eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت @hosenih با اذن علی که اولین خورشید است از شهر نجف به کربلا خواهم رفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست جان در طلب روضه‌ی رضوان خداست @hosenih یک سمت بهشت نور شد شهر نجف یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست ⏭ من می روم اما به تکاپوی بهشت با جان و دلی معطر از بوی بهشت @hosenih هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف یعنی ز بهشت می روم سوی بهشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ راه عشق است این و راه ساده نیست برنخیزد هر کسی آماده نیست جاده ای گلگون تر از دلهای پاک مرکبی جز عشق در این جاده نیست هر که بنشیند بماند زین طریق هان بهوش این کار هر افتاده نیست @hosenih راه عشق و راه خون و راه نور هر که جز این ره رود آزاده نیست هر که جز راه بلا را طی کند دل ز کف داده ولی دلداده نیست کربلا راهی ست گلگون تر ز عشق ره نپوید هر که را این باده نیست @hosenih پای دل می خواهد و پای جنون افتد از پا هر که مجنون زاده نیست شکر نعمت کن به خاک کربلا سجده را دریاب گر سجاده نیست "یاسر" از عطر ولا بویی نبرد هر که سمت کربلا استاده نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زخمی شکفت ، زخم عمیقی به حنجرش مرهم نداشت تا که بریزد به پیکرش مرهم نداشت تا که بریزد به زخم دل جز اشک سرخ چشم ، که بوده مکررش @hosenih شرمنده گشت پیش برادر ، گریست آه پژمرده بود گوشه ی ویران صنوبرش بالی نداشت تا به هوای تو وا کند بشکسته بود سنگ جفای عدو پرش بانگ رباب چنگ به دل می زد از قفا یعنی کجاست تربت شش ماهه اصغرش پیچیده بود - بار دگر از نسیم اشک بوی بهار - ناله ز گلهای پرپرش خواهر شکست قامت صبرش ازین عزا بر نیزه بود راس برادر برابرش @hosenih این کربلاست ، کرب و بلای غم حسین جایی که هست ناله ی جانسوز مادرش خواهر رسید ، جسم برادر بزیر خاک "یاسر" گریست با غم جانسوز خواهرش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در کوی محبتت نشستیم حسین با شوق تو چشم خویش بستیم حسین آن روز که ما را به لحد بگذارند محتاج کرامت تو هستیم حسین @hosenih آن روز که می شوم فراموش حسین یک باره شوم چو شمع خاموش حسین آیا شود ای بنده نواز ، ای مولا آیی و بگیری ام در آغوش حسین عمری دل من به شوقت آشفت حسین چون مرگ رسید این سخن گفت حسین از آمدنت کنار خود ممنونم قلبم به قدم های تو بشکفت حسین ای عطر رخت خوب و دل انگیز حسین من داشتم از غیر تو پرهیز حسین در میکده ی خون و خطر چون جامی بودم ز می عشق تو لبریز حسین ای آینه ی روی خداوند حسین خورده ست دلم به عشق پیوند حسین تا آخر عمر بر دلم مهر تو بود بر خون مقدس تو سوگند حسین ای اشک غمت به دیده آیینه حسین مهر تو به هر دلی ست گنجینه حسین از روز ولادت ای نسیم رحمت عطر تو فقط داشته این سینه حسین ای دل ز غمت همیشه مغموم حسین وی نام تو آفتاب منظوم حسین آن کس که غلام توست ، کی می گردد از لطف و عنایت تو محروم حسین @hosenih گر بود مرا نفس بد اندیش حسین آلوده نکرده ام بدان خویش حسین گر باز کنی قلب مرا می بینی مهر تو به دل داشته ام بیش حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ منم گدا منم گدا گدای کوی فاطمه روز و شبم می گذرد به گفت و گوی فاطمه فتاده دل به پای او صفای دل صفای او داده به عشق آبرو آب وضوی فاطمه @hosenih من که غمین و خسته ام دیده ز غیر بسته ام بود دل شکسته ام به جست و جوی فاطمه دل شده پای بست او دیده بود به دست او مستم و مست ، مست او مست سبوی فاطمه جهان ازوست گلسِتان جنان ازوست گل فشان می دهد ای جهانیان بهشت بوی فاطمه میان کوچه ای خدا به پیش چشم مجتبی دست سیاه شب چرا خورده به روی فاطمه @hosenih خصم که باب کین گشود آتش کینه را فزود زد به تمام هست و بود شعله عدوی فاطمه "یاسر" اگر کند رها مرغ دل شکسته را بال گشاید از وفا باز به سوی فاطمه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست جان در طلب روضه‌ی رضوان خداست @hosenih یک سمت بهشت نور شد شهر نجف یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست ⏭ من می روم اما به تکاپوی بهشت با جان و دلی معطر از بوی بهشت @hosenih هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف یعنی ز بهشت می روم سوی بهشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت @hosenih با اذن علی که اولین خورشید است از شهر نجف به کربلا خواهم رفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ راه عشق است این و راه ساده نیست برنخیزد هر کسی آماده نیست جاده ای گلگون تر از دلهای پاک مرکبی جز عشق در این جاده نیست هر که بنشیند بماند زین طریق هان بهوش این کار هر افتاده نیست @hosenih راه عشق و راه خون و راه نور هر که جز این ره رود آزاده نیست هر که جز راه بلا را طی کند دل ز کف داده ولی دلداده نیست کربلا راهی ست گلگون تر ز عشق ره نپوید هر که را این باده نیست @hosenih پای دل می خواهد و پای جنون افتد از پا هر که مجنون زاده نیست شکر نعمت کن به خاک کربلا سجده را دریاب گر سجاده نیست "یاسر" از عطر ولا بویی نبرد هر که سمت کربلا استاده نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زخمی شکفت ، زخم عمیقی به حنجرش مرهم نداشت تا که بریزد به پیکرش مرهم نداشت تا که بریزد به زخم دل جز اشک سرخ چشم ، که بوده مکررش @hosenih شرمنده گشت پیش برادر ، گریست آه پژمرده بود گوشه ی ویران صنوبرش بالی نداشت تا به هوای تو وا کند بشکسته بود سنگ جفای عدو پرش بانگ رباب چنگ به دل می زد از قفا یعنی کجاست تربت شش ماهه اصغرش پیچیده بود - بار دگر از نسیم اشک بوی بهار - ناله ز گلهای پرپرش خواهر شکست قامت صبرش ازین عزا بر نیزه بود راس برادر برابرش @hosenih این کربلاست ، کرب و بلای غم حسین جایی که هست ناله ی جانسوز مادرش خواهر رسید ، جسم برادر بزیر خاک "یاسر" گریست با غم جانسوز خواهرش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در کوی محبتت نشستیم حسین با شوق تو چشم خویش بستیم حسین آن روز که ما را به لحد بگذارند محتاج کرامت تو هستیم حسین @hosenih آن روز که می شوم فراموش حسین یک باره شوم چو شمع خاموش حسین آیا شود ای بنده نواز ، ای مولا آیی و بگیری ام در آغوش حسین عمری دل من به شوقت آشفت حسین چون مرگ رسید این سخن گفت حسین از آمدنت کنار خود ممنونم قلبم به قدم های تو بشکفت حسین ای عطر رخت خوب و دل انگیز حسین من داشتم از غیر تو پرهیز حسین در میکده ی خون و خطر چون جامی بودم ز می عشق تو لبریز حسین ای آینه ی روی خداوند حسین خورده ست دلم به عشق پیوند حسین تا آخر عمر بر دلم مهر تو بود بر خون مقدس تو سوگند حسین ای اشک غمت به دیده آیینه حسین مهر تو به هر دلی ست گنجینه حسین از روز ولادت ای نسیم رحمت عطر تو فقط داشته این سینه حسین ای دل ز غمت همیشه مغموم حسین وی نام تو آفتاب منظوم حسین آن کس که غلام توست ، کی می گردد از لطف و عنایت تو محروم حسین @hosenih گر بود مرا نفس بد اندیش حسین آلوده نکرده ام بدان خویش حسین گر باز کنی قلب مرا می بینی مهر تو به دل داشته ام بیش حسین ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ منم گدا منم گدا گدای کوی فاطمه روز و شبم می گذرد به گفت و گوی فاطمه فتاده دل به پای او صفای دل صفای او داده به عشق آبرو آب وضوی فاطمه @hosenih من که غمین و خسته ام دیده ز غیر بسته ام بود دل شکسته ام به جست و جوی فاطمه دل شده پای بست او دیده بود به دست او مستم و مست ، مست او مست سبوی فاطمه جهان ازوست گلسِتان جنان ازوست گل فشان می دهد ای جهانیان بهشت بوی فاطمه میان کوچه ای خدا به پیش چشم مجتبی دست سیاه شب چرا خورده به روی فاطمه @hosenih خصم که باب کین گشود آتش کینه را فزود زد به تمام هست و بود شعله عدوی فاطمه "یاسر" اگر کند رها مرغ دل شکسته را بال گشاید از وفا باز به سوی فاطمه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
تقدیم به ببین راه سعادت را نبستند مسیر این ارادت را نبستند دوباره لاله گون شد عشق ، یعنی در باغ شهادت را نبستند شکوفا شد گل فصل بهاران شهیدی از تبار بی قراران @hosenih چو مرغی در هوا می رفت آن گل به سمت کربلا می رفت آن گل چو یاران به خون غلتیده ی خویش مسیر عشق را می رفت آن گل دو بال غرق خون را باز می کرد به سوی آسمان پرواز می کرد دوباره دل به دریای خطر زد به طومار دلش مُهر سفر زد نبودش طاقت دوری ز یاران بدین خاطر هوایی گشت و پر زد به گلزار ولایت محترم شد چه صیادی که خود صید حرم شد ز عرش عاشقی کوکب گرفته نوای یارب و یارب گرفته مدال لاله گون خدمتش را ز دست حضرت زینب گرفته خدایی صید دلها را رقم زد دو چشم خویش در قاب حرم زد @hosenih دلی بی آتشین عاشق نباشد بجز اهل یقین عاشق نباشد به خون غلتان نگردد در ره دوست هر آن کس این چنین عاشق نباشد هر آن کس گل رود از صحن باغش شهادت باز می آید سراغش شاعر: «یاسر» © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در تا دیده گشودم به خراسان نظر افتاد بر چشم دلم پرتو نور سحر افتاد در قاب خیالم همه عکس قمر افتاد با لطف خدا برگ امیدی اگر افتاد از عرش بَرین روی زمین این خبر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد @hosenih آنان که تو را جنت هشتم بشناسند لب های تو را غرق تبسم بشناسند آئينه ی نورانی مردم بشناسند کشتی رهایی ز تلاطم بشناسند با یاد تو از دیده ی مردم گهر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد تو خسرو دین آینه در آینه نوری هشتم ولی پاک خداوند صبوری سرسبزترین آینه در فصل حضوری خورشیدی و از عرش تو در حال عبوری نور تو درخشید و دلم شعله ور افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ظلمت زدگان نور تو را هیچ نفهمند چون بی خبران آب بقا هیچ نفهمند از تابش انوار ولا هیچ نفهمند وز رویش الطاف خدا هیچ نفهمند بر پیکرشان زآتش محنت شرر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد هر قدر شیاطین ز کمر تیغ کشیدند جز ظلمت خود پیش تو مهتاب ندیدند بندی شده و بر تن خود تار تنیدند این سنگ پران ها همه از نسل یزیدند در معرکه از دست لعینان سپر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد سلطانی و بر تخت جهان تکیه زدی تو طوبایی و بر باغ جنان تکیه زدی تو موسایی و بر طور زمان تکیه زدی تو در طوس به صد تاب و توان تکیه زدی تو نام تو ظفرمند و به نامت ظفر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ای مُلک خراسان ز تو سرسبزترین ها دارد همه جا خاتم دین از تو نگین ها خاک قدمت روشنی ماه جبین ها خدام حریم تو همه عرش نشین ها از عرش نگاه تو به دلها ثمر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ای گنبد تو گوهر شهوار مکرر ای صحن و سرایت همه گلزار مکرر ایوان طلایت شده انوار مکرر نام تو علی ، حیدر کرار مکرر از نور تو خورشید به چشمان تر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد در پیش تو ای آینه آهو زده زانو کشتی جهان باز به پهلو زده زانو هر آدم شایسته و نیکو زده زانو از بهر فراگیری الگو زده زانو یعنی همه جا حکم قضا و قَدَر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد @hosenih ای بر همگان نور تو الطاف خدایی کردند اگر اهل جفا یاوه سرایی ماییم همه بهر تو ای ماه فدایی حال آمده این دل به حریمت به گدایی بر دفتر «یاسر» ز قلم سیم و زر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد شاعر: «یاسر» © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بُردند اگر هجوم به بیت مطهّرش در پشت در نبود گرانمایه همسرش شد بسته گرچه به ریسمان دو دست او بر سر نبود تیغ عدوی ستمگرش گیرم که گشت همسر او غرقِ غم ولی دیگر نخورد ضرب غلافی به پیکرش گیرم که ریخت اشک عزیزانش از جفا دیگر نسوخت لاله‌ی کوثر برابرش گیرم که بود مادر طفلان او غمین دیگر نبود غنچه‌ی نشکفته پرپرش باید گریست در غم آن طفل نازنین طفلی که دید حادثه در بطنِ مادرش با آن که برد پای پیاده عدو ورا دیگر نبود شاهد آن لحظه دخترش عمامه‌اش فتاد اگر چه ز سر ولی دیگر نبود هجمه‌ی نا اهل بر سرش از غصّه دید گریه‌ی اهل و عیال خود امّا ندید صدْمه به پهلوی همسرش گرچه نشست آه و فغانش به دل ولی سیلی نخورد بر رخ تنها صنوبرش خون می‌شود دو دیده‌ی "یاسر" چو قلب یار زین ظلمِ بی شمار که سخت‌ است باورش ✍ (یاسر) © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حقیقت‌نگری، آینه‌ای صادق بود آنچه می‌داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است، بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده‌ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی، آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسیش، همانا دور است عشق در دایره‌ی چشم سبو می‌گردد عِلْم در حیطه‌ی اندیشه‌‌ی او می‌گردد مدفنش عینِ بهشت‌ست اگر ویران است گنج در گوشه‌ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می‌شد بال و پر می‌زد و در اشک شناور می‌شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می‌داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می‌شد آه ای شهر نبی! شاهد این قصّه تویی که چه با زاده‌ی آزاده‌ی حیدر می‌شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می‌شد خانه‌ی فاطمه می‌گشت تداعی، آری داشت آن حادثه‌ی تلخ، مکرّر می‌شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می‌شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم، هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بُردند شعله بر جان زده و با دلِ خونش بُردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خونِ جگر، چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه‌ی خود آسوده جگری سوخت ز انگور به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پرِ پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغِ گل، مشتعل و جلوه‌ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن، شعله به پیکر دارد ✍ (یاسر) © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حاج ، فرمایشات امروز به مناسبت سالگرد رحلت را در قالب شعر درآورد... ؛ باید که میان ملت ما ایمان و امید زنده باشد در پویش راه خدمت ما ایمان و امید زنده باشد فرمود عزیزْ رهبر ما باید که شنید این سخن را با جهد و جهاد و همت ما ایمان و امید زنده باشد برخیز و ز جان و دل بکوشیم از چشمه‌‌ی عاشقی بجوشیم یعنی همه جا ز دعوت ما ایمان و امید زنده باشد باید سخن از امید گفتن یعنی همه‌جا چو گل شکفتن در هر سخن و عبارت ما ایمان و امید زنده باشد در عرصه‌‌ی سبز استقامت در راه دفاعِ از کرامت در بِیْن تمام امّت ما ایمان و امید زنده باشد باید که برای حفظ ایران در سایه‌‌ی روشنای قرآن هم بهرِ بقای عزّت ما ایمان و امید زنده باشد در حفظ کرامت جهانی ماییم و تلاش جاودانی باید که ز کار دولت ما ایمان و امید زنده باشد جایی که خطر کمین بگیرد از خاتم ما نگین بگیرد در همت و در صلابت ما ایمان و امید زنده باشد آینده‌‌ی کشور دلیران یعنی که تمام خاک ایران در آینه‌ی صداقت ما ایمان و امید زنده باشد هنگام نشست و عافیت نیست اینجا بجز از حضور ما کیست؟ برخیز که با اجابت ما ایمان و امید زنده باشد هر صبح‌دم امیدواری چون فصل مطهّر بهاری «یاسر» ز طلوع غیرت ما ایمان و امید زنده باشد ✍ (یاسر) © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بُردند اگر هجوم به بیت مطهّرش در پشت در نبود گرانمایه همسرش شد بسته گرچه به ریسمان دو دست او بر سر نبود تیغ عدوی ستمگرش گیرم که گشت همسر او غرقِ غم ولی دیگر نخورد ضرب غلافی به پیکرش گیرم که ریخت اشک عزیزانش از جفا دیگر نسوخت لاله‌ی کوثر برابرش گیرم که بود مادر طفلان او غمین دیگر نبود غنچه‌ی نشکفته پرپرش باید گریست در غم آن طفل نازنین طفلی که دید حادثه در بطنِ مادرش با آن که برد پای پیاده عدو ورا دیگر نبود شاهد آن لحظه دخترش عمامه‌اش فتاد اگر چه ز سر ولی دیگر نبود هجمه‌ی نا اهل بر سرش از غصّه دید گریه‌ی اهل و عیال خود امّا ندید صدْمه به پهلوی همسرش گرچه نشست آه و فغانش به دل ولی سیلی نخورد بر رخ تنها صنوبرش خون می‌شود دو دیده‌ی "یاسر" چو قلب یار زین ظلمِ بی شمار که سخت‌ است باورش ✍ (یاسر) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت بزرگداشت از یمن اوست خانه‌ی دل‌ها منور است مسرور و شاد، حضرت موسی‌بن‌جعفر است ذی‌القعده را رسید فروغ دوباره‌ای یعنی که ماه جلوه برانگیز اختر است از نسل مصطفاست اینکه شکوفا شده چنین در باغ عشق آینه‌دار صنوبر است همنام مصطفاست غنچه‌ی گلزار موسوی وز عطر اوست گلشن جان‌ها معطر است احمد شکفت پیش دوچشم ستاره‌ها حالا رخش به لوح بهشتی مصور است طفلی که گشت نور دو چشم امام عشق این نورسیده جاری الطاف کوثر است هفتم امام بوسه به رخساره‌اش زند رخساره‌ای که ماه به چشمش مسخر است گر خوانده‌اند شاهچراغش به بزم عشق این چلچراغ جلوه‌ی نورش مکرر است «یاسر» نرفت دست تهی از حریم وی گنجینه‌ی ولاست که لبریز گوهر است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست بگشا به دعایی ز دعای عرفه بده خود را تو صفایی ز دعای عرفه بندگی کن تو درین بارِکْ لی فی قَدَرِک بشنوی تا که ندایی ز دعای عرفه عطش بندگی‌ات را برسان سوی یقین تا رسد آب بقایی ز دعای عرفه دیده وا کن به سوی لِلدَّعواتِ سامِع می‌رسد باز نوایی ز دعای عرفه هر زمان صورت خود را بگذاری بر خاک آید از عشق صدایی ز دعای عرفه ای دل خسته و بیمار! بیا جانب او تا بیابی تو دوایی ز دعای عرفه غرق تطهیر شوید از کلماتش یاران می‌توان برد عطایی ز دعای عرفه تا رسیدم به مضامین فَلاٰ تَبْتَلِنی داشتم حال و هوایی ز دعای عرفه پا مکش هیچ ز درگاه عبادت ای دل نیست نومید گدایی ز دعای عرفه هر که اندازه‌ی وسع‌اش به سراپرده‌ی نور می‌برد قدر و بهایی ز دعای عرفه اشک ما ترجمه‌ی راٰحِمُ کُلِّ ضارِع دارد از نور جلایی ز دعای عرفه دل من، این دل من با نفس یاربّ‌اش برده هر لحظه ضیایی ز دعای عرفه برسان دیده‌ی دل را به نهانخانه‌ی اشک بطلب کرب و بلایی ز دعای عرفه همچو "یاسر" به سر دوش گرفتم یاران در همین عرصه لوایی ز دعای عرفه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمده‌ام شکسته‌ دل، تا که خدا خدا کنم هرچه گناه و جرم را، از دل خود جدا کنم ناله‌ی من شده فزون. می‌روم از خودم برون رو به خدا برم کنون، بر همه من دعا کنم از گل خود، بهار خود، می‌طلبم قرار خود من که به یادِ یارِ خود، با گل خود صفا کنم ای عرفه ببین مرا، بی گل خود غمین مرا با غم وی قرین مرا، من که ورا صدا کنم این من و روی ماه او، منتظر نگاه او آمده‌ام به راه او، هستی خود فدا کنم چشم کبود خویش را، بود و نبود خویش را مِسِ وجود خویش را، با نگهش طلا کنم پرده ز رخ کشیدنش، وقت سحر دمیدنش من به هوای دیدنش، طایر دل رها کنم گرچه فتاده‌ام به چاه، گشته دو چشم من سیاه آمده‌ام به اشک و آه، تا مگرش رضا کنم با کرم دوباره‌اش، یک نظر و اشاره‌اش تا که کنم نظاره‌اش، دیده‌ی بسته وا کنم آمده‌ام به سوی او، دیده و دل چو روی او از عرفات کوی او، راهیِ نینوا کنم داده به دل زمینه را، عطر گل مدینه را تا که حریم سینه را، کوفه و کربلا کنم حال سرشک نم نم و، شیون و ناله در غم و گریه برای ماتم و، غربت لاله‌ها کنم «یاسر» دل شکسته را، در غم گِل نشسته را ز قید تن گسسته را، لایق این عطا کنم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e