گریه هام گل میشد
@hosenih
همه جا دیده ی تر آوردم
بین هرکوچه منبر آوردم
آنقدر حرف خنجر آوردم
اشک قصاب را درآوردم
ذبح یک گوسفند را دیدم
به لب خویش مشت کوبیدم
خاطرم هست تا غضب میکرد
شمر توهین بی سبب میکرد
خنجر کهنه ای طلب میکرد
نوک آن را فرو به لب میکرد
سر نمیشد جدا و لج میکرد
صورتت را به خیمه کج میکرد
بی تو خورشید از آسمان افتاد
آب دیگر ز چشممان افتاد
به حرم چکمه سنان افتاد
زجر دنبال کودکان افتاد
بین عباس وخیمه فاصله بود
پاسبان خیام حرمله بود
به سکینه نگاه تا کردیم
یاد بازار شام را کردیم
با کنیران چه گریه ها کردیم
چادری را به گریه تا کردیم
چادری کهرقیه بر سر داشت
زجر بازور از سرش برداشت
@hosenih
زخم قلبم بدون تسکین بود
کاخ شوم یزید آزین بود
جای ما بین کاخ پایین بود
خیزرانش عجیب سنگین بود
به لبی که پیمبرش بوسید
مست میکرد و چوب میکوبید
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
وضو گرفته ای از خون سلسله هر روز
شده است بزم بکائت چو نافله هر روز
چه روضه ها که ندیدی امیر لشکر اشک
چه آه ها که کشیدی ز "کَربَله" هر روز
@hosenih
هنوز گوشه ی گودال بی رمق ماندی
ز کربلا نگرفتی تو فاصله هر روز
نبود جای شما در خرابه ها هر شب
و زیر تابش خورشید در دلِ هر روز
بلند مرتبه رأس حسین تا افتاد
ز نیزه دار، تو کردی به دل گِله هر روز
هزار مرتبه جان تو رفت تا دیدی
به پای خواهر خود، خون و آبله هر روز
تو دیده ای که چگونه رباب می شد آب
به پای خنده ی بدجور حرمله هر روز
تو خواستی سپر عمه باشی اما حیف
نداشتی تو توان مقابله هر روز
بگو نگاه پلید سنان و خولی و شمر
کجا و زینب پاک و مجلله هر روز؟!
هزار روضه ی مکشوفه ات سه بار "الشام"
چه ها کشیده ای ای مرد قافله هر روز
دلیل آرزوی مرگ تو چه بوده به شام
چگونه بگذری از شرّ مسأله هر روز
چه کرده با دل تو خیزران و مِی عمری
چه کرده با دل تو یاد هلهله هر روز
بگو چگونه سپردی رقیه را تو به خاک
که قلب خاک شود غرق ولوله هر روز
@hosenih
تو ای عزیز نبودی اسیر، بلکه عدو
ز خطبه های تو افتاد در تله هر روز
هنوز پایه ی کاخ یزید می لرزد
که از کلام تو برپاست زلزله هر روز
شاعر: #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش
خورشید شعله ور شد در آسمان برایش
زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند
زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش
@hosenih
دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک
هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش
در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار
در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد
با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا
از دست پیرمردی افتاد تا عصایش
یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک
آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش
یادِ محاسنی که خون می چکید از آن
یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش
@hosenih
لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه
لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت
یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
آنقدر داغ بود از تب که
آب اگر بود بر لبش میسوخت
احتیاجی نبود بر آتش
خیمه هم داشت از تبش میسوخت
درد را چارهای اگر بکند
چه کند با غمِ پریشانیش
نیست آبی که دستمالی خیس
بگذارند روی پیشانیش
خویش را میخورد ، ندارد جان
قوَتی نیست جز تقلا حیف
یک به یک میروند یاران و
چارهای نیست جز تماشا حیف
@hosenih
بارها شد به دست بی جانش
پردهی خیمه را به بالا زد
شاهدِ مقتل همه ، هربار
به سرِ خویش دستِ خود را زد
دید از خمیه روی یک نقطه
لشکری را که بی هوا میریخت
دید در بین راه تا به حرم
چقدر اکبر ازعبا میریخت
بین بستر نشست در خیمه
زد به سر با دو دست در خیمه
تا صدای برادرش آمد
کمرِ او شکست در خیمه
باز هم پرده را کناری زد
قاسمش بود و سنگ باران بود
یک یتیم و هزارها ... میدید
لحظهی پایکوبی سواران بود
نالهی دختران به او فهماند
دستهایی میاه راه اُفتاد
دید از خیمه خواهرش غَش کرد
مادری بینِ خیمهگاه اُفتاد
پرده را زد کنار و گفت ای وای
حرمله آمده گلو بزند
او خجالت کشید وقتی دید
پدرش رفته است رو بزند
بی برادر شدن چه حسی داشت
کمرش را دو مرتبه خَم کرد
تشنهای بود یک سپاهی که
هرچه آورده بود دَرهَم کرد
چند باری فقط برای وداع
پدرش بوسهاش زد و برگشت
دید در قتلگاه خولی را
سمت گودال آمد و برگشت
او گرفت از عصا که برخیزد
تا پدر تکیه داد بر نیزه
او زمین خورد تا حسین اُفتاد
داد میزد بجای سرنیزه
@hosenih
گرد و خاکی بلند شد فهمید
آخرش شمر با سنان آمد
غم ناموس دارد او یعنی
عمهاش هم نفس زنان آمد
عمه فریاد میزند که نزن
چکمه بردار احترامش کن
چقدر طول میدهی نامرد
زیر و رویش نکن تمامش کن
* *
خیمهای که نگاهبانش بود
ناگهان سوخت بر سرش اُفتاد
بعد از آن سی و پنج سال آقا
ناله میزد که مادرش اُفتاد....
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
تحت لوای سرخ تو عالم گریسته
حتی ببین کتیبه و پرچم گریسته!
پشت غم از عزای تو خم گشته یا حسین!
در نوحه است گریه و ماتم گریسته
@hosenih
تنها نه تیغ و نیزه که در بین قتلگاه
بر پیکر تو پیرهنت هم گریسته
از درک ما مصائبت ای عشق! خارج است
شرمنده چشم بی هنرم کم گریسته
قربان کعبه ای که سیه پوش داغ توست
در عید هم شبیه محرم، گریسته
این نام، نام کیست که وقت شنیدنش
قبل از سوالِ «کیستی» آدم گریسته؟
از سمت حق نیامده هرگز پیمبری
الا که از غم تو مسلّم گریسته
@hosenih
کفر ست ورنه دست قلم می نوشت باز
در بزم روضه ی تو خدا هم گریسته
آه ای حسین!باز چه شوریست در جهان
کز ماتم تو عالم و آدم گریسته؟
شاعر: #امیرحسین_کمال_زارع
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#زیارت_اربعین
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین
دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین
من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی
بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین
@hosenih
چشم هایم عطر شورانگیز روضه می دهد
بسکه هر روز از غمت بی اختیارم یا حسین
کی طمع کار ثواب اشک هایم بوده ام
من وظیفه داشتم بر تو ببارم یا حسین
لطف زهرا از منِ دیوانه نوکر ساخته
اینچنین بر خود هنوز امیدوارم یا حسین
مادرم گهواره ام را یاد اصغر تاب داد
گریه ها کرده برایت در کنارم یا حسین
هر شبی از روضه ات یک تار مویم شد سپید
در جوانی گیسوانی پیر دارم یا حسین
مثل فرزندی که چندین سال دور از مادر است
من برای کربلایت بی قرارم یا حسین
@hosenih
عشق یعنی راهپیمایی، نجف تا کربلا
اربعین ها در هوایت رهسپارم یا حسین
نوکرت را می کشد یک روز حتمأ روضه ات
در خیالم لحظه ها را می شمارم یا حسین
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
#زیارت_کربلا #زیارت_اربعین
بغض گلوم نای منو گرفته
قدرت املای منو گرفته
گناهای کبیره ی دیروزم
روزی فردای منو گرفته
دنیا و ناز و عشوه هاش به شدت
باز جلو چشمای منو گرفته
@hosenih
میخام بیام زیارتت نمیشه
انگار یکی پای منو گرفته
یا شایدم بد شدم و توچشمات
یکی دیگه جای منو گرفته
به خاطر دل شکسته ی من
توان بده به پای خسته ی من
وقتی دلم شوق سفر میگیره
دعای با چشمای تر میگیره
با امضای امام رضا یقیناً
این سفرم به زودی سر میگیره
حتی به مادرم سپردم آقا
دعای مادر به نظر میگیره
به دل میگم غصه نخور که آقام
همین روزا ازت خبر میگیره
بهش میگم کار سفر ان شاءالله
وَلو با اما و اگر میگیره
یه وقت جوابم نکنی حسین جان
خونه خرابم نکنی حسین جان
برات به کار اگه نیام میمیرم
اینجوری بار اگه نیام میمیرم
یه عاشقم میخام منو ببینی
به چشم یار اگه نیام میمیرم
فقیرم و زیارت کربلا
سالی یه بار اگه نیام میمیرم
@hosenih
همه بیان و من نیام چه سخته
بادل کنار اگه نیام میمیرم
وعده دارم باهات پای ضریحت
سر قرار اگه نیام میمیرم
حق رقیه یه نگاهی کنید
یه بار دیگه منو راهی کنید
شاعر: #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
خبر داری کجایی و کجاییم
اسیر قاتل و زنجیر هاییم
@hosenih
خبر داری چه آمد بر سر ما
سر آزار ماها گشت دعوا
خبر داری چه دشمن شاد بودیم
به لطف تازیانه رو کبودیم
خبر داری خرابه جایمان شد
سرت بر نی بلای جانمان شد
خبری داری غرورم را شکستند
مرا با ریسمان کینه بستند
خبر داری مرا تحقیر کردند
به تو سنگ ومرا هم پیر کردند
@hosenih
خبر داری غم بسیار خوردم
مسیرم خورد بر بازار مُردم
شاعر: #محمد_حبیب_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
در روضه دل صاحب عزا را دریاب
آن رمز اجابت دعا را دریاب
خواهی بزنی بوسه به پای مهدی عج...
بوسیدن فرش روضه ها را دریاب
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_شام
آقا اسیر عشق تو بی بال و پر نیست
در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست
اینجا دم دروازه ی قوم یهود است
یعنی مسلمانی در این کوی و گذر نیست
@hosenih
مشغول رقص و هلهله، کف می زنند و
اینجا کسی گریان و با چشمان تر نیست
پیرزنی با سنگ بر پیشانی ات زد
نفرین به او، نفرین زینب بی اثر نیست
با ضربه اش از روی نیزه سر زمین خورد
در زیر سم اسب ها که جای سر نیست
من یک تنه بین سنان و شمر و اَخنَس
"عباس، از این ماجراها بی خبر نیست"
از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟!
در بین بازار کنیزان کم خطر نیست
شد آستینِ پاره ام پوشیه ی من
اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست
از پشت بام خانه ها خاکستر داغ...
"اَجر ذَوِی القُربی" ی ما در این سفر نیست
بزم شراب و مجلس اغیار رفتم
جایی شبیه بزم می اینقدر شر نیست
@hosenih
با خیزرانش بر لبانت ضربه می زد
جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست
خیلی میان شام اذیت شد عقیله
بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست
شاعر: #علی_میرحیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e