فال گـــــــــاندویے🐊🌸
.
.
این سرے هر ڪدوم از بازیگر هاے گــــــاندو رو ڪه خودٺ دوسٺ دارے انٺخاب ڪن😉☺️(با اسم واقعے شون نه ٺوے فیلم)
.
.
یڪےازرنگهاےزیروانٺخابڪن👇
.
🤍🖤🤎💜💙💚💛🧡❤
.
.
🤍ٺوے خــــــونــــــہ
🖤ٺوے پــــــارڪـــــ
🤎پشٺ صحنـــــــــہ
💜پیش دوسٺـــــــاٺ
💙پیش معلــــــــــمٺ
💚ٺوے مدرســــــــــہ
💛ٺوے دانشگـــــــــاه
🧡ٺوے خیــــــابـــــان
❤️ٺوے مـــــاشیـــــــن
ٺعداد ڪفش هایے که دوسشون دارے و بیشٺر ازشون اسٺفاده میڪنے👟
.
.
¹-میگہدوســـــٺدارم
²-میگہعاشــــقٺــــــم
³-میگہبیابریـــمڪـوه
⁴-میگہبیابــریـمبــازار
بیشٺر=میگہ برو گمشو
جواب فال هارو همراه با اسم کانال بفرسٺین پے وے👇
@aaaaaaaaaaaaasssss
#ادمین علی افشار
ببخشید من نمیدونم نویسنده رمان کیه
ولی یکی از اعضا ادامه رمان رو میخوان
#ادمین علی افشار
💠سلام به همگی امیدوارم حالتون خوب باشه
💠ادمین جدید هستم فعالیت های من رو با این هشتک دنبال کنید 👇
#خادم_الزهرا
گــــاندۅ😎
💠سلام به همگی امیدوارم حالتون خوب باشه 💠ادمین جدید هستم فعالیت های من رو با این هشتک دنبال کنید 👇 #
سلام عزیزم
خوش اومدی✨💎
#ادمین علی افشار
🖤🖤🖤🖤🖤 پرواز 🖤🖤🖤🖤🖤
#پارت_پنجاه_یکم
#گاندو
#لبیک_یا_حسین
🖤🕊️🖤
🕊️🖤🕊️
فروشنده حلقه ها را در جعبه هایشان گذاشت و به ما داد شون
دستم رو در دستان داوود حلقه کردم نمیدونم چرا احساس کردم تین لحظه دیگر تکرار نخواهد شد یا برای من یا برای داوود نگاهی به صورتش کردم لبخند عشقولانه ای در صورتش داشت خیابون خلوت خلوت بود از لبخندش قند تو دلم آب شد سرم رو به سینه اش چسباندم و تمام عطر خنک مردانه اش را استشمام کردم داود سرم رو از سینه اش بلند کرد و صورتم رو با دستاش قاب کرد قدم زنان به سمت ماشین رفتیم ماشین رو روشن کرد نا خود آگاه شعری به زبانم اومد :اگر دل میبری جانان روا باشد که دلداری ...
تا خواستم ادامه شعر رو بخونم تلفنم زنگ خورد شماره سایت بود
زهرا:الو بله ؟
محمد:با داوودی ؟
زهرا:آره چیزی شده ؟
محمد:سریع خودتون رو برسونید سایت ماموریت داریم
تلفن رو قطع کرد داوود نگران نگاهم کرد نگاهی نگران و تعجب بار
خیلی سریع گفتم:بدووو بریم سایت عملیات داریم
داوود پاش رو گاز فشار داد و خیلی سریع رفتم سایت ی دفعه احساس کردم افکارم پرت شد تو چند ساعت پیش چی شد یم دفعه من غسل شهادت کردم ؟
به خودم اومدم دیدم رسیدیم ضبط گوشیم رو روشن کردم و شروع به وصیت کردن کردم .
زهرا رفته بود نماز خونه تا روسریش رو عوض کنه و من پیش بچه ها تو اتاق آقا محمد
زهرا امروز عجیب شده بود از هروز چهره اش زیبا تر شده بود فکر کنم حسابی عاشقم شده بود
با اومدن زهرا به اتاق جلسه محمد خیلی سریع شروع کرد :خب بچه ها اصلا وقت نداریم امروز دستور از بالا دریافت کردیم که باید وارد فاز عملیاتی بشید
زهرا:نمیشه که
محمد:چرا؟
رسول:همین الان بچه ها از فرودگاه گفتن لیام داره از کشور خارج میشه
زهرا:مشکل همینجاست دیگه رئیس جمهور چین و روسیه هم امروز دارن میان تهران آقا رسول ساعت پرواز لیام رو میدونید؟
رسول:آمم یک لحظه آهان بله ساعت پانزده و چهل دقیقه
فرشید: دقیقا وقتی که ما داریم رئیس جمهور چین و روسیه رو اسکورت میکنیم
https://harfeto.timefriend.net/16287060181894
کدوم از بچه ها بلایی سرشون در میاد ؟
چی میشه ؟
نظرتون ؟
#رمان_پرواز
#گاندو
گــــاندۅ😎
https://harfeto.timefriend.net/16287060181894 کدوم از بچه ها بلایی سرشون در میاد ؟ چی میشه ؟ نظرت
با عرض پوزش رمز ناشناس یادم رفته بی زحمت تو این یکی ناشناس پاسخ دهید
https://harfeto.timefriend.net/16300060958106
ناشناس جدیده پرواز
😁
22.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا