#باشگاه_نویسندگان_حوزوی_رسا
______________________🍃
#یادداشت | پیچ خطرناک شمرون
🔴 مسئولان سیاسی و جریانهای فرهنگی کشور مراقب باشند که پیچ و انحرافی که از شمیران جایی که به راحتی نام شهید را از کنار اسامی شهدا برداشتند؛ شروع شد، خطرناکتر از این نشود.
🔵 هر دم از این باغ بری میرسد، اما با اجازهی جناب نظامی در این مورد خاص به جای مصرع دوم میخواهم بگویم شَرمتر از شرمتری میرسد. داستان از شمیران یا به اصطلاح عامیانه همان شمرون شروع شد. شمیران از لحاظ تقسیمات شهری، منطقه یک تهران محسوب میشود. همان جا که به راحتی نام شهید را از کنار اسامی شهدا برداشتند.
🔵 وقتی کلمهی شهید را از کنار نام شهدا برداشتیم، باید منتظر دو اتفاق باشیم. اول این که به مرور زمان دفاع از وطن و ایستادگی دیگر جنبهی دینی و مقدس نخواهد داشت و به تبع آن خیلی راحت میتوان اصل ایستادگی و مقاومت در مقابل زورگوهای دنیا را مورد تردید قرار داد.
🔵 اتفاق دوم هم این که شهدا را که اسطورههای ملت هستند، مانند افراد عادی به نسلهای بعدی معرفی کرده ایم. دیگر برای جوانان نسلهای بعد، دغدغه نمیشود که در صفحات تاریخ، علت شهادت این افراد را جستجو کنند و با آرمانها و اهداف آن آشنا شوند.
✍علی خردمردی
#شهید
#شهدا
#حذف_نام_شهدا
#شهیدزدایی
🌐rasanews.ir/002bst
🆔 @rasanews_agency
📚کتاب بخوانیم
📚 «زندگی زیر نور منور»
🔹محمد خامه یار سال هاست که می نویسد ، خود که زندگی قرارگاهی دوران دفاع مقدس را درک کرده است ، بار ها از دوستان شهیدش نوشت و کتاب شد . بارها از تلخ و شیرین آن دوران نوشت و در روزنامه ها یادداشت بلند و کوتاه شد ..
🔹گرچه سال ها روزنامه نگاری کرده و در ادبیات پایداری و مقاومت نوشته و منتشر کرده است اما در کتاب زندگی زیر نور منور از خود ، از محله دوران نوجوانی و جوانی اش ، از خانواده های مقاوم آن روز های #قم ، از همرزمانش , از #شهدا ، از انقلاب و دشمنی دشمن هایش , از امام و بسیجی هایش ، از زخم خوردن هایش ، از زخم بستن هایش و از قصه و غصه های یک جوان دهه شصتی قمی که پایی در میدان نبرد و دلی در پای درس اساتید حوزه داشت می نویسد
🔹نوشته است برای پسرش ، برای فرزندان ما ، برای بزرگترهایی که فراموش کرده اند دوران طلایی دفاع مقدس را و برای آیندگان ،
📚کتاب زندگی زیر نور منور توسط نشر سوره مهر در بیش از ۷۰۰ صفحه به چاپ رسیده و به بازار کتاب عرضه شده است
👈جهت تهيه اينترنتي كتاب «زندگی زير نور منور» لينك زير را لمس كنيد👇🏻👇🏻
http://sooremehr.ir/book/4880
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🌹 شهردار شهید
✍ ناصر کاوه
💥وقتى به مهدی باکری خبر دادند که برادرت شهید شده است و می خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ اجازه نداد و گفت: همه ى آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید!... برادران باکری که هر سه پیکر پاکشان به دست نیامده است.
🔹وقتی شهید مهدی باکری شهردار ارومیه بود، یک شب باران شدیدی بارید و سیل آمد، ایشان پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد از مردم کمک میخواست، تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود. آقا مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد. پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی. نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره. آقا مهدی خنده ای کرد و گفت: راست میگی مادر، کاش یاد می گرفت!
🌹 با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟
🌷توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت میرفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: مهدی باکری جانشین فرمانده. گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟! گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
🌷اهالی یک محل عصبانی آمدند شهرداری، توی اتاقی که من و مهدی آنجا مینشستیم و جواب مردم را میدادیم. میگفتند: آخر تو چه میدانی که ما توی چه بدبختی گیر کردهایم. خودت کوچهات آسفالت است، معلوم است که نمیدانی محلهی ما باران آمده، آب همهجا را برداشته. مهدی حرف نزد. حتی ابرو خم نکرد. رفت پوتین گلی خودش را از پشت میزش برداشت گذاشت جلو چشم آنها، گفت: این هم مدرک من که به همهمان ثابت کند کوچهی ما هم دست کمی از کوچهی شما ندارد.
🌷وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند، را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایَش کرد و به *جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد* و آن گاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی به هر کسی نقل کردهام، هم *اشک از چشمان من سرازیر میشود و هم اشک مخاطبم*.
او گفت: خاک بر سرت مهدی، آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
🌷هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش. گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه های مردم گردنمه . گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون. گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... ما باید در خط مقدم باشیم، تا دیگران در صحنه بمانند...
💥اوایل انقلاب بود.....در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است...
💥آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار می کنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
#شهدا #مقاومت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#تسلیت به استاد حسن طاهری، مدرس یادداشت نویسی
مجلس فاتحه مادر شهید محسن طاهری و استاد حسن طاهری در قم برگزار میشود.
🔸مراسم هفتین روز: جمعه چهاردهم مهر از ساعت 15:30 تا 17
بر سر مزار این مادر شهید، باغ بهشت قم
#شهدا
#مادر_شهید
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔆علی اکبرهایِ اسفند
✍️ سعید کرمی
تقارن ماه شعبان و موالید آن با سالروز شهادت شهدای شاخص و قهرمانان ملی ما،جلوه ی خاصی به این ماه داده است و سوژه ی بسیار خوبی را برای سخنرانان و عوامل فرهنگی فراهم کرده است.
وقتی در روایاتی که در مورد شهدای انقلاب اسلامی وارده شده سیر میکنیم به جمله ی جالبی برمیخوریم:
قتلاهم شهداء
کشته شدگان این انقلاب شهید هستند...
این جمله را در کنار جمله ای میگذاریم که حضرت علی اکبر از پدر بزرگوارش حضرت سیدالشهداء پرسید:
اَ لَسنا بِالحَقّ،آیا ما حق نیستیم؟
و امام جواب مثبت داد سپس حضرت علی اکبر عرضه داشت: لا نُبالی بالموت
پس اگر راه ما حق است از مرگ هراسی نداریم... .
شهدای اسفندماه در میدان عمل علی اکبر گونه عمل کردند.
دم از حق زدند و برای خدا کار کردند و در راه خدا جان دادند در حالیکه بهترین جوانان روی زمین بودند.
این شهداء همچنان هدایتگر بشریت هستند و راه را به گمراهان در ظلمتکده ی دنیای مدرن نشان میدهند.
اخلاقیات و سیره ی شهدای اسفندماه تجلّی اخلاق و منطق علی اکبر امام حسین علیه السلام به صورت مجسم است و بهترین الگوی حسنه برای جوان امروز است.
امید آنکه راهشان را ادامه دهیم و هیچ گاه در برابر آنها احساس شرمندگی نکنیم بلکه همچون آنها مجاهدانه جهت اعتلای کلمه ی الله تلاش کنیم.
#شهدا
#علی_اکبر_های_اسفند
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴 عطرِ عالمگیر
✍️ حجت الاسلام حمید نوروزنژاد نوشت:
ابن ابي الحديد عالم سني معتزلي است شرحي هم دارد بر نهج البلاغه در20 جلد که در اول اين شرحش اشاره مي کند به اينكه من شفاعت مي خواهم از آن آقايي که چشمانم را در نوشتن شرح کتاب او بيدار نگه داشتم و در آخر آن هم، ماجراي شهادت حضرت علي علیه السلام و شكافته شدن فرقش را تشبيه به شيشه عطر مي کند و مي گويد علي علیه السلام مثل يك شيشه عطری بود که وقتي فرقش شكافته شد عطر و رايحه خوش و دل انگيرش در عالم منتشر شد و به مشام آدم وعالم رسيد.
حقيقتاً این وصف همه شهدا است شما هر شهيدي را در نظر بگيريد هرکدامشان بسان شيشه عطرند منتهي همانگونه که شيشه ها و رايحه ها مختلف هستند هر کدام از شهدا هم داراي جايگاهي هستند. يكي مي شود مثل شهيد حججي که انقلابي در کشور ايجاد می کند يكي هم می شود مثل حاج قاسم سلیمانی که خونش، داعش را زمين گير و سردمداران کفر و الحاد را خوار و ذليل و بيچاره و دربدرکرد و از طرفي در ديگر کشورهاي مسلمان مثل سوريه، عراق، یمن و لبنان و... يك انقلابي شكل گرفت که جريان مقاومت را زنده تر کرد. و یکی هم مثل شهید سید ابراهیم رئیسی که دنیا در مقابل عظمت و مظلومیتش سر تعظیم فرود آورد.
🌐 متن کامل در صفحه تعاملی یادداشتخوانی
#شهدا
#خادم_الرضا
#شهید_جمهور
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN