هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
نبود مردِ نبردِ تو در اُحُد اَحَدی
چرا که ذکر لَبت بود «یا علی مددی»
✍ #سیدمیلاد_حسنی
@dobeity_robaey
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
تو از نسلِ کریمانی؛ کریمی!
صفایِ قلبها، عبدالعظیمی!
حریمت، بارگاهِ مهربانیست
عجب حال و هوایی! چه حریمی!
به زیرِ سایهی لطفت مقیمیم
خوشا از سمتِ رِی، آید نسیمی
چه اجری میدهی بر زائرانت!
تو در کربوبلایِ ما سهیمی
نگاهی کن به این عبدِ گنهکار
حسابم کن زِ یارانِ قدیمی
اگر باشیِ شفیعِ اهلِ عصیان
ندارم هیچ خوفی؛ هیچ بیمی
✍ #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شعر_پایداری؛ #اخلاقی_و_اندرز؛ #بصیرت
یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی
جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی
زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر
تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی
چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی
همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی
رهرو مقداد در راه بصیرت بیمهابا
یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی
همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی
حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی
مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم
یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم
✍ #نغمه_مستشار_نظامی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١۵ شوال، سالروز معجزه #رد_ااشمس؛ #امیرالمومنین_ع_مدح
در جنگ ها هرکس تو را تا دید، برگشت
از مرگ با تیغ تو میترسید، برگشت
در اوج کفر آمد به دیدار تو، اما
در رتبههای عالی از توحید برگشت
باید که از انگشتر و شمشیر پرسید
از پیشگاه تو کسی نومید برگشت؟
از یکدرخت فضل تو، یکحبّه انگور
پیغمبر از عرش الهی چید، برگشت...
یکجلوه از شأن تو در افلاک رو شد
روزیکه با فرمان تو خورشید برگشت
هرکس که در تفسیر "وجهالله" شک داشت
آمد به دیدار تو، بیتردید برگشت
خوشبخت آن شعری که آمد محضر تو
خوشبخت تر شعری که شد تایید، برگشت.
✍ #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١۵ شوال، سالروز معجزه #رد_ااشمس؛ #امیرالمومنین_ع_مدح
توان بخشیده ذکرت، هر مریض ناتوان را هم
زبانِ درد دل دادی زبان بی زبان را هم
گواهی داده رد الشمس تکوین است در مشتت
برای چهار رکعت میزنی برهم زمان را هم
برایت سوختم خاکستر من آبرویم شد
به زیر دین خود آوردهام آتشفشان را هم
ضرر اینست که در پای عشقت بی ضرر باشم
سراسر سود خالص کردهای حتی زیان را هم
برای ایلیا انجیل افتادهست بر سجده
چگونه بندهی خود کردهای نصرانیان را هم
من از سلمانِ سیصد ساله فهمیدم جوانی را
که پیر عشق میسازد ولایت هر جوان را هم
عجب خیریهای داری به روی شانهات مولا
شریک کار خیرت کردهای خرما و نان را هم
مؤذن بی علی تکبیر نه، تکفیر میگوید
همیشه نام تو توحید میبخشد اذان را هم
نجف آمد به میدان، کعبه هم مایل بسویش شد
نشانی دادهای با قبهات سنگ نشان را هم
تو دستت بر سر هرکس که آمد سقف امنی شد
به سلطانی رساندی قنبر بی خانمان را هم
صبوری پای صبرت زانوی شاگردیاش را زد
گلویت نرم کرده از خجالت استخوان را هم
**
همینکه رفت زهرا، زود پیرت کرد هجرانش
به سوگ این خزان آوردهای عمری خزان را هم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا؛ #امام_حسین_ع_مناجات
گاهگاهی عتاب خواهد کرد
بیشتر فتحِباب خواهد کرد
بعدِ هر بار گفتنِ «یارب»
بنده را «جان» خطاب خواهد کرد
او دعاهای توبه کاران را
زودتر مستجاب خواهد کرد
و فقط ناامید از خود را
در جهنم عذاب خواهد کرد
**
بین دلهای مُرده و غمگین
«یا حسین» انقلاب خواهد کرد
ره صد ساله را خلاصه کند
غورهها را شراب خواهد کرد
گریه کردیم، یا کمک کردیم
همهاش را حساب خواهد کرد
نسپاریدمان به شهر و دیار
شهر، مارا خراب خواهد کرد
سمت هرکس اگر به جز تو رَویم
زود مارا جواب خواهد کرد
آری آقا به غیرِ تو مارا
چه کسی انتخاب خواهد کرد؟
چه کسی جز حسین با ذکرش
بین دل انقلاب خواهد کرد؟
چه کسی جز حسین با خونش
موی خود را خضاب خواهد کرد؟
چه کسی جز حسین با داغش
هر دلی را کباب خواهد کرد؟
::
فکر طفل رباب افتادم
طفل او را که خواب خواهد کرد؟
✍ #حسن_معارف_وند
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به #دختران_شهدا
به خانه میرسی و خسته هستی از سرکار
به خانه میرسی و میوزد نسیم بهار
به خانه میرسی و دخترت چه خوشحال است
دو بوسه میبَرَد از گونهات شبیه انار
تو کوه میشوی و از تو میرود بالا
تو اسب میشوی و روی پشت توست سوار
تو ریسه میروی از لحن کودکانهی او
دوباره وعده بگیرد عروسک از بازار
سکوت میکند و روی سینهی تو سرش
به خواب میرود آغوش توست مثل حصار
**
دوباره میپَرد از خواب و نیستی اینجا
دلش دوباره گرفته برای یک دیدار
تو قهرمان قشنگِ جهان او هستی
شهیدِ عشق، شهیدِ اراده و ایثار
✍ #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به #دختران_شهدا
دوباره زلف تو افتاد دست شانهی من
طنین نام تو شد شعر عاشقانهی من
پس از تو جمع نکردیم جانماز تو را
اتاق تو شده حالا نمازخانهی من
هنوز مثل همیشه دلم که میگیرد
تویی مخاطب غمهای دخترانهی من
بغل گرفتهام عکس تو را و میاُفتد
به روی صورت تو اشک دانه دانهی من
دلم برای تو تنگ است بهترین بابا
کجاست آغوشت؟ ها؟ کجاست خانهی من؟
چقدر کار بزرگیست دخترت بودن
چقدر بار بزرگیست روی شانهی من
✍ #سعید_تاج_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نکته_آموزشی
🎞 ریختن واژههای انقلابی در شعر، اسمش مداحی انقلابی نیست...
✔️حاج مهدی رسولی در گردهمایی نوحه سرایان کشور گفت: مداحی انقلابی این نیست که واژههای انقلابی را با بیل در شعر بریزیم. یک مرتبه به رهبری عرض کردم دعا کنید ما مداحان از گزارههای انقلاب به مبانی انقلاب برسیم. آقا فرمودند: این حرف بسیار جدی است، آن را محقق کنید.
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#نکته_آموزشی 🎞 ریختن واژههای انقلابی در شعر، اسمش مداحی انقلابی نیست... ✔️حاج مهدی رسولی در گردهم
💐 خدمتِ شاعرِ توانمند و مخلص جناب آقای #حمید_رمی بابت زحمات برگزاری #گردهمایی_نوحه_سرایان_کشور، عرض #خسته_نباشید و #خداقوت داریم.
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
فاتح بَدر و خَندق و خِیبر
اَسدالله! مُرتضی! حِیدر!
✍استاد #غلامرضا_سازگار
@dobeity_robaey
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_مدح؛ #غزل_پیوسته
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
✍ #مهدی_مردانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت؛ سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_غربت
دستِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گرهگشايی داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايی داشت
شرمتان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، میجنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
يادتان رفته از لبِ تيغش
جايِ خون، رأفت و كرم میريخت
يادتان رفته بیزره، تنها
لشگری را علی به هم میريخت
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهای فنِ دستش را
مَرحبُ و عَبدوَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضربِ شستش را
يادتان رفته آن رشادتها
مرد ميدان غزوهها میشد
تا شماها فرار میكرديد
سپر جان مصطفی میشد
نبريدش چنين، يدالله است
كفر از او سيلی عيان خورده
ای عربهای بیحياء؛ اصلاّ
اسم حيدر به گوشتان خورده؟
نور توحيد را نمیبينيد!؟
كور دلهای باطنآلوده
وا كنيد اين طنابها را زود
او برای خودش كسی بوده
تيرهبختان ز فيض محروميد
در صف دشمن ولی هستيد
رفته از يادتان كه مديونِ
دست پُر پينهی علی هستيد
حرمتش را نگه نمیداريد!؟
روي دوشش عبا بيندازيد
او غرورش شكسته نامردان
از سرش تيغ را بيندازيد
پا برهنه به مسجدش نبريد
او خودش خاكیِ خدايی هست
نيمی از كينه را نگه داريد
چون كه گودال كربلايی هست
كربلا باز فرصت خوبی است
عقدههاتان به كار میآيند
سرِ بر نيزه رفتن پسرش
همه با هم كنار میآيند
✍️ #وحید_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
با شورِ عشق، تاب و توانم درست شد
تاب و توان و روح و روانم درست شد
خِلقت بدون لطف تو ممکن نبود نه...
از ماندهی گِل تو، جهانم درست شد
بی شک دلیل زندگی من شدید و بعد...
جانم، جوانیام، هیجانم درست شد
نبضم اگر نبودی از اول، صدا نداشت
با ذکر یا علی، ضربانم درست شد
کارم گرفته بود و گره خورده بود و تا...
دیدید لحظهای نگرانم، درست شد
با گـندمـی که فاطمه در آسـیاب کرد
با دستِ مهربانِ تو نانم درست شد
مهر و ولای فاطمه توحید اقامه کرد
نام تو را که گفتم، اذانم درست شد
از بـُهت ضربهی تو به خندق، دهانشان...
شد باز و بسته، واژهی "جانم" درست شد
ممنونم از خدا که به عشق تو جای خون
رودِ شـرابْ در شـریـانم درست شد
توصیفِ شأنِ تو، بخدا کار من نبود
گفتـم علـی و فـنِ بیـانم درست شد
✍ #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
اشک میبارید از چشمان سلمان مثل ابر
گفت من یک قطرهام پیش تو ای دریای صبر!
ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانهاش
خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانهاش
همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز
آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز
در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود
حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود
خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود
تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»
هی رجز میخوانَد و هی بی قراری میکنی
وای از آن ساعت که تو قصد شکاری میکنی
«لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو
گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو
گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود
گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود
دیدمت شیر جوان! تا آمدی غرّان ز رَه
گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه
عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت
خوب میبینم که میچرخد اَجَل دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان
قلب حق در سینهی من در پس این جوشنست
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست
آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم
آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم
روز خندق را همان روز الستم میکنی
خون فرقم را تو میریزی و مستم میکنی
فرق من باز و سپر باز و دهانِ تیغ باز
با سه لب، لبیک میگویم در این راز و نیاز
باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست
مست میچرخد به دورش عالمی ساغر به دست
پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم
تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم
برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد
ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد
تا به راه انداختی آن گِردباد حیدری
عمروْ جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری
دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغِ دودَم
هم چپ و هم راست بودی، پلک تا میزد به هم
در زمین با لرزهی گامت قیامت میکنی
«یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت میکنی؟
میزنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگبار
نه، نمیفهمد زبانی عمروْ، الا ذوالفقار
تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پَرَست
پر درآوردهست، حق دارد، به دست حیدرست
یک نفس بر عمروْ میتازی و او درمانده است
تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است
هر چه دارد در دفاع از جان خود رو میکند
پیش تو شیر قدیمی کار آهو میکند
باورش میشد اگر رزم تو در بدر و اُحُد
پیش تیغت وا نمیماند این چنین در کار خود
گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست
او نمیدانست سیف الله، بعد از این علیست
باورش شد پنجهها وقتی اسیر شیر بود
باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود
تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی
پای او نه پایههای کفر و عصیان را زدی
نقشهی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب
شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب
آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی
دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی
پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم
چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟
مثل بُت آن کوهِ آهن بر زمین افتاده بود
کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود
عمروْ!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید
عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید
خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
عمروْ! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟
عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!
عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!
در دلم توفان اسرار تو دامن میکشد
وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من میکشد
آن که پیش ضربتش اعمال ما فانیست کیست؟
آن که میداند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟
من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من
باز هم با چاه رازت را بگو مولای من
✍ #قاسم_صرافان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علیست
شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علیست
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علیست
دست خدا که با سر انگشت خویشتن
خورشید را نمود مسخر فقط علیست
بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند
اعلان کنید فاتح خیبر فقط علیست
این نام را مباد به دیگر کسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علیست
مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علیست
ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علیست
مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علیست
دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علیست
نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علیست
آن شیر کبریا که در ایام کودکی
از هم درید پیکر اژدر فقط علیست
روز احد به رغم تمام فراریان
یاری که گشت دور پیمبر فقط علیست
از منبر رسول خدا آید این ندا
بعد از رسول، صاحب منبر فقط علیست
کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه
آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علیست
ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفتهاند مکرر فقط علیست
در روز حشر پیشروِ ختم انبیا
صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علیست
شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_
با دست خویش داد به قنبر فقط علیست
دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد
بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علیست
در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد
بالله قسم امیر مظفّر فقط علیست
آن بتشکن که در حرم خاص کبریا
بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علیست
«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد
ممدوح این ندای منور فقط علیست
فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس
این شهر علم را که منم، "در" فقط علیست
آن کو به کودکی به رسول خدا مدام
بوده انیس و مونس و یاور فقط علیست
گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علیست
آن را که حق نموده مقرر فقط علیست
«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_
در عالم وجود سراسر فقط علیست
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند
عرصهی جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند
آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست
شیر حق اینچنین که میغرّد آمده قلعه را خراب کند
روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند
با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش
ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند
میپری آن طرف سواره ولی، عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیدهام چون تو، سوی مرگش چنین شتاب کند
دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟
پس لب ذوالفقار او تنها میتواند تو را مجاب کند
فرق او را شکافتی، بشکاف!، مُحرِم است او و خواست قبل طواف
در وضویش به رسم عاشقها، روی خود را به خون خضاب کند
تیغ بر عمرو پهلوان حیدر، آنچنان زد که حضرت داور
ضربهی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند
در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد، رزم اگر با ابوتراب کند
همه دیدند امیر میآید، زودتر از غدیر میآید
کی شود یک امینیِ دیگر، شرح آن ضربه را کتاب کند؟
بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند
بعد یک عمر ذکر یا حیدر، مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزهگر میاندازد، خاک ما ساغر شراب کند
قلب ما در لحد که میبویند، به رقیب و عتید میگویند
بندهی حیدرند بگذارید، او بیاید خودش حساب کند
شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بیقرار رسید
تا به ذره نگاه یار رسید، میرود کار آفتاب کند1
شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدستههای تو که نشد 2
شادم اما، مگر شنیده کسی، شاعرش را علی جواب کند؟
1- به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند
2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت:
شمع میسازم برایت یا علی / قد این گلدستههایت یا علی
✍ #قاسم_صرافان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دلم غير ايوان پناهي نداشت
دلم زائري بود و راهي نداشت
دلم در بساطش جز آهي نداشت
علي داشت آن را كه شاهي نداشت
به دور امير كرم گشتهام
صد و ده قدم در حرم گشتهام
به او گفتم اي شاه راهم بده
امان نامهاي بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهي ندارم، پناهم بده
صدا زد پريشانيات با علي
اگر خسته جاني بگو يا علي
همين لحظهها بود پيدا شدم
علي گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علي بي كس است
بميرم ببينم علي را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بي خود نبود
و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود
پس اين ها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علي هست يكتاترين در جهان
فقيري كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبي بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از عليٌ مع الحق بگو
سه بار از نبي اذن ميدان گرفت
علي هست پس مصطفي جان گرفت
نبي گفت جانم به قربان او
علي جان من هست و من جان او
علي با خدا و خدا با علي
علي يا خدا گفت، حق ياعلي
اميري نداريم الّا علي
اگر ناتواني بگو يا علي
✍ #مجید_تال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امیرالمومنین_ع_مدح
گر دَم ز ولایش نزنم، میمیرم
گر پَر به هوایش نزنم، میمیرم
در هَر نفسی علیعلی میگویم
یکلحظه صدایش نزنم، میمیرم
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#یکخط روضهی مادرِ سادات بهمناسبت سالروزِ #جنگ_خندق
گر «علی» پیکر یک عَبْدُوَد انداخت به خاک
پُشتِ دَر «فاطمه» درگیرِ چهل عَبْدُوَد است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@hosenih
🌱 بهامید #خبرای_خوب ِ ظهور🌱
#سهشنبههای_مهدوی
ای کاش، نشانی از هلالم بدهند
روزی #خبرِ_خوبِ وصالم بدهند
از رؤیتِ روی ماهِ مهدی چه خبر؟
ای کاش جوابی به سؤالم بدهند
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@hosenih
🔸ز گمنامان درخشد بام ایران🔸
🔹يادواره شهید حجتالاسلام مهدی مطلبی (مؤسس پایگاه حسینیه)
میهمانان:
👤 دکتر سعید جلیلی
👤 مهندس حسین آبنیکی
👤 حجتالاسلام حسین ایزدی
👤 آقای محمدصادق شهبازی
🕙 چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت | ساعت ۱۵
📍 دانشگاه تهران، سالن شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی
#پست_موقت
#امام_زمان_عج_مناجات #تلنگر
#اخلاقی_و_اندرز
عادتاً دم ز عشقِ یار نزن
بی عمل حرفِ انتظار نزن
سَر تو گرم بازیِ دنیاست
لافِ مجنونِ بی قرار نزن
زار زد از گناهِ تو آقا
توبه کن از گناه، زار نزن
از غریبی درش بیار! انقدر...
از غریبی او هوار نزن
تا ز هر دامنی نشُستی دست
دست بر دامنِ نگار نزن
قول دادی! بمان سَرِ قولت
زیرِ این قول و این قرار نزن
هرچه را از دلت کنار زدی
عشق او را ز دل کنار نزن
پدر ماست گرچه بد شدهایم
به دلِ خستهاش شرار نزن...
کربلا منتهای خوشبختیست
پَر سوی غیر این دیار نزن
تا نرفتی میانِ صحنِ حسین
حرفی از خیر روزگار نزن...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
جهان اگرچه که در ظاهر امنوآرام است
ولی بدون تو در هالهای از ابهام است
تمام آنچه که دربارهی تو میدانیم
اگر درست تأمُّل کنیم، اوهام است
قسم بهدوستی گرگومیش صبحوغروب
که غیر بام تو هر بام دیگری دام است
در این زمانهیشهرت، خوشابهحالِ دلی،
که آشنای تو و بین خلق گمنام است
تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن
کسی که از غم هجران نمرده ناکام است
در این تلاطم امواج تند سردرگُم
خیال هر اقیانوس با تو آرام است
برای سوختن آمادهاند عُشّاقت
چرا که پختهشدن آرزوی هر خام است
سپیدهوار سر از شب برآر ای خورشید
که آفتاب جهان بیتو بر لب بام است
✍ #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e