eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
347 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت ولادت (س) و در میان دختر و بابا، نهان اسرارهاست دختران لبخندشان مشگل‌گشای کارهاست احترامِ دختران نَصِّ روایت بارهاست یک بهشت از عاطفه در قلبِ دختردارهاست خانهٔ موسی بن جعفر برکتِ محشر شده حضرتِ باب الحوائج صاحبِ دختر شده © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقی، نقطه‌ی پایانیِ درماندگی است عاطفه، مزّه‌ی شیرینیِ سرزندگی است عشق، در مکتبِ توحیدی ما، بندگی است فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است مثل پروند‌ه‌ی فقریم که مختومه شدیم از طفولیّتمان خادم معصومه "س" شدیم آفتابی‌ست که در ظلمت شب گُم نشود رود نوری‌ست که درگیر تلاطم نشود باغ سبزی‌ست که در ذهن تجسم نشود هیچ جایی حرم فاطمه‌ی قم نشود... "السّلام ای حرمت شرح پریشانی ما" السلام ای نفسِ شاه خراسانی ما چهره‌ی زشت زمین با قدمت زیبا شد جسم بی جان تمامیِّ جهان احیا شد سند فخر عجم تا به ابد امضا شد تربت شهرِ تو تسبیح بهشتی‌ها شد آن زمینی که شده لانه‌ی جبریل، "قُم" است شوره‌زاری که به دریا شده تبدیل، "قُم" است گنبد زرد تو خورشید فلک‌گسترمان آسمانِ حرم‌ات آرزوی آخرمان کاش دستی بکشی بر روی بال و پرمان سایه‌ی مادری‌ات کم نشود از سرمان دومین شافعه‌ی محشر ما هستی تو مثل زهرا بخدا مادر ما هستی تو آه ای شادیِ در حالِ عبور بابا خنده‌ات مایه‌ی لبخندِ سرور بابا بانیِ دردِدل وادی طور بابا به خداوند تویی سنگ صبور بابا "به فداکِ..." مگر از آن لبِ تر می‌اُفتاد! هر زمان نامه‌ی تو دست پدر می‌اُفتاد! انبیا شیفته‌ی مبحث خاص‌ات، بانو جان ‌فدایِ دلِ توحیدشناس‌‌ات بانو می‌شود با چه کسی کرد قیاس‌ات بانو!؟ مریم و آسیه شاگرد کلاس‌ات بانو نمی از قطره‌ی عِلم تو خودش یک دریاست حوزه‌ی علمیه از برکت تو پابرجاست جای جای حرم‌‌ات جنّت رضوانی‌هاست گوشه‌ی صحن تو خلوتگهِ بارانی‌هاست عبد کوی تو شدن، اوج مسلمانی‌هاست دامنت منشاء رزق همه ایرانی‌هاست تشنگان را به لب جوی طهورا بفرست "چادرت را بتکان روزی ما را بِفِرست" بَرَکات تو به جانِ عَجَمت می‌چَسبد ای کریمه، چقدر اشک غمت می‌چسبد گریه‌کردن سر خوانِ کرمت می‌چسبد "یا رضاااا "داد زدن..، در حَرَمَت می‌چسبد زائرت از همه دلگیر شده..، رحمی کن بخدا مشهد من دیر شده..، رحمی کن کاش در بین قنوت سحرت یاد شوم منِ آلوده‌ی دلباخته هم شاد شوم چه هراسی‌ست اگر طُعمه‌ی صیّاد شوم مطمئنَّم که به دستان تو آزاد شوم چون برادر..، به تو هم آمده خوش‌خو باشی به گمانم که تو هم ضامن آهو باشی! خاک ایران شرف عرش مُعلّی دارد چون دو طوبای بهشتیِ خدا را دارد مشهدش"حیدر" و قم "حضرت زهرا" دارد روی دیده قدم آل نبی جا دارد شُکر این خاک، دلِ پاکِ ولی را نشکست شهر قُم حُرمَتِ ناموس علی را نشکست بی‌حیایی وسط کوچه ندیده‌ست کسی ضربه‌ی سیلی مُهلک نچشیده‌ست کسی معجر دخترکی را نکشیده‌ست کسی لاله‌ی گوش! به قرآن ندریده‌ست کسی آه ای عمه‌ی سادات..، چه دیدی در شام آه ای زینب کبری..، چه کشیدی در شام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شمع محفل اگر سراج شده... سوخته هستی‌اش حراج شده زیر پا بوده و به سر رفته بند نعلین بوده تاج شده مالیات فقیر از جگر است خون دل‌هاست که خراج شده مرض لا‌علاجمان اغلب... با همین آب شور علاج شده چند قرن‌ست در قبیله‌ی ما.. سجده بر سمت قم رواج شده کعبه گرچه نصیب مردم بود قبله‌ی ما از ابتدا قم بود مورم و در تمام اوقاتم به کرامات قدسی‌ات ماتم چند رکعت تورا صدا کردم راضی‌ام! راضی از عباداتم سنگفرش حیاط صحن توأم به رضای تو هشت قیراتم شور عشق تورا درآوردم غرق شیرینی است افراطم این‌همه آدم به کوچه‌ی تو می‌دهی وعده‌ی ملاقاتم؟ گرچه روحم گرفته روی گناه فاطمه اشفعی لی عندالله تو به زیر عبای موسایی ربنا ربنای موسایی گره خلق را تو وا کردی دستگیری عصای موسایی خواهر بی نظیر سلطانی کوثر بچه‌های موسایی کوه طور شماست بیت النور تو کلیم خدای موسایی هم مسیحا برای عیسایی هم تجلی برای موسایی برگ غفران رسید و بیمه شدم سائل حضرت کریمه شدم باده ناب از خم است هنوز رزق عشاق از قم است هنوز نان‌خور سفره‌ی حریم توأیم در بهشت تو گندم است هنوز نخ چادر نمازتان خانم! باب حاجات مردم است هنوز! تا ابد در طواف کوی توأم تازه این دور هشتم است هنوز روبروی ضریح داد زدم... حرم مادرت گم است هنوز کهنه‌ام وصله پینه می‌خواهم از قم تو مدینه می‌خواهم هرکسی خاکسار این در شد ناخودآگاه دیده‌اش تر شد به طواف ضریح دختر رفت داغدار عزای مادر شد یاد آن لحظه‌ای که در می‌سوخت میخ در روزی کبوتر شد پای نامحرمان به خانه رسید نوبت قتل صبر شوهر شد فضه آمد کمک کند اما... یاس خانه شکست، پرپر شد... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با حال عاشقانه و در اوج احترام بر حضرتِ ملیکه‌ی قم تا ابد سلام معصومه خواندمش دلم آرام شد از این_ عرضِ ارادتی که گرفت از ازل دوام دیگر قرار نیست کسی بینوا شود نامش کریمه شد که شود غصه‌ها تمام عِلمش به مُهرِ سبزِ «فِداها» مزیّن است موسی بن جعفرست خبردار از این مقام صحن و سرا نگو! که چه علّامه‌پرور است مبهوتِ شأنِ عارفه‌ی شیعه، خاص و عام هم عطرِ کاظمین می‌آید از آن حرم هم عطرِ بارگاهِ خراسان به هر مشام از هر جهت شده‌ست به خورشید منتسب هم دختر امام، وَ هم خواهرِ امام هم تکیه گاهِ جنّتِ اعلایِ جمکران هم عمه‌جانِ حضرتِ آدینه و قیام ** از سوریه رسیده سلامی به جانبَش شاید که عمه زینبش(س) آورده این پیام: معصومه جان! عزیزِ دلم خوب شد که تو چشمت ندید هلهله‌ها را به رویِ بام چشمت ندید زجرِ اسارت در اوجِ داغ بردند دست‌بسته، عزیزم، مرا به شام گل ریختند روی سرت! خوب شد کسی سنگی نزد به رویِ سرت بینِ ازدحام! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ادب در حرمت قامت زوّار خم است هر که زانو زده در محضر تو محترم است قم بهشتی‌ست که از لطف تو رونق دارد هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است «بهجت» از قلب ضریحت همه جا را پر کرد آنچه در صحن تو هرگز نتوان یافت، «غم» است عالِمان ریزه‌خور سفره‌ی احسان توأند عالَمی سائل و ایوان تو دارالکرم است «مرعشی» وار شدم زائر زهرا در عرش بین خاکی که در آن فاطمه صاحب حرم است قصد قم می‌کنم از مشهد و در هر نَفَسم یارضاجان دم و معصومه مدد بازدم است شد پناهنده به منظومه‌ی صحنت «پروین» حَرَمت امن‌ترین خانه‌ی اهل قلم است وقت توصیف شکوه تو مضامین لال‌اند شاعران مدح تو را هر چه بگویند کم است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اسکناسی سبز دارم باز گندم می‌خرم روبروی گنبد زردش تبسم می‌خرم با سلامی زیر لب از پله بالا می‌روم دل می‌اندازم به پاهایش علیکم می‌خرم لابه لای جزر و مد اشک‌های جاری‌ام می‌دهم آرامش خود را تلاطم می‌خرم تا که باشم همجوار آسمان گنبدش... خانه‌ای در کوچه‌های آبی قم می‌خرم مطمئن باشید با این شعر، قبر کوچکی نه...بهشتی سبز، پائین‌ْپای خانم می‌خرم این ملیکه بارگاهش فوق العاده دلرباست دارم عکس گنبدش را بار هشتم می‌خرم دوستش دارم شبیه ضامن آهو چقدر... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حیا و عصمت و پاکیزگی را در رُخَت دیدند تو را بِرّه، تقیّه، عابده، معصومه نامیدند وجودت روشنی‌بخشِ دل موسی بن جعفر شد چه نعمت‌ها که از یُمن قدم‌های تو باریدند علی موسی الرضا خوشحال‌تر از کل عالَم بود ملائک از تهِ دل بعد میلاد تو خندیدند هزاران فطرس دلسوخته با صد هزار امید برای عرض حاجت دور چشمان تو چرخیدند چه با حسرت ضریح و بارگاهت را نشان دادیم به آنها که نشان از مدفن خورشید پرسیدند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
📣 زائرین گرامی؛ دوبیتی‌ها و رباعیات با موضوعِ "دهه‌ی کرامت" را در کانال زیر مشاهده نمایید 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4 🌱 التماس دعای فرج 🌱
یاربِ وقتِ سحر، تقربِ شب‌هاست رو به کریمان زدن، عبادت لب‌هاست بستر بیمار وعده‌گاه طبیب است خیری اگر می‌دهند برکت تب‌هاست نوکر گمنام هم بنام شد اینجا آنچه مهم نیست پیش یار لقب‌هاست سِیر الهیِ اهلِ عشق، همیشه رحمت ذی‌القعده‌هاست، لطف رجب‌هاست ذکر رضا قند کرده تلخیِ مارا شهد نبات‌ست اینکه بینِ رطب‌هاست مادرم آمد مرا به دست رضا داد آبرویم را خرید، خانه‌اش آباد! محضر سلطان می آورند اگر دست می‌شکنند عاشقان به شوقِ نظر دست دست به دامان حلقه‌های ضریحم کودکم و می‌دهم به دست پدر دست بین قنوتم افاضه کرد مکرر خیر کثیرست در زمان سحر دست عقل چه‌کارست تا گدای تو هستم؟ فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست تر شده از دیدن حرم چقدر چشم پُر شده از محضر شما چقدر دست! سُفره‌گشا تا رضاست سُفره‌نشینم ضامن آهو نوشته روی نگینم پشت سر زائران دعاست، دعایت دلخوشی دعبل است خاک عبایت سلسله بر گردن روات کشیدی جان بفدای کلام مثلِ طلایت کعبه تویی، مسجدالحرام بهانه قبله تویی، قم شدست قبله‌نمایت قصر به هم ریخت در مناظره وقتی_ آبروی جاثلیق ریخت به پایت کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره شیر می‌آید برون ز پرده برایت روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه تا که مطهر شود شبیه قدمگاه آمدم ای شاه با نشان و نشانی پیش تو باشد دلم به حکم امانی وقت نماز است، صف پُر است کمک کن کاش مرا هم کنار خود بنشانی هرچه کنی از درت جدا نشوم من خواه بخوانی مرا و خواه برانی جاروی خُدّام را ببخش به زوار تا که دراین دل کنند خانه تکانی ابن شبیب آمده‌ست دیدنت آقا موقع روضه شدست و مرثیه‌خوانی ناله‌ی ان کنتَ باکیاََ بزن آقا سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا یابن شبیب! عمه‌ام دلش پُرِ غم شد چادر و پوشیّه بین قافله کم شد جد غریبم ز روی اسب زمین خورد پیرهنش بر فراز نیزه علم شد دامنشان گُر گرفت، صورتشان سوخت آتش خیمه بلای اهل حرم شد چرخش شلاق‌ها به بازویشان خورد قامت معصومه‌ها شکسته و خم شد بعد هزاران هزار زخم جگر سوز نوبت بازار شام و هلهله هم شد زخم غرورم ز ماجرای حجاب است گریه‌ی من بیشتر برای رباب است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل یک خواهشِ لبریزِ حیا آمده بود از هیاهوی فراگیر، رها آمده بود با دل ساده و باران‌زده‌اش نجوا داشت که چرا دیر به حج فقرا آمده بود رعیت سوخته از غم به پناهندگیِ سایه‌ی چتر مُعین الضعفا آمده بود گره زد زلف دلش را به ضریح خورشید "هر چه دردست به امید دوا آمده بود" او که با پای عصا سخت قدم بر می‌داشت حال با پای خودش رو به شما آمده بود دل ویران شده، آباد شد و بر می‌گشت آنکه چون شهرِ پس از زلزله‌ها آمده بود راه صدساله که درویشِ طریقت می‌رفت زائرت یک شبه آن‌را به‌خدا آمده بود بر لبش در دل ظُهری غزلی ابری داشت شاعری باز به دنبال عبا آمده بود صحن آزادی و لبخند تو پایان کسی‌ست که به پابوس غریب الغربا آمده بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی گفتند بیا فاطمه داده‌ست رضایت معمار حرم باش، علی کرده جدایت جا داشت بنازد به همه عالم امکان روزیِ کمی نیست حرم‌سازیِ سلطان آن شیر که خورده‌ست، نهاده اثرش را او خرج حرم کرد تمام هنرش را اخلاص نشان داد، خدا داد توانش فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه دیدند همه روی لب شیخ نشست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چند شبی ترک خراسان من می‌روم اما بخرید آبرویم را اجر همه با مادرمان حضرت زهرا تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا جز سَردَر این کعبه بسازید همه‌جا را در غیبت او گشت مهیا چه بنایی چه گنبد و گلدسته‌ی انگشت‌نمایی بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه‌ست هوایی ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام: وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام گفتند که ما اذن به این کار نداریم تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر: کار خود من هست مهیایی سَر‌دَر گفتند که از جای دگر آمده دستور فرمان امام‌ست و پُر از حکمت و منظور پس ساخته شد سَردَرِ آن روضه‌ی رضوان کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه شد غوطه‌ور حسرت و غم، حال و هوایش تا داشت توان، کرد گله از رفقایش گفتند مُکدر نشو این امر امام‌ست سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرام‌ست یک خادم خوش‌روزی این روضه‌ی اعلا دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا کرده‌ست چنین امر، به او قبله‌ی عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد معمار کرمخانه‌ی ما، خانه‌ات آباد در خانه‌ی اُمید! تو در فکر طلسمی؟ ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی! بسپار حرم‌ را به طلسمِ کَرَم ما بگذار بیایند همه در حرم ما ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم ما چشم به راهیم‌ گنه‌کار بیاید با هر چه که آورده، خریدار بیاید باید به حرم پاک شود زائر ما تا، گیرد صله‌ی تذکره‌ی کرببلا را ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌱سوم خرداد، سال‌روزِ گرامی باد. @hosenih