eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
350 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
در وجود پاکشان عشق پیمبر(ص) جاری است عشقِ بی مانند بر زهرای أطهر جاری است مرد میدانِ نبردَند و به غیرت شهره اند در رگ أبناء زینب(س) خون حیدر جاری است @hosenih از همان بدو تولد عشقِ بر دایی حسین(ع) از نگاه هر دویِ آنها مکرر جاری است یک به یک رفتند و شد تنها تر از تنها حسین(ع) بارها دیدند از غم اشکِ مادر جاری است زینب(س) آورده دو قربانی خود را در مِنا آه، از لب های عطشانِ برادر جاری است إذن میگیرد به سختی، وای از سنگینیِ بغضِ سرشاری که از دیدارِ آخر جاری است بوسه های آخرِ زینب(س) تماشایی شده قطره اشکی بیهوا از روی معجر جاری است دل به امواجِ بلا دادند در میدانِ رزم دورِشان دریایِ شمشیرِ شناور جاری است بر زمین افتاده اند و بیشتر از هر کجا زخمهای باز از «پهلو» و از «سر» جاری است @hosenih داغ تازه سمت خیمه با خود آورده حسین(ع) تیر و نیزه، خاک و خون از هر دو پیکر جاری است بعدِ آهی مادرانه، قطره قطره اشک شوق با هزاران شُکر؛ از چشمان خواهر جاری است! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگیر چشم مرا جرعه جرعه دریا کن معطر از نفست کوه و دشت و صحرا کن خلیل خانه زهرا سرم فدای شما مرا به آتش عشقت بسوز و شیدا کن @hosenih دل آشنای همه بخشش از بزرگان است به این غریبه که دیر آمده مدارا کن زیاد ساکتم از بس به تو بدی کردم به چشم حرف گلو ، می زنم تماشا کن تو را به حرمت قنداقه علی اصغر به من بگو که سرت را دوباره بالا کن کنار حرمله ‌و شمر ، حال من بد بود مرا کنار حبیب و زهیرتان جا کن به کوثر لبتان ، راه آب را بستم ولی تو راه نجاتی به روی من وا کن غرور خواهرتان را شکسته ام حالا مرا فدای غرور ، زینب کبری کن منی که از در میخانه دور افتادم شبیه عابث و جون و بریر ، " منّـا " کن @hosenih تو را قسم به علی می دهم کمی هم با کسی که بال‌وپرش را شکسته غم ، تا کن گرفته خاک کف پای مرتضی دستم تو هم مرا به دعایی ، عزیز زهرا کن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با عمو همراه شد با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد طاقت دوری نداشت یک‌ تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد بی زره آمد به جنگ ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد شد فدایی حسین آه عبدالله در یک روز پیر راه شد پیش چشمان عمو دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد یادگاری حسن شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن @hosenih بی خبر از دست رفت مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت بین آغوش عمو در‌ دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت خواست تا حائل شود حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت کار یک خنجر نبود دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت حرمله آمد جلو روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت دست از دنیا برید خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمه مرا رها کن من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن من از تبار شیرم گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن من در طواف یارم حاجی کربلا را، قربانی منا کن عمه خدانگهدار در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن با یاد اصغر و من بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن @hosenih از غصه آب می‌شد وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد وقتش رسیده حالا باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد می‌ماند اگر به خیمه حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد خوشحال بود از این که جزء فداییان، مولا حساب می‌شد از غصه کم می‌آورد از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد @hosenih می‌دید بین گودال رو به غروب رفته، خورشید بین گودال از شدت جراحت خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال کار عمو تمام است باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال بغضش ترک‌ترک شد وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال کم‌کم امید می‌باخت شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال @hosenih آمد به‌کار، دستش مثل عموش عباس، در کارزار دستش از دست عمه پر زد مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش مثل عقیق سرخی شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش آنقدر زخم برداشت تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش سر روی نیزه رفت‌و تن روی خاک ماند و بین غبار دستش... شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این نفس ها فدای هر نفسش من بمیرم برای هر نفسش با نفس هاش خون زند بیرون از تنش روی صفحه ی هامون @hosenih به کدامین گناه کشته شود؟ اینقدر بی پناه کشته شود؟ یک نفر، یک سپاه، عدالت نیست عمه بگذر ز من که مهلت نیست او که امید لحظه هایم بود هم عمو هم پدر برایم بود نفسش در تلاطم افتاده زیر شمشیر مردم افتاده زخم هایش ستاره باران است نه یکی نه دو تا هزاران است بدنش نیزه زار گردیده زیر پا چند دست چرخیده پنجه ای می رسد به گیسویش خنجری می رود به پهلویش سهمش از هر کرانه شمشیر است از زمین نیزه از هوا تیر است من یتیمم ولی جگر دارم غیرت از حضرت پدر دارم می شوم چون پسر، عمویم را پیش کش میکنم گلویم را آمدم من ولی نگو دیر است چقدر قتله گاه دلگیر است سنگ ها وحشیانه می بارند با عمویم چه دشمنی دارند؟ صبر کن مهربان که در راهم تو نباشی نفس نمی خواهم ای که دست تو بوده مأمن من دست بی تو وبال گردن من @hosenih قتله گاهت شبیه کوچه و من سپرت می شوم به جای حسن قامتم مثل قاسمت گر نیست از علی اصغرت که کمتر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین @hosenih تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او زود خود را میرسانم بر عموی نازنین هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین ** آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟! میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟! تا که من هستم به دستم می‌شوم او را سپر چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین یازده سال است بابایی برایم کرده ای حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین @hosenih تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است بعد از این گویا، حجابت می‌شود با آستین! میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگو به هر که برای حسین سینه زن است به صبح روز جزا با رقیه هم سخن است @hosenih به غیر او به کسی جان و دل نخواهم داد حسین در دو جهان بهترین رفیق من است نماز و روزه و حج و زکات جای خودش ولی امید من این یا حسین و یا حسن است مرا دوباره به آغوش کربلا برسان کجا برای دل خسته بهتر از وطن است غم تو تا به قیامت نمی شود کهنه که شیعه منتقم داغ کهنه پیرهن است @hosenih چه گریه ها که نکردیم با همین جمله کریم بی حرم است و حسین بی کفن است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام احترام مدام خودم عزیز دلم، هم کلام خودم نماز من و قبله گاه منی رخ توست بیت الحرام خودم علی نفسِ احمد، تو نفس منی تمام وجودم، تمام خودم دوتا دسته گل تربیت کرده ام که هدیه دهم بر امام خودم نمردم که تنها و بی کس شوی مرا رد نکن التیام خودم قسم می خورم بر نخ معجرم قسم می خورم من به نام خودم به زینب قسم با دلم بد نکن کمِ خواهرت را بیا رد نکن @hosenih از آن کودکی بی قرارت شدم شب و روز هر لحظه یارت شدم مرا هیچ گاه از سرت وا مکن گره خورده با روزگارت شدم خودت شاهدی سالیانی حسین به هر ماتمی غصه دارت شدم پس از رفتن اکبرت، بی قرار از این دیده ی اشکبارت شدم جلوتر بیا بچه ها نشنوند من آماده بهر اسارت شدم الهی شهیدان راهت شوند الهی نبینند غارت شدم اجازه بده از برت می روم دگر می نشینم میان حرم @hosenih شنیدم که راهی میدان شدند دوتا شیرمردم رجز خوان شدند شنیدم چنان حیدری کرده اند که یل های دشمن گریزان شدند به یاد رخ فاطمه بوده اند اگر در دل جنگ گریان شدند شنیدم که در اوج گرمای جنگ دوتایی گرفتار و عطشان شدند گرفتند از هر طرف دورشان دو تا لاله ام سنگ باران شدند شنیدم پر از زخم شد جسمشان سپس طعمه ی نیزه داران شدند به عون و محمد قسم یا حسین ندارم غمی بر دل الا حسین @hosenih اگر داغ دیدم فدای سرت شده قامتم خم فدای سرت محمد سرش رفت بر نیزه ها زمین خورد عونم فدای سرت اگر زیر مرکب تن جفتشان شده نامنظم فدای سرت دوتا بچه ام نذر تو بوده اند نکن فکر این غم فدای سرت نبینم که از شرم گریان شوی عزیزم دو عالم فدای سرت اجازه بده تا زره تن کنم وجود خودم هم فدای سرت همه می روند و بمان در برم بگو بار دیگر به من خواهرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بزم عشق بازان فرصت فراهم افتاد قرعه به نام ما و ماه محرم افتاد پرچم نماد قبر و شش گوشه ی حسین است بغضم شکست هر بار چشمم به پرچم افتاد @hosenih بزم شهود یعنی تنها حسین بود و... قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد هر سائلی مسیرش بر منزلی می افتد راهم به لطف حق بر، بیتی مکرم افتاد صدها هزار عاشق در خون خود تپیدند تا این عَلَم به دست امثال ما هم افتاد گرمای ماتم او آتش زده به جانم غیر از غمش ز چشمم هر داغ و ماتم افتاد آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل دلشوره ای مکرر بر جان خاتم افتاد لب تشنه شد حسین و چشمش غبار می دید با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد تاریکی مجسم آمد به سوی مقتل با خنجرش به جان آن نور اعظم افتاد @hosenih تا که حسینِ خود را تنها و بی رمق دید زهرا کنار مقتل با قامت خم افتاد آن قدر دست و پا زد تا با صدای مادر لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم بردار خنجرت را از حنجر عمویم بر دار نیزه ات را از صورت خداوند یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم @hosenih این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه تا که شوم مشرف به محضر عمویم من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم عبدالله حسینم من نوکر عمویم طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم چشمی نگاه کرده به دختر عمویم ** تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم در زیر پای قاتل از چند جا شکسته بال و پرم شبیه بال و پر عمویم @hosenih هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه آب آور عمویم... ای مادر عمویم... شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را از زیر پای شمر بردارم عمو جان @hosenih من بی زره یاد جمل را زنده کردم مانند بابایم هنر دارم عمو جان درد یتیمی را کنارت حس نکردم پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان دست بریده حاصل دست شکسته است این ارث را از پشت در دارم عمو جان تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت خیلی برایت دردسر دارم عمو جان @hosenih اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است از تنگی جایت خبر دارم عمو جان با خنده من را بدرقه کن جای گریه حالا که من شوق سفر دارم عمو جان شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطه ی حسن است هرکسی رو به کربلا کرده باطناً رو به مجتبی کرده بزم مارا حسن فراهم کرد او حسین‌را عزیز عالم کرد @hosenih این‌همه مجلس مصیبت ها.. پرچم یاحسین هیات ها.. خیر ها را به ما حسن داده او به ما اذن سوختن داده.. میوه نور می‌دهد شجرش ای به قربان هردوتا پسرش با حسن، جانِ تازه میگیریم امشب از او اجازه میگیرم که بگویم ز جلوه‌ی آن ماه مددی یا جناب عبدالله یازده ساله است و صف شکن است پس یتیم حسن خودش حسن است دست آورده جای شمشیرش همه ماتند مات تکبیرش حق شده پیش هو بزرگ شده این پسر با عمو بزرگ شده گریه کن ها نظر به راه کنید حسن کوچه را نگاه کنید ** از روی تل خدا خدا می‌کرد عمویش را فقط صدا می‌کرد چه عمویی؟میان چندسپاه تشنه ای در میان قربانگاه.. صحنه را تا که دید گفت حسین دست خود را کشید گفت حسین حسن کربلا به جان آمد پابرهنه دوان‌دوان آمد آمد و دید گریه بی اثر است یک نفر روی سینه ی پدر است پاره پاره شدست پیرهنش میزند با غلاف بر دهنش بند بند تنش گسسته شده نیزه ها در تنش شکسته شده داد زد ای عموی خون جگرم غم نخور من برای تو سپرم @hosenih چشم بر سمت خیمه گاه ندوز دست ناقابلم که هست هنوز می‌دهم دست در برابر تو تا بلا دور باشد از سر تو دیدی آخر تنم ز عشقت سوخت تیر، من را به روی جسم تو دوخت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e