بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
از ابتدای گدا بودنم گدای توام
غلامزاده ام و نوکر سرای توام
ز کودکی فقط از کوچه تو رد شده ام
غریبگی نکن اینقدر! آشنای توام
@hosenih
مرا بزرگ نکن!کوچکت شدم کافیست
طلا برای چه وقتی که خاک پای توام؟!
به آفتاب قیامت چکار دارم من؟!
هزارشکر که در سایه ی عبای توام
دخیلمو به ضریح جدید بسته شدم.
برای هیچکسی نیستم برای توام
پرم شکسته پر دیگری تفضل کن
هوایی سحر گنبد طلای توام
به کربلا و مدینه به کاظمین قسم
گدای دربه در شهر سامرای توام
چقدر خوب که پای شماست نوکریم
خوشم که سفره نشین امام عسکریم
به آب خشکی لبهای تو شرر زده است
تمام حرف دلت را دو چشم تر زده است
شبیه فاطمه دستار بر سرت بستی
چه زهر بود که آتش به فرق سر زده است؟!
تمام صورت و دشداشه تو خاکی شد
زمانه بر رخت از کربلا اثر زده است
تمام حجره برایت گریز سوختن است
غمی به روی دلت سقف و فرش و در زده است
کسی به پیش نگاهت زن تو را که نزد؟!
درِ سرای تورا کِی چهل نفر زده است؟
نه چشمهای نوامیس تو به مردم خورد
نه هیچکس به نوامیس تو نظر زده است
نه تازیانه بدست کسی ست در کوچه
نه دختران تورا موقع گذر زده است
@hosenih
نه هیچکس به گلوی تو خنجری انداخت
نه هیچکس به سر دخترت سپر زده است
اگرچه شهر غریبی ولی کفن داری
نرفته ای ته گودال پیرهن داری
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است
بارانِ غربتم به روی گونه جاری است
من آن مسافرم که ز اجداد اطهرم
غربت برای زندگی ام یادگاری است
سهم من از تمامیِ دنیاست جام زهر
سهم دو دیدهء پسرم بی قراری است
پهلو شکسته مادرم آمد به سامرا
ایام ماتم و محن و سوگواری است
دردی عجیب پیکر من را فرا گرفت
ضعفی نشسته در تنم این زهر ، کاری است
من می روم به دیدهء خونبار ، سامرا
گردیده کربلای من انگار ، سامرا
@hosenih
زهری که خورده ام به تنم التهاب ریخت
رنگم پرید و بر رخ من ماهتاب ریخت
سوزاند زهر معتمد از پای تا سرم
زهرش شراره بر جگرم بی حساب ریخت
تا اینکه دست و پا بزنم هم رمق نماند
از بس توان ز پیکر من با شتاب ریخت
این غم عذاب داد مرا تا در آن میان
دیدم به چهرهء پسرم اضطراب ریخت
می خواستم که آب بنوشم ز تشنگی
از دستهای بی رمقم ظرف آب ریخت
من که ز دست مهدیِ خود آب خورده ام
یاد حسین کردم و صد بار مرده ام
@hosenih
ساعات آخر است ، من انگار می روم
با دیدهء تر و تنِ تبدار می روم
دنیا به یادِ کوچه برایم جهنم است
با یاد مادر و در و دیوار می روم
ببیهوده نیست فصل جوانی خزانی ام
قامت خمیده از غم مسمار می روم
در سامرا به یاد مدینه نفس زدم
با داغ روضه های شرربار می روم
نام دو جا همیشه ز غم می کشد مرا
هر بار که به " کوچه" و " بازار " می روم
ما اهل بیت حامل فریاد زینبیم
لحظه به لحظه وهمه جا یاد زینبیم
@hosenih
در بسترم من و به سرم مادرِ حسین
گردید خاک کرببلا بستر حسین
من سر به دامن پسر خود گذاشتم
ای وای بر حسین و علی اکبر حسین
فرزند من کنار من است و دلم شکست
بر حالت حسین و علی اصغر حسین
اینجا جسارتی به من و پیکرم نشد
در زیر دست و پاست ولی پیکر حسین
والله قلب عمۀ ما تکه تکه شد
هر دفعه ای که دید به نیزه سر حسین
پامال شد به روی زمین جسم جدِّ من
اشکش چکید هر که شنید اسم جدِّ من
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#مناجات_اول_مجلس
#محمدجواد_شیرازی
▶️
سخت محتاجم به خلوتگاهِ طور سامرا
قلب تاریکم شده محتاج نور سامرا
می شود دل، گیرِ این منزل اگر عاشق شود
با دو لقمه نانِ حضرت، از تنور سامرا
@hosenih
سهم دوری را دل دیوانه بر هم می زند
با سلامی بر امامان صبور سامرا
با وجود این کریمان هرچه تحریمش کنند
جای حیرت نیست می چرخد امور سامرا
پست را آقا و کوچک را عزیزش می کنند
پادشاهی را ببین در چشم مور سامرا
@hosenih
شکر حق که دور تا دور حرم ساکن شدند
شیعیان عاشق و جِیْشِ غیور سامرا
تا خود بحر النجف هم می رسد این بوی خوش
عطر لیموی حرم از راه دور سامرا
لالم از توصیف این لذت، چشیدن لازم است
خواندن یک جامعه دورِ قبور سامرا
@hosenih
غالبا هر کس حرم رفته روایت کرده از
نیمه شب های غریب و سوت و کور سامرا
با وجود این ضریح سبز چوبی می رسد
بوی مادر از حریم جمع و جور سامرا
عاقبت این شهر را مهدی گلستان می کند
می رسد یک روز هم روز سرور سامرا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات سرانداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا
دارد شبیه کرببلا عشق میکند
با گنبد جدید شما عشق میکند
@hosenih
در پیشگاه لطف تو عنوان مهم نبود
انسان رسیده یا که نه حیوان!مهم نبود
سائل مسیحی است و مسلمان مهم نبود
اینچیزها برای کریمان مهم نبود
بر پای سفره ی تو نشستیم یا حسن
ما اهل سامرای تو هستیم یا حسن
هرچند ابری است هوای زیارتت
دل ها به حسرت است برای زیارتت
لب ها گرفته اند دعای زیارتت
یادی کنیم از شهدای زیارتت
قربان زائران تو که در سفر خوشند
راه تو پرخطر شده و با خطر خوشند
ای کاش نیمه جان نشود مثل تو کسی
از دیده ها نهان نشود مثل تو کسی
راهی پادگان نشود مثل تو کسی
بیمار و ناتوان نشود مثل تو کسی
اطراف خانه ی تو چه شبها به خط شدند
سربازها مزاحم آرامشت شدند
خشک است کام تو ولی از قحط آب نیست
هستی اسیر گرچه!بدستت طناب نیست
از خون سر محاسنت آقا خضاب نیست
بر پیکر شما اثر آفتاب نیست
با نیزه بند بند تنت که جدا نشد
جسمت سه روز بین بیابان رها نشد
@hosenih
سنگین که شد سرت به روی نیزه ها نرفت
آوای استغاثه تو هرکجا نرفت
دیگر سنان میان دهان شما نرفت
ناموستان به کوفه و شام بلا نرفت
دندان به کاسه خورد ولی خیزران نخورد
اصلا عصا به این بدن نیمه جان نخورد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#محمدعلي_بياباني
▶️
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بیسحر شده چشمت
دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشکفشان غم پدر شده چشمت
@hosenih
کسی اگر که نداند خودم بد است ندانم
چقدر پیش بدیهای من سپر شده چشمت
برای ماست که همواره بیشتر شده آهت
برای ماست که همواره شعله ور شده چشمت
ز نالههای تو در هر فراز ناحیه پیداست
ز گریههای شب و روز، خونجگر شده چشمت
دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است
که مثل فاطمه مجروح میخ در شده چشمت
@hosenih
دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است
که بین قافله با عمه همسفر شده چشمت
برای حنجر گلگون برای چشم پر از خون
چقدر خون شده قلبت چقدر تر شده چشمت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#رضا_دین_پرور
▶️
سخت است مردی گوشه زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد
زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد
@hosenih
می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد
دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد
تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند
قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد
سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی
نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد
در پادگان بوده ولی هرگز ندیده
لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد
اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند
تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد
این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است
اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد
@hosenih
شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را
تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد
از آن سلیمان زمان کی فکر می کرد
انگشترش در دست ساربان بیفتد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
مینویسم به دست لرزانم
آب در دست ماه میلرزید
در دلِ خویش با خودش میگفت
یادِ جدِّ غریب می اَرزید
با لبِ خشک و داغ و عطشانش
یادِ سوسوی اَختران میکرد
ظرف آب و صدای دندانش
یاد از چوب خیزران میکرد
@hosenih
یاد میکرد با دلی خون، از...
رأسِ جدّش میانِ طشت طلا
چونکه تبعید را به غربت دید
گشت گریان ز داغِ شام بلا
ناگهان یاد دختران افتاد
وای از ریسمانِ بسته به دست
یکطرف دست سیدِسجاد
یکطرف عمّه، پیشِ مردمِ پَست
در گلستانِ سامرا یادِ
غنچه های خرابه می افتاد
طعمِ زندانِ سرد را که چشید
یادِ زندانِ کوفه می افتاد
همه غمهای کوفه و شام از...
پیشِ چشمانِ او چو باد، وَزید
مجلس آرائیِ عبیدالله
محمل آرائیِ زنانِ یزید
چشمِ بیگانگانِ بی پروا
شرمِ ناموسِ کبریا ز عذاب
شرمِ بی معجریِ زنها و...
آستین ها که بود جای حجاب
هیزیِ کافران، کُشنده تر از...
تیزیِ تیغ های کوفه و شام
دیده ها بود قاتلِ عصمت
نیزه ها بود بِینِ قلبِ امام
کُشتۀ سامرا در آن سَکَرات
یادِ مقتولِ کربلایی بود
یادِ شمشیر و نیزه و خنجر
حنجرِ پاره، ماجرایی بود
@hosenih
سینۀ عسگری که سنگین شد
کَلبِ کوفی به سینه ای بنشست
چه بگویم ز چکمه و سُمِ اسب
استخوان های پیکری بشکست
نالۀ مادری بگوش آید:
خَذَلوکَ بُنَیَّ یا مظلوم
ذَبَحوکَ مِنَ القَفا پسرم
قَتَلوکَ بُنَیَّ یا مظلوم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#عادل_حسین_قربان
▶️
ملائک، آنچنان سرشار، از نورِ خداوندند
که بر دورِ ضریحِ تو، دخیلِ عشق میبندند
کمی از شهدِ شیرینت، بنوشان خاکِ عالَم را،
زبان بگشا! که در دنیا، همه لب تشنهی پندند
@hosenih
زمین میسوخت از این غم، زمان دق کرد از ماتم
تو را یک عده بدطینت، به بندِ ظلم افکندند
یقین دارم کسانی که، نفهمیدند شأنت را،
به شمر و خولی و اخنس، به ابنِ سعد، مانندند
عجب دنیای تاریکی؛ جهانِ غرقِ تشکیکی
شکوهِ عشق را کشتند، از این کار، خرسندند
تنِ خاکیِ این عالَمِ، سراسر غرقِ ظلمت شد
که پیوندِ خدا را با، اهالیِ زمین کندند
از آن روزی که تو رفتی، به چشمِ خویشتن دیدم
اقاقی های این بستان، دگر اصلاً نمی خندند
@hosenih
تو را با زهرِ کین کشتند... حالا آفتاب و مَه
ز تابیدن به این خاکِ سراسر ظلم، شرمندند
**
... خوشا روزی که فرزندت، درآید از پسِ پرده
جهان مشتاقِ دیدارِ جمالِ ماهِ دلبندند...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت
گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت
@hosenih
دست هایش سرد شد از زورِ زهر
سوخت در تب! غرقِ آهی ناب رفت
از نفس افتاد و رنگش زرد شد
حالِ خوش از پیکرِ سرداب رفت
پلک های خیس را بر هم گذاشت
تا ابد از چشم عالم؛ خواب رفت
تشنه بود و تشنه بود و تشنه بود
مثل جدّش با دلی بیتاب رفت
@hosenih
مهدی(عج) آمد در کنارِ پیکرش
ماه آمد! حضرتِ مهتاب رفت
تا که قامت بست فوراً بر نماز
آبروی جعفر کذّاب رفت!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#محمدعلی_بیابانی
▶️
تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست
حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست
غم، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر
با چشم های دائم الاشک تو آشناست
@hosenih
تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات
بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست
این روزها اگر که ندارید زائری
ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست
انگار ماتم تو تمامی ندارد و
هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست
@hosenih
تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای
اما شکستن تو در این داغ، بی صداست
مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز
دستم به دامن تو و امضای کربلاست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#عادل_حسین_قربان
▶️
حسِّ نابی شبیهِ باران داشت
به نگاهش بهار، ایمان داشت
@hosenih
به شُکوه و ابهّتِ این مرد
دشمن و دوستدار اذعان داشت
احتمالِ وقوعِ ناممکن
با وجودش همیشه امکان داشت
روزگاری همین امامِ همام
گنبد و بارگاهِ ویران داشت
عالَمی در اسارتش... اما
گذرِ عمر کنجِ زندان داشت
@hosenih
آسمان در رثای او میسوخت
هرچه بارید، باز باران داشت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به کانال تک بیتی، دوبیتی و رباعی های حسینیه بپیوندید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4