eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
292 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به مرحوم ▶️ از شعرهام، شعرترین را نوشته ام من مدحِ شاهِ خاک نشین را نوشته ام مدحِ یگانه شاهِ زمین را نوشته ام من هم به نوبه ی خودم این را نوشته ام آزاده کیست؟ هرکه گرفتار مرتضی اما خوشا به شاعرِ دربارِ مرتضی @hosenih درخواب دید، محضرِ حیدر نشسته بود حضرت خودش ک بر سرِ منبر نشسته بود پایینِ پای شاه که قنبر نشسته بود یک شاعرِ جوان جلوی در نشسته بود عالیجناب شاعرِ تازه رسیده است... شاعر برای کسب اجازه رسیده است: @hosenih شاها، امیرِ من، همه عالم فدای تو... عالم گدای تو شده افتاده پای تو... عالم شبانه منتظر سفره های تو... ناقابل است اینکه نوشتم برای تو.... دستم بروی سینه و تعظیم میکنم شعری نوشته ام به تو تقدیم میکنم...: @hosenih "میگفت ای همای سعادت، امام را... با او شناختم به خدا من خدام را... حیدر بشر؟! خدا؟! چه بگویم؟؟ کدام را؟؟؟ ایکاش که نسیم بیارد پیام را... بر چشممان غبارِ نجف هست تا ابد هوهوی باد چیست به جز یاعلی مدد؟؟ @hosenih جز او که کرده است مدارای قاتلش؟! خالی نگشته بَر، زِ بَرَش دستِ سائلش بگذار بگذریم که شرحِ فضائلش جز کفر نیست پیشِ منِ عام، حاصلش! مولا علی ست جایگزین رسول حق... "نامش عبادت است" علی گو، قبول حق @hosenih بعد از غزل فضا چقدر سوت و کور بود وقت گرفتن صله از دست نور بود مولا تبسمی که پر از شوق و شور بود..... شاعر سراسر اشک، سراسر سرور بود مستِ ولای آن شهِ دول دول سوار شد، شاعر از آن به بعد، همان شهریار شد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی باز من بودم و حیرانی و سرگردانی... خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُر بود از سیاهیِ دلِ اهلِ زمیـن دلـخور بود... @hosenih میشنیدم همه جا غربت فریادی را... ناگهان از همه سو "گریه ی نوزادی را..." عطـرِ مظـلومیـتش دور و برم می پیچید گریه ی ملتمسش توی سرم می پیچید میشنیدم همه جا غربت فریادش را چشم بستم که زِ خاطر ببرم یادش را چشم بستم "وَ به رویای غریبی رفتم" خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم بوی پیمان شکنی از همه جا می آمد از سراپای زمین بوی بلا می آمد... ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ چشمم افتاد ب مردی که دودستش پُر بود مــرد، از دسـتِ اهالیِ زمین دلخور بود... روی دستش پسرش بود ک سربازش بود -آخرین یار پدر- لحظه ی پروازش بود... تیر رقصید که آرام کند کودک را تا ک سیراب کند حنجره ی کوچک را ** بعد از آن تیر سه سر بود و گلویی پاره چشمِ حیران پدر بود و گلویی پاره... گفت: رفتی دل بابای تو تنهاتر شد از همین لحظه که رفتی پدرت بی سر شد کاسه ی عمرِ پدر بی تو به سر می آید ساعتی منتظرم باش... پدر می آید... @hosenih چشم او بسته شد و گریه ی او بند آمد ناگهان بر لبش انگار که لبخند آمد... گریه اش قطع شد اما شده چشمانم تَر چشم وا کردم و گفتم: "مددی یا اصغر" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم شاعران: ▶️ امشب نشسته در غمِ مردی غریب باز در سینه ی بقیع سکوتی عجیب...باز_ _امسال هم شبیه به صدسالِ بی حرم ماییم آن کبوترِ بی بالِ بی حرم... @hosenih آه از نهادِ خاک برآمد زِ بی کسی باران ! به دادِ بغضِ فروخفته می رسی...؟ یک قبرِ خاکی از همه دنیا از آنِ اوست انگار غربت ارثیه ی خاندانِ اوست... هر نکته ای نبوده و بوده که یافته... از بس که علم های نهان را شکافته اوکه همیشه باقرِ دانش خطاب شد در آتشِ مصیبتِ مکشوف، آب شد آن روضه را که ما نشنیدیم دیده است اینگونه صبر را ،زِ که تعلیم دیده است؟!! با کربلا عجین شد و در شام پا گرفت... با غیرت است،صبرِ زیاد از خدا گرفت... هم شاهداست بر سرِ خورشیدِ بی کفن، هم آشناست با غمِ زنجیر ، بر بدن... گرچه به دستِ زجر ،ستم ها کشیده است اما به پای طفلِ سه ساله رسیده است!؟ در مجلسِ یزید به زخمش نمک زدند آنجا که عمه زینبِ او را کتک زدند @hosenih در خاطرش سیاهیِ بزمِ یزید بود یاد آوریِشان خودِ زهرِ مدید بود تا دید مادر و پدرش را به بزمِ شام... یادِ مدینه، سوخت دلش بین ازدحام... او وارثِ تمامِ حسین است در قیام یا ذوالفقارِ حیدر کرار در نیام او اولین حسین چیِ عالم است، پس... با لطفِ اوست ذکرِ حسینم به هر نفس او وارثِ مصیبتِ بی حدِ مجتباست... دیده که مادرش زنِ تنهای کوچه هاست... با خاطراتِ کودکی اش او چه می کند؟ هر روز یادِ سیلی و آن کوچه می کند... در گیرو دارِ هُرمِ نفسهای آخرش پیچیده باز غصه ی پهلوی مادرش امشب چقدر غربتتان شکلِ مادر است تنها امامِ عصر سَرِ قبرتان نشست ناگاه ابر ،درد و دلش باز می شود تا گریه میکند سخن آغاز می شود آخر به بوی سوختنِ یاس می رسد درد و دلش به روضه ی عباس(ع) می رسد @hosenih پایانِ روضه وقتِ گدایی ست ،پس ببین او آمده زیارتِ اربابِ اربعین... رمزِ براتِ کرب و بلا شورِ امشب است امشب که حرفِ روضه ی "همراهِ زینب" است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به مرحوم ▶️ از شعرهام، شعرترین را نوشته ام من مدحِ شاهِ خاک نشین را نوشته ام مدحِ یگانه شاهِ زمین را نوشته ام من هم به نوبه ی خودم این را نوشته ام آزاده کیست؟ هرکه گرفتار مرتضی اما خوشا به شاعرِ دربارِ مرتضی @hosenih درخواب دید، محضرِ حیدر نشسته بود حضرت خودش ک بر سرِ منبر نشسته بود پایینِ پای شاه که قنبر نشسته بود یک شاعرِ جوان جلوی در نشسته بود عالیجناب شاعرِ تازه رسیده است... شاعر برای کسب اجازه رسیده است: @hosenih شاها، امیرِ من، همه عالم فدای تو... عالم گدای تو شده افتاده پای تو... عالم شبانه منتظر سفره های تو... ناقابل است اینکه نوشتم برای تو.... دستم بروی سینه و تعظیم میکنم شعری نوشته ام به تو تقدیم میکنم...: @hosenih "میگفت ای همای سعادت، امام را... با او شناختم به خدا من خدام را... حیدر بشر؟! خدا؟! چه بگویم؟؟ کدام را؟؟؟ ایکاش که نسیم بیارد پیام را... بر چشممان غبارِ نجف هست تا ابد هوهوی باد چیست به جز یاعلی مدد؟؟ @hosenih جز او که کرده است مدارای قاتلش؟! خالی نگشته بَر، زِ بَرَش دستِ سائلش بگذار بگذریم که شرحِ فضائلش جز کفر نیست پیشِ منِ عام، حاصلش! مولا علی ست جایگزین رسول حق... "نامش عبادت است" علی گو، قبول حق @hosenih بعد از غزل فضا چقدر سوت و کور بود وقت گرفتن صله از دست نور بود مولا تبسمی که پر از شوق و شور بود..... شاعر سراسر اشک، سراسر سرور بود مستِ ولای آن شهِ دول دول سوار شد، شاعر از آن به بعد، همان شهریار شد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمِ بیدارِ من و باز، شبی طولانی باز من بودم و حیرانی و سرگردانی... خسته بودم، دلم از عالم و آدم پُر بود از سیاهیِ دلِ اهلِ زمیـن دلـخور بود... @hosenih میشنیدم همه جا غربت فریادی را... ناگهان از همه سو "گریه ی نوزادی را..." عطـرِ مظـلومیـتش دور و برم می پیچید گریه ی ملتمسش توی سرم می پیچید میشنیدم همه جا غربت فریادش را چشم بستم که زِ خاطر ببرم یادش را چشم بستم "وَ به رویای غریبی رفتم" خواب دیدم که به صحرای غریبی رفتم بوی پیمان شکنی از همه جا می آمد از سراپای زمین بوی بلا می آمد... ناگهان گوشِ دلم پُر شد از آهنگی تلخ خستگی بود و صدای عطش و جنگی تلخ چشمم افتاد ب مردی که دودستش پُر بود مــرد، از دسـتِ اهالیِ زمین دلخور بود... روی دستش پسرش بود ک سربازش بود -آخرین یار پدر- لحظه ی پروازش بود... تیر رقصید که آرام کند کودک را تا ک سیراب کند حنجره ی کوچک را ** بعد از آن تیر سه سر بود و گلویی پاره چشمِ حیران پدر بود و گلویی پاره... گفت: رفتی دل بابای تو تنهاتر شد از همین لحظه که رفتی پدرت بی سر شد کاسه ی عمرِ پدر بی تو به سر می آید ساعتی منتظرم باش... پدر می آید... @hosenih چشم او بسته شد و گریه ی او بند آمد ناگهان بر لبش انگار که لبخند آمد... گریه اش قطع شد اما شده چشمانم تَر چشم وا کردم و گفتم: "مددی یا اصغر" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم دسته جمعی اهالی تقدیم به حضرت زهرا و امیرالمومنین صلوات الله علیهما ▶️ اصلا طبیعی است که عاقد خود خداست زهرا عروس خانه و داماد مرتضاست دستی پیمبرانه قنوت غزل گرفت این اولین دو بیتی دیوان مصطفاست @hosenih "دربارگاه قدس که جای ملال نیست" شادی قدسیان همه از شادی خداست پیوند پاک مادر آب و ابوتراب یعنی که خلق آدمیان از گِلِ شماست زهرا همان کسی ست که رخت عروسی اش سرمایه ی سعادت یک قوم بی بینـواست ... آیینه بسته خیل ملائک به آسمان شور و نوا و هلهله در آسمان بپاست دخت نبی روانه شده سوی خانه ای كه صاحبش ز عالم امکان سری سواست بی شک ز لطف بی حد مولا و بی بی است این روز اگر عروسی خوش یمن ما دوتاست @hosenih پیوند آسمانی آیات رحمت است وقتی عروس کوثر و داماد هل أتي ست عشق از نگاه این دو به هم آبرو گرفت اصلا بدون این دو جهان سرد و بی صفاست ای کاش خنده بر لب آنها دوام داشت... ذهنم دوباره در پی پایان ماجراست جانم فداي تازه عروسي كه مادري بر شاه تشنگان جهان، شاه كربلاست وقتی عروس کوثر و داماد حیدرست... بی شک شروع سلسه ی نور،مجتباست پیوند آسمان و زمین است و کائنات خوشحال ازین عروسی زیبا و بی ریاست هرچند مرتضی زره اش را فروختــه... زهرا جز آب مهریه ای از علی نخواست @hosenih دست علی و فاطمه در دست هم رود.. پیداست که عروسیشان هم گره گشاست... خورشید و ماه در دو جهان گر بُوَد یکی زهراست ماه روشن و خورشید مرتضی ست ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e