eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
601 ویدیو
204 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📌دو پیام روشن ده‌نمکی در «دادِستان» 1️⃣ آقازاده ها، نه تنها نَفْس لَوّامه پدران هستند، بلکه در عدالتخواهی نیز تا آنجا پیش رفته‌اند که کلام علی(ع) در قسط و عدل را بهتر از وی تفسیر می‌کنند و حتّی دیگر به نوعی پدر معنوی جریان‌های عدالتخواهی محسوب می‌شوند! 2️⃣ جریان‌های مؤثرِ عدالتخواهِ به ظاهر مردمی و دانشجویی و صد البته مستقل، دارای سَر و سِرهایی پُررنگ با نهادهای امنیتی و نظارتی در ج. ا. ا. هستند! ⚠️حالا ببینیم در ادامه برای این به ظاهر شِبه دور و یا بهتر بگوییم شِبه تسلسل، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟! 📈پیش بینی من برای آخر این داستان، خراب شدن همه چیز بر سر جریان مبهم، رمزآلود و همه جا حاضر نفوذ است! ✍️ ابوذر محمدی @HOWZAVIAN
💐💐💐 گسترده اسٺ در همه عالم ولایتش برجن‌ و‌ انس و حور و مَلَڪ مقتدا علی اسٺ ڪعبه بہ یمن مقْدَم او قبلہ گاه شد یعنی مسیر قبلہ و قبله نما علیسٺ در لحظه ی مواجهه با سختی و بلا ذکر مدام روی لبِ انبیا علی اسٺ وارونه کرد با سر انگشٺ قلعــه را با جراٺ وشجاعٺ و خیبرگشا علی اسٺ @HOWZAVIAN
🌺🌺 مسابقه ، مسابقه 🌺🌺 جشنواره کودک و نوجوان با موضوع حضرت ابوطالب (ع) 💠 در رشته های👇 نقاشی عکاسی فیلم نگارش کلیپ سازی شعر و دکلمه خوانی حل جدول ‼️ مهلت ارسال آثار: تا ۱۲ اسفند ماه 🎁 ۲۵ جایزه ۲،۰۰۰،۰۰۰ ریالی 🎁 ۳۰ جایزه ۵۰۰،۰۰۰ ریالی کانال مسابقه حضرت ابوطالب 👇 @abootaleb_hami 🌀 @abutalibconference
عشق با آن سفره ی بی رنگ معنا می شود یک نمک با نان جو...اما چه زیبا می شود یک طرف کوثر نشسته آینه دارش علی یک طرف مولا همیشه... قبله زهرا می شود غبطه ی هر مرد باشد فاتح خیبر ولی فاتح کوثر دو چندان سنگ دعوا می شود اختصاصی ارث داده شد به او آن فاطمه«س» پس سند دار بهشت اش کرده مأوی می شود از زمانی که ترک خورده است کعبه در زمین هر کسی با اهل او جنگید رسوا می شود داد انگشتر به مسکینی برای راه حق آیه ای شد وحی تنها اوست مولا می شود گرچه دارد یک لباس و کهنه کفشی زیر پا روی دستش پینه و هم گام صحرا می شود سوره ی انسان نوشته راز های این فراز عشق با آن سفره ی بی رنگ معنا می شود ✍️محمداسماعیل بیکی شورکی 💐💐 میلاد حضرت امیر مؤمنان علی (ع) مبارک @HOWZAVIAN
🔅کشتی اش بی آب و دریا در نجف پهلو گرفت اثر زیبای هنری، پیشنهاد برای دیدن👇 https://www.instagram.com/tv/CLsUT80BgCC/?igshid=1mps4zfard7vj @HOWZAVIAN
💐 شگفتانه‌های کعبه هزاران سال پیش ابراهیم پیامبر خانه‎ای برافراشت چهار گوشه و رازناک؛ مقدس و محترم. پس از هزاره‎ها ابراهیمی دیگر با سپاهی فیل‎سوار از یمن به قصد ویرانی و نابودی کعبه، بر مکه تاخت. عبدالمطلب (نواده ابراهیم بزرگ) رئیس مکیان بود. ‎شترانش به غارت رفتند. نزد ابراهیم حقیر آمد و اموالش را خواست. ابرهه بر او خندید. ریش‎سفید مکه چیزی گفت و با چهارپایان خود از آنجا دور شد. سخن این بود: «أَنا رب الإِبل و إِنَّ للبیت ربا»؛ من صاحب شترم و آن خانه صاحبی دارد. یورش که شروع شد، ابابیل (لشگریان خدای کعبه) از آسمان بر جنود ابرهه «سجیل» باریدند و از آن فیل‎ها و آدمیان، انبوهی از گوشت فاسد ساختند. چنین سالی آغازی برای یک تاریخ شد: عام‎الفیل. سی سال پس از آن در همین مکه و میان کعبه شگفتانه‎ی بی‎مانندی رخ داد؛ عجیب‎تر از سال فیل و هر چیز دیگر. چیزی که در جهان از آغاز تا اکنون نمونه‎ای ندارد. عروس عبدالمطلب باردار بود. او نزدیک زایش فرزند داشت بیت‎الله را طواف می‎کرد. درد امانش را برید. با کشش و جاذبه‎ای خارج از اراده‎ی خود به دیوار کعبه رسید. دست به آسمان گشود و گفت: «پروردگارا! به تو ایمان دارم و به پیامبران و کتاب‌های فرودآمده از سوی تو. سخن نیای خود ابراهیم خلیل را درست می‎دانم. او که این خانه‎ی عتیق را ساخت. به حق سازنده‎ی این خانه و به حق مولودی که در رحم دارم، زایش این کودک را بر من آسان فرما!». مقابل چشمان حیرت‎زده‎ی ملازمان کعبه دیوار بیت‎الله شکافت و فاطمه دختر اسد در قلب قبله جای گرفت و دیوار به هم آمد. دیگران خواستند در را بگشایند؛ ولی قفل با کلید خود غریبی می‎کرد. سه روز نگرانی، سه روز تحیر، سه روز بیم و امید گذشت. دوباره دیوار به دو سوی رفت و فاطمه همسر ابوطالب با نوزادی در آغوش پا در زیر آسمان مکه گذاشت. او «حیدر» را به دنیای ما آورده بود. علی را. البته این آخرین شگفتانه‎ی آن خانه نیست. کعبه هنوز گوهری در چنته دارد که وقتش برسد، رو می‎کند. می‎آید آن روز که علی در قامت فرزند خود «مهدی الأمم» بر همان شکاف کعبه تکیه بزند و بگوید: «أنا بَقِیّةُ اللّه ِو حُجّتُهُ و خلیفتُهُ علَیکُم» و ما به او چنین پاسخ بدهیم: «السّلامُ علیکَ یا بَقِیّةَ اللّه ِ فی أرضِهِ». ✍ سعید احمدی @HOWZAVIAN
. ☀️در مدح حضرت مولانا امیرالمؤمنین علی صلوات‌الله‌علیه خلیفه خواست خدا، انتخاب کرد تو را برای اهل زمین آفتاب کرد تو را گشود دفتر عشق و پس از حبیب خودش سرود وصف تو را شعر ناب کرد تو را به یُمنِ عشق و ولای تو "کُلُّ شَیْءٍ حَیّ" برای زندگی کائنات آب کرد تو را نزول داد تو را آیه‌آیه، حرف‌به‌حرف به قلب پاک پیمبر، کتاب کرد تو را ز خاک درگه تو آفرید عالم را به خاک داد شرف، بوتراب کرد تو را وجود حضرت خاتم "مدینة‌العلم" است برای پیکر این شهر "باب" کرد تو را برای آنکه تویی حجت عزیز خدا شکافت کعبه و فصل‌الخطاب کرد تو را امام و حقّ و ولیّ و وصیّ و مولا کیست؟ برای این‌همه پرسش جواب کرد تو را دلیل منزلت و شوکت تو قرآنی است که نفس و جان محمد حساب کرد تو را زمین مهرگسل جای آفتاب نبود خدا برای خودش انتخاب کرد تو را به لوح سینۀ ما نام توست یا حیدر زدیم نام تو را از ازل صدا حیدر ✍️ محمدتقی عارفیان @HOWZAVIAN
✔️ فراخوان مقاله 🔹دانشگاه علوم و معارف قرآن مجلاتی تاسیس کرده و بنا دارد که پس از انتشار دو شماره مجلات خود را جهت اخذ امتیاز به وزارت علوم ارسال نماید این مجلات عبارتند از: دوفصلنامه پژوهشنامه نقد آراء تفسیری http://naghdeara.quran.ac.ir/ دوفصلنامه مطالعات تطبیقی قرآن پژوهی http://www.olomquran.ir/ دوفصلنامه شبهه پژوهی مطالعات قرآنی http://shobhe.quran.ac.ir/ دوفصلنامه سبک شناختی قرآن کریم http://style.quran.ac.ir/ دوفصلنامه پژوهشنامه تاویلات قرآنی http://tavil.quran.ac.ir/ فصلنامه قرآن، فرهنگ و تمدن اسلامی http://qcc.quran.ac.ir/ فصلنامه تحقیقات کاربردی در حوزه قرآن و حدیث http://arq.quran.ac.ir/ مجلات یادشده درصدد گرفتن امتیاز از وزارت علوم هستند؛ از این رو از علاقه مندان دعوت می شود که مقالات خود را به سامانه مجلات ارسال کنند. @HOWZAVIAN
💐 به بهانه روز پدر برای پدر ایران زمین رهبرم... ای که به عشقت مبتلاییم آقای من، رهبرمن، پدر ایران من. هرگاه چشمم به قاب عکس زیبایت می افتد، درونم عید برپا می‌شود تا میبینمت سرشار از حس قدرت می‌شوم و احساس استواری، اگر ایران تو را نداشت چه می‌کرد؟... اگر ما تو را نداشتیم جانان،چه می‌کردیم؟... پدر ایران هرگز الهی نبینم ملالتان!... مرد محکم که خم به ابرو راه نمی دهی اما درونت غصه دار است روزتان مبارک،هزاران بار مبارک که هم جانی و هم جانان! ✍️ عارفه مرادی @HOWZAVIAN
بارها این جمله در گوشم طنین انداز شده است که پدر جای مادر را نمی گیرد! شبی را که سرما در وجودم رخنه کرده بود و تا صبح لرزیدم که گویی سال‌هاست گرما از وجودم رخت بسته است، پدر آن شب برایم جای مادرانه‌ها را پر می‌کرد. تا خود صبح بر بالینم نشست و زیر لب خدا را صدا می‌زد.‌ برای دختر کوچکش، که نازدانه‌ی پدر شده بود. بغض‌ها در آغوشش می‌شکنم.‌ گوش شنوای دردهایم می‌شود، آن زمان که می گویم مادر چیزی نفهمد و او مهربانانه محرم اسرارم می شود. پدر قوت ایمانم می شود. پدر معنای عشق می شود و من غرق در او. غیرت را از آغوش پدر می گیرم و حیایم می شود مروارید وجودم... الحمدالله رب العالمین برای وجودت پدر. ✍الهه زارعی @HOWZAVIAN
صدای بلند انسان‌هایی است که حال و حوصله در لفافه حرف زدن را ندارند حرف آخر را اول زدم به سبک خود دادستان. در فیلم دادستان دست روی موضوع حساسی گذاشته اما لطافت ها و حساسیت های دست و پاگیر را کنار گذاشته به جای در لفافه حرف زدن و پنهان کردن مفهوم در فرم با صدای بلند و صریح سخن از طلبی گفته و ماجرای گروه دانشجوی مطالبه گر را به تصویر کشیده. از نظر برخی این همه صراحت زننده است اما به نظر می رسد عموم مردم ازین صراحت استقبال کرده اند و با داستان دادستان همراه شده اند چون این سریال حرف های آن ها را که سال ها در جامعه با دوست و آشنا و همکار و استاد و شاگرد گفت و شنود می کردند را به عرصه رسانه رسانده و تریبونی شده از سوی مردم که مخاطبش مسئولین است. چیزی که تا کنون در صدای و سیمای ما بر عکس بوده. البته این سریال هم خالی از اشکال نیست مثلا فضاهای دانشجویی خیلی فانتزی و خشک نشان داده شده یا برخی اشکالات ریز در سیر منطقی فیلم مثل تغییر رنگ لباس در لوکیشن های مختلف وجود دارد که با محاسن سریال از جمله خط تعلیق خوب و داستان پردازی موفق و صحنه های هیجانی و طنز های متناسب کمتر به چشم می آیند. در مجموع دادستان را خونی تازه در رگ های می دانم و امیدوارم ازین دست سریال ها در تلویزیون بیشتر ساخته و پرداخته شود. ✍️ طلبه راهی @HOWZAVIAN
💠 یک جمکران آرزو از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت در آن سرا و گشایش در آن سر است یک قصه بیش نیست غم عشق، وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است(حافظ) شاعرم ولی برای جز تو، شعر گفتن نمی‌دانم. قافیه‌های من، همه در آغاز بیت می‌آیند، و وزن و عروض از شعر من گریزانند. آیا قامت موزون تو، چنین شعر مرا بی‌وزن کرده است؟ آیا ایهام حافظ، به موی تو دست یافت؟ ملاحت مثنوی را با روی تو چه کار؟ حماسه ذوالفقار، چه شاهنامه‌ها که در غبار کارزار تو می‌رقصاند! هر مضمون که شاعران به ذوق می‌آرایند، حکایتی از بهشت روی توست. همه خوشدل آن که مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی همه موسم تفرَج به چمن روند و صحرا تو به چشم من قدم نِه، بنشین کنار جویی(سعدی) 🌻دوستان‌تان را به دعوت کنید.👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6