بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_کردی
▶️
ای ماه هاشمی سر و جانم فدای تو
شیواترین ترانهی عمرم برای تو
عشق از حضور چشم تو تکثیر میشود
جاریست عطر عشق و غزل در هوای تو
@hosenih
نامت حواس شعر مرا پرت میکند
اینجا من و قلم دل من کربلای تو
آقا دخیل بسته نگاهم به دستهات
من مؤمنم به معجزهی دستهای تو
تو عبد صالحی و سلام نماز ما
عرض ارادتیست نثار صفای تو
@hosenih
دریا هنوز چشم به راهت نشسته است
شرمندهاند آب و عطش از وفای تو
انگار واژههای من آتش گرفتهاند
با یاد هُرم لعل لبت از حیای تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
با وجودت در هجوم درد سنگر داشتم
دست تو در دستهایم بود شَهپَر داشتم
گرچه در دل داغ قاسم، داغ اکبر داشتم
لا اقل دلخوش به این بودم برادر داشتم
تکیهگاه شانهی مجروح من بودی اَخا
تو برای قلب من مثل حسن بودی اَخا
@hosenih
جان من در علقمه افتاده ای جانم بیا
من اسیر شام تارم ماه تابانم بیا
رحم کن عباس بر حال پریشانم بیا
من اگر گفتم که سقا شو پشیمانم بیا
تشنگی سخت است اما بیکسی مشکلتر است
به حرم برگرد که در خیمههایم محشر است
@hosenih
از نفس افتادهام که با تقلا میرسم
تشنهلب دارم سر بالین سقا میرسم
قامتم خم میشود بالا سرت تا میرسم
بوی زهرا میرسد هر وقت اینجا میرسم
حال و روز پیکرت از جوشنت معلوم بود
لطف مادر از برادر گفتنت معلوم بود
@hosenih
تیرهایی که سریعا پیکرت را میشکست
داشت زیبایی چشمان ترت را میشکست
پابه پای چشم قلب مادرت را میشکست
گرز آهن آن زمانی که سرت را میشکست
ناگهان دیدم رباب از خیمهاش بیرون دوید
برسرش زد گریه کرد و از جگر آهی کشید
@hosenih
تیر بود و تیر بود و تیر بود و تیر بود
چشم تا میدید روبَه دور جسم شیر بود
طاق ابروی قمر مجروح از شمشیر بود
تیر درآوردن از چشم تو بیتاثیر بود
دست سویش میبرم دردت مکرر میشود
حال و روز کاسهی چشم تو بدتر میشود
بعد تو دیگر زمان هتک حرمت میشود
@hosenih
بعد تو دیگر زمان هتک حرمت میشود
خیمهها از حملهی اشرار غارت میشود
وای من بر چادر زینب جسارت میشود
از کنیزیبردن و تحقیر صحبت میشود
خیز و از این لشگر بیعاطفه جان را بگیر
هرزهچشمند این جماعت چشمهاشان را بگیر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است
به یك طرف، سر و روی امام دیدنی است
دو دست روی زمین و دو دست بر كمرش
مُدام خنده به بیتالحرام دیدنی است
@hosenih
شكسته كِتفِ یكی و شكسته پشتِ یكی
در این وسط نفسی ناتمام دیدنی است
در آن طرف درِ خیمه رُباب افتاده
در این طرف من و این گریههام دیدنی است
چه آمده به سرت؟ سر به زیرِ اهلِ حرم
هنوز شرمِ تو وقتِ سلام دیدنی است
نظر شدی و دو چشمِ تو كار دستم داد
كه تیرِ حرمله و این دو جام دیدنی است
ز پشتِ سر زده بیرون سهشعبه، سجده مكن
امیرِ خوش قـد و بالا قیام دیدنی است
یكی كشـیده زِره را، یكی سِپـر برده
به رویِ پیكرت این ازدحام دیدنی است
تنت به كوفه رسید و سرِ سرت دعواست
سر و صدای اهـالی شـام دیدنی است
جوابِ دخترِ مـن را نمیدهی، بر خیز
نگاه كن به حـرم، احترام دیدنی است
@hosenih
هزار شُكر كه زیـنب نیـامد این دفعه
كه یك سپـاه نگاهِ حـرام دیدنی است
بـگو دویـدنِ دختر میـانِ نـامَحرم
بگو كشیدنِ معجر، كدام دیدنی است؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
حالا که میرى یه وقت دیر نکنى
جلوى خیمه من و پیر نکنى
من به تو تکیه زدم... با رفتنت
کوه من، من و زمینگیر نکنى
@hosenih
"تا" بشى و "تا" بشیم چه فایده؟!
سیر بشیم تنها بشیم چه فایده؟!
اگه صدتا صدتا مشک آب بیارى
ولى بىسقا بشیم چه فایده؟!
@hosenih
همه از دست تو آبرو میخان
خاک پاهات و برا وضو میخان
اگه آب نشد نشد، پاشو بیا
بچهها آب نمیخان عمو میخان
@hosenih
یه تار موت و به دنیا نمیدن
چشمات و به صدتا دریا نمیدن
به تو قول میدن تموم دخترام
بمیرن معجر به اینها نمیدن
@hosenih
به سرت عمود آهنین زدن
تو حسین شدى برا همین زدن
کمر تو کمر من و شکست
تا زمین خوردى من و زمین زدن
@hosenih
اى علمدار تو رو با علم زدن
قد و بالاى تو رو بهم زدن
چهار هزار کمون بدست، یکىیکى
اومدن روى تنت قدم زدن
@hosenih
صدامو تا نشنیدن كاری بكن
گریمو تا ندیدن كاری بكن
صدای اسباشونو نمیشنوی؟
دم خیمه رسیدن كاری بكن
@hosenih
نزن این نیزهها رو با پا عقب
خودتو هی میكشی چرا عقب
تیر تو چشمت بود و افتادی حالا
از جلو درش بیارم یا عقب؟!
@hosenih
تو مگه قرار نبود دیر نکنى
جلوى خیمه من و پیر نکنى
تو مگه قرار نبود با رفتنت
کوه من منو زمینگیر نکنى؟
@hosenih
روی پام چشمای دریاتو نكش
اینقدر روی زمین پاتو نكش
كاریه كه شده پس گریه نكن
اینقدر به مشک چشماتو نكش
@hosenih
قطرهقطره جمع شو دریا شو بریم
دوباره خوش قد و بالا شو بریم
بخدا بچهها از تو راضیان
همشون منتظرن پاشو بریم
@hosenih
وقتشه لرزش پامو ببینن
كمره انگشت نمامو ببینن
بهتره حالا نرم به خیمهها
نمیخوام كه گریه هامو ببینن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است
صبحت از محشر شده پس حال من هم محشر است
چشم و ابروی تو ما را تا خود" توحید" برد
خالق زیبایی تو مطمئنا "اکبرست"
@hosenih
هرکسی روزیخور دست تو شد پرواز کرد
دستهایت در کرامت همطراز شهپر است
من خودم دیدم که اسم ارمنی عباس بود
گفت هرچه دارم از لطف و عطای این در است
این «بنفسی أنت» از سوی امامت شاهدست
حضرت عباس ما از انبیا هم برتر است
خطبهات بر بام کعبه اعتبار شیعههاست
هر که بر یک جملهی آن گوش نسپارد کر است
هم مسیحی هم کلیمی نذر نامش میکنند
واقعا آقای ما آرامش هر مضطر است
خوش قد و بالایی و در نوجوانی خودت
جامهی تو کاملا قالب به جسم حیدر است
روز محشر بر تمام خلق روشن میشود
پرچم آقای ما از کل پرچمها سر است
مزد شرم از خیمهها را میدهد زهرا به تو
قطرههای آب مشکت آب حوض کوثر است
@hosenih
هر کجای پیکرت را بنگرم زخمی به جاست
روی جسم لشگر من جای پای لشگر است
بعد تو وای از نگاه خیرهی نامحرمان
تو پر از تیری و شد بالا سرت قدم کمان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد
دلبری از همهیِ ما دو برابر دارد
طرفی اُمِبنين و طرفی فاطمه است
كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد
لشكری زهره ندارد كه نگاهش بکند
خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد
@hosenih
چقدر بر رویِ پیشانیِ او می اید
دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد
ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه
تا بدانند که این طایفه منبر دارد
علمش را بزند کرببلا چیزی نیست
کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد
@hosenih
وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان
چشم بر تیغِ شما مالکِاشتر دارد
هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید
بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد
حق بده اینهمه اسفند برایت می سوخت
قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد
@hosenih
مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد
وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد
—-
علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت به هم
دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت به هم
تا که از گیسویِ او لخته یِ خون ریخت به مَشک
گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت به هم
@hosenih
تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش
حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت به هم
خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد
او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت به هم
قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش
پدرش از نجف آمد،پدرش ریخت به هم
@hosenih
به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین
عوضش فاطمه تا دید سرش،ریخت به هم
کتفها را که تکان داد حسین اُفتاد و
دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت به هم
خواست تا خیمه رساند بغلش کرد ولی
مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت به هم
@hosenih
نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت به هم
به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود
آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#محمدعلی_مجاهدی
▶️
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
کربلا اینقدر شیدایی نداشت
بیتو و بیماجرای دست تو
@hosenih
علقمه در علقمه تکثیر شد
موج پژواک صدای دست تو
دیدم از آغاز پایانی نداشت
قصهی خونگریههای دست تو
چشم من با گریه میبندد دخیل
بر ضریح با صفای دست تو
هر که با دست تو دارد عالمی
من که میمیرم برای دست تو
تا همیشه دست تو مشکلگشاست
ای خدا مشکلگشای دست تو
اوفتاد از پا امام عاشقان
تا که خالی دید جای دست تو
@hosenih
خم شد و برداشت و با احترام
بوسه زد بر پارههای دست تو
آب پاکی روی دست آب ریخت
ای به قربان صفای دست تو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
ساقی بریز باده که فصل شراب شد
بر ما مدال نوکریات انتساب شد
سلمان پس از نگاه کریمانهی تو بود
در خانهی علی به گدایی حساب شد
@hosenih
دستت جدا شده که بگیری تو از کرم
دست کسی که در به درِ بوتراب شد
وقتی شنید امّبنین قصهی تو را
از ماجرای دست تو قلبش کباب شد
رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی
از غصه قلب آب برای تو آب شد
یابن علی، شبیه پدر این محاسنت
با ضربهای به خون سر تو خضاب شد
تیر سهشعبهای که به چشم تو زد عدو
بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد
وقتی ز روی اسب فتادی تو بر زمین
دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد
@hosenih
بیتو درون شام بلا لفظ «خارجی»
بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد
ای تکیهگاه زینب کبری بیا ببین
خواهر چگونه وارد بزم شراب شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#توحید_شالچیان_ناظر
▶️
سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی
به مشک تو به منصب سقایتی که داشتی
اگر چه میرسد تبار ماهزادگان به ماه
به آفتاب میرسد اصالتی که داشتی
@hosenih
شفیع نشأتین چیست؟ و ذُخرٌ لِلحسین چیست؟
دو دست تو، دو دست با کفایتی که داشتی
به زیر محشر جبین یسار داری و یمین
عقب نشانده کفر را قیامتی که داشتی
حدیثی از سبو بخوان و "إن قطعتموا" بخوان
گواه داده کعبه بر فصاحتی که داشتی
دلت اگر کباب شد به خاطر رباب شد
برای مشک آب شد خجالتی که داشتی
@hosenih
به سر رسید اگر چه تلخ قصهی عطش ولی
به سر رسید تلختر حکایتی که داشتی
چه سروها که بعد ازین به هر بلد به هر زمین
شکسته میشوند پای قامتی که داشتی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محمد_فردوسی
▶️
طاق ابرویت مرا سمت مصلی میکشد
اشک، چشمان تو را مانند دریا میکشد
از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری
عکس مشکی را به روی خاک صحرا میکشد
@hosenih
ماه جایش آسمان است علتش این است اگر
آسمان دارد تو را بالا و بالا میکشد
یک عمود آهنین آمد... سرت پاشیده شد
نالهات امّالبنین را دارد این جا میکشد
راهزنهایی که دور پیکرت حلقه زدند
کارشان در علقمه دارد به دعوا میکشد
تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود
یک به یک از پیکر تو تیرها را میکشد
@hosenih
سینه و پهلوی تو بوی مدینه میدهد
میکشی درد عجیبی را که زهرا میکشد
رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد
نانجیبی بیحیایی را به معنا میکشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
تا كه از گیسویِ او لختهی خون ریخت به مشک
گیسویِ دخترک منتظرش، ریخت به هم
@hosenih
تیر را با سرِ زانوش كشید از چشمش
حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم
خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد
او كه افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم
قبل از آنیكه برادر برسد بالینش
پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم
به سرش بود بیاید به سرش امبنین
عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم
كِتفها را که تكان داد، حسین افتاد و
دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم
خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی
مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم
نهفقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم
@hosenih
تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید
نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم
به سرِ نیزه ز پهلو سرش آویزان بود
آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حبیب_الله_چایچیان
▶️
من قدرتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارم
دشمن چو بسته راه من ز هر سو
به خیمه راه آمدن ندارم
@hosenih
افتادهام تنها به چنگ دشمن
و آن بازوی لشگرشکن ندارم
زین حال من، عدو گرفته نیرو
چون قدرتی دیگر به تن ندارم
شد پاره مشگ و آبها فرو ریخت
به خیمه، روی آمدن ندارم
شرمندهام اخا، چو پیشم آیی
من قدرت بر پا شدن ندارم
زینب مگر چشم مرا ببندد
در کربلا، مادر که من ندارم
پوشیدهام لباس فخر و عزت
چه غم اگر که من کفن ندارم
@hosenih
به مادرم امالبنین بگوئید :
دیگر غمی ازین محن ندارم
جز وصف حال عاشقان حسانا
در مطلبی میل سخن ندارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih