eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
350 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ته این کوچه هرکه پشت در است.. به گدایی خویش معتبر است نه پی نان نه فکر سیم و زر است او نیازش به یار بیشتر است امشب اینجا کرم فراوان است نام این کوچه هم خراسان است سالها شبهه بود در سرها امتحان شد تمام باورها تا که آمد امید نوکرها کوری چشمهای ابترها بعد پنجاه سال سر زد ماه.. جلوه گر شد جواد ال الله @hosenih این پسر آمده ولی باشد شرف الشمس صیقلی باشد احمد خانه ی علی باشد کرمش بی معطلی باشد هرچه میخواهی از کریم‌ بخواه سائلین جواد بسم الله! اهل تقوا مرید تقوایش جلد قرآن کجاست؟لبهایش ملکوت است قد و بالایش نذر کرده براش بابایش در جلال و جمال محشری است بیشتر از بقیه مادری است رضوی بود جلوه ذاتش همه جا ریخته ست آیاتش بین سجده شدست میقاتش خود حق میرود ملاقاتش.. روی فیروزه نام او حک شد رجب از مقدمش مبارک شد ما مریدیم و او همیشه مراد او جواد و بقیه عبدجواد بارها پشت پنجره فولاد به جوادش رضا براتم داد اوست دلگرمی حسینی ها قبله ی اصل کاظمینی ها .......... ساقیا می بده شراب آمد از پس پرده آفتاب امد جان ارباب رب آب آمد نفس حضرت رباب آمد کیست این مه نواده حیدر پیر میخانه بلا اصغر @hosenih هیبتش هیبت پیمبرهاست گریه اش  تار و مار لشگرهاست کی حریفش سنان و خنجرهاست فتح کردن مرام حیدرهاست تا زگهواره رو به میدان کرد لشگر کوفه را هراسان کرد.. ........ حیف باب و پر کبوتر سوخت حنجرش پاره پاره شد سر سوخت پدرش پیش روی لشگر سوخت همه ی آرزوی مادر سوخت نه سری مانده نه بدن دارد شیرخواره مگر زدن دارد؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد آیات شادی آفرین تنزیل می گردد لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد آئینه احساس تماشا را بغل می کرد دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد @hosenih باید که درد دردمندان را دوا می کرد از نور خالق انشعابی را جدا می کرد باید برای ماه نامی دست و پا می کرد او را میان کهکشان خود صدا می کرد مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت این ماه‌سیما پرده ها را از حجاب انداخت از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب بند قماط او نخ حبل المتینِ رب قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد رسم گدایی را در این خانه رایج کرد ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است یوسف برو،او گرمی بازار امروز است دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند جنگاوری را در دل گهواره می داند قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت خون علی را در دل رگهاش جاری داشت بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت کوچکترین باز شکاری بین این لانه است او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است کوچکترین قطره میان نسل باران است پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است مثل علی اکبر برای عمه ها جان است قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند زینب برایش "وَ ان یکاد"از جان و دل می خواند تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید از آسمان باران که می بارید،می خندید وقتی عموعباس را می دید،می خندید گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند @hosenih در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد ماه قبیله راهی آغوش دریا شد لب های خشک او بلای جان سقا شد از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نَفَس رسیده تا بُرون کند ز سینه آه را رسیده صبح و برده ظلمت شب سیاه را به دست شمس هشتمین ببین فروغ ماه را رضا پسر نه! در بغل گرفته یک سپاه را به برکتِ "جواد" لامحال شد محال ها به یمن او رها شده رضا ز قیل و قال ها مدینه را ببین که میزبان نور منجلی ست پیمبری ببین که روی دست های یک علی ست شنو شهادتین از او، اگر دل تو صیقلی ست: "محمّد است مُرسَل و علیِ مرتضی ولی ست" اگر که جان دهم کم است بهر رونمای او تمام هرچه هست در جهان شود فدای او @hosenih به چهره اش ببین جمال ذات ذوالجلال را به دست خود گرفته نبض قبل و بعد و حال را کسی که ارث برده از رسول حق، کمال را؛ به خُردسالیَش دهد جواب هر سؤال را میان آستین او هزار "اِبنِ اَکثَم" است علوم خلق پیش او بِسان قطره در یم است قیام او، قعود او، مثل خود پیمبر است ببین که برق هر نگاه او شبیه حیدر است مدینه ایست قلب او، دلش نه جای دیگر است و آرزوش انتقام قاتلین "مادر" است و هست بر لبان پاک او مدام زمزمه: "الا که لعنت خدا به دشمنان فاطمه" شدم اسیر معجزات بی حدِ خدائیَش فدای آن شجاعت و غیرت مرتضائیَش؛ کرامت حسینی و عزّت مجتبائیَش چگونه گوید این زبان ز رأفت رضائیَش مُرید عشق اگر تویی، بیا بیا مُراد، اوست اگر که دستِ خالی آمدی بیا، "جواد" اوست چه عاشقانه صحبت از محبت قدیمِ اوست خوشا به آنکه در حریم قُدسیَش کلیمِ اوست دلم مقیم کوی او شده ست و یاکریمِ اوست سعی و صفا و مروه ام، قبله ی من حریمِ اوست بخوان ز چشم های من! اگرچه کاظمینیَم رسیده چون "دَهِ رجب" جورِ دگر حسینیَم دعای نیمه ی شب شکستگان جواب داد خدا به سائل حسین، شأن آفتاب داد به شادی چرخ و فَلَک دوباره آب و تاب داد ببین عجب گُلی به باغِ دامنِ "رُباب" داد ستاره ای رسید و روشنیِ نَیِّرِین شد مَطلعِ این ستاره آغوشِ خوشِ حسین شد @hosenih بیا بیا که آمده علیِّ اصغرِ حسین علیِّ اصغرش که نه! رسیده حیدرِ حسین حیدر او که نه! بگو یک تنه لشکرِ حسین یک تنه لشکرِ حسین و تیرِ آخر حسین که کربلا به یاری پدر رود همین پسر زند به قلب لشکری بدون نیزه و سپر و کاش این پسر به پیش چشم های مادرش قُماطِ پاکش نشود ، غرق به خون حنجرش چه می شود رباب را که پیش دیده ی تَرَش به روی نیزه ها رود، سر علیِ اصغرش چگونه نوش جان کند، بعد علی، رباب، آب چرا که می رسد ز حلق او نوای آب آب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تجلی عطا و مظهر سخا خوش آمدی به دردهای لا علاج ما دوا خوش آمدی سلام ای دلیل دلخوشی ما خوش آمدی خوش آمدی علی اکبر رضا خوش آمدی چه خوب شد که روی خاک مرده پا گذاشتی خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی @hosenih تو آمدی و شد رکاب نور صاحب نگین تو آمدی و جمع شد بساط فتنه از زمین نماند ابتر از وجود تو امام هشتمین تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین صفا گرفته خانه امامت از حضور تو تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو تو آمدی دل علی مدار شیعه شاد شد به پیش طفل علم تو فقیه بیسواد شد چقدر بعد تو میان ما گدا زیاد شد اباالحسن به لطف مقدمت اباالجواد شد تویی که مثل نور سمت آینه شتافتی تویی پیمبری که نیل جود را شکافتی تویی نسیم مغفرت که بی کران وزیده ای تویی که در سیاهی جهان ما سپیده ای تویی که جود و بخشش ائمه را چکیده ای تو طلعة الرشیده ای تو غرة الحمیده ای عزیز حضرت رضا هزار جان فدای تو همه زمینیان و آسمانیان فدای تو @hosenih تویی که باب رحمتی بیا عنایتی بکن شب ولادتت نصیبمان زیارتی بکن عزیز حضرت رضا بیا شفاعتی بکن سه جا به داد میرسد بیا وساطتی بکن قیام ما قعود ما ز برکت قنوت توست هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد از سجده ی گمراهی اش سر بر ندارد سرمایه ی عشق شما راه نجات است بیچاره هر کس عشق تان در سر ندارد @hosenih لازم نکرده که مرا فردا بخوانند جنت اگر از نامتان سردر ندارد گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا مولود پر خیر و مبارک تر ندارد کوری چشم دشمنان إبنُ الرضایی کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟ دردانه ی سلطان طوسی یا محمد والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد در کودکی در قله های علم بودی علم تو را عیسای پیغمبر ندارد هم ارزش خاک عبایت را یقینا در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد فهمیده ام از نامه ی سلطان، که عالم کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند راهی بجز این راه تا آخر ندارد "وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس عالم بجز چشم شما محور ندارد @hosenih می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت مرغی که در وقت پریدن پر ندارد محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را هرکس تو را در این جهان باور ندارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود @hosenih عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانهء آغوش بابایش شده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است @hosenih از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می درخشد ماه شب های کویری حسین می شود دید از دو چشم او دلیری حسین می کند در وقت وقتش دستگیری حسین می شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق می کند به تار تارِ زلفت استناد دل به حرف حرفِ بخششِ تو دارد اعتقاد لحظه لحظه، موج موج و فوج فوج، اعتماد خانه خانه کوچه کوچه جاده جاده امتداد بندهء محبت توایم هر چه باد باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد نیست کار هر قلم که رو کند نشانه ای روی کاغذ آورد سرود عاشقانه ای خط به خط رقم زند چکامه ای ترانه ای مدحِ بی کرانه ایّ و متن عارفانه ای در ثنای آن کسی که هست جود را نماد جان عالمی فدای نام حضرت جواد @hosenih هم بهشت آفرینش از رُخت حکایتی هم رُخت ز نور حضرت رضا روایتی هم که بخششت ز بخشش خداست آیتی آیت سخاوتیّ و لنگر هدایتی من فقیر و تو جواد و من مُرید و تو مراد جان عالمی فدای نام حضرت جواد ای که در نسب سلالهء ابوالعجائبی نورِ نجمِ ثاقبیّ و جلوهء کواکبی در شگفتم از چنین مواهب و مناقبی درخورِ تو نیست هیچ شعر و هیچ قالبی نه غزل نه مثنوی نه شعرِنو نه مستزاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد گرچه آفتاب پیش نور تو ز پا نشست گرچه ماه دید حُسن صورتت، به جا نشست گرچه کوه دید هیبت تو بی هوا نشست ابن أکثم از جواب ماند و بی صدا نشست هفت آسمان ولی به احترامت ایستاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد @hosenih حرز تو برای رفع هر بلا مجرب است خوش به حال هر که در بساط تو مقرب است یا کسی که پیش تو به نوکری ملقب است نوکر تو منتسب به توست پس مهذب است خادمت همیشه شاد و نوکر تو زنده باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم به قلب شیعه نور عشق را نهاده ای هم بزرگِ اهل جود و هم بزرگ زاده ای اعتبار و آبرو به اهل جود داده ای سومین محمدِ عزیزِ خانواده ای حرف عاشق است ظهر و عصر و شام و بامداد جان عالمی فدای نام حضرت جواد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چیست دین‌داری به‌جز بغض و محبت داشتن روی اولاد رسول الله غیرت داشتن زندگی طی کردن عمر است اما خیر چیست؟ لحظه های عمر را شوق زیارت داشتن @hosenih گاه تنها راه آدم می‌شود باب المراد وقت مستاصل شدن هنگام حاجت داشتن عرض حاجت می‌برم سوی کسی که بودنش شد دلیل محکمی در خیر و برکت داشتن با کریمان کارها آسان شود اما جواد هست معنایش فراتر از کرامت داشتن مشت‌هایی را که بر روی زمین کوبیده است یادمان داده است از دشمن برائت داشتن @hosenih سرخوشان خط بغدادیم مست کاظمین فکرمان را می‌برد مستی به خلوت داشتن (در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنود) خوش خیالی بود با او میل صحبت داشتن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچه میخواهی از کریم بخواه سائلین جواد.. بسم الله... شاعر: @dobeity_robaey
هوهوی تو تا دشت را لبریز می کرد ! شمشیر تو اِعلان رستاخیز می کرد ! تو ! آن سلحشوری که هر دَم تیغ خود را با گردنِ گردن فرازان تیز می کرد ! @hosenih وقتی به میدان می زدی هر مَرد جنگی از پنجه ی شیراَفکنت پرهیز می کرد ! «مَرحَب» اگر از زور و بازویت خبر داشت خود را هزاران بار حَلق آویز می کرد ! ابرو که در هم می کشیدی ذوالفقارت بر پهنه ی آفاق جَست و خیز می کرد ! جولان بازوهای تو در صحنه ی جَنگ مرگ سپاه فتنه را تجویز می کرد ! @hosenih هر مادری شب های طفلان خودش را با قصّه ی رَزم تو سِحرآمیز می کرد ! اُسطوره ای هستی ! که در تلخی ایام تاریخ را شیرین و شورانگیز می کرد ! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با خودم شوق و شور خواهم برد کوله بار غرور خواهم برد چون تو گفتی فمن یمت یرنی آرزو را به گور خواهم برد شاعر: @dobeity_robaey
کسی که سورهٔ توحید در لباس بشر شد کسی که از جبروتش جبین معرکه تر شد هزار نافله خواندم رخش برات سحر شد خبر گرفتم از آیات و او جواب خبر شد بگو به منکر او زندگیت ختم به شر شد @hosenih خدا شبیه علی محرمی به راز ندارد و کعبه جز به روی او نگاه باز ندارد ز قبل مبعث هم روز بی نماز ندارد علی به مدحت ما شاعران نیاز ندارد هزار شکر که اینسان از او به شعر نظر شد قرار بود که از کعبه پرده ای بگشاید قراربود چو بت رفت از آن فرشته درآید فرشته ای که جهان را خودِ بهشت نماید شکفته شد دل کعبه بدون شاید و باید چنان انار ترک خورده ای که عین شکر شد کسی شبیه علی خطبه‌ی فصیح ندارد شراب ناب به پیمانه‌ی ضریح ندارد میان می زدگان اینقدر ذبیح ندارد علی شبیه خدایش شده شبیه ندارد خدا تجلی خود کرد و ذات «فیه ظهر» شد اگر که سایه‌ی شمشیر او به ماه بیفتد میان لشگر شب جوی خون به راه بیفتد گذار درد و دلش نیز اگر به چاه بیفتد ز نخل ها همگی میوه های آه بیفتد خبر ز راز علی داشت نخل اگر که نفر شد اگرچه پیش سلونی سوال ساده نکردم بر آستان اجابت دعا اعاده نکردم هنوز ناد علی را که استفاده نکردم خراب طرح ضریحم که میل باده نکردم همین که دور علی گشت لب دومرتبه تر شد @hosenih سلام میکنم از چشم تا جواب ببینم میان پلک تر اورا به قاب آب ببینم قرار نیست دم قبض روح عذاب ببینم به خاک سر بگذارم که بوتراب ببینم که عمر پای همین لحظه‌ی وصال به سر شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e