بسم الله الرحمن الرحیم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید
آبرو داری کنید
@hosenih
از ابو فاضل مدد گیرید و سالاری کنید
آبرو داری کنید
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محمدعلی_بيابانی
▶️
شکر خدا که باز عزادارتان شدیم
خوشبخت، ما که گرمی بازارتان شدیم
پرچم زدیم، تکیه زدیم و علم زدیم
شکر خدا که کارگر کارتان شدیم
@hosenih
بیرق به دوش و حلقه به گوش و سیاهپوش
منت خدای را که عزادارتان شدیم
از بامتان اگرچه هر از گاه میپریم
بیخود نیامدیم گرفتارتان شدیم
این ماه، بار عام غذاهای حضرتیست
مثل همیشه نانخور دربارتان شدیم
@hosenih
از دولت حسین و ز الطاف روضههاست
اینکه دوباره لایق دیدارتان شدیم
باید چگونه شکر کنیم این مقام را
با گریههای هر شبمان یارتان شدیم
والشمر جالسٌ... نفس مادرت گرفت
ما را ببخش باعث آزارتان شدیم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محمدعلی_بيابانی
▶️
بیپناهیم، تهی دست و فقیر آمدهایم
مستجیریم و به دنبال مجیر آمدهایم
ما که مسکین و یتیمیم و اسیریم چه باک
به روی باز تو یا نعم الامیر آمدهایم
@hosenih
مثل اشکی که روی نامهٔ ما ریختهای
از بلندای نگاه تو به زیر آمدهایم
چقدر منتظر منتظرانت ماندی
منتظر ماندی و افسوس که دیر آمدهایم
سختی راه، به دوش تو و آلت افتاد
ما به همراه تو از بین مسیر آمدهایم
@hosenih
چقدر لطف در این سفره مهیا کردی
باز ما در طلب نان و پنیر آمدهایم
دو سه خط روضه سر سفره مرا مهمان کن
تشنه_چشمیم و پی گریهٔ سیر آمدهایم
با دل سوخته عمریست که ما دنبال
سر در طشت و تن بین حصیر آمدهایم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_سوم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
سلام بر تو امامی که نفسِ تطهیری
سلام بر تو که چون رحمتی، فراگیری
سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی
سلام بر تو زمانی که روزه می گیری
@hosenih
بدون شمسِ پر از خیر و برکت رویت
به ما رسید عجب روزگار دلگیری
گذشت و چشم به راهت جوانی ام طی شد
نیامدی و رسیده است موسم پیری
نشد مقدمه سازِ ظهورتان باشم
منِ خراب دعایم نداشت تأثیری
چقدر گریه و توبه به جای من کردی
حلال کن که نکردم هنوز تغییری
من از زمان ورودم به قبر می ترسم
بیا و ناجی من شو در آن سرازیری
اجازه هست کمی از زبان عمه یتان
بخوانم از غم ویرانه و زمینگیری؟!
***
پدر شبی که رسیدی برای من قدر است
رقم زده است برایم خدا چه تقدیری
ببخش این همه امشب به لکنت افتادم
ببخش از رخ سابق نمانده تصویری
@hosenih
به تابِ زلف تو دستم نمی رسد دیگر
شکسته بازوی من در میان درگیری
بدون هیچ دلیلی مرا کتک زده اند
بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
طفل ده ساله شود یک تنه سردار سپاه
غم مخور ثارالله
@hosenih
میکند کار علمدار جمل عبدالله
غم مخور ثارالله
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
دیدم ز روی تل که دورت را گرفتند
راه عبور زاده ی زهرا گرفتند
می آیم از خیمه به امدادت عمو جان
این گرگ ها سرتا سرِصحرا گرفتند
@hosenih
عمه زمین خورد و صدا زد وای مادر
لشگر ز هر سو نیزه ها بالا گرفتند
تا ضربه را کاری به جسم تو بکوبند
اغلب کنار حنجر تو جا گرفتند
دیدم که زینب زلف هایت شانه می زد
اینان چرا با پنجه مویت را گرفتند
@hosenih
دستم سپر می سازم اینجا زیر شمشیر
اما نشانه حنجرم را تا گرفتند
خون گلویم ریخت چشمان تو را بست
تا که نبینی جان من یک جا گرفتند
تا مثل تو گفتم که مادر یاری ام کن
با نیزه از پهلوی من امضا گرفتند
@hosenih
مانند قاسم صورتم تغییر کرده
از ما تقاص عقده از بابا گرفتند
جان دادنم مشکل شده می دانی ازچه؟
هر جفت پاهای مرا با پا گرفتند
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
غرور کودکیم را به خنده پا نزدید
سرش شکست! بزرگ قبیله را نزنید
هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده تنش..
به زور بر تن صدپاره نیزه جا نزنید
@hosenih
حیا کنید غریب است نامسلمانها
گرفته روی لبش ذکر ربنا نزنید
نگاه خواهر آواره اش به گودال است
بخاطر دل او با سر و صدا نزنید
هنوز مانده کسی پیشمرگ او باشد
مرا نکشته به او تیر بی هوا نزنید
@hosenih
تمام آبرویم دستهای لاغرم است
که میکنم سپر جان یار تا نزنید
مقابلش به گلویم سه شعبه را بزنید
مقابلم به تن زخمی اش عصا نزنید
هزاربار مرا ذبح از قفا بکنید
سر عزیز خدارا تورو خدا نزنید
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#وحید_قاسمی
▶️
لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد
حرمله خیر نبینی! نفسش بند آمد
شمر لبخند زد و غائله از تب افتاد
خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد
@hosenih
لشکر کفر از این صحنه به تکبیر افتاد
شاه تنها، ته گودال بلا گیر افتاد
تشنگی،تشنه ی تسبیح و سجودش می کرد
نیزه ای پیله به لبهای کبودش می کرد
زیر سنگینی یک چکمه تقلا می کرد
مجتبی زاده ای از دور تماشا می کرد
@hosenih
سایه ی تیغ جفا، زیر گلویش که رسید
یادگار حسنش داخل گودال دوید
پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت
نعره ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت
بانگ برداشت، زبان ها ز سخن افتادند
کینه توزان جمل یاد حسن افتادند
@hosenih
دست خالی به هواداری عشق آمده بود
با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده بود
بی سپر بود، ولی عزم یداللهی داشت
بابت زخم فدک نیت خون خواهی داشت
تیغ اگر داشت،چه درسی به جنم ها می داد
پاسخ شبهه ی صلح پدرش را می داد
@hosenih
لحظه ای کار قدم هاش به لرزش نکشید
هیچ کس بر سر او دست نوازش نکشید
در عوض،جای نوازش به غمش خندیدند
به غرور پدر بی حرمش خندیدند
هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید!
نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید!
@hosenih
تیغ بیرون ز غلافی به تکاپو افتاد
عاقبت قرعه به افتادن بازو افتاد
نوه ی فاطمه را از سر کینه کشتند!
به همان شیوه ی مرسوم مدینه کشتند
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
من که عبدالله نامم در عمل عبدالحسین
زاده شیرجمل
@hosenih
می دوم از خیمه ها لبیک شاه عالمین
زاده شیرجمل
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#علی_اصغر_يزدی
#️⃣
در دلش شوقی از شهادت داشت
قلبش از شور عشق آکنده ست
یازده سال دارد امّا او
در سپاه حسین فرمانده ست
@hosenih
تیر ها خورده است عبدالله
ولی از بوی سیب می گوید
صورت خاکی اش به اهل حرم
روضه هایی عجیب می گوید
@hosenih
«دست» او رفته است عیبی نیست
می دهد «پای» عشق «سر» را هم
از عمویش گرفته چون فُطرس
در دِلِ دشت بال و پر را هم
@hosenih
در عقیده شبیه قاسم بود
از غم چشم او غزل می ریخت
نعل اسبان کربلا گفتند
از لبانش کمی عسل می ریخت
@hosenih
دست هایی که سمت تابوتِ
پدرش نیزه و کمان برداشت
بر لب خشک سید الشهدا
آمد و چوب خیزران برداشت
@hosenih
عاشقی را میان این میدان
چه هنر مند گونه معنا کرد
عاقبت هم به آرزوش رسید
جان خود را فدای آقا کرد
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
پاسخ هل من معینت آمدم کاری کنم
شاه را یاری کنم
@hosenih
بی زره مانند قاسم آبروداری کنم
شاه را یاری کنم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم
من در محرم بیشتر میل حرم دارم
عشق به شش گوشه مرا از زندگی انداخت
از دوری اش یک کربلا در سینه غم دارم
این اشک را از لقمه های سفره ی بابا
این مهر را از شیر پاک مادرم دارم
گفتند کل الخیر فی باب الحسین آری
من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم
با خلوت بارانی خود هر شب جمعه
در سر هوای شعرهای محتشم دارم
دلتنگی ام چندین برابر شد در این شب ها
مهدی زهرا را میان روضه کم دارم
درد فراق کربلا بی خانمان ام کرد
شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد
@hosenih
شمری که جلوه میکند در کربلای ما
آماده کرده تیغ و سرنیزه برای ما
دارد به گوش اهل دنیا میرسد امروز
فریاد ما لبیک ما قالو بلی ی ما
سرهایمان مشتاق رقص بر روی نیزه ست
غیر از شهادت نیست در بطن دعای ما
گریه سلاح ماست مثل گریه ی نجمه
پر کرده ست آفاق را شور صدای ما
هرکس که عبد خانه ی مولاست "عبدالله "ست
این است خط و مشی ما نقش لوای ما
جا دارد امشب را بخوانیم ای به قربان
این طفل فهمیده همه "فهمیده" های ما
جسمی به زیر سم اسب و حنجری پاره ست
از کربلا سهم امام مجتبای ما
ما مشتری ثابت این تکیه ها هستیم
پیداست بین بزم روضه رد پای ما
هم روضه خوان شاه پاره پاره تن باشیم
هم سوگوار حضرت ابن الحسن باشیم
@hosenih
دستش میان دست عمه ، دشت را می دید
هر نیزه ای که در هوا می گشت را می دید
با چشم های تر لب گودال را می دید
در بین میدان خولی خوشحال را می دید
می دید هر سر نیزه ای را که سنان می زد
یا حرمله ای را که با تیر و کمان می زد
می گفت حال خیمه را باید دگرگون کرد
شمر و سنان را از دل گودال بیرون کرد
تا آخرین لحظه که از حق عمو دم زد
با "لاافارق عمی" اش آتش به عالم زد
دور از سیاهی محو انوار الهی شد
با شوق بسیاری سوی گودال راهی شد
می خواست او هم روز عاشورا سپر باشد
مثل یلان هاشمی مرد خطر باشد
میخواست تا ذکر أنابن المجتبی گفته
در معرکه دریادلی مثل پدر باشد
از خیمه یا گودال ، گودال انتخابش بود
تا که در آغوش امامش بیشتر باشد
میخواست تا که با عمو نجوا کند آنجا
راهی برای بردنش پیدا کند آنجا
افسوس اما لشگر دشمن مزاحم شد
اینبار هم شمر بن ذی الجوشن مزاحم شد
داغ جدیدی روزی اهل حرم کردند
با ضربه ی شمشیر دستش را قلم کردند
شمشیر تیز "ابحر" او را از نفس انداخت
تیر سه شعبه آخر او را از نفس انداخت
در پیش چشمان عمویش دست و پا میزد
در زیر چکمه نام مادر را صدا میزد
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih