eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گلای مو همه پرپر شدند و میون قتلگه بی سر شدند و @hosenih شبیه شمع سوزان آب گشتند به غربت ، مثل خاکستر شدند و ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من پیام آورِ توام برخیز مونس و یاورِ توام برخیز میزبانی کن، ای تنِ بی سر زینبم، خواهرِ توام برخیز یادگار از غروبِ عاشورا مانده از لشکرِ توام برخیز همه جا بود نامِ تو به لبم یا حسین، منبرِ توام برخیز روضه خوانِ تمامِ گل های نیلی و پرپرِ توام برخیز گرچه از غصّه ها خمیدم من شکر، تا کربلا رسیدم من @hosenih رفته ای تو اگر چه، خواهر ماند پای تو، تا به روز آخر ماند تو شدی کشته، من اسیر شدم تا به جا، مکتبِ پیمبر ماند کوفه، در مجلسِ عُبیدالله خطبه خواندم چنان که، او درماند دادم عباس، معجرم را نه! به سرِ تو قسم که معجر ماند گرچه از خون و خاک رنگین شد چادرِ یادگارِ مادر ماند @hosenih گریه کردم ز بس، زمین تر شد چشم هایم شبیهِ مادر شد بس که آزارِ کاروان دادند در بیابان دو طفل، جان دادند ما به هر منزلی که می رفتیم بدترین جایِمان مکان دادند تا که ما بیشتر شکنجه شویم کاروان را به رومیان دادند دور دیدند چشم های تو را خواهرت را به هم نشان دادند... تا ابد این دلیلِ باران است غمِ من را به آسمان دادند @hosenih خاطرم هست، بین گودالت لشکرِ کوفه کرد، پامالت تکّه ای آستین مرا بس بود به خدا که همین مرا بس بود روسری کهنه یا که پارچه ای تا کِشم بر جبین مرا بس بود ساعتی تا که دردِ دل بکنیم گوشه ای از زمین مرا بس بود تا که زجرم دهند، بازی با سرت ای نی نشین مرا بس بود داغِ مرگِ سه ساله ات در شام در همین اربعین مرا بس بود تا که از عمر، ناامید شوم تا که یکباره موسفید شوم @hosenih گلِ زهرایم و گلاب شدم بعد پنجاه سال، آب شدم صبر را من زِ پا در آوردم این چهل روزه بس عذاب شدم خیز و بنگر، خمیده چون مادر زیرِ این بارِ بی حساب شدم هم نگهدارِ دختران بودم هم انیسِ غمِ رباب شدم بدترین خاطره همین بس که واردِ مجلسِ شراب شدم خیزران که روی لبت می خورد! کاش بر چشمِ زینبت می خورد! @hosenih تا رسیدم به شهرِ شام حسین زندگی شد به من حرام حسین هر چه می شد به شهرشان دیدم جز کمی لطف و احترام حسین آتش و سنگ و چوب بود که ریخت به سرِ من زِ روی بام حسین سرِ هر کوچه چشم آن اوباش سوی من بود عَلَی الدَّوام حسین مجلسِ بزم! یا خرابه ی سرد! بِدَهم شرحی از کدام؟ حسین... به خدا، خارجی به ما گفتند پیش چشمِ تو، ناسزا گفتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با درد آمَدیم و به دُنبالِ مَرهَمیم کیسه به دوشِ کوچه ی این نَسلِ آدَمیم ما را نوشته اند گِدایانِ اَهلِ بِیت پس بی دلیل نیست که سُلطانِ عالَمیم از لُطفِ مادری ست به ما راه داده اند صَدشُکر دورِ سُفره ی مِهری فَراهَمیم شیرینیِ مُحَبَّتِشان را چِشیده ایم با اِذنِ فاطمه شُده سَلمان و مَحرَمیم اینجا به یک نَفَس همه عیسی شَوَند و ما عُمری نَفَس نَفَس زَده مُحتاجِ آن دَمیم بِیتِ عَلی ست چِشمه ی تَسبیحِ داوَری با این سَرا بِهِشت نَدارد بَرابَری @hosenih با جِلوه ی مُحَوِّلَ الاَحوالِ دیگری امروز داشت بِیتِ عَلی حالِ دیگری حالِ فِرِشته های خُداوند دیدنی ست مَستانه می زنند پَر و بالِ دیگری زَهرا؟ عَلی؟ نَبی؟ نه... خُدا نامِ او نَهاد زِینب گرفت نام، به اِجلالِ دیگری حَتّی به دیدنِ حَسَن اَشکَش اِدامه داشت اِنگار چَشمِ اوست به دُنبالِ دیگری تا گودیِ گَلوی حُسین را نِگاه کرد پَر زَد دِلَش به مَنظرِ گودالِ دیگری آیاتِ عاشقی ست که اِلهام می شود با دیدنِ حُسینِ خود آرام می شود @hosenih مَعشوق و عاشِقند کُنون روبروی هم هر دو شُدند مَستِ شَراب از سبوی هم گنجینه های عَرش، سرازیر شد به خاک تا وا شدند چَشمِ دو دلبر به روی هم از دو بدن عُروج به یک روح می کنند وقتی که می کِشند نَفَس از گَلوی هم لَبخند می زنند، ولی گِریه می کنند از حال می روند دَمادَم زِ بوی هم باشند زیرِ سایه ی هَم تا که زِنده اند دارند هَر دو دَر سَرِشان آرزوی هم ما اِبتدا زِ کوثر و زَمزَم وُضو کنیم از زِینب و حُسین، سِپَس گُفتگو کنیم @hosenih طوفان، ظهورِ زُلفِ پریشانِ زینب است دریا، نَمادِ قَلبِ خُروشانِ زینب است تاریخ و صَفحه های طَلاکوبِ آن هنوز بَرجسته از دِرخششِ دورانِ زینب است امروز اگر قیامِ حسینی نتیجه داد مدیونِ خُطبه های درخشانِ زینب است با صَبرِ او سِپاهِ مُخالف اَسیر شد اَیّوب نیز واله و حِیرانِ زینب است نامَش به دستِ مالکِ دوزَخ نِمی رسد آن کَس که جُزوِ خِیلِ مُحِبّانِ زینب است ما دوستدارِ زینبِ کُبرایِ حیدریم ما خاکِ پایِ دُخترِ زَهرایِ حیدریم @hosenih بالَش شکست اگر، پَرِ خود را نگاه داشت بالاتر از همه سَرِ خود را نگاه داشت او هرچه غَم کشید نیُفتاد بَر زمین تا نهضتِ بَرادرِ خود را نگاه داشت چادُر به سَر، نِقاب به رُخ، تا زمانِ مَرگ اِرثیه های مادَرِ خود را نگاه داشت نامَحرمی نگاه به سویَش نِمی کند هر بانویی که سَنگرِ خود را نگاه داشت زینب همان کَسی ست که مانندِ فاطمه آتش گرفت و مَعجرِ خود را نگاه داشت بر دستِ غیر، رشته ی مَعجر نداده است تا سوختن به پای حِجاب ایستاده است @hosenih ذکرِ عَلَی الدَّوامِ تو غیر از حسین نیست سَر رشته ی کَلامِ تو غیر از حسین نیست پیوند خورده اند به هم "زینب و حسین" پس هم ردیفِ نامِ تو غیر از حسین نیست حَتّی بهشت هم به همین نور روشن است خورشیدِ روی بامِ تو غیر از حسین نیست با نامِ دلبرت سُخَن آغاز می کنی هَر صُبح، اَلسَّلامِ تو غیر از حسین نیست از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام در خُطبه ها پیامِ تو غیر از حسین نیست دین جان گرفته است، به ایمانِ تو فقط تکمیل شد، به موی پریشانِ تو فقط @hosenih عصمت تَنیده اَست به تارِ نِقابِ تو عِفَّت بَها گرفته است زِ پودِ حجابِ تو برداشتی، گذاشت زَمین هَرچه فاطمه مانندِ مادرت شُده رنگ و لِعابِ تو حفظِ قیامِ کرب و بلا با تو بود و بَس اسلام بیمه شُد به تو و اِنقلابِ تو حَتّی خیالِ هَمسُخَنی با تو کَس نَداشت با بودنِ بَرادرِ عالیجِنابِ تو وقتِ سَفَر غُرورِ تو بی پاسِبان نبود عَبّاس بوده تا که بِگیرَد رِکابِ تو یک روز هم رِسید که تو باوَرَت نبود مَحرَم نَبود دورِ تو، آب آوَرَت نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی چه بی فروغ شدی ماهِ آسمانِ علی مرا به خاک نشانده قَدِ هلالیِ تو گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی @hosenih نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی سه ماه شد که سُخن با علی نمی گویی سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است گُلِ خَزان زده ی سُرخِ بوستانِ علی @hosenih کَسی سُراغِ تو را از علی نمی گیرد مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گرفته ام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل که تاب آوَرَد این داغِ بی کرانِ علی؟ اگر چه بِینِ خُسوفی هنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی @hosenih بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشی ام بَخند تا که نَمُردَم، بِخَند جانِ علی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نیلوفرِ سُرخِ بَدَنَت کُشت مرا گُلکاریِ بَر پیرُهَنَت کُشت مرا @hosenih با فِضِّه که در کفن تو را پیچیدم خونابه ی روی کَفَنَت کُشت مرا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گلای مو همه پرپر شدند و میون قتلگه بی سر شدند و @hosenih شبیه شمع سوزان آب گشتند به غربت ، مثل خاکستر شدند و ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها به دوش ، بار مصیبت کشیده ای تنها اگر که پیر شدی ، علتش ز کودکی است چها گذشت به کوچه ! چه دیده ای تنها ؟ @hosenih کسی ندیده به جز مادرت که دنبالش پی مسیر پر از خون دویده ای تنها کسی ندیده بجز خواهرت که هر شب را به های های ز خوابت پریده ای تنها نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت کنون به بستر مرگ آرمیده ای تنها @hosenih چه زخم های زبانی که خورده ای در جمع چه طعنه ها که به جانت خریده ای تنها میان شهر اگر ناسزا نثارت شد میان خانه ی خود هم شنیده ای ، تنها ز دست همسر خود جای آب و شیر و غذا دو کاسه زهر هلاهل چشیده ای تنها @hosenih به هر نفس زدنت پاره ی جگر ریزد درون طشت بلایی که چیده ای تنها دل تو رفت از این طشت خون به طشت شراب کجای قصه ی سر را تو دیده ای تنها دل تو رفت به گودال کشته ای مظلوم کنار پیکر در خون تپیده ای تنها @hosenih دل تو رفت در آن خیمه های شعله نشین که سوخت دامن زینب ، رشیده ای تنها دل تو رفت به شهری که می زدند ز بام هماره سنگ به راس بریده ای تنها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من پیام آورِ توام برخیز مونس و یاورِ توام برخیز میزبانی کن، ای تنِ بی سر زینبم، خواهرِ توام برخیز یادگار از غروبِ عاشورا مانده از لشکرِ توام برخیز همه جا بود نامِ تو به لبم یا حسین، منبرِ توام برخیز روضه خوانِ تمامِ گل های نیلی و پرپرِ توام برخیز گرچه از غصّه ها خمیدم من شکر، تا کربلا رسیدم من @hosenih رفته ای تو اگر چه، خواهر ماند پای تو، تا به روز آخر ماند تو شدی کشته، من اسیر شدم تا به جا، مکتبِ پیمبر ماند کوفه، در مجلسِ عُبیدالله خطبه خواندم چنان که، او درماند دادم عباس، معجرم را نه! به سرِ تو قسم که معجر ماند گرچه از خون و خاک رنگین شد چادرِ یادگارِ مادر ماند @hosenih گریه کردم ز بس، زمین تر شد چشم هایم شبیهِ مادر شد بس که آزارِ کاروان دادند در بیابان دو طفل، جان دادند ما به هر منزلی که می رفتیم بدترین جایِمان مکان دادند تا که ما بیشتر شکنجه شویم کاروان را به رومیان دادند دور دیدند چشم های تو را خواهرت را به هم نشان دادند... تا ابد این دلیلِ باران است غمِ من را به آسمان دادند @hosenih خاطرم هست، بین گودالت لشکرِ کوفه کرد، پامالت تکّه ای آستین مرا بس بود به خدا که همین مرا بس بود روسری کهنه یا که پارچه ای تا کِشم بر جبین مرا بس بود ساعتی تا که دردِ دل بکنیم گوشه ای از زمین مرا بس بود تا که زجرم دهند، بازی با سرت ای نی نشین مرا بس بود داغِ مرگِ سه ساله ات در شام در همین اربعین مرا بس بود تا که از عمر، ناامید شوم تا که یکباره موسفید شوم @hosenih گلِ زهرایم و گلاب شدم بعد پنجاه سال، آب شدم صبر را من زِ پا در آوردم این چهل روزه بس عذاب شدم خیز و بنگر، خمیده چون مادر زیرِ این بارِ بی حساب شدم هم نگهدارِ دختران بودم هم انیسِ غمِ رباب شدم بدترین خاطره همین بس که واردِ مجلسِ شراب شدم خیزران که روی لبت می خورد! کاش بر چشمِ زینبت می خورد! @hosenih تا رسیدم به شهرِ شام حسین زندگی شد به من حرام حسین هر چه می شد به شهرشان دیدم جز کمی لطف و احترام حسین آتش و سنگ و چوب بود که ریخت به سرِ من زِ روی بام حسین سرِ هر کوچه چشم آن اوباش سوی من بود عَلَی الدَّوام حسین مجلسِ بزم! یا خرابه ی سرد! بِدَهم شرحی از کدام؟ حسین... به خدا، خارجی به ما گفتند پیش چشمِ تو، ناسزا گفتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها به دوش ، بار مصیبت کشیده ای تنها اگر که پیر شدی ، علتش ز کودکی است چها گذشت به کوچه ! چه دیده ای تنها ؟ @hosenih کسی ندیده به جز مادرت که دنبالش پی مسیر پر از خون دویده ای تنها کسی ندیده بجز خواهرت که هر شب را به های های ز خوابت پریده ای تنها نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت کنون به بستر مرگ آرمیده ای تنها @hosenih چه زخم های زبانی که خورده ای در جمع چه طعنه ها که به جانت خریده ای تنها میان شهر اگر ناسزا نثارت شد میان خانه ی خود هم شنیده ای ، تنها ز دست همسر خود جای آب و شیر و غذا دو کاسه زهر هلاهل چشیده ای تنها @hosenih به هر نفس زدنت پاره ی جگر ریزد درون طشت بلایی که چیده ای تنها دل تو رفت از این طشت خون به طشت شراب کجای قصه ی سر را تو دیده ای تنها دل تو رفت به گودال کشته ای مظلوم کنار پیکر در خون تپیده ای تنها @hosenih دل تو رفت در آن خیمه های شعله نشین که سوخت دامن زینب ، رشیده ای تنها دل تو رفت به شهری که می زدند ز بام هماره سنگ به راس بریده ای تنها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با درد آمَدیم و به دُنبالِ مَرهَمیم کیسه به دوشِ کوچه ی این نَسلِ آدَمیم ما را نوشته اند گِدایانِ اَهلِ بِیت پس بی دلیل نیست که سُلطانِ عالَمیم از لُطفِ مادری ست به ما راه داده اند صَدشُکر دورِ سُفره ی مِهری فَراهَمیم شیرینیِ مُحَبَّتِشان را چِشیده ایم با اِذنِ فاطمه شُده سَلمان و مَحرَمیم اینجا به یک نَفَس همه عیسی شَوَند و ما عُمری نَفَس نَفَس زَده مُحتاجِ آن دَمیم بِیتِ عَلی ست چِشمه ی تَسبیحِ داوَری با این سَرا بِهِشت نَدارد بَرابَری @hosenih با جِلوه ی مُحَوِّلَ الاَحوالِ دیگری امروز داشت بِیتِ عَلی حالِ دیگری حالِ فِرِشته های خُداوند دیدنی ست مَستانه می زنند پَر و بالِ دیگری زَهرا؟ عَلی؟ نَبی؟ نه... خُدا نامِ او نَهاد زِینب گرفت نام، به اِجلالِ دیگری حَتّی به دیدنِ حَسَن اَشکَش اِدامه داشت اِنگار چَشمِ اوست به دُنبالِ دیگری تا گودیِ گَلوی حُسین را نِگاه کرد پَر زَد دِلَش به مَنظرِ گودالِ دیگری آیاتِ عاشقی ست که اِلهام می شود با دیدنِ حُسینِ خود آرام می شود @hosenih مَعشوق و عاشِقند کُنون روبروی هم هر دو شُدند مَستِ شَراب از سبوی هم گنجینه های عَرش، سرازیر شد به خاک تا وا شدند چَشمِ دو دلبر به روی هم از دو بدن عُروج به یک روح می کنند وقتی که می کِشند نَفَس از گَلوی هم لَبخند می زنند، ولی گِریه می کنند از حال می روند دَمادَم زِ بوی هم باشند زیرِ سایه ی هَم تا که زِنده اند دارند هَر دو دَر سَرِشان آرزوی هم ما اِبتدا زِ کوثر و زَمزَم وُضو کنیم از زِینب و حُسین، سِپَس گُفتگو کنیم @hosenih طوفان، ظهورِ زُلفِ پریشانِ زینب است دریا، نَمادِ قَلبِ خُروشانِ زینب است تاریخ و صَفحه های طَلاکوبِ آن هنوز بَرجسته از دِرخششِ دورانِ زینب است امروز اگر قیامِ حسینی نتیجه داد مدیونِ خُطبه های درخشانِ زینب است با صَبرِ او سِپاهِ مُخالف اَسیر شد اَیّوب نیز واله و حِیرانِ زینب است نامَش به دستِ مالکِ دوزَخ نِمی رسد آن کَس که جُزوِ خِیلِ مُحِبّانِ زینب است ما دوستدارِ زینبِ کُبرایِ حیدریم ما خاکِ پایِ دُخترِ زَهرایِ حیدریم @hosenih بالَش شکست اگر، پَرِ خود را نگاه داشت بالاتر از همه سَرِ خود را نگاه داشت او هرچه غَم کشید نیُفتاد بَر زمین تا نهضتِ بَرادرِ خود را نگاه داشت چادُر به سَر، نِقاب به رُخ، تا زمانِ مَرگ اِرثیه های مادَرِ خود را نگاه داشت نامَحرمی نگاه به سویَش نِمی کند هر بانویی که سَنگرِ خود را نگاه داشت زینب همان کَسی ست که مانندِ فاطمه آتش گرفت و مَعجرِ خود را نگاه داشت بر دستِ غیر، رشته ی مَعجر نداده است تا سوختن به پای حِجاب ایستاده است @hosenih ذکرِ عَلَی الدَّوامِ تو غیر از حسین نیست سَر رشته ی کَلامِ تو غیر از حسین نیست پیوند خورده اند به هم "زینب و حسین" پس هم ردیفِ نامِ تو غیر از حسین نیست حَتّی بهشت هم به همین نور روشن است خورشیدِ روی بامِ تو غیر از حسین نیست با نامِ دلبرت سُخَن آغاز می کنی هَر صُبح، اَلسَّلامِ تو غیر از حسین نیست از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام در خُطبه ها پیامِ تو غیر از حسین نیست دین جان گرفته است، به ایمانِ تو فقط تکمیل شد، به موی پریشانِ تو فقط @hosenih عصمت تَنیده اَست به تارِ نِقابِ تو عِفَّت بَها گرفته است زِ پودِ حجابِ تو برداشتی، گذاشت زَمین هَرچه فاطمه مانندِ مادرت شُده رنگ و لِعابِ تو حفظِ قیامِ کرب و بلا با تو بود و بَس اسلام بیمه شُد به تو و اِنقلابِ تو حَتّی خیالِ هَمسُخَنی با تو کَس نَداشت با بودنِ بَرادرِ عالیجِنابِ تو وقتِ سَفَر غُرورِ تو بی پاسِبان نبود عَبّاس بوده تا که بِگیرَد رِکابِ تو یک روز هم رِسید که تو باوَرَت نبود مَحرَم نَبود دورِ تو، آب آوَرَت نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی چه بی فروغ شدی ماهِ آسمانِ علی مرا به خاک نشانده قَدِ هلالیِ تو گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی @hosenih نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی سه ماه شد که سُخن با علی نمی گویی سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است گُلِ خَزان زده ی سُرخِ بوستانِ علی @hosenih کَسی سُراغِ تو را از علی نمی گیرد مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گرفته ام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل که تاب آوَرَد این داغِ بی کرانِ علی؟ اگر چه بِینِ خُسوفی هنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی @hosenih بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشی ام بَخند تا که نَمُردَم، بِخَند جانِ علی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نیلوفرِ سُرخِ بَدَنَت کُشت مرا گُلکاریِ بَر پیرُهَنَت کُشت مرا @hosenih با فِضِّه که در کفن تو را پیچیدم خونابه ی روی کَفَنَت کُشت مرا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گُفتم که؛ بِمان همیشه... یارَم باشی هَر لَحظه ی زندگی کِنارم باشی @hosenih حیدر وسطِ مَعرِکه تَنها مانده بَرخیز دوباره ذوالفَقارم باشی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این سرخ‌جامه‌ی بدنش را عوض کنم؟ یا دستمال زخم تنش را عوض کنم؟ افتاده‌ام به پای پرستوی زخمی‌ام شاید که قصد پر زدنش را عوض کنم @hosenih اسما بیا کمک بده هنگام غسل یاس وقتش شده که پیرهنش را عوض کنم پر کرده خون تازه زمین حیاط را باید دوباره من کفنش را عوض کنم زینب نشسته پشت در و ... یاد فاطمه است باید که جای سوختنش را عوض کنم @hosenih باید که بعد رفتن زهرا به شیوه‌ای رویای هر شب حسنش را عوض کنم تقدیر ما نوشته خدا و نمی‌شود شام فراق دل‌شکنش را عوض کنم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چون گیسویت بیا که پریشان کنی مرا کاسه به دستِ کوچه ی باران کنی مرا زُلفی نشان بده، دلِ ما را اسیر کن از رُخ نقاب گیر، که حیران کنی مرا در وصفِ خویش آیه بخوان سَجده ات کنم امشب رسیده ام، که مسلمان کنی مرا ترکیبی از شَرابِ حُسین و حَسن بِریز جُرعه به جُرعه ام بِده، ویران کنی مرا تو سَیِّدُالشَّبابی و پیرِ طَریقَتی دستِ مَرا بگیر، که انسان کنی مرا اکبر اگر که میل به آقا شدن نداشت دنیا هم اشتیاق به برپا شدن نداشت @hosenih تو آمدی و ریخته بازارها به هم چَشمت زده بساطِ گرفتارها به هم ای یوسف بنِ یوسفِ زهرا، به شوقِ تو جان قَرض می دهند خریدارها به هم وقتی مسیح هم زِ دمِ تو نَفَس گرفت هدیه دهند خاکِ تو بیمارها به هم یک لحظه هم تو روی مَگردان زِ ما که باز پیچیده می شود همه ی کارها به هم پا بوسَت آمدم که تو پا بر سَرَم نَهی سَر می زنند عاشق و دلدارها به هم مهمان مَرا به جشنِ گُل و آفتاب کن با یک نگاه خانه ی دل را خراب کن @hosenih تو آمدی شبیهِ پیمبر شوی فقط آیینه قَدّیِ خودِ حیدر شوی فقط با هر چه وصف که پدرت از نبی نمود تو آمدی یگانه برابر شوی فقط اوجِ کمالِ ما، به قُدومت رسیدن است بر تو سِزاست از همه برتر شوی فقط بابُ الحسینِ دوُّمِ کرب و بلا تویی خوب است تا ضریح، تو رَه بَر شوی فقط اللهُ اکبر از رجزِ مرتضایی ات شایسته ی تو بود عَلی اکبر شوی فقط وقتِ صَلاتِ ظُهرِ عَطش شُد، اذان بده در کربلا دوباره علی را نشان بده @hosenih ای جلوه ی شکوه و جلالِ نبی، علی آموزگار فنِّ بلالِ نبی، علی این خُلق و خو و منطقِ تو مو نمی زند با سیرتِ تمام و کمالِ نبی، علی شهرِ مدینه است و نظرهای رحمتت ای یادگارِ روحِ زُلالِ نبی، علی با دیدنِ جمالِ تو آرام می شوند دلتنگ ها برای جمالِ نبی، علی عبّاس بوسه بر گلِ روی تو می زند وقتی که هست مَحوِ خیالِ نبی، علی از هر نظر محمّدِ دیگر رسیده است یا که خدا دوباره علی آفریده است @hosenih ای مظهرِ رسالتِ تامِ پیمبران ای نامِ تو تجلّیِ نامِ پیمبران با این ظهورِ تو همه مبهوت مانده اند این اکبر است؟ یا که تمامِ پیمبران؟ اُسطوره در سُخَنوری و در بِلاغتی جاری ست از لبِ تو کلامِ پیمبران توحید را تویی که به تصویر می کِشی اصلی که بوده است پیامِ پیمبران ای قامتت قیامتِ عُظمای کربلا ای جلوه ی شکوهِ قیامِ پیمبران اِی برگزیده تر زِ همه اَنبیا علی هَستی خَلیلِ آتَشِ کرب و بَلا علی @hosenih بخشید جلوه ی تو به بابا حیات را وقتی که دید در تو جمیعِ صفات را نام تو را گذاشت علی و گرفته است ذکرِ "علی علی" همه ی کائنات را قرآن بخوان که دلبری از عمّه ات کنی بُگشای لب، بریز تو قند و نبات را سِبقت گرفته اند ملائک از آسمان بر دیده ها کِشَند کمی خاکِ پات را بی شک که رَدِّ پای تو را سِیر می کند هر کس که طالب است مَسیرِ نجات را دارد دلی زِ عشقِ تو تسخیر می شود تو می شوی جوان، پدرت پیر می شود @hosenih رعنا شدی و پیش پدر راه می روی دل می بَری زِ خیمه و جانکاه می روی لیلا کجاست... تا که تماشا کُنَد تو را؟ از آسمانِ سینه اش ای ماه می روی حالا که می روی کمی آهسته تر برو داری تو التماس به همراه! می روی؟ ای سَرو قَد، قَدم‌ به قَدم، خَم شده قَدَم حالا که ساختی تو قَدَمگاه می روی روی سرت پیاده شود بُغضِ مرتَضی تنها، به جنگِ این هَمه بَدخواه می روی بر زَخمهای کاریِ تو بوسه می زنم بر این لَبِ اَناریِ تو بوسه می زنم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گلای مو همه پرپر شدند و میون قتلگه بی سر شدند و @hosenih شبیه شمع سوزان آب گشتند به غربت ، مثل خاکستر شدند و ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از آن زمان که دور زِ کرب و بلا شدم بر هر چه داغ و درد و بلا مبتلا شدم یک اربعین گذشته و من آب رفته ام عُمری ست گوییا که من از تو جدا شدم @hosenih یک اربعین گذشته و لب تشنه ام هنوز گریان به یادِ کام تو صبح و مسا شدم یک اربعین گذشته و نیلی شده رُخم چهره کبود، همسفرِ نیزه ها شدم من زینبم که چهره ی من فرق کرده است حالا شبیه حضرت خیرالنّساء شدم باید شبیه مادرمان هم شوم حسین آخر سپر برای زن و بچه ها شدم گیسوی من سفید شد و قامتم خمید بی کس اسیرِ محنتِ بی انتها شدم @hosenih من روی ناقه ها و تو هم روی نیزه ها مهمانِ بزمِ کوفه و شامِ بلا شدم هر طور بود باز کنارت رسیده ام زائر به پاره پیکرِ در بوریا شدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بارِ دگر به کرب و بلا پا گذاشتم داغی دگر بر این دلِ دریا گذاشتم @hosenih چِهل روز پیش بود که روی همین زمین خود را کنارِ پیکرِ تو جا گذاشتم تنهایی ام، برادر خوبم، شروع شد بوسه به روی حنجرِ تو، تا گذاشتم می شُستمت به اشک و به این بود خوش، دلم بوسه به جای بوسه ی زهرا گذاشتم رفتم به زیر سایه ی رأس تو سوی شام جسمِ تو را به دامنِ صحرا گذاشتم @hosenih خاکسترم کنارِ رقیّه به باد رفت روی تنش که سنگ لحد را گذاشتم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شُهرتِ ماست، مُحِبّانِ اباعبدالله ریزه خواریم، سَرِ خوانِ اباعبدالله نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله @hosenih اَشکِ ما از کَرمِ زینبِ او تأمین است تا که هَستیم پریشانِ اباعبدالله "یاعَلی" گفتم و دیدم که علی گفت؛ "حُسین" پدرش رفته به قُربانِ اباعبدالله قَلمِ عَفو کِشیدند به پَرونده ی ما تا نِشَستیم به اِیوانِ اباعبدالله دینِ ما را نَبی آوَرد و حُسین اِبقاء کرد زیر دِینیم و مسلمانِ اباعبدالله مَرگ حَقّ است، ولی در دلِ میدان خوب است کاش باشَم زِ شهیدانِ اباعبدالله مادرم لُقمه ی نانی که سَرِ سُفره گذاشت همه خوردیم به اِحسانِ اباعبدالله جُرعه آبِ خُنَکی خوردم و گُفتَم با اَشک به فَدای لَبِ عَطشانِ اباعبدالله رَفته بودم سَرِ بازار لِباسی بِخَرَم یادَم آمَد تَنِ عُریانِ اباعبدالله @hosenih عِلَّتِ سوختنِ چوب دَر آتش این است؛ چوبها خورده به دَندانِ اباعبدالله آه از شامِ غریبان، که به صَحرا اُفتاد شُعله بَر دامَنِ طِفلانِ اباعبدالله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلتنگ تَفسیرِ آیه های خُدا، شَرحِ ذاتِ توست زِنده هَنوز دینِ خُدا، از حَیاتِ توست تعریفِ شیعه از عرفه، مَدحِ کربلاست جوشَن کبیر، وَصفِ تَمامِ صِفاتِ توست @hosenih روزِ شَهادتِ تو، خُداوند جِلوه کرد این تازه گوشه ای زِ جَلالِ مَماتِ توست بُهتِ پَیَمبرانِ اِلهی عَجیب نیست وقتی که کائِنات، شَب و روز، ماتِ توست راهِ کَمالِ خَلق، به تو خَتم می شود چَشمِ حُسینیان، سوی فُلکِ نجاتِ توست "قَد قامَتِ الصَّلاة"، قیامِ تو اَست و بَس اِسلام، اُستوار به روحِ صَلاتِ توست این گِریه بَر مصائبِ تو، رُشدِمان دَهَد فَیّاضِ اَشکِ مایی و این هَم زَکاتِ توست @hosenih عالَم حَریفِ شورِ سَر ما نمی شَوَد مَستیِ ما به تُربت و آبِ فُراتِ توست دَر حَسرتِ زیارتِ شِش گوشه، نوکرت... ...در انتظارِ برگه ی سَبزِ بَراتِ توست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e