eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
336 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
از داغ؛ دلت سوخته و سخت ملولی کرده ست سرِ نیزه به قلب تو نزولی @hosenih با هر چه که میشد به تنت زخم رساندند انگار نه انگار که فرزندِ رسولی با خنجر کند و سرِ صبر و لبِ گودال کشتند تو را تشنه لب و غیر اصولی میگفت گمانم عمرسعد(لع)که ای شمر(لع) زجرش بده، آهسته ببُر! از چه عجولی؟! بردند سر از پیکرت و زود گرفتند از پنجهٔ ابلیس عجب مُهر قبولی @hosenih از نیزه رسیدی به دلِ داغِ تنور و روشن شده از نورِ سرت خانهٔ خولی(لع)*! *مُقَرَّم در مقتل الحسین(ع) به مخفی کردن سر امام حسین(ع) در تنور، توسط خولی(لع) و ساطع شدن نوری از تنور اشاره کرده است. مقرم، مقتل الحسین(ع)، مؤسسه بعثت، ص۳۰۴ ارشاد: 118:2، لهوف: 142 تاريخ طبری: 455:5 نفس المهموم: 382 منتهی الامال: 401:1 روضة الشهداء: 361 رياض القدس: 205:2 شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دگر پایان ندارد دردِ من هجرانِ من ای داد تو را کم دارد این مَحبَس تو را زندانِ من ای داد تو رفتی شام و ما ماندیم در زندان کنارِ هم شده آب از فراقِ تو  تنِ بی جانِ من ای داد @hosenih به جایِ مجلسِ دَرسَم عجب بد مجلسی دارم تماشاچیِ من هستند   شاگردانِ من ای داد یتیمت بِینِ راه از ناقه‌اش اُفتاد بد اُفتاد ببین از درد خوابیده  رویِ دامان من ای داد سرم بر چوبِ محمل خورد  تا مثلِ سرت باشد چه می‌شد می‌شکست از سنگ هم  دندانِ من ای داد تنورِ خانه‌ی خولی برای پُخت روشن بود وگرنه کم نمی‌شد از سرت سامانِ من ای داد به ما خرما و نان دادند قدری چادر و روبند به من خیرات می‌شد بارِ نخلستانِ من ای داد @hosenih حرامی با غضب میزد قضیبی* را به روی تو زد و پاشید از هم صفحه‌ی قرآنِ من ای داد رُبابت دید اُفتادی  بغل کردت در آغوشش نشد افسوس یک لحظه سرت مهمان من ای داد... ✔️سر شریف سیدالشهدا با نامه ابن‌زیاد به شام فرستاده شد و اهل بیت علیهم‌السلام  تا رسیدن پاسخ نامه در کوفه زندانی شدند. *قضیب دسته‌ تازیانه مَرکب از چوب و فلز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به غیر دوری کرب و بلا، بلایی نیست       بجز حرم که برای فقیر جایی نیست قسم به عشق، دمی زندگی نمی ارزد       به کوچه ای که درآن خیمهء عزایی نیست @hosenih حرم، ضریح، مناره، رواق، گلدسته چه می کُشند کسی را که کربلایی نیست به مستحبّی حال تباکی ات سوگند نماز روضه میان حرم، ریایی نیست همیشه سینه زدن، ذکر خیر معشوق است وگرنه در دل عاشق که سرصدایی نیست @hosenih رسیده روزی من از کنار سفرهء تو فقیر مانده کسی که پی گدایی نیست ببخش عذر مرا در رسیدنم به حرم زبس که داد زدم یاحسین... نایی نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند خوشبحال آنکه جزء سائلان این در است خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد بُخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است @hosenih بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست بین او با صاحبِ خانه رفاقت نیست نیست کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست صبح محشر کار دست بچه های حیدر است هرکه پرسد اعتبارت را، بگو داده حسین خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش مأوا گرفت روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت اهل عالم این حسین من غریب مادر است خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید ناله های آب آب شاه عطشان را که دید رد نعل اسب‌ها بر جسم عریان را که دید چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است آسمان نیلی شد و مهتاب میریزد زمین مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید یک نفر با زورِ نیزه هی بدن را میکشید نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است @hosenih پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد با چهل تا نعل جسم پور حیدر چال شد وای زینب وقت غارت کردن اموال شد زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قلبم به هوای حرمت در بدر است چشمان ترم به کوله بار سفر است گفتم به همه که درحرمم ارباب ! ببین آبرویم در خطر است شاعر: @dobeity_robaey
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد @hosenih هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! @hosenih میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چگونه زار و پریشان دل رباب نباشد فرات باشد و در خیمه گاه آب نباشد به پیش چشم خودم دست و پا زدی و نمردم برای زینب از این سخت تر عذاب نباشد @hosenih خراب گشت گلویت به دست خنجر کندی چگونه هر دو جهان بر سرم خراب نباشد نشد که چادر خود را به روی تو بکشانم تن برهنه ی تو زیر آفتاب نباشد نشد خودم که بمانم نشد تو را ببرم من برای خواهر تو حق انتخاب نباشد بخواب عزیز که خوابانده ام بناتِ حرم‌ را ولی بدون تو زینب به فکر خواب نباشد @hosenih سوار ناقه ی عریان شدن که کار زنان نیست اگر که مرد نباشد... اگر رکاب نباشد... خدا کند قدحی را که ریخت روی سر تو گلاب باشد عزیز دلم شراب نباشد شاعر:گروه شعری © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مطلع نمیخواهد دلی که بیقرار است اینجا یقینا قافیه بر غم دچار است پای بساط شعرِ شب یاد تو کردم مرغ دلم سوی تو امشب رهسپار است جان بر لبم ای دوست از هجر تو آمد رسم عجیبی حاکم این روزگار است بی تو اسیر درد و غم هستم همیشه این زندگی بی کربلا بس ناگوار است شب را سحر کردم چگونه ؟ با غم تو این است اوضاع دلی که بیقرار است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از حسینیه مقتل
19 محرم الحرام : حرکت کاروان کربلا به سوی شام: در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء علیه السّلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. (الوقایع و الحوادث: ج 4، ص 114) زنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسین علیه السّلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند. (ابصار العین فی انصار الحسین علیه السّلام: ص 133) @hosenih_maghtal
دور کن از من غم و دلشورهٔ بیهوده را قسمتم کن یک خیال کاملا آسوده را دست هایم را بگیر آقا که خیلی خسته ام سخت ویرانم! ببین آرامش ِ فرسوده را @hosenih جز تو با هر کس نشستم تیشه زد بر ریشه ام پاک کردم از وجودم جز تو؛ هر که بوده را هستی ام را، هر چه را دارم به نام خود بزن جان و مال و خانه ام را؛ کلّ این محدوده را عمر؛ طی شد با بطالت، هر محرّم آمدم گریه کردم این مسیرِ رفته و پیموده را   نیست گریان در قیامت هر که شد گریانِ تو* اشک می ریزم میانِ روضه این فرموده را معصیت یک غدهٔ بدخیم و تو «نِعم الطبیب» جانِ من بردار از قلبِ مریضم «توده» را @hosenih شک ندارم که خدا با قصدِ بخشش میدهد- -دستِ تو کوهِ گناهانی که نابخشوده را بهترینها را برایم خواستی اما ببخش من به دستانت سپردم یک دل آلوده را! *پيامبر(ص): اى فاطمه(س)؛ همه چشم ها در روز قيامت گريان است جز چشمى كه بر مصيبت هاى حسين(ع) بگريد/بحار الأنوار-ج۴۴ص٢٩٣ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست کافی است بزم سوختگان را شراره ای @hosenih سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر در دست زینب است گریبان پاره ای یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من... گشتم به هر دیار حسین دوباره ای چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد از بحر بر کنار نگردد کناره ای با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست آیینه بی خبر نشود از نظاره ای @hosenih جایش به روی صورت من درد می گرفت میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان جز آستین پاره نداریم چاره ای شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جان به ما داده ربنای حسین جان عالم فقط فدای حسین به خدا می رسیم با گریه سجده کردیم بر خدای حسین به بلای عظیم ممتحنیم چونکه هستیم مبتلای حسین پادشاهان اسیر ما همه اند چون گداییم ما گدای حسین مثل مجنون، اسیر لیلائیم عشق ما چیست، کربلای حسین دل ما خانهء شهیدان است مستحقیم بر دعای حسین نفس ما به روضه ها بند است پر کشیدیم در هوای حسین پای دین و عقیده می مانیم جان خود می دهیم پای حسین مادرش فاطمه برای خدا همه را می خرد برای حسین دم مغرب، دم اذان شده است اشهد ما حسین جان شده است @hosenih قد غم دال بوده ساعتِ سه وقت جنجال بوده ساعتِ سه لشکر مست های کوفه نشین دور گودال بوده ساعتِ سه خواهری در پی برادر خود بی پر و بال بوده ساعتِ سه آنقدر که دویده در مقتل خسته، بی حال بوده ساعتِ سه دیده افتاده دست شمر، حسین دیده پامال بوده ساعتِ سه سختی هر دقیقه کشتن او قدر صد سال بوده ساعتِ سه ذوالجناح آمده بدون حسین خون، روی یال بوده ساعتِ سه چشم غارتگر سپاه یزید پی خلخال بوده ساعتِ سه گیسوی دخترش پریشان شد چونکه بی شال بوده ساعتِ سه آتش و خون نشسته در صحرا می خورد لطمه صورت زهرا @hosenih سر که افتاد مادرش افتاد پیش او جدّ اطهرش افتاد حلق او از حروف قرآن، پُر جای نیزه به حنجرش افتاد کوفه تا شام را قیامت کرد سنگ میخورد و خواهرش افتاد سر میان تنور و دیر و درخت یاد غمهای دیگرش افتاد مثل گودال، زیر پاها رفت در مسیری که دخترش افتاد لگد زجر تا اسیرش کرد دردهایی به پیکرش افتاد خون تازه ز صورتش می ریخت خون به هر جای زیورش افتاد مثل زهرا که بین آتش سوخت شعله ها بر موی سرش افتاد خار در چشم دشمنش بود و خار در پای لاغرش افتاد کشتهء روزهای تنهایی است دختری که عجیب، بابایی است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e