eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
350 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
میوه ی عمر پدر، شعله نزن بر جگرم پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت پدرت حال خوشی داشت، علی اکبر داشت @hosenih خواستم بار دگر تا که بگویی چیزی لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟! تنم افتاده کنارت، مددی می گویم ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم ارباً اربا شدنت، داد جزایم را... حیف خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن نگذار این همه غم در دلم آکنده شود أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود هر چه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد مثل یک دشت پر از لاله و گلگون شده ای بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد ماجرای نوک مسمار به چشمم آمد @hosenih عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز بر دلم آتش این داغ مدام است مدام بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام "ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی" رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درد از ما، دوا علی اصغر آیه ی حق نما، علی اصغر هست در بین ظلمت عالم شاهراه لقا، علی اصغر گره ها از مصائبش وا شد هر کسی گفت یا علی اصغر مطلق حق، علی مع الحق است حیدر کربلا علی اصغر به خدا یک تنه عوض کرده حاصل جنگ را علی اصغر عمر سعد دست و پا گم کرد تا که زد دست و پا علی اصغر گریه اش داشت شرح عرفانی داشت بر لب دعا علی اصغر اقتدا بر علیِ اکبر کرد تا شود جانفدا علی اصغر خون او بر زمین نریخت، نریخت داشت از بس بها علی اصغر وای از آب و بی نصیبی او شرح کن روضه ی غریبی او @hosenih شیرخواری گرسنه و مغموم رفته از حال با رخی معصوم جان فدای حسین و اطفالش شده اند از فرات هم محروم از عطش آن قدر به خود پیچید گریه اش شد سکوت نامفهوم درد فرزند، غصه ی پدر است این دو هستند لازم و ملزوم با نسیمی که داغ و سوزان بود شد سفیدی حنجرش معلوم بی هوا سر روی زمین افتاد با سه شعبه بریده شد حلقوم قامتش قدر یک سه شعبه نبود! ذبح شد طفل، ذبح نامرسوم مات و حیران میان میدان ماند پدری خسته، بی کس و مظلوم پشت خیمه چه صحنه هایی دید حق بده که رباب شد مغموم جلوی چشم مادرش ای وای رفت بر روی نی سرش ای وای شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید دشنه‌ای،نای اذان‌گویِ حرم را باز کرد... چندتا اَشهَد ز عُمق‌ حنجرش بیرون کشید @hosenih فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند... تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید! آنقَدَر پا خورد..،جلد مصحفش پاشیده شد برگه برگه می‌توان از دفترش بیرون کشید با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام... چند‌عضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید زخم پهلوی پسر را دید..،داغش تازه شد... میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید @hosenih هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..،نشد لخته ی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید ▪️ ▪️ روی نعش شاهزاده داشت جان می داد..،آه... شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گیرم اصلاً طفل خود را پشت خیمه دفن کرد خنده های آخر او را کجا پنهان کند... ؟ شاعر: @dobeity_robaey
یک جلوه است جلوه‌ی اعظم فقط علیست یک معنی است معنی خاتم فقط علیست آیات کبریاییِ   لَیْسَ کَمِثْلِهِ آئینه خدای معظم فقط علیست شمس الحقِ علیست رسول خدا فقط صبح و شبِ پیمبرِ اکرم فقط علیست تا آخرین نَفَس به خودش تکیه داده است کوه است  قله است  مصمم فقط علیست @hosenih اصلا بهانه‌ی نَفَس فاطمه است او اصلا بهانه‌ی همه عالم فقط علیست جبریل هم موذن ایوان طلای اوست بین نجف سلامِ خدا هم فقط علیست گفتند او خداست و گفتند او جداست باید که لال بود که مبهم فقط علیست آری بهشتِ شیعه تماشای مرتضاست آری برای کفر جهنم  فقط علیست اسلام را دلیل حیات است  یا حسین اسلام را سلوک مسلم فقط علیست هجده علی حسین به میدان روانه کرد یعنی که در میانِ بساطم فقط علیست حُسنِ شروع علی‌است و حُسنِ ختام هم اول علی و آخرِ آن هم فقط علیست در کربلا نخست علی اذن جنگ خواست یعنی برای رزم مقدم فقط علیست در پنجه تا که تیغِ دو دوم را گرفت گفت : قائم مقامِ ضربِ دمادم فقط علیست @hosenih در ابتدا تمامِ عَلم‌هایشان شکست تا بنگرند صاحب پرچم فقط علیست طوری سپاه بهم ریخت ... هرکه دید فریاد زد که مرگِ مجسم فقط علیست حق داشت که حسین به دنبال او دوید تنها پیامِ ماه محرم فقط علیست ما با علی علی شب خود صبح می‌کنیم دنیا به کام ماست که عالم فقط علیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر غصه ای جز غصه ات خوردم شرر شد لخته به لخته جمع شد خون جگر شد دور از تو هر کاری که کردم خبط کردم سودی اگر هم برده ام آخر ضرر شد @hosenih درمان درد خشکی چشمم تو بودی نام تو را بردم دو چشمم باز ، تر شد از دوریت با هیچ کس حرفی نگفتم عالم ولی از چشم خیسم باخبر شد پروانه قصد ترک عادت کرد یک شب اسم شما آمد وسط پروانه تر شد دل سوخت و من سوختم،پروانه هم سوخت هر شب برای ما سه تا اینگونه سر شد گفتم حرم درمان دردم میشود ، حیف دوری از کرببلا خود دردسر شد ** مقتل نوشته در کنار علقمه بود وقت خسوف کامل قرص قمر شد او تیر خورد اما تو دردش را کشیدی یک جا تمام تیر ها درد کمر شد خون دلش را بین چشمش جمع کرد و داغ میان سینه اش خون بصر شد @hosenih آخر ، سر از پهلو به روی نیزه ها رفت دردسر نیزه نشینی زخم سر شد از روی نیزه با سر پاشیده دیده در غارت خیمه سر خلخال شر شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مگه دریا می‌اُفته تو خشکی مگه صحرا حریف این دریاس مگه عباس هم زمین می‌خوره باورش سخته واسه من عباس @hosenih ای به قربون چشمای زخمیت کو دو تا دست تو علمدارم اگه تنهام بذاری تو این دشت من به کی خیمه ها رو بسپارم پاشو بازم کفیل زینب باش پاشو اهل حرم رو آروم کن پاشو تکلیف دشمنامونو با یه اخم نگات معلوم کن سخته واسه رقیه دوری تو چه جوابی بدم اگه پرسید نگران حرم باشم یا تو منو تنها نذار تو این تردید پهلوون پاشو که غمت دیگه کمر آسمونو تا کرده سورو سات یه غارتو دشمن تو حرم بعد تو به پا کرده رحم کن به من و غریبی من بین بی رحما قد کمون شدم کی بشه تکیه گاه خواهرمون وقتی من غرق خاک و خون شدم وقتی دشمن نشست رو سینه ام گریه ‌ی خواهروچه کار کنم وقتی خنجر حیا نکرد از من ناله ی مادرو چه کار کنم @hosenih بعد تو دشمنم جسور می‌شه خیمه هامونو شعله ور می‌کنه سنگ و چوب و عصا رو که بزنه نعل اسبا رو تازه تر می‌کنه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای ای امان خیمه‌ها از چه ز پا افتاده ای من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای @hosenih آن‌قدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت حال، روی دامن خیرالنساء افتاده‌ای بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است خاک عالم بر سر من، از صدا افتاده‌ای دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتاده‌ای قد رعنای تو شد هم دست با ضرب عمود از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای @hosenih بعد از این معجر نگهداری زن‌ها مشکل است دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کرده‌اند از کجا تا به کجا ای باوفا افتاده‌ای شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای آن که ز ادراک تو ایمان متصور در پنجه ی لا حول تو طوفان متصور با غرّش تان گشت قیامت متبادر درعلقمه دریای خروشان متصور @hosenih نام تو نموده ست جهان را مترنّم سقّایی و با یاد تو باران متصور غیرت رگ جوشیده ی در گردن یار است تنها به مقام تو شود آن متصور دستان تو آیات بریده ست اباالفضل گشته ست چنان سوره ی رحمان متصور نام تو کلید ادب و روح نجابت در پرسش تاریخ کماکان متصور در شرح تو و دست تو عالم متحیّر ایثار تو در یاد شهیدان متصور مشک و علم و منصب سقّایی ات عباس در ذهن تو فریاد عموجان متصور @hosenih بیچاره فراتی که به کامش نرسیده ست هستی تو در آن ذهن پریشان متصور تو غرّش پنهان علی در عرصاتی در پنجه ی ایمان تو طوفان متصور شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پر شکست چنان زد که بال کبوتر شکست کنار فرات عمود از افق آمد و سر شکست @hosenih یکی داد زد به خیمه بریزید معبر شکست حرم تشنه ماند چه بد شد غرور برادر شکست دل زینبین پس از رفتنت صد برابر شکست ... هوا تار شد تو رفتی و زهرا عزادار شد برای حسین پس از رفتنت جنگ دشوار شد به پهلو زدند غم و غصه کوچه تکرار شد @hosenih پس از رفتنت بلافاصله حرف بازار شد و بزم شراب چه بد موقعی وقت دیدار شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به تمنای لب تو قلب دریا سوخته  صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته @hosenih پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته @hosenih تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند صورت هر دختری در بین دعوا سوخته شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش @hosenih گفتی به آب، آب! چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش! آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش... تو موج می‌زنی و علی‌اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش @hosenih در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e