بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
شد قتلگاه مادر تو پشت خیمه
خوابیده حالا پیکر تو پشت خیمه
@hosenih
پیش نگاه حرمله گر چه نلرزید
افتاده اما در بر تو پشت خیمه
گهوارهات یک سو و قنداق تو یک سو
هر تکه از بال و پر تو پشت خیمه
وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت
یعنی جدا گشته سر تو پشت خیمه
این روضه خوانیها هم از آنجا شروع شد
از روضههای مادر تو پشت خیمه
@hosenih
هر کس به یک سو میدود در دشت اما
آمد کنارت خواهر تو پشت خیمه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
مادری بین خیمه غمگین بود
سرش از شرم رو به پایین بود
پیش چشمان بانوان حرم
دیده اش پر شد از نم و شبنم
@hosenih
بانویی که دگر نظیر نداشت
کودکش تشنه بود و شیر نداشت
دست خود را تکان تکان می داد
کودکش تشنه داشت جان می داد
چه کند با دل گرفتارش؟!
داد دست رقیه گهوارش
پیش او هم علی نشد آرام
زینب آمد ولی نشد آرام
کودکی زیر لب در آن محفل
گفت با گریه یا ابوفاضل
آه، از شرم ساقی توحید
پیکرش بین علقمه لرزید
ناگهان نور مشرقین آمد
پدرش حضرت حسین آمد
عمه گهواره را به آقا داد
به دل مادرش تسلا داد
گفت: او هم دلاوری شده است
تشنه ی جام کوثری شده است
رفت آقا به سوی آن لشکر
رفت در روبروی آن لشکر
گفت: این طفل را چه تقصیر است
دست او نه کمان نه شمشیر است
آتشی بر دل فلک خورده
لبش از تشنگی ترک خورده
نیست کس تا دوای او بدهد؟!
جرعه آبی برای او بدهد
طفل خود را گرفت بالاتر
عمر سعد بود و یک لشکر
@hosenih
بین شان سخت ولوله افتاد
ناگهان یاد حرمله افتاد
گفت: برخیز و صید کن در دم
با سه شعبه تو هر دو را با هم
قلب کون و مکان شراره گرفت
تیر را سوی شیرخواره گرفت
تیر از چله ی کمان رد شد
در حرم حال مادرش بد شد
طفل خنده به روی لب آورد
روی دست پدر تلظی کرد
دست و پا زد میان آغوشش
ذبح شد بچه گوش تا گوشش
سر اصغر میان یک دستش
پیکرش شد از آن یک دستش
روضه، مافوق هر تصور شد
پدر از خون محاسنش پر شد
عرش را داشت شعله ور می کرد
متحیر به او نظر می کرد
این همه اظطراب را چه کند؟!
مانده حالا رباب را چه کند؟!
در عبا گرچه طفل پنهان بود
خونِ زیر عبا نمایان بود
بیش از این بین این مسیر نماند
پیکرش را به پشت خیمه رساند
وای از ناله ی مهیب رباب
وای از غربت عجیب رباب
@hosenih
رفت خیمه، نه این که دل بکند
خواست گهواره را تکان بدهد
از دلش غصه بی گمان نرود
بعد از این زیر سایه بان نرود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
تا از افق جمال حسین آفتاب کرد
سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد
من کال بودم و نرسیده به بزم عشق
دست حسین قوره ی دل را شراب کرد
@hosenih
اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش
در حق من بدون تعارف ثواب کرد
روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت
لب های خشک او جگرم را کباب کرد
سقا کنار علقمه از غصه آب شد
از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد
می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟
بغض رباب حال حرم را خراب کرد
@hosenih
گهواره، طفل، تیرسهشعبه، رباب، آب
با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد
اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین
رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
آن قدر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم می کرد نامفهوم بود
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم مثل موم بود
@hosenih
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میان خیمه ها مغموم بود
جان به قربان غریبی حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
آب را بستن به روی کودکان
در کدام آیین و دین مرسوم بود؟!
شد از این کودک تلظی کردنش
سهم بابایی که خود مظلوم بود
با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن
در میان کفر هم مذموم بود
بین دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
گوش تا گوش علی پاشیده شد
چون به جرم عاشقی محکوم بود
***
عصر عاشورا رسید و صحبت از
نبش قبر کودکی معصوم بود
@hosenih
پیش چشم مادرش رأس علی
لا به لای نیزه ها معلوم بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
از داغ ابوالفضل دل مشک کباب است
حرف لب اصغر دو سه تا جرعه آب است
@hosenih
ای حرمله بر حلق علی تیر زدی لیک
این تیر دقیقا وسط قلب رباب است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#رضا_حاج_حسینی
▶️
زخم را اینبار بر قلب پدر میخواستند
مادر بی تاب را بی تاب تر میخواستند
@hosenih
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قَدَر میخواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند
نیزه های وحشی خونخوار، سر میخواستند
@hosenih
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر میخواستند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#محمدعلی_بیابانی
▶️
گمان مدار كه چون سنگ خاره ايم همه
كه در غم تو دلي پر شراره ايم همه
چراغ هم به شب ما نمي زند سوسو
كه آسمان بدون ستاره ايم همه
@hosenih
در اين دو ماه عزا بيشتر ز هر ماهي
به انتظار طلوعي دوباره ايم همه
خودت به ما سمت نوكري عطا كردي
وگرنه بي تو كه ما هيچ كاره ايم همه
به عشق جد تو فرياد ميزنيم حسين
اذان عشق، سر هر مناره ايم همه
براي آنكه دلت را بياوريم به دست
ميان روضه پي راه چاره ايم همه
چه راه چاره اي امشب به پيش ديده ي ماست
دخيل بسته ي يك گاهواره ايم همه
@hosenih
بيا و روضه بخوان صبح و شام مثل رباب
بخوان كه منتظر يك اشاره ايم همه
دم غروب شبيه رباب غمگينِ
ربودن بدن شيرخواره ايم همه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#مهدی_نظری
▶️
آقا دلت می آید از جان سیر باشم
از این زمانه اینقدر دلگیر باشم
آقا دلت می آید از تو دور باشم
مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم
@hosenih
اصلاً نمیخواهم زمانی که میایی
افتاده باشم کنج خانه، پیر باشم
اصلاً نمیخواهم که باشم وَ برایت
مثل کسی که می شود پاگیر باشم
اصلاً نمی خواهم که در راه وصالت
من باعث و بانی این تاخیر باشم!!!
کمکم که این پیری وجودم را گرفته
ننگ است تازه درپی تغییر باشم
آقا قسم به مادرت، بهر ظهورت
نگذار که اینقدر بی تاثیر باشم
@hosenih
باید برای اینکه دستم را بگیری
از گریه کن های گلو و تیر باشم
جان رباب از نوکرت رو برنگردان
آقا قسم به مادرت رو برنگردان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
میان چاه ظلمت دلم عذاب می شوم
مریضم و دخیل نور آفتاب می شوم
خودم دلیل این همه جدایی و مصیبتم
خودم برای دیدن شما حجاب می شوم
@hosenih
همیشه از گناه بی شمار خویش غافلم
ولی فریب خورده ی کمی ثواب می شوم
توکلم بدون یاد تو ضعیف می شود
تو را ز یاد می برم پر اضطراب می شوم
برای تحبس الدعا شده کمی دعا کنید
اگر مرا دعا کنید، مستجاب می شوم
به گنبد علی قسم اگر به من نجف دهی
تُرابِ پای زائران بوتراب می شوم
کنار دیگران به خود چقدر فخر می کنم
برای روضه آمدن که انتخاب می شوم
چهل شبانه روز خرج حاجتم نمی کنم
دو بیت روضه خوانِ اصغر و رباب می شوم¹
@hosenih
بس است سینه ی مرا چقدر چنگ می زنی؟!
بس است اصغرم که از خجالت آب می شوم
عزیز تشنه ام کمی به مادرت نگاه کن
ببین چگونه از غریبی ات کباب می شوم
۱. آیت الله حق شناس رحمة الله علیه می فرمودند: "یکبار در حین خواندن زیارت عاشورای چهل روزه مشکلی پیش آمد و نتوانستم آن را بجا آورم. برای همین خیلی ناراحت شدم و به اباعبدالله(علیه السلام) متوسل شدم، ناگهان دیدم آقا تشریف آوردند و فرمودند: آمیرزا عبدالکریم چه شده است. ایشان قضیه را عرض کرده بودند. آقا فرمودند: حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟ مگر شما علی اصغر ندارید؟ آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام فرمودند نمیخواهد روضه خوان بگویید، خودت روضه علی اصغر را بخوان"
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
قصد دارد بدود تاب و توانش رفته
پیرمردی که غریبانه جوانش رفته
هرچه میخواست که با پا برود باز نشد
عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته
@hosenih
وقت پیری همهامید پدرها پسر است
تکیهگاه قد و بالای کمانش رفته
فرصت ِ اینکه کند پا به رکابش هم نیست
دیر راهی شود از دست زمانش رفته
از سر ماذنه افتاد موذن بر خاک
تا به خیمه غم هنگام اذانش رفته
@hosenih
با چه زجری به سر نعش علی میآید
با چه حالی که توان بهر بیانش رفته
آمد و دید پیمبر به زمین افتاده
آمد و دید که حیدر ضربانش رفته
هر چه میدید علی بود علی بود علی
بدنش بیشتر از حد مکانش رفته
آنقدر نیزه به هرجای تنش ریختهاند
که توان از بدن نیزهزنانش رفته
تیرها مثل حسن با بدنت لج کردند
هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته
@hosenih
عصمتالله به بالای سر شاه آمده
دید در بین کف و هلهله جانش رفته
نوبت کار جوانان بنیهاشم شد
کار بسیار جوانان بنیهاشم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سعید_خرازی
▶️
ز جا خیز ای گل لیلا امیدم بیشتر گردد
بگو بابا که نیرویی به زانو باز بر گردد
@hosenih
جوابم را نمیگویی نگو اما نگاهم کن
که با هر یک نگاهت سوی چشمم بیشتر گردد
به پای لالهی سرخم، من آب از دیده پاشیدم
ولی شور است اشک دیدهام او تشنهتر گردد
شده با خندهها تواَم، صدای گریهی زینب
اگر آید ابالفضلم، عدو آرامتر گردد
عبایم از بدن پُر شد، ز که گیرم مدد یا رب
که ترسم این بدن تا خیمهها پاشیدهتر گردد
@hosenih
به همراه جوانان بنیهاشم نمیگریم
اگر دشمن ببیند اشک من خوشحالتر گردد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
بی عصا آمد عصایش را زمین انداختند
پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند
حل مشکلهای هر پیری جوانش میشود
آه این مشکلگشایش را زمین انداختند
@hosenih
بار دیگر بین کوچه پهلوی زهرا شکست
بار دیگر مجتبایش را زمین انداختند
دست بر روی محاسن داشت مشغول دعا
احترام ربنایش را زمین انداختند
این علیاکبر دگر صدها علی ِ اصغر است
تکهی آیینههایش را زمین انداختند
بود آویزان ِ مرکب نای افتادن نداشت
با کمر افتاد و پایش را زمین انداختند
@hosenih
نوبت کار جوانان بنیهاشم شد و
پیش بابایش عبایش را زمین انداختند
چند عضو پیکرش را از زمین برداشتند
چند قسمت از تنش را چند جا انداختند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih